هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1301

 

«بور» یا «زنبور»؟!

 

هر «زنبور» برای این که «بور» نباشد،

با «نهایتِ جهد» به منظورِ تولیدِ یک «لیوانِ شهد»،

برای نوشیدن قطره ای از«مُلِ مینو» بر روی دو میلیون «گُلِ خوشبو» می نشیند.

معلم نیز برای نوشاندنِ «جُرعه ای از جامِ حکمت» 

و خوراندنِ «لُقمه ای از طعامِ معرفت» به شاگردانش

ناگزیر است برای کسبِ «کیمیایی از بینش»،خود «دریایی از دانش»را بنوشد.

چه زیبا فرمود «میرِ بیان»،«امیرِ مومنان» علی(ع):

«کونوا کَالنَّحل»؛چون زنبورِ عسل باشید!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

بور: کسی که از عهده انجام کار برنیامده و شرمنده شده باشد.

شهد: عسل،انگبین

مُل: می انگوری،شراب

مینو: بهشت

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 25 تير 1398 | 5:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1300

 

«راهِ بهبودی» یا «چاهِ نابودی»؟!

 

هر مار برای رهایی از «حصارِ ایست» و «استمرارِ زیست»،

ناگزیر از «بازسازی» و «پوست اندازی» است.

ماری که نتواند هر از چند گاه «خود را بازسازد» و «پوست اندازد»،

گزیری جز«خوردن از لَرگ» و  «دل سپردن به مرگ» ندارد! 

«دمار» در انتظار آن «مار» است،

که «پوست اندازی را نمی داند» و «پیشتازی را نمی تواند»!

 ذهن هر انسانی نیز اگر نتواند «هر روز»،«به روز» شود، 

و در برابر هر گونه «تغییر» و «تنویر» بایستد،

نه «راهِ بهبودی»،که «چاهِ نابودی» را می پیماید!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

ایست: ایستادن،توقّف

لَرگ: کاسه ٔگلی کثیفی که نزد سگ یا مرغ می گذارند(گویش محلی مردم گناباد خراسان)

 دمار: هلاک،تباهی،مرگ

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 24 تير 1398 | 4:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1299

 

«تحمیق با اغفال» یا «تحقیق با استدلال»؟!

 

«شعبده بازی ماهر» در «چشم اندازی ظاهر»،

در یک «همایشِ بزرگ» و در یک «نمایشِ سترگ»

با «کارهایی ساده» و «ابتکارهایی خارق العاده»،

«به تدریج» مردم را «گیج» می کند. 

او چشم ها را «خیره» و بر خردها «چیره» می کند.

مردم از «اوجِ جان» بر «موجِ هیجان» ،

«خودباخته» و «خردنشناخته»،

با «هورا» از او «اهورا» می سازند!

امّا روشنگری که در میانِ «جمعِ ناآگاهی»،«شمعِ آگاهی» برمی افروزد،

از هر سوی بر او «می تازند» و جسم و جانش را «می گدازند»! 

آن جا که خرد را «با غدر می رانند» و احساس را «بر صدر می نشانند»،

چه «خوار است تحمیق با اغفال» و چه «دُشخوار است تحقیق با استدلال»!

 

#شفیعی_مطهر

-----------------------------------

تحمیق: احمق شمردن

اغفال: گول زدن،فریب دادن

اهورا: به لغت اوستا وجود مطلق و اهورامزدا. هستی بخش بی همتا و خلاق عالم

غدر: بی وفایی ، خیانت ورزیدن، خیانت، مکر، حیله

خوار: آسان،سهل

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 23 تير 1398 | 6:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1298

 

«طعمی از طعام» و «اَلَمی از آلام»

 

«فرگشتِ شادی» را با «گشتِ ارشادی» نمی توان آفرید.

گُلِ شادی باید در «بسترِ دِل» بشکفد،نه در «خاکسترِ گِل».

گُلِ شادی آن گاه در «نهانِ حق پژوه می شکفد»،

و «بنیانِ اندوه را می شکافد»،

که «مِهرِ عدالت» را بر بلندای «سپهرِ دلالت» فروزان ببیند.

آن چه «انسان را عذاب» و «جهان را التهاب» می دهد،

نه «جمادِ بِکر»،که «انجمادِ فِکر» است.

«اساسِ سلامتِ جهان»،«احساسِ کرامتِ انسان» است.

خورشیدِ شادی آن گاه «آبشارِ نور» و «انوارِ سُرور»بر سَرِ جهانیان فرو می بارد، 

که ما بتوانیم «اَلَمی از آلام» بکاهیم و به گرسنگان «طعمی از طعام» بچشانیم .

بیاییم همه به این پرسش پاسخ دهیم ،

که تاکنون از «انبوهِ مشکلاتِ بشر» و «کوهِ حاجاتِ یکدیگر» ،

کدام «گره ای کور را گشوده ایم» و کدام «گریوه ای دور را پیموده ایم»؟!

 

#شفیعی_مطهر

-------------------------------------

اَلَم: درد، رنج،(آلام جمع اَلَم:دردها،رنج ها)

 فرگشت: متمادی و ادامه دار،پیش رفتن و تغییریافتن

دلالت: راهنمایی،برهان و دلیل

گریوه: پشته،تپه،گردنه

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 22 تير 1398 | 6:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1297

حسرتِ «بهره وری» و «خودباوری» 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 21 تير 1398 | 6:11 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1296

 

«دهان باز» و «زبان دراز»

اگر هر کس به «اندازۀ خوانشِ خویش» و «بازۀ دانشِ بیش» ،

«سخن می گفت»،هیچ کس «برنمی آشفت»!

اگر نادان «دم فرومی بست» و بر جای خود «می نشست»،

«سکوتی سنگین» و «ثبوتی ثمین»، 

بر «پهنای زمین» و «درازای زمان» سایه می افکند!

ولی افسوس آنان که «اذهانی بسته» و «راژمانی ازهم گسسته» دارند،

«دهانی باز» و «زبانی دراز» دارند! 

«صنوبر» چون «بر» ندارد،

تا «از خاک سربرمی کشد» ، «بر افلاک پرمی کشد»؛

اما درختان میوه دار هر چه «ثمر، بیش دارند»،بیشتر «سر در پیش می آرند»! 

آنان که «کمتر می دانند»،«بیشتر سخن می رانند»!

نادان اگر به جای «دانۀ یاقوت»،«دُردانۀ سکوت» را برگزیند،

این «عادت» برایش بهترین «سعادت» است!

 فاجعۀ پُرگویی نادان آن گاه بیشتر «جانسوز» و «لب دوز» می شود،

که چون «ملیکۀ وِرّاج» بر «اریکۀ عاج» بنشیند!

از آن پس هیچ «نقّاد بصیر» و «وقّاد خبیر»، 

نه «جُرات» دارد و نه «جسارت»،

که «بیان اراجیفِ پریشان» و «سخنان سخیفِ ایشان» را نقد کند.  

چه زیبا سرود آن «حکیمِ سرافراز»،«سعدی شیراز»:

«هر عیب که سلطان بپسندد هنر است»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------------

بازه: فاصله، پهنای کوچه

خوانش: خواندن،مطالعه

ثبوت: استوارشدن، پایداری، برجای ماندن

ثمین: گرانبها، پربها، پرقیمت، قیمتی

ملیکه: پادشاه

وراج: پرحرف، پرگو، بیهوده گو 

اریکۀ : سریر، سریر مزین و فاخر، تخت، تخت پادشاهی، اورنگ

عاج: دندان فیل که سخت و سفید است و درازای تا دو متر می رسد

وقّاد: بسیار روشن،تیزهوش،روشن خاطر

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 20 تير 1398 | 6:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1295

 

«ژرف نگر» و «شگرف نگار»

 

خودکامه برای «فریبِ افکار» و «تخریبِ احرار»،

نه در «رفتارِ ریاکارانه»،که در «گفتارِ بی پشتوانه»، 

آن گاه که از «فردای فرازنده» و «سیمای آینده» سخن می گوید،

آن را چنان با«ویر» به «تصویر» می کشد

و چنان «نرم» و «گرم» توصیف می کند،

که هر «بنده» و «شنونده» ،

مشتاقِ «گشتِ زمین» و «گذشتِ زمان» می شود.

او چنان «احساسی» و با «سَیّاسی» ،

سیمای «جهنَّمِ خودساخته» را برای «مردم خودباخته»به زیبایی ترسیم می کند،

که هر کس «نَم نَم» هوس می کند به سوی «جهنَّم» بشتابد! 

او همۀ «عام» را «عوام» می خواهد،

زیرا عوام «فیرِ فَرناس»اند و «اسیرِ احساس»! 

این عوام اند که به «جَم،جام» می دهند و به «کِی،کام»!

تا عوام،«ژرف نگر» و «شگرف نگار» نشوند،

خودکامگان «امیر»اند و بر «فرازِ سریر»!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------ 

ژرف: عمیق،گود

شگرف: نیکو، زیبا ،بی نظیر در خوبی و زیبایی ،عجیب ، طُرفه 

شگرف نگار:نویسنده ای که می تواند حقایق را بفهمد و بنویسد

فرازنده:بلند کننده ،گشاینده

ویر: ادراک،هوش،فهم 

عام: همه،همگان،عموم

عوام: مردم عامی و بی سواد

فیر(بر وزن پیر): ریشخند،فسوس

فَرناس: غافل ، نادان، خواب آلود

جَم: پادشاه بزرگ،مخفف جمشید

کِی: عنوان پادشاهان کیانی جون کیقباد،کیکاووس و کیخسرو

کام: آرزو، مراد و مقصود، قصد، نیت ، شهوت

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 19 تير 1398 | 5:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1294)  

 

«کینه» یا «سکینه»؟!

 

اگر ما «طینتی منیع» و «طبیعتی رفیع» داریم،

می توانیم از «گناهِ دون پایگان» و «اشتباهِ فرومایگان»،

«کریمانه بگذریم» و آنان را «بخردانه فروگذاریم».

«بخششِ مال» و «بخشایشِ جُهّال»،

نه به خاطر «شایستگی اشرار» و «بایستگی خطاکار»است،

که به علّتِ «ارزَندگی» و «برازَندگی» ماست. 

«کرامت،زیبندۀ کریم» است و «لئامت،فریبندۀ لئیم».

کسی که «سینه»ای چون «آیینه»دارد،

هر «کینه» را با «سکینه»به فراموشی می سپارد.

آن که می تواند «مینۀ مِهر را ببخشد»، 

همواره چون مِهر بر «سینۀ سپِهر می درخشَد». 

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

طینت: سرشت ، خمیره، خو، عادت

منیع:  استوار،بلند

بخشش: داد، دهش ،انعام

بخشایش:درگذشتن . عفو کردن

مینه : کلمه پشتو است به معناى عشق و محبت

مِهر(اولی): عاطفه، عشق، عطوفت، لطف، محبت، مودت، مهربانی

مِهر(دومی): آفتاب، خور، خورشید، شمس، شید، میترا 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 18 تير 1398 | 6:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1293

 

«پدیدۀ دین» با «دیدۀ نمادین»

 

خودکامگانی که مردم را «زار می خواهند» و آنان را تا حدِّ «ابزار می کاهند»،

باید بدانند نمی توان از مردمی با «شکم های خالی»،«رُستم های خیالی» ساخت.

یک ملّتِ گرسنه نه می تواند «تولیدِ علم» داشته باشد و نه «تمجیدِ حلم».

 مردمی که دغدغۀ «نیازهای نخستین»دارند،

نمی توانند به «چشم اندازهای بنیادین» بیندیشند.

 جامعۀ «فراگیرِ فقیر» و «اسیرِ تحقیر» 

«پدیدۀ دین» را هم با «دیدۀ نمادین» می نگرد.

انسان تا «قوت نیابد» ،به سوی «قُنوت نمی شتابد» . 

سیاستمدارانی که «مخروط را وارونه» و «خطوط را واژگونه» می نگرند،

می کوشند به جای «زلالِ شعور» با «ضلالِ شعار»،

نهال های «باور» را «بارور» کنند، 

و سرانجام چون با «ننگِ شکست» و «رنگِ بُن بست» روبه رو می شوند،

ناگزیر «ارضای نیازها» و «اتوپیای امتیازها» را 

به «بهشتِ برین» و «سرنوشتِ واپسین» حواله می دهند!

اینان «عقد» را به «نقد» می ستانند،

ولی بهایش را به «نسیه» و «نسیان» وامی گذارند!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

نمادین: آن چه به عنوان نماد به کار برده می شود، سمبلیک 

قوت(بر وزن توت): خورش خوردنی طعام روزی

ضلال: گمراهی

اتوپیا: مدینه فاضله،آرمان‌شهر،دلبستگی به ایجاد یا خیال‌پردازی دربارهٔ یک نظم اجتماعی آرمانی

عقد: عهد،پیمان

نسیه: آن چه به وعده فروخته شود

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 15 تير 1398 | 6:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 سلاح مخوف هردمبیلی


قصه های شهر هرت / قصه 68

 

در حالی که کشورهای جهان با سرعتی شگفت آور هر روز به سوی ترقی و پیشرفت گام هایی بلند برمی داشتند، جامعه بسته و واپسگرای شهر هرت تحت رهبری مستبدّانه اعلی حضرت هردمبیل روز به روز در منجلاب فساد و گرداب بیداد غرق می شد. فرهنگ و اقتصاد،ورشکسته و دهان ها از نقد و انتقاد بسته بود. مردم عامی شبانه روز با حرص و ولع به دنبال لقمه ای نان می دویدند تا بلکه بتوانند شکم بچه های خود را سیر کنند.بنابراین در جهل مرکب غوطه ور بودند. روشنفکران و آگاهان مردم نیز نه جرات گفتن داشتند و نه شهامت نوشتن. زندان ها پر بود از جوانان روشنفکر و انسان های فرهیخته و آزاده.

ماموران امنیتی و درباری ها بسیاری از نارضایتی ها و فجایع را می دیدند و می فهمیدند،ولی هیچ کس جرات نداشت گزارشی نومیدکننده به اعلی حضرت بدهد،زیرا بلافاصله متهم به سیاه نمایی می شد . هر انتقادی به معنی «ریختن آب به آسیاب دشمن» تلقی می شد؛بنابراین همه سیاهی و ظلمت شب شوربختی ها را به وضوح می دیدند،ولی ناگزیر بودند برای رجزخوانی های پوچ اعلی حضرت هورا بکشند!!

گاهی جسته و گریخته خبرهایی از نارضایی های مردمی به گوش هردمبیل می رسید و او را به شدت نگران می کرد. روزی درباریان را گردآورد و علت برخی گزارش های اعتراضی را با آنان در میان گذاشت و از آنان راه حل خواست. هر کدام با نهایت ترس و لرز و در لفافه تملّق و چاپلوسی راه حل هایی ارائه دادند. یکی از وزیران دنیادیده و آگاه تر گفت:

اعلی حضرتا! همه می دانیم که نفس کشدن رعیت از برکت وجود آن اعلی حضرت قَدَرقُدرت و قوی شوکت است. ما هم مرتّب به مردم می گوییم که چون کشور ما در سایۀ رهبری های داهیانه اعلی حضرت هردمبیل به پیشرفت های بزرگی دست یافته ،لذا همه رهبران دنیا به ما حسادت می ورزند و با ما دشمنی می کنند! ما هستیم و یک دنیا دشمن! بنابراین باید ما قدر این سلطان ظل الله را بدانیم.

ولی وقتی به درون زندگی مردم سرک می کشیم،نهایت فقر و گرسنگی و تنگدستی مردم را به وضوح می بینیم. برای جلوگیری از انفجار باید کاری بکنیم!

شاه با تشر فریاد زد: چه باید بکنیم؟!

وزیر با لکنت زبان گفت: قربان !باید یک کار صدادار و جنجالی بکنیم که توجّه همه افکار عمومی را بدان جلب کنیم تا مردم مسائل اصلی و دردها و گرفتاری هایشان را فراموش کنند!

هردمبیل گفت: مثلا چه کاری بکنیم؟

وزیر گفت: ما از همه لحاظ عقب مانده ترین و فقیرترین کشور جهان هستیم.ولی می توانیم یک کار جنجالی بکنیم. مثلا ما یک گام بلند علمی برداریم.

شاه گفت: چگونه؟ آخر همه دانشمندان ما از کشور مهاجرت کرده اند. ما دانشمندی نداریم.

وزیر گفت: من دانشمندانی نابغه در شهر فرنگ می شناسم که با صرف مقداری پول می توانیم آنان را محرمانه به شهر هرت بیاوریم تا برای ما یک سلاح کشتار جمعی مخوف بسازند. با این کار هم می توانیم در داخل عقده های حقارت مردم خود را التیام بخشیم و هم خارجی ها را بترسانیم.

ما یک غول وحشتناک می سازیم و در سطح داخل و خارج کشور با غوغاسالاری وانمود می کنیم که سلاحی ساخته ایم که می تواند دنیا را نابود کند. این تبلیغات هم برای مصارف داخلی موثر است و برای ترساندن خارجی ها. مردم عامی با غرور واهی شهر هرت را به عنوان نیرومندترین کشور جهان می پندارند و خارجی ها نیز از قدرت ما می هراسند و با وام دادن به ما سعی می کنند رابطه با ما را بهبود بخشند.

شاه پیشنهاد وزیر را پذیرفت و قرار شد تعدادی کارشناس خارجی را محرمانه بیاورند و این سلاح مخوف را بسازند.

پس از گذشت ماه ها و صرف میلیاردها پول و آوردن تعدادی دانشمند فرنگی و تبلیغات پر سر و صدا، سرانجام روزی را برای رونمایی از این اختراع بزرگ فرزندان نابغه شهر هرت که اسمش را «سترگ غول قرن» گذاشته بودند،تعیین کردند.

روز موعود جشن بزرگی برپاکردند و با تعطیل عمومی همه مردم شهر هرت را جمع کردند تا با دست مبارک اعلی حضرت هردمبیل از این سلاح مخوف پرده برداری کنند.

اعلی حضرت پس از نطقی مفصل و قدردانی از دانشمندان شهر هرت از سلاح کشتار جمعی سترگ غول قرن پرده برداری کردند. 

در این موقع همه بی صبرانه منتظر بودند تا شیوه کار این سلاح مخوف را ببینند. ناگهان چیزی بزرگ مانند یک بادکنک یا بالون دیدند که به سوی آسمان بالا می رود!

موج شادی موهوم همه شهر را فراگرفت و فریاد «زنده باد هردمبیل»،شهر را به لرزه درآورد. 

بارتاب این جشن بزرگ در رسانه های جهان موجی از نگرانی پدید آورد که مبادا فرمانروای دیوانه شهر هرت به سلاح مخوفی دست یافته و با آن دنیا را مورد تهدید قرار دهد. 

این توهّم کم کم در ذهن هردمبیل و درباریان قوت گرفت و زمزمه هایی مبنی بر تهدید دیگر کشورها آغاز شد.

این رجزخوانی های واهی و توخالی کم کم در افکار عمومی جهان اثر کرد و رهبران دیگر کشورها در یک کنفراس جهانی ،ائتلافی را علیه شهر هرت تشکیل دادند و طی پیام هایی از هردمبیل خواستند تا سلاح کشتار جمعی خود را نابود کند.

هردمبیل که پس از سال ها تحمّل حقارت، خونی تازه از غرور در رگ هایش جریان یافته بود،با نهایت سرکشی به همه این پیام ها پاسخ منفی داد. او حتّی حاضر به پذیرش و ملاقات با فرستادگان دیگر کشورها نشد. او سرمست از بادۀ پیروزی هر روز با نطق هایی حماسی همه دنیا را به مبارزه فرامی خواند.

سرانجام ائتلاف جهانی ضد شهر هرت با گردآوری لشکری مجهّز با نهایت احتیاط و ترس از شلیک سترگ غول قرن نخست شهر هرت را محاصره و پس از مدتی حمله کردند. سپاهیان بی شمار از هر سوی به شهر هرت یورش آوردند. در بازه زمانی کوتاهی شهر سقوط کرد و هردمبیل از راه ها و سوراخ سُنبه های کاخش فراری شد.

پس از سقوط شهر همه فرماندهان گرد آمدند تا با احتیاط کامل سلاح کشتار جمعی «سترگ غول قرن» را بیازمایند و نابود کنند. برای این کار از فرماندهان نیروی هوایی شهر هرت را که اسیر کرده بودند،خواستند تا این غول بی شاخ و دم را هوا کنند! 

برای انهدام این سلاح مخوف همه نیروهای مسلح و مردم  شهر گردآمدند تا با حضور همگانی شاهد انهدام این سلاح مخوف باشند.ضمنا با بازتاب این خبر به ظاهر جذّاب هزاران خبرنگار از رسانه های نوشتاری و شنیداری و دیداری جهان برای مخابره این خبر بزرگ عازم شهر هرت شدند.

پس از هواکردن این غول در حالی که نفس ها در سینه ها حبس شده بود،و ترس از انفجار احتمالی همه را گرفته بود،غول وحشتناک چون بادکنکی سبک به سوی آسمان رها شد.

بسیاری از مردم در پشت بام ها جمع شده و این رویداد بزرگ را تماشا می کردند. ناگهان کودکی از بالای پشت بام خانه شان با تیرو کمان، ریزه سنگی به سوی این غول بزرگ پرتاب کرد.  این غول ناگهان چون بادکنکی بزرگ ترکید و هر تکه آن به سویی پرتاب شد!!

همه فرماندهان،سربازان ،خبرنگاران و مردم شهر در بهت و حیرت فرورفته بودند. سلاحی که همه مردم شهر هرت و سایر کشورهای جهان را ترسانده بود،بادکنکی پوچ و توخالی بود!!

#شفیعی_مطهر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

  https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : جمعه 14 تير 1398 | 5:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 241 صفحه بعد