هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 836)
«باتلاقِ نادانی» و «مُحاقِ ناتوانی»
افراد «ابله و نادان» و اشخاص «احمق و ناتوان»
گرچه «در استدلال سرسخت» اند،ولی «در خیال خوشبخت»اند؛
زيرا هيچ گاه نه به «تنهايي» خود پي مي برند و نه به «بینوایی»خود.
کسی از «نادانی» و «ناتوانی» رنج می برد،
که می داند «چه گفتاری را نمی داند»
و «چه رفتاری را نمی تواند» ؛
ولی آن که به «نادانی ها» و «ناتوانی ها»ی خود آگاه است،
ناگزیر مشتاقانه به سوی «آگاهی» و «حق خواهی» گام برمی دارد.
کسی که «اهلِ طلب» است،بیزار از «جهلِ مُرکّب» است!
بنابراین برای هر انسان ،«نخستین درس» ،
باید«مهم ترین ترس» او از نادانی باشد.
انسان از همان لحظه در «باتلاقِ نادانی»
و «مُحاقِ ناتوانی»اسیر جهل مرکّب می شود ،
که «سر به زیر» و «پای در قیر»،
خود را بی نیاز از «آموختن» و «تجربه اندوختن» احساس می کند!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
اهلِ طلب: تشنه فهمیدن،طالب علم و آگاهی
مُحاق: آخر ماه قمری،سه شب آخر ماه قمری که ماه دیده نمی شود
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد835)
«دلالتِ خدا» و «رسالتِ ما»
کسی که «بنای آینده» و «بنیان پاینده» را
بر «اساسِ فال» بنا می کند،نه بر «قیاسِ استدلال» ،
او کسی است که چون با «خودباوری» و «خردداوری» بیگانه است،
بنابراین می خواهد از «پنجره فال» و «حنجره خیال»،
تاییدی بر «هویتِ رنگ باخته» و «شخصیّتِ فرهنگ ناشناخته» خود بگیرد.
از «بُرجِ عاج» و «دُرجِ زُجاج» باید فرود آمد
و «حصرِ خیال» و «قصرِ آمال» را
با «کلید عقلانیت» و به «امید درک حقیقت» باید گشود.
«ساختنِ بهشت» و «پرداختنِ سرنوشت»
با «دلالتِ خدا» و «رسالتِ ما» است!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------
دلالت: راهنمایی،برهان و دلیل
عاج: دندان فیل که سفید و سخت و دراز و قیمتی است و برای ساختن اشیای گرانبها به کار می رود
دُرج: صندوقچه،جعبه کوچک جواهرات
زُجاج: شیشه،آبگینه
پرداختن:ساختن،جلادادن و آراستن،مرتب کردن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 834)
«فروغِ فکر»یا «نبوغِ بکر»
«مشعل نبوغ» آن گاه در ذهن انسان ها «پرفروغ» می شود،
که «آفتاب حقیقت» و «مهتاب واقعیت» بر آن بتابد.
در «جهانِ هستی» و «راژمانِ حق پرستی»
«مدیرِ بینش»،«مدارِ آفرینش» را
بر «پایه عدالت» و «سرمایه عقلانیت»
«سامان داده» و «بُنیان نهاده» است.
بنابراین هر بُنیانی را که بر «توده کاستی» و «شالوده ناراستی»
بنا نهند،محکوم به «تلاشی» و «فروپاشی» است.
«فروغِ فکر»،«نبوغِ بِکر» است؛
این فروغ تنها از «شمع جان می تابد» و «جمع جانان را درمی یابد».
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------
راژمان: سیستم،نظام،دستگاه
مدیر بینش: خداوند،آفریدگار
توده: تل و پشته،هر چیزی را که روه هم ریخته و کوت کرده باشند،مثل توده خاک
کاستی: کجی،تقلب،دروغ
تلاشی: از هم پاشیدن،پراکنده شدن،نیست و نابودشدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 833)
«تاج»را به «تاراج»دادن!
سر فرودآوردنِ «حکومتِ حاكم» در برابر «حكمتِ حكيم» ،
نشانه «رشد و رشاد» و «رویش استعداد»در جامعه است؛
ولی «انکسارِ حكيم» در برابر «استکبارِ حاكم»،
علامت فربه تر شدن «جُرثومه فساد» و «موهومه استبداد» است.
آن گاه که «حکیم» در برابر «حاکم» ،
«دست بر سینه» و «پای در کابینه» گذارد،
چنین کسی از «گُلِ حکمت»،«پُلِ حکومت» ساخته
و از «زلالِ فضیلت»،«ضلالِ رذیلت»!
چه زشت است «رفوزگی علّامه» در «دریوزگی خودکامه»!
حاکمی که «راهِ فساد بپیماید» و جامعه را به «گناهِ بیداد بیالاید»،
«حکیمانِ ساکت» را به «لئیمانِ ماکت» تبدیل می کند!
او ناگزیر به جای«آغوش خانه»، «حلقه به گوش بیگانه» می شود!
در حالی که برای «حاکمِ دادگر» و «عالمِ حق نگر»،
«تاج» را به «تاراج»دادن،به که به «بیگانه»،«باج»دادن!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
اِنکسار: شکسته شدن،فروتنی،خضوع
استکبار: بزرگ پنداشتن کسی،تکبّرکردن،خودنمایی،گردنکشی
جُرثومه: اصل،ریشه،خاک دور ریشه
موهوم(موهومه): وهم شده،آنچه وهم و گمان متوجه آن شود
کابینه: دفتر،اتاق کار،هیئت دولت،هیئت وزیران
لئیم: بخیل،ناکس،فرومایه
ماکت: نمونه ای کوچک از خانه یا....که از چوب یا مقوا بسازند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 832)
«آستانه تحمُّل» و «کرانه تعامُل»
در «عصر یخبندان» و در «شهر وَرجاوَندان»،
سرما، «کولاک» و جانداران را «هلاک» می کرد.
بسیاری از جانوران «جان سپُردند» و برخی «جان به دربُردند».
در این «گیر و دار»،بین «کار و ابتکار»،
خارپشتان بیشتر خطر مرگ را «دریافتند» و به سوی راه حل «شتافتند».
آنان مهربانانه با «هماوایی» و «گردهمایی» توانستند
به یکدیگر «نزدیک» و در گرمای بدن همدیگر «شریک» شوند.
اینان با هم «شریک ساعی» شدند و «تشریک مساعی» کردند.
خارپشت ها همدیگر را «گرم» یافتند،امّا نه «نرم»!
آنان در کنار هم از «گزش خار» در «رنجش و آزار» بودند!
ناگزیر از یکدیگر «دور» و در نتیجه باز از سرما «رنجور» شدند!
بنابراین به این نتیجه رسیدند که برای بهره بردن از «صفای هم» و «گرمای هم»
چاره ای ندارند جز این که «طینت» و «طبیعت» همدیگر را «بپذیرند»
و راه همزیستی «مسالمت آمیز» و «مشارکت انگیز» «پیش گیرند»!
انسان ها نیز در همبستگی اجتماعی «گریزی جز تحمُّل»
و «گزیری جز تعامُل» با یکدیگر ندارند.
هر کسی به نوعی «خاری خلنده» و «رفتاری گزنده» دارد.
باید بر «آستانه تحمُّل» و «کرانه تعامُل» افزود.
و «دگرستیزی» و «دیگرگریزی» را از دل «زدود»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
خَلَنده: فرورونده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد831 )
خندیدن،«با تو » یا «بر تو»؟!
در «فراخنای این سپهرِ سیاه و سنگين» و «گُستره سرسبزِ زمین»،
سهم هر «انسانِ آفریده» از این «جهانِ پر از پدیده»
تنها تكّه اي از «آسمان آبي» است و
و لحظه اي «از لبخند شادابي».
زبان طبیعت، «قند» است و «لبخند».
اگر «راهبُردِ لبخند» را با «برخوردِ نَژَند» پاسخ دهی،
به «رویت اَخم» می کند و بر «دلت زخم» می زند.
امّا اگر «شادمانه به رویَش بخندی»
بدون این که «عالمانه به خویَش دل ببندی»،
«با سازت،دمساز» می شود و «با آوازت،هماواز».
همه «گُل ها با تبسُّم» و «بُلبُل ها با ترنُّم» ،
«نگاه را می نوازند» و «پگاه را می آغازند».
پس «بخند» تا دنیا «با تو »،نه «بر تو» بخندد!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
نَژَند: اندوهگین،افسرده،پژمرده،سرگشته،خشمگین
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد829 )
«دکان اعتقاد» و «بحران اعتماد»!
من شهری را دیدم که هر «کان» را«دکان» کرده بودند
و «نان» را وسیله «ایمان»!
شهر،«دکانِ اعتقاد» شده بود و اسیرِ «بحرانِ اعتماد»!
اینان هر ریسمانِ سیاه و سپید را «مار» مي پنداشتند
و هر گُل را، «خار»!
هر «اتّهامِ واهی» بی نیاز از «دادخواهی»؛
بدون «روندِ ثبات» و «فرایندِ اِثبات»
علیه هر کسی «طرح» و «مطرح» می کردند،
و او را مُجرِم «تلقّی» کرده، محروم از هر «حقّی» می دانستند!
هر شهروند ،«مُجرم» و سزایش «جریمه» بود،
مگر عكس آن «اثبات» و موجبِ «نجات» شود!
«شناعتِ گناه» در پرتوِ «شفاعتِ شاه»
«رنگ می باخت» و همین رویه، «فرهنگ می ساخت»!
هر کس هر چه به «قُشونِ قُدرت» و «کانونِ امارت»،
«نزدیک تر»،«نیک تر»،
و هر کس «دورتر»،«منفورتر»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
کان: معدن
دادخواهی: از کسی نزد قاضی شکایت بردن و درخواست دفع ظلم کردن
ثبات: برقراربودن،قرارگرفتن،استوارشدن،قرار،قیام،پابرجابودن در امری
شناعت: زشتی و بدی،زشت شدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد828 )
«ریشه ها» و «اندیشه ها»!
من «آویزه دل»، این «آمیزه گِل» را
نه بر «حیله های دوران»،که بر «ميله هاي زندان» «آويختم»؛
سپس همه «جوانه های ذوق» و «شكوفه هاي شوق» را در سبد آن «ريختم».
زندانی که «ریشه های رویِشگَر» و «اندیشه های پویِشوَر» را
«به کمند کشیده» و «به پایبند پیچیده» است.
«ریشه ها» و «اندیشه ها»
تا از هر «انقیاد»،«آزاد» نباشند،
نه می توانند «گیاهی برویَند» و نه «راهی بپویَند»!
«سروهای بلند» و «سپیدارهای شکوهمند»
برای «رشد و رویُش» و «پوی و پویِش»،
«آسمانی برین»می خواهند و «بوستانی بهارین»!
بیاییم «جفای تیشه» را از «رُویای ریشه» «بزداییم»
و «هیولای همیشه» را از «اهورای اندیشه» «بپیراییم»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
آویزه: آویخته،گوشواره
آمیزه: آمیخته،مخلوط
انقیاد: خوار و رام شدن،گردن نهادن، فرمانبرداری
پوی: پویه،رفتار تند،دو،دوان
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد827 )
«کانون نهفته ها» و «قانون نگفته ها»!
من دلم را «رهانده» و «جامانده» ديدم
در لا به لای «برگ ها» و «گلبرگ ها».
نه در «تاب های فلکی» ،که در «کتاب های کودکی».
هر گاه «سایه دل» را در «همایه محافل»گم می کنم،
آن را نه در «هالِ خطرات» ،که در سايه سار «نهال خاطرات»می جویم.
هميشه آن را «سبز و خُرّم» می بینم،نه «زرد و مُبهم».
من هیچ گاه دلم را نه «پیر» می بینم و نه «زمینگیر»!
دلم خیلی «واژه های حرف برای گفتن» دارد
و «ویژه های شگرف برای شکفتن»!
او «بیانی زلال»، ولی «زبانی لال» دارد!
«عطشِ گفتن» زیرِ «آتشِ نهفتن»
«رنگ می بازد» و از آن «فرهنگ می سازد»!
فرهنگِ داشتنِ «دلی شکسته»،ولی با «لبی فروبسته»!
این فرهنگ «بزرگیِ دل» و «سترگیِ محفل» را
نه «به اندازه شگرف های نهفته»،
که به «گُدازه حرف های نگفته» می داند.
دل باید«کانون نهفته ها» و «قانون نگفته ها» باشد!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
کانون: آتشدان،آتشخانه،کوره،مرکز
تاب: بادپیچ،ریسمانی که دو سر آن را به شاخه درخت یا جای دیگر ببندند و در آن بنشینند و به جلو و عقب حرکت کنند
همایه: ائتلاف،انجمن،گردهمایی
هال: سراب
شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو،کمیاب،بی نظیر در خوبی و زیبایی
گُدازه: آتش
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد826 )
«میرانِ ناس» و «امیرانِ اختلاس»!
من «مردمانی باکمال» را با «دستانی فعّال» دیدم ؛
دستانی که دارای «پینه های کار» است و آفرینشگرِ «گنجینه های ابتکار».
ولی به علّت «حاکمیّت فساد» و «حکومتِ بیداد»،
اكنون «اسيرِ حقارت» اند و در «مسیرِ اسارت»،
با «دهانی دوخته» و «حِرمانی اندوخته»،
بر سَرِ دوراهی «زندگی گیجی» یا «مرگِ تدریجی» نشسته اند!
اینان نه «کارگزار کفرانِ کافران»، که گرفتارِ «خُسرانِ خُسروان» اند!
تا «انتهای حیات تاخته اند» و «منتهای آنات را باخته اند»!
اکنون آن چه «دارند» و برای بازماندگان «می گذارند»،
نه «زندگی پرافتخار»،که «زنندگی ذلّت بار» است!
کسانی که اینان را «غارت» کرده اند و به «اسارت» کشیده اند،
«میرانِ ناس» اند و «امیرانِ اختلاس»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------------------------
میر: امیر (مخفّفِ امیر)
ناس: مردم،مردمان،ادمی،آدمیان
اختلاس: ربودن،دزدیدن،پولی را پنهانی و ناحق از صندوق همگانی برداشتن
پینه: آن قسمت از پوست کف دست که در اثر کارکردن سفت و ستبر شده باشد
حِرمان: نومیدی،
گیج: سرگشته ،حیران،درمانده
آن: لحظه،هنگام،وقت،دم،اندکی از وقت،(جمع: آنات=اوقات،لحظه ها)
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.