نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(382)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

 

من هر مخاطبی را دیدم ،احساس كردم در عرصه گفت وگو و حوزه تفهيم و تفاهم بايد به اندازه ظرفیت دریافتش با او سخن بگویم.

من ایستادن افتاده را زیباتر از ایستانیدن کسی دیدم که به زور نگاهش می دارند.

من گم گشتگان وادی «نقل» را بسی فراوان تر از سرگشتگان عرصه « عقل » دیدم.آنجا «تجلیل » حاکم است و اینجا«تحلیل».آنجا تنها«تقلید» میداندار است و اینجا«تردید».تقلید به آرامشی مرگ آور می انجامد، اما تردید جنبشی بژوهشگرانه در پی دارد.بنابراین کتاب نقل را در پرتو آفتاب عقل بايد قرائت كرد.

من كسي را ثروتمند واقعي ديدم  که به کمترین ها نیاز دارد، نه كسي که بیشترین ها را دارد .

من مهم ترين رويداد زندگي را نه تاريخ تولد حيات،كه تاريخ تبلور ذات ديدم.

ادامه دارد...

                          شفيعي مطهر

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 27 آذر 1392 | 10:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(381)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من بسياري از افراد دون و انسان هاي زبون را ديدم كه چون جرات و شهامت رويارويي با مسئله اي را نداشتند،آن را ناديده مي انگاشتند. در نتيجه روزي آن مسئله چون بهمني ويرانگر و دشمني رزم آور بر همه هستي آنان آوار مي شد.هميشه نديدن به معني نبودن نيست. مسئله ، راه حل مي طلبد،نه چاه امل.هيچ مسئله اي با پاك كردن صورت آن حل نمي شود.


من در اين شهر ديدم كه از ياغي ،يوغ را مي گشايند و داروغه را با دروغ مي آرايند.چاپلوسان هم از جائران، جايزه مي گيرند و هم از كلانتران،پاداش كلان .رياكاران پشت بر قبله خدا و روي در قبيله خود دارند.


من شب ستيزان شهر سرب و سراب را ديدم كه از يائسگي فكري- فرهنگي حاكم طاقتشان طاق شده و از متن به محاق افتاده اند؛ ولي همچنان اميدوارانه در شهر كوران آيينه مي فروشند و بر خفتگان مي خروشند.

caricature14 (Copy)

من ياوران غيرخدايي و فريادرسان ريايي را كساني ديدم كه بيش از نجات و رستگاري به ممات و گرفتاري انسان كمك مي كنند.بنابراين نبايد از ايمان كاست و جز از خدا ياري خواست.ديگران سبب اند و خدا مسبب الاسباب.

caricature27 (Copy)

من شهرياران جهان سوم را چونان كارگردان هاي خيمه شب بازي ديدم، كه مي كوشند آدم ها را با آدمك و مردم را از راه مردمك بفريبند.

ادامه دارد...

                            شفيعي مطهر

 

 



تاريخ : سه شنبه 26 آذر 1392 | 5:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

اعلي حضرت هردمبيل و " پاچه خواري "

قصه هاي شهر هرت / قصه چهل و سوم


روزی جمعی از سران حکومتی خدمت اعلي حضرت هردمبيل مشرف شده  ، در حال فیض بردن از فرمایشات ملوكانه بودند. وقت ناهار شد. سلطان فرمودند تا سفره ای گسترانیده شد، و دستور دادند تا کله پاچه ای بیاورند، حضار با بهت و تعجب به اعلي حضرت می نگریستند. به سرعت کله پاچه آماده شد و همه بر سفره نشستند. اعلي حضرت فرمودند: در این کله پاچه اندرزها نهفته است. وزير اعظم گفت:

  اعلي حضرتا ! ما بارها کله پاچه خورده ايم، اما متوجه پند و اندرز آن نشده ايم. اعلي حضرت فرمود: اي وزير اعظم! صبر داشته باش.
 سپس اعلي حضرت لقمه نانی برداشت و یک راست مغز کله را تناول نمودند. سپس گفتند: حکمتش را دریافتید؟ همگی عرض کردند: خیر اعلي حضرتا ! شما از ما آگاه ترید. هردمبيل فرمود: حکمتش این است: 
 اگر می خواهید حکومتی جاودان داشته باشید، سعی کنید جامعه را از " مغز " تهی کنید.
سپس اعلي حضرت لقمه دیگری برداشتند و " زبان " کله پاچه را نوش جان فرمودند و باز هم پرسیدند: حکمتش را درک کردید؟ همه حاضران باتعجب عرض کردند: خیر اعلي حضرتا ! شما از ما آگاه ترید. هردمبيل فرمودند:
 اگر می خواهید بر مردم حکمرانی کنید ، " زبان " جامعه را کوتاه و ساکت کنید. 
سپس اعلي حضرت چشم ها و بناگوش کله پاچه را همچون قبل برکشیدند و سوال خود را تکرار کردند و درباريان همچنان پاسخ دادند: اعلي حضرتا ! شما از ما به ما داناترید. پادشاه فرمود:
 برای این که ملتی را کنترل کنید، بر چشم ها و گوش ها مسلط شوید و اجازه ندهید مردم زیاد ببینند و زیاد بشنوند.
از آنجایی که وزير اعظم با سلطان احساس قرابت و نزدیکی بیشتری داشت، عرض کرد:
  پادشاها !  قربانت بروم . حکمت ها بسیار حکیمانه بودند، اما جواب روده کوچک مان را چه بدهیم؟ ذات ملوكانه در حالی که دست خود را بر سبيل هاي خود می کشید، با ابروان خود اشاره ای به "پاچه " انداختند و فرمودند:
  در این نیز حکمتی نهفته است. همگی گفتند : شاها ! چه حکمتی؟
فرمودند:
شما "پاچه " را بخورید و " پاچه " خواری را در جامعه رواج دهید تا حکومتتان مستدام بماند.

 

 

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : جمعه 22 آذر 1392 | 7:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(380)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

من هرگاه ديكتاتورهاي قدرقدرت و خودكامگان قوي شوكت را ديدم ،قدرتشان را حبابي پر باد و بروت و قصرهايشان را تارهاي عنكبوت يافتم.نه آن را بقايي است و نه اين را وفايي.


من مغزهاي خالي را ديدم كه تفنگ هاي پر را براي مغزهاي پر مي ساختند.


من قفسه تنگ سينه و قفس قشنگ دنياي ديرينه را براي روح بلند و روان شكوهمند انسان بسي كوچك و بسيار اندك ديدم.اين شاهين تيزبال و عقاب فرخنده فال سپهري بي كران و آسماني آژمان مي طلبد تا در آن بال بگشايد و شعر جاودانگي بسرايد.


من« آزادي» را يلي جهانگير و پهلواني شكست ناپذير ديدم كه در عرصه رويارويي هر هماورد نيرومند و حريف نوند را بر خاك مي اندازد و در مغاك مي گدازد.من در درازناي زمان و پهناي زمين هرگاه هر ارزشي حتي دين و عدالت را در رويارويي با آزادي ديدم، اين آزادي بود كه هماره بر سكوي پيروزي ايستاد و دين و عدالت را به محاق شكست فرستاد.

من دروغ و فريب را چنان ويرانگر و فسادآور ديدم كه سرانگشتي از فريب دريايي از تهذيب را مي آلايد.

ادامه دارد... 

                           شفيعي مطهر


 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 20 آذر 1392 | 7:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |



نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(379)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین

  من گورستان ها را انباشته از افرادی ديدم که روزی گمان می کردند که  چرخ دنیا بدون آ نان نمی چرخد.

    

  من  یک شمع روشن را ديدم كه می تواند هزاران شمع خاموش را روشن کند بدون اين كه ذره ای از نورش کاسته شود

 

    من  مشکل فکر های بسته را در این ديدم که دهانشان پیوسته باز است . . .


من بزرگ ترين اشتباه را ترس مداوم از اشتباه كردن ديدم.


من سپاهي انبوه و لشكري بشكوه به استعداد يك صد و بيست ميليارد سرباز را گوش به فرمان خود ديدم. اين سپاه عظيم شبانه روز در اختيار من اند تا من چه فرماني برانم يا چه بذري را برافشانم.اين لشكر ياخته هاي حيات آفرين و سلول هاي پرده نشين ،سربازاني هستند كه بر تارك سپهر زندگي مي درخشند و اراده مرا تحقق مي بخشند.

ادامه دارد...

                         شفيعي مطهر

 

 

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 18 آذر 1392 | 7:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(378)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

من مسير حركت دنیا را به سوي پلیدی ها و پلشتي ها ديدم و این روند نه برای غوغای انسان‌های پلید و حقير كه به خاطر سكوت انسان‌های پاك و بصیر است. 


من فرهنگ ستيزاني را ديدم كه با داعيه ارزشمداري به جاي تحكيم ارزش ها به تكريم لغزش ها پرداختند و كنش هاي فرهنگي را با روش هاي سرهنگي پي گرفتند....و سرانجام ناگزير شدند تا به جاي «پند دادن»، «بند نهادن» را برگزينند!


من براي ويراني خانه هاي چوبين ،سكوت موريانه هاي خاموش را وحشتناك تر از نعره گوشخراش و عربده پر ارتعاش شیرهای پرخروش ديدم.

         

 من شخصیت خويش را مهم تر از آبروی خود ديدم؛ زیرا شخصیت هر كس جوهر وجود خود اوست؛ اما آبرویش تصورات دیگران نسبت به وي است.

    

  من به گاه بارش باران، همه پرنده ها را به دنبال يافتن سر پناه ديدم؛ اما عقاب را نگريستم كه برای پرهيز از خیس شدن بالاتراز ابرها پرواز می کند. این سطح دیدگاه است که افق نگاه را برمي گزيند و تفاوت را مي آفريند

     ادامه دارد...


                          شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 16 آذر 1392 | 7:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(377)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 


راسته ی خارپشتان/ تصويري

من مردمان توسعه نيافته اسير انقياد و گرفتاران نظام استبداد را چون خارپشتان در عصر يخبندان ديدم كه چون از يكديگر دور مي شوند، از هجوم سرما مي لرزند و چون به هم نزديك مي شوند، خارهايشان به بدن يكديگر مي خلد و مجروح مي شوند.


من قطاري را ديدم كه به سوي خدا مي رفت و همه مردم سوار شدند؛ اما وقتي به بهشت رسيدند، همه پياده شدند و فراموش كردند كه مقصد خداي بهشت بود، نه بهشت خداي.

 
 
QGzxbxYoaX.jpg
 
من نسلي را ديدم كه روزگاري تباه و آسماني سياه را براي فرزندان خود به ميراث مي نهادند؛ نسلي كه نه تنها ريشه هاي گياهان كه انديشه هاي تابان را نيز سترون مي كرد.
 
 

 من حاجياني را ديدم كه نه تنها خانه خدا،كه خود خدا را دور زدند و سپس نه از تنها خانه خدا كه از خود خدا برگشتند. 


من زناني را ديدم كه از خداي توانا تنها يك شوهر مي خواستند،اما از شوهر ناتوان همه دنيا را!

ادامه دارد...

                          شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 14 آذر 1392 | 6:28 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(376)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

 

من بسياري از مدعيان خدمت و داعيه داران رسالت را ديدم كه پاي بر نردبان هستي شهروندان نهادند و چون بر بلنداي ارگ شوكت و اريكه قدرت نشستند، نه يادي از خالق كردند و نه فريادي از خلق شنيدند....افسوس از توسعه نيافتگي مردماني كه نردبان قدرت مي شوند و بازيچه سياست!


من اين شهر را سرزمین واژه هاى وارونه و ارزش هاي واژگونه ديدم : جایى كه گنج،"جنگ" ،درمان،"نامرد"و قهقهه،"هق هق" می شود؛ اما دزد همان"دزد"است... درد همان "درد" وگرگ همان "گرگ"!!

به جذابترین گروه اینترنتی ملحق شوید

من انسان را در حالي ديدم كه هر لحظه بر قدرت جسم مي افزايد و از توانمندي روح و روان مي كاهد.


من هرگز ميزان قدرت خود را نديدم و به ارزش آن پي نبردم تا آن گاه كه قوي بودن تنها گزينه من قرار گرفت.


من بهترين امتياز پابرهنگان را در اين ديدم  كه لااقل ريگي در كفش ندارند!!

ادامه دارد...

                      شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 12 آذر 1392 | 6:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(375)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

 

 

من دل انسان ها را آسماني ديدم كه هيچ گاه خاطره ستاره هاي روشنگر از خاطرشان نمي رود؛ بنابراين كوشيدم تا براي دل هاي تاريك ستاره باشم و براي شرارت ها،شراره.


من چه بسيار ملت هاي عقب مانده و كشورهاي توسعه نايافته را ديدم كه با مشت هاي گره كرده انقلاب كردند؛ اما سرانجام با مشت هاي گسيخته ناگزير از گدايي شدند.(با الهام از سخن چرچيل)

...زيرا هر انقلاب بيش از احساسات،به عقلانيت نياز دارد.

من پرنده اي را ديدم كه بر سر تنگ ماهي نشسته و به او مي گويد: تو كه قفست سقف ندارد،چرا پرواز نمي كني؟


من فرمانرواي خودكامه اي را ديدم كه براي تحميق ملت و تحميل قدرت راهي جز دروغ گويي نداشت. او بر اين پندار واهي پاي فشرد كه: دروغ را هر چه بزرگ تر بايد گفت، اما براي ايجاد باور در ذهن هاي كور و مغزهاي بي نور بايد بسيار آن را تكرار كرد. بايد بر بنيان حق برآشوبيد و بر طبل تكرار كوبيد،زيرا براي عوام توسعه نيافته عامل تكرار مهم است،نه راستي گفتار!!


من در ظهور و سقوط خودكامگان خونريز تاريخ اين اصل مسلم و قانون محكم را ديدم كه هر فرازي به فرود مي انجامد و هر نمادي به نمود.براي اينان سرنوشت شوم و مرگ مشئوم دير و زود دارد،اما سوخت و سوز ندارد.

ادامه دارد...

                       شفيعي مطهر

 

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 10 آذر 1392 | 7:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(374)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

 

من در چشم هاي بينا و گوش هاي شنوا،خير و خاصيتي نديدم در حالي كه ذهن،كور باشد و دل، فاقد شعور.


نایت اسکین

من ذهن را باغي پر شجر و فكر را بذري بارور ديدم؛بذرهايي كه هم مي تواند گل هاي عطرآگين بروياند و هم علف هاي هرز و زهرآگين.

من كتابي را ديدم فرخنده پي ،اما بر سر ني . نام آن فريادگر در شعارها بود،اما پيام آن بيگانه با شعورها. پيام كتاب جلوه گر در آمال بود،نه در اعمال....و اين گونه بود كه كتاب نمي توانست در تبيين راه مردم شمعي روشنگر و ماهي منور باشد.

من مردماني را ديدم كه به كتاب بيداري آن گونه مي نگريستند كه به سلاح كشتاري.

 

عکس هایی از سرد ترین نقاط کره زمین

من اثر هنري را چون كوه يخي ديدم كه هفت هشتم آن زير آب و پنهان از ديده ها و تنها يك هشتم آن جلوه گر است. 


نایت اسکین

ادامه دارد... 

                        شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 8 آذر 1392 | 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(373)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 


من کرم کوچک ابریشم را ديدم كه همه عمر قفس می بافت، اما به فکر پریدن بود! بنابراين مهم نيست كه چه آرزويي داريم،مهم اين است كه چه مي كنيم!! آن چه مي ماند ثمرات عمل است،نه كرامات امل!!


من خودكامه خون ريزي را ديدم كه عمري براي خود گور مي كند و آن را با نفرت و نفرين مي آگند.


من بدترين نوع چاپلوسي را تاييد سخني ديدم كه دور از حقيقت باشد و كور از ديدن واقعيت.

من بدرفتاران با خود را چون سمباده ديدم كه گرچه روح مرا مي خراشند و بر زخم هاي دلم نمك مي پاشند،اما در نهايت خود را مي فرسايند و جان و روان مرا براق و صاف و صيقلي مي كنند.


من خداوند را آن قدر بخشنده و مهربان ديدم كه هيچ گاه چيزي را از من باز نستاند،مگر اين كه بهتر از آن را به من بازگرداند


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

ادامه دارد...

                            شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 6 آذر 1392 | 6:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |



 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(372)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

 

من انساني را ديدم كه بارقه اي از سوز درونش به بيرون جهيد و خرمن هستي اش را به آتش كشيد.


من شهروندي را ديدم كه بي گناه جانش را ستاندند.دادستان خرد،شخص شهريار را متهم رديف نخست ناميد تا زماني كه او بتواند قاتل را شناسايي،دادرسي و به پادافره گناهش قصاص كند.


من آن گاه معني و مفهوم بزرگواري را ديدم و دريافتم كه درختان بارور را ديدم كه هر چه بيشتر سنگبارانشان مي كنند،بيشتر ميوه به دامانشان فرومي ريزند!


من شگفتي را در كار برخي از كهنه گرايان ديدم كه لباس هاي ده سال پيش را به علت مدنبودن نمي پوشند؛اما سخنان ده قرن قبل را هنوز نشخوار مي كنند!


من ابلهي را نديدم مگر اين كه در به در به دنبال ابله بزرگ تري بود تا او را بستايد و در سايه سارش بياسايد.

ادامه دارد...

                        شفيعي مطهر

 

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 4 آذر 1392 | 8:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 

نایت اسکیننایت اسکین

دل دیدنی های شهر سرب و سراب(371)


تصاویر زیباسازی نایت اسکین
 

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من صداقت و صميميت را اكسيري حيات آفرين و كيميايي بنيادين ديدم كه فقدان آن در جامعه بشري موجب برچيده شدن طومار رفاه و رستگاري از بسيط زمين و بساط زمان مي گردد.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من شكوفايي غنچه استعدادهاي نهفته و خلاقيت هاي خفته را در برخورد با معماهاي پيچيده و سختي هاي نسنجيده ديدم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من مردان بزرگ و زنان سترگ را كساني ديدم كه در رويارويي با سختي هاي روزگار و دشواري هاي پيكار همواره راهي مي جويند ،يا راهي مي سازند.

گروه اینترنتـی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من در پويش راه زندگي و شاهراه ارزندگي كساني را كامياب و شاداب ديدم كه حباب نفس خود را شكستند،تا به آفتاب آرمان ها پيوستند.

نایت اسکین

من بسياري را ديدم كه شبانه روز راه مي پيمودند؛ اما به جايي نمي رسيدند. گويي در مسير روزگار ،سيري دوار داشتند.

ادامه دارد...

                         شفيعي مطهر

 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 2 آذر 1392 | 7:56 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |