هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 806)
«بافته های خیالی»یا «یافته های استدلالی»؟!
من «ساده ای فریفته» و «دانش زده ای خودشیفته» را دیدم
که سهم او از «اقیانوسِ فهم» تنها «فانوسی از وَهم» بود.
محفوظاتی چون غُل و زنجیر دست و پای فکرش را «بسته»
و شخصیّتش را «درهم شکسته» بود.
دانش،نه «کوهی از محفوظات» است و نه «انبوهی از ملفوظات»،
بلکه مجموعه ای از «معارف زمانه» است که «عارف فرزانه»
چون «زنبورِ عسل» با «شعورِ لَم یَزَل»،
از هر «گُلی»،«مُلی» می نوشد
و در هاضمه خود به هم «پاک می آمیزد» و «چالاک می بیزد»
و با «جَهدی بی اندازه»،«شَهدی تازه» تولید می کند.
بنابراین «دانشوران راستین» و «پژوهشگران جهان بین»
آن چه «پدید» می آورند و «تولید» می کنند،
«نوشی زُلال» است،نه «نقوشی ضَلال»!
دانش،نه «بافته های خیالی»،که «یافته های استدلالی» است.
#شفیعی_مطهر
------------------------------
وَهم: پندار، خیال، تصوّر ،گمان
لَم یَزَل: بی زوال، پاینده، جاودان
مُل: می،شراب،نوشیدنی
می بیزد(بیختن): غربال کردن
ضَلال: گمراهی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد805 )
آیا «دانستن غیب»، «عیب» است؟
«گردانه زمان» و «گردونه زمین»
«چون بادِ تُند می گذرد» و «افرادِ کُند را وامی گذارد».
نه تنها «قطارِ منِ انسان»،که «مدارِ خرمنِ کهکشان»
روی «رِیل زمان» چون «سیلِ بی امان»
«پیوسته» و «ناگسسته»
به «خویش می نازد» و به «پیش می تازد»!
«دانشورانِ خردمند» و «پژوهشگرانِ وَرجاوَند»
می توانند با «خویش ارزی» و «اندیشورزی»
سیمای فردا را در «آیینه دیروز»، این «گنجینه مرموز» بنگرند،
ولی هیچ کس نمی تواند درباره «فردای رِیب» با «ادّعای غیب»
«پرده دَری را بجوید» و «خبری را بازگوید».
آیا فکر نمی کنید «دانستن غیب»،خود یک «عیب» است؟
زیرا هر «برگ» تا «لحظه مرگ»،
می تواند «شاد بخندد» و «آزاد برقصد»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
وَرجاوَند: ارجمند،برازنده،بلندپایه،نیرومند
رِیب: شک،گمان،تهمت،اضطراب
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد804 )
«آگاهی»یا «تباهی»؟!
من در «دریای شرق» زورقی را «در حال غرق» دیدم.
زورق در «غرقاب» بود و ناخدا در «خواب»!
بدنه زورق «در حالِ شکافتن» بود و ناخدا «در خیال بافتن»!
او نه تنها در «عرشه اشرافی»، که در «عرش خیالبافی» سیر می کرد.
ناخدا در «خواب» بود و سرنشینان در «اضطراب»!
خطر غرق شدن ،«خواب را از چشم آگاهان می ربود»
و «تاب را از خشم دادخواهان می زدود»!
بیدارکردن ناخدا هم «جُرم» داشت و هم «جریمه»!
زیرا «جُرمش را گُستاخی می پنداشتند»
و «جریمه اش را سلّاخی می انگاشتند»!
بنابراین نه تنها بر «عرشه زورق»،که در «عرصه فلَق»نیز
«حِرمانی نَهمار» و «خَفَقانی مرگبار» سایه افکنده بود!
اینک «نُخبگان» برای همه «سرنشینان»،
یا باید «آگاهی» را برگزینند ،یا «تباهی» را!
#شفیعی_مطهر
-----------------------
عرشه: سطح بالای کشتی
تاب: طاقت،توانایی،قرار و آرام
سلّاخی: پوست کندن،کشتن
فلَق: همه خلق،همه مردم
حِرمان: نومیدی،بی بهرگی
نَهمار:بی شمار،فراوان، بسیار، بی نهایت، بی کران، عجیب، دشوار
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
ملّت گناهکار؟!!
گفتم: چرا این قدر این روزا زلزله میاد؟
گفت: از بس گناه می کنید!!
گفتم: چرا برف و بارون نمیاد؟
گفت: از بس گناه می کنید!
گفتم: چرا هر روز ارزاق مردم گرون تر میشه؟
گفت: از بس گناه می کنید!
گفتم: چرا هر روز سنِّ اعتیاد و فحشا و بزهکاری پایین تر میاد و آمارش بالاتر میره؟
گفت: از بس گناه می کنید!
گفتم: چرا بیشترین آمار تصادفات و تلفات رانندگی دنیا مال ماست؟
گفت: از بس گناه می کنید!
گفتم: چرا دشت ها،چاه ها،رودها و دریاچه های ما دارن پی در پی خشک میشن؟
گفت: از بس گناه می کنید!
گفتم: چرا هر روز جنگل های ما به کویر تبدیل میشن؟
گفت: از بس گناه می کنید!
گفتم:.... !!!
گفتم:....!!!
گفتم : راست میگی!
چه گناهی بزرگ تر از این که بارها زلزله، خانه ها و روستاها و شهرهای ما رو ویران ، و هموطنان ما رو قتل عام کرده،ولی ما باز هم هشیار نمی شیم و خانه هامون رو ضدّ زلزله نمی سازیم!!
چه گناهی شرم آورتر از این که سالانه بیش از 18هزار نفر تلفات رانندگی(رتبه اول دنیا) و صدها هزار نفر مجروح و معلول و میلیاردها تومان خسارات رانندگی رو داریم،ولی نه جاده هامون و نه خودروهامون رو استاندارد نمی سازیم!
چه گناهی زشت تر از این که روز به روز کانون خانواده ها دارد بیشتر از هم می پاشد،ولی ما راه حل های عقلانی و علمی متفکران و صاحب نظران رو گوش نمی کنیم!
چه گناهی فاحش تر از این که مدارس و دانشگاه های ما دارد نسلی بی ایمان و پوچگرا تحویل جامعه می دهد،ولی ما به سخنان دلسوزانه دردآشنایان متخصّص گوش نمی دهیم!
چه گناهی روشن تر از این که هر روز جنگل هامون ویران تر و رودها و دریاچه مون خشک تر میشه،ولی ما هشدارهای دلسوزانه منتقدان و کارشناسان متخصص رو جدّی نمی گیریم و به کار نمی بندیم؟!
چه گناهی عذاب دهنده تر از این که به جای پرورش شهروندان پرسشگر،مطالبه گر،شجاع،متفکّر،انتقادکننده و انتقادپذیر،می کوشیم افرادی متملّق،چاپلوس و بله قربانگو بپروریم؟!
دقیقا حق با شماست!
تا ما مرتکب این گناهان می شویم،این عذاب ها را سزاواریم!!
#شفیعی_مطهر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: روزنوشت
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد802 )
«حقارت»،زمینه سازِ «اسارت»!
شیوه همه «خودکامگان جهان خوار» و «مستبدّان ستمکار»
در «تحمیق توده ملّت» و «تعمیق شالوده قدرت» این است
که نخست مردم را «تحقیر» می کنند و سپس به «زنجیر» می کشند.
انسان تا «تن به حقارت» ندهد، «سر به اسارت» نسپارد.
زیرا «حقارت»،زمینه سازِ «اسارت» است.
فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطاعوهُ ( سخن قرآن درباره شيوه فرعون)
«شهروند باکرامت» و «ورجاوند باشخصیّت» هرگز
نه «تن به تحقیر» می دهد و ونه «سر به زنجیر»!
بنابراین باید از هر «زاده»،یک «آزاده» ساخت
و از هر «بنده»،یک «انسان ارزنده»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد802 )
«حقارت»،زمینه سازِ «اسارت»!
شیوه همه «خودکامگان جهان خوار» و «مستبدّان ستمکار»
در «تحمیق توده ملّت» و «تعمیق شالوده قدرت» این است
که نخست مردم را «تحقیر» می کنند و سپس به «زنجیر» می کشند.
انسان تا «تن به حقارت» ندهد، «سر به اسارت» نسپارد.
زیرا «حقارت»،زمینه سازِ «اسارت» است.
فَاستَخَفَّ قَومَهُ فَاَطاعوهُ ( سخن قرآن درباره شيوه فرعون)
«شهروند باکرامت» و «ورجاوند باشخصیّت» هرگز
نه «تن به تحقیر» می دهد و ونه «سر به زنجیر»!
بنابراین باید از هر «زاده»،یک «آزاده» ساخت
و از هر «بنده»،یک «انسان ارزنده»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد801 )
«آزمون بیداد» و «کانون فساد»!
هیچ انسانی تا بدان پایه «خودساخته» و «خداشناخته» نیست،
که قدرت در او متمرکز گردد و به «فساد نگراید» و بر «بیداد نیفزاید».
قدرت نسبی به فساد نسبی می انجامد
و قدرت مطلق به فساد مطلق .
«داور کریم» و «آفرینشگر حکیم» چه زیبا می فرماید:
«کَلّا اِنَّ الاِنسانَ لَیَطغی * اَن رَآهُ استَغنی».
قطعا انسان طغیان می کند* همین که خود را بی نیاز(از نظارت) ببیند.
(سوره علق،6و7)
در هر جمع و جمعیّت،«حاکم،خادم» است و «مردم،مَخدوم»!
«امینِ هر گروه» و «فَرنشینِ هر جمعِ حق پژوه»،
نه «صاحب اختیارِ ایشان»،که «خدمتگزارِ آنان» است.
این «صاحب اختیار» است که «خدمتگزار» را برمی گزیند
و هرگاه بخواهد او را از «کار»،«برکنار»می کند
و از «سریر» به «زیر» می کشد!
تمرکز قدرت،«آزمون بیداد» است و «کانون فساد»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
فرنشین: رئیس،مدیر،حاکم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد800 )
«بیدادگر» و «فسادپرور» !
من «شهریاری خودکامه» را در «دیاری بی برنامه» دیدم ،
که از بسیاری «احساس حقارت» و «تنگی ظرفیّت» ،
در درون «مي سوخت» و دهان منتقدان را «مي دوخت» .
این «خون آشام ناآگاه» در «شام سیاه»،
چون «کوری بی عصا» و «مغروری بینوا»،
با «لگامِ بیداد» در تاریکی «گام می نهاد» .
آن که در درون خویش نه «شخصیّتی منیع» می یابد و نه «ظرفیّتی وسیع»،
ناگزیر این کمبودها را با «توسُّل به زور» و «تقابُل با افرادِ فکور»
می کوشد تا «ضعف ها را جبران» و «نقص ها را پنهان» کند!
هیچ انسانی،«کامل» و متخلّق به همه «فضایل» نیست،
بنابراین به هیچ کس حتّی «مجسّمه حق» نباید «قدرت مطلق» داد؛
زیرا قدرت ذاتاً «بیدادگر» است و «فسادپرور» !
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------
لِگام: دهانه اسب
منیع: استوار و بلند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد798 )
«ریش ها» یا «ریشه ها»؟!
از آن گاه که ریش ،«عیارِ دین» شد و «معیارِ آیین»
«ریا» جای «روایت» را گرفت و «دَرای» جای «درایت» را.
«بَطن» به جای «باطن» نشست و «خائن» به جای «صائن».
ریاکاران به جای «ریش ها»،«ریشه ها» را زدند!
از آن پس نه تنها «گِلِ ریشه ها»،که «گُلِ اندیشه ها» هم خشکید.
«سکّه تظاهر، رواج» دارد و «سبیکه تکاثُر،حراج»!
«شهامت رنگ می بازد» و «لئامت بر فرهنگ می تازد»!
«صداقت رو به زوال» است و «حماقت رو به روال»!
«یادها ،فراموش» است و «فریادها،خاموش»!
«هوس ها ،محسوس» است و «نفس ها، محبوس» .
هر شهر نیاز به «داد» دارد و «وداد»!
اگر نمی توانیم «داد» بگستریم،لااقل «فریاد» برآوریم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------------
درای: زنگ،جرس،زنگ بزرگ که بر گردن چهارپایان ببندند
بطن: شکم
باطن: اندرون،درون چیزی،اصل
صائن: نگاه دارنده،حفظ کننده،نگهبان
سبیکه: نقره گداخته، تکّه سیم یا زر،شمش طلا یا نقره
تکاثُر: افزون شدن،بر بسیاری مال و ثروت به یکدیگر فخرکردن
لئامت : پستی، فرومایگی، بخیلی،پست فطرتی
روال: روش، اسلوب،نظم و ترتیب
داد: قانون،عدل،انصاف،مقابل ظلم و ستم
وداد: دوستی،محبت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد797 )
«برترین کار» و «بهترین ابتکار»
«نماد انسان» در «نمود جهان»
چونان «شمعی لرزان» است در «جمعی پریشان» .
«تندبادِ قلع و قمع در حالِ وزش» است
و «بنیادِ شمع در احتمالِ لرزش».
برای شمع،«خاموشی،سرشتِ محتوم» است
و «فراموشی،سرنوشتِ معلوم».
در این «مجالِ کوتاه» و با وجود «احتمالِ اشتباه»،
«برترین کار» و «بهترین ابتکار»برای شمع،
روشن کردن «شمع های خاموش» است برای «جمع های مدهوش» .
«انگیزشِ شمع»،«ریزشِ دَمع» است؛
دَمعی که «ریشه های روشنایی را بیفشاند»
و «اندیشه های شکوفایی را برویاند»!
چه زیبا می سراید این «حکیم مانا»،«حضرت مولانا»:
باد تند است و چراغم ابتری
زو بگیرانم چراغ دیگری
همچو عارف کن تنِ ناقص چراغ
شمعِ دل افروخت از بهرِ فراغ
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
قلع و قمع: ریشه کن کردن و برانداختن
محتوم: ثابت و استوار،حتمی
مدهوش :سرگشته ،سرگردان، گیج، متحیّر
دَمع: اشک،سرشک،اشک چشم
ابتر: دم بریده،ناقص،بی فرزند
فراغ: فارغ شدن،آرامش و آسایش،آسودگی خاطر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.