#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد656

 

«قیمت» و «قیامت» ! 

 

 «هدف زندگی» و «شرف ارزندگی» در این است 
 
که انسان زندگی می کند تا «قیمتی» شود، 
 
نه اين كه به هر «قيمتي» زندگي كند.  
 
«سیر حیات» و «مسیر نجات» 
 
باید کسب «خصال ربّانی» و «کمال انسانی» باشد؛
 
اما اگر انسان دچار «روند قهقرایی» یا «گزند ایستایی» شود،
 
«میرایی» بِه از «مانایی»! 
 
 انسان ها را در زندگی «دنیایی» به «دارایی» می سنجند؛
 
ولی در «قیامت» به «قیمت»!
 
 
#شفیعی_مطهر
 
--------------------------
قهقرا :بازگشت به عقب،پس پس رفتن
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 


  


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 24 تير 1396 | 11:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد654

 

 «ژرفای ریشه» و «بلندای اندیشه»

 

من «جوينده پگاه نور» و «پوینده راه شعور» را ديدم 

كه در تاريكي «مي زيست»، ولی در فراق روشنايي «مي گريست». 

غافل از آن كه همه «آبشاران نور» و «چشمه ساران شعور» 

از «ژرفای ریشه» و «بلندای اندیشه» او سرچشمه مي گیرند.

کسی که «گوهرِ درونی را نیافته» و به سوی«جوهر بیرونی شتافته»،

نه «چیزی می یابد» و نه «پشیزی درمی یابد»! 

سروده ای منسوب به «امیر بیان»و«مولای مومنان»علی(ع) می گوید:

دوائکَ فیکَ وَ ماتخبروا

و دائکَ منکَ وَ ما تشعروا

اَتَزعَمُ اَنَّکَ جِرمٌ صَغیرٌ

وَ فیکَ انطوی العالم الاکبروا

دوای تو در توست و تو نمی دانی

و درد تو نیز در توست و تو نمی فهمی

آیا می پنداری تو جسم کوچکی هستی؟!

در حالی که جهان بزرگی در وجود تو نهفته است.

***

تویی تو نسخه رمز الهی

ز خود می خواه تو هر آنچه خواهی

***

کاریز درون جان تو می باید

کز عاریه ها تو را دری نگشاید

یک قطره آب در میان خانه

بهتر ز جویی که از برون می آید(سنایی غزنوی)

***

درون حبّه ای صد خرمن آمد

جهانی در دل یک ارزن آمد(مولانا)

***

میان آب حیاتی و آب می جویی

فراز گنجی و از فاقه در تک و پویی

تو کوی دوست همی جویی و نمی دانی

که گر نظر به حقیقت کنی تو آن کویی

***

ای خسته درون تو نهالی است

کز هستی آن تو را کمالی است

ای سایه نشین هر درختی

بنشین به کنار خویش لختی

***

در جُستن جام جم جهان پیمودم

روزی ننشستم و شبی نغنودم

ز استاد چو وصف جام جم بشنودم

خود جام جم جهان نمای جم من بودم

***

سال ها دل طلب جام جم از ما مي كرد     

  وانچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد 

گوهری کز صدف کَون و مکان بیرون بود

طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

بي دلي  در همه اوقات  خدا  با  او  بود      

  او نمي ديدش و از دور خدايا مي كرد(حافظ) 

***

سبو بشکن که آبی نی سبویی

ز خود بگذر که دریایی نه جویی

سفر کن از من و مایی که مایی

گذر کن از تو و اویی که اویی(مغربی)

***

...و واپسین سخن این که انسان «خود باخته»و «خویش نشناخته»،

برای یافتن «باب نجات» و «آب حیات»،

کشتی را به جای «نوح» گرفته 

و جسم را به جای «روح»!

 

#شفیعی_مطهر

 

 کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 23 تير 1396 | 12:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد653

 

 «گاه» یا «نگاه»؟! 

 

من چشم هایی را دیدم در «اسارت نهان» و «حقارت پنهان». 

زیرا بینایی دارند، نه «بينش» ؛ و نور دارند بدون «درخشش». 

بینایی انسان را از «سقوط در چاه» بازمی دارد

و بینش از «هبوط از جاه».

بینایی «انسان» را حفظ می کند 

و بینش «انسانیت» را. 

آن چه به «انسان،شعور» و به «انسانیت،نور» می بخشد،

نه «بینایی تیز»،که «بینش خردانگیز» است.

چیزی که به انسان ،ارزش می بخشد،

نه «گاه»،که «نگاه» است!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------- 

هبوط: فرودآمدن

جاه: قدر و شرف،فرّ و شکوه،شان و جلال،مقام،منزلت،جایگاه

گاه: تخت پادشاهی،جا،مکان

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 23 تير 1396 | 5:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد652

 

 «اسیر» به دنبال «زنجیر»! 

 

«انسان هزاره سوُّم» در این «شهر پُرتلاطُم» 

«ذهنی خراشیده» دارد و «مغزی فروپاشیده».

   هر تکّه از مغزش در اسارت «جعبه ای جادویی» است با «هیبتی هیاهویی». 

در گزینش نوع اسارت «آزاد» است و آزادیش در «انقیاد».

با «شوق صدارت» ولی برای خرید «طوق اسارت»، 

با «کمال شَعَف» به «دنبال صَف» می ایستد!

در اینجا نه «زنجیر» به دنبال «اسیر»،

که «اسیر» برای استقبال از «زنجیر» می دَوَد!

 برای «تحمُّلِ حقارت» و «تذلُّل اسارت» مسابقه می دهند!

در این شهر «کرامت»،«حراج» است 

و «لئامت» نوعی «علاج» !

در هر جامعه که «بیداد،داد ستاند»

و «استبداد، فرمان براند»،

آن چه «می میرد،آژوی انسانیّت» است

 و آن چه «جان می گیرد،خوی حیوانیّت»!!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

آژو : کوشش،همّت،غیرت(واژه اوستایی)

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 22 تير 1396 | 9:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد651

 

«اشک نیاز» یا «چشمک ناز»؟! 

 

بهارتان پیروز

من باران را ديدم كه «بي دريغ می باريد» و «بر فراز ستيغ مي ناليد»؛ 

زيرا «توده ابر» و این «آلوده سِتَبر» 

«چشمِ مِهر» و «چشمه سِپِهر» را پوشانیده بود

و مردم، «چشم ماهپاره» و «چشمک ستاره» را بیشتر دوست داشتند.

با خود انديشيدم كه اين كار نه «نامُرادي»، كه «نامَردی» است؛

آن همه «اشک نیاز» را به یک «چشمک ناز»فروختن! 

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

ستیغ: بلندی کوه،قلّه کوه

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 22 تير 1396 | 7:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد650

 

 «بامِ کرامت» و «مقامِ انسانیّت» 

 

به من میگن سلطان

 

 «سگ های حقیر» عمری «اسیر» اند؛ 

 آن قدر «زنجير را می بوسند»،تا از «تحقیر می پوسند»!

اگر این «سگ های اسیر» بر روی اجساد «شیرهای دلیر» هم برقصند، 

و با «شَیّادی»،«شادی» کنند 

و خود را «بزرگ» و شیر را «گُرگ» بپندارند؛ 

  باز هم «شیر، شیر» می ماند و «سگ، سگ»! 

زنهار که «جوان آزاده» و «انسان بااراده» 

خود «تن به تحقیر» دهد و «گردن به زنجیر» سپارد!

چنین کسی نه تنها از «بامِ کرامت»،

که از «مقامِ انسانیّت» ساقط می شود.

 

#شفیعی_مطهر

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : چهار شنبه 21 تير 1396 | 9:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد649 )  

 

«بُت ها» و «بُتواره ها»!

 

من شیطان را در «بدترین لحظات» به هنگام «رَمیِ جَمَرات» دیدم. 

او می گفت: بسیاری از اینان که امروز به من «سنگ می زنند»، 

فردا به من «زنگ می زنند»!

در رَمیِ جمرات آن چه از سوی حاجیان «خوار» و «سنگسار» می شود، 

«یک فرهنگ» است،نه «یک سنگ»!

 «بُت های سنگی»، «ریشه در گِل» دارند

و «بُتواره های فرهنگی»، «اندیشه در دل»!

 «سنگ» را با «سنگ سخت تر» می توان شکست  

و «فرهنگ» را با «فرهنگ برتر»!

 «سنگ» به یک «روز» می شکند، 

ولی «فرهنگ» به «روزگاران»! 

هشداریم تا از «رُخساره»،«بُتواره» نسازیم!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------- 

رَمی: انداختن، افکندن، پرتاب کردن،سنگ انداختن

جَمَرات: جمع جمره،سنگ ریزه.جمرات نام سه موضع است در منی که حاجیان به هر یک هفت سنگریزه پرتاب می کنند.این عمل را «رَمیِ جَمَرات» می گویند

رُخساره: چهره،شخصیت،افراد مقدس

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 21 تير 1396 | 8:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد648

 

«خودباوری» و «خداداوری»

Image result for ‫خوردن حشرات زنده‬‎

 

من کسی را دیدم که به «کرّات» «حشرات» را 

«زنده زنده» و حتّی «پوست نکنده» می خورد. 

بنابراین دانستم که خوب یا بد بودن هر «پدیده دیرین» یا «آفریده نوین»

به نوع رابطه و نسبتی «بستگی» و «وابستگی» دارد

که بین «انسان فهمیده» و «پایندان پدیده» ایجاد می شود.

«نوع بازیابی»،«تنوّع ارزیابی» را می آفریند.

اینجاست که «احساس نفرت و نفرین» 

از «سپاس و آفرین» متمایز می شود.

آیا این نوع «آمیزه ساخت» و «انگیزه شناخت»

ما را بر این «خودباوری» و «خداداوری» نمی رساند

که «پیوسته» و «بایسته» 

همه باورها را نه تنها در «آرزوی رَصَد»،

که در «ترازوی خِرَد» بسنجیم؟

 

#شفیعی_مطهر

 -----------------------------

پایندان: ضامن،کفیل،پذیرفتار،میانجی

بازیابی: پیداکردن،یافتن

رَصَد: مراقبت،به چیزی نظردوختن و مراقب بودن

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 | 6:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد647
 
 
«ستون بینش» و «قانون آفرینش»! 

 

من «بَذری نهفته» و «جَذری نشکفته» را دیدم 

که «جنگلی سبز در رویا» داشتند و «رویشی سپيد در روایت» .

«راز پایداری» و «رمز ماندگاری»

در «استمرار رویش» است و «استبصار پویش».

«آنی درنگ» را «جهانی ننگ» می دانستند .

«میرایی» را در «ایستایی» می دیدند

و «پایایی» را در «پویایی»!

این «ستون بینش» است و «قانون آفرینش»!

 

#شفیعی_مطهر

 ----------------------------------

جذر: بیخ،ریشه،اصل

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar
 

 

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 18 تير 1396 | 11:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد646 ) 

 

«شادی دل»،«آزادی از گِل»

  


 شادي «گلي معطّر» و «سُنبُلی مُعنبر» است 
 
كه بايد بر «شاخسار دل و جان» بشكفد،
 
نه بر «رُخسار و لب خندان».  
 
«شادی دل»،«آزادی از گِل» است!
 
تا «دل» اسیر «گِل» است،
 
«ترنّم شادی» و «تبسّم آزادی» «مشکل» است!
 
باید «رشته های وابستگی» و «سرشته های خستگی» را «گسست»
 
و به «مهرِ پویایی» و «سپهرِ پایایی» «پیوست»!
 
«بستر خاک»،«خاکستر هلاک» است!
 
در این بستر از «رای» جز «ریوه» نبینی
 
و از «نای» جز «نیوه» نشنوی! 
 
 
#شفیعی_مطهر
 
----------------------
سُنبل: خوشه  
 
مُعنبر: عنبرین، چیزی که به عنبر و بوی خوش آغشته شده 
 
مهر: آفتاب،خورشید
 
رای: اندیشه،فکر، عقل ،عقیده، تدبیر،عزم
 
ریوه: مکر،حیله،فریب،افسون
 
نای: نی،از آلات موسیقی که با دهان نواخته می شود
 
نیوه: ناله، افغان، خروش، گریه، نوحه
 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 18 تير 1396 | 11:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 76 77 78 79 80 ... 241 صفحه بعد