هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1023)

«یک روز» و «یک راز»!  

 (ویژه عید قربان)

عید قربان نه «یک روز» ، که «یک راز» است .  

راز این روز ، «خود » دادن و «خدا »دیدن است .

آنان که زلالِ سپیده را در «جامِ سحر می نوشند» ، 

زمزمه خلوت یار را از «زمزمِ ساغر می نیوشند» .

با حبیب «عارفانه راز می گویند» و «عاشقانه نیاز می جویند» . 

بر «آستان آفتاب» و «آستانه محراب» ، 

سبد سبد «ستاره شوق می بارند»

و سبو سبو «باده عشق می گُسارند». 

شام را با «قیام» به «بام» می رسانند 

و «بام» را با «صیام» ، به «شام» .

«شام را با شعف» می آغازند و «بام را با هدف» . 

به گاه ملال با «دل رام» و «ضمیر آرام» در پرنیان آرامش «می آرامند»

و در هنگام اشتغال ،برای تلاش معاش «می خرامند». 

شبانگاهان در چشمه سار مهتاب، تن «می شویند»

و از «نهال نماز» ، «یاسمن نیاز» «می بویند» .

در میقات اخلاص ، لباس وابستگی را «از بَر می کَنَند»

و «احرام» وارستگی را «به بَر می کُنَند» . 

در زلال زمزم شوق «وضو می سازند» و در «آذرِ آرزو می گُدازند» . 

اگر «اعتکاف در کعبه حجاز را نمی توانند» ، «طواف کعبه راز را می دانند» . 

«کعبه حجاز را از سنگ و گِل» می دانند و «کعبه راز را از جان و دل» . 

آن کعبه «ساخته ابراهیم خلیل» است و این «پرداخته ربِّ جلیل» . 

حاجیان ، «خانه خدا» را می طلبند و اینان «خدای خانه» را . 

آنان با «ناز» می روند و اینان با «پرواز» . 

 «مروه معرفت» را با «سعی و همّت» از «جفای جان می پیرایند»

و به «صفای جانان می آرایند» . 

از قصور خود «ناخرسند» اند و به تقصیر «پای بند» . 

این گونه اند که «سعی شان مشکور» است و «ذنب شان مغفور» . 

در «وقوف ، واقف» می شوند و در «عرفات ، عارف» . 

در «مشعر ، شعور» را تکریم می کنند و «شعائر را تعظیم» .

(ذلِکَ وَ مَن یُعظِّم شَعائرالله فَاِنّها مِن تَقوَی القُلوب –حجّ ،33)

در «مَنای یار» ، دل را از «مونای اغیار» «می زدایند» 

و به «مینای دلدار» «می آرایند» . 

از زاری و ذلّت در برابر طاغوت «ننگ دارند»

و بر اهریمنان زور و زر و تزویر «سنگ می بارند» . 

«شیطان را رجیم» می دانند و «یزدان را ، رحیم» . 

«رَمیِ جَمَرات»،نه «خطای خُرافات»،

که «نماد طردِ حیله های هوس» و «نمودِ دردِ میله های قفس» است.

در قربانگاه نیاز ، «حرص و آز را سر» می بُرند 

و «کرکسِ نفسِ هوسباز را ، پَر» .

با قربانی این شاهین «از غُربت زمین می رهند» 

و «به قُربت ربّ العالَمین می رسند» . 

در «عرصۀ ملکوت ، پر و بال می افشانند»

و در «حریم لاهوت ، بال را هم وبال می دانند».

  طعم زندگی را از «ملاحت فکر» می گیرند و طعام را از «حلاوت ذکر» . 

با این ، عشق را «درمی یابند» و با آن به سوی معشوق «می شتابند» . 

عروس فکرشان «برخاسته از باور بکر» است و «آراسته به زیور ذکر» . 

هستی را با «نگاه نماز می نگرند» و با «قلم راز می نگارند» . 

در نگاهشان نماز ، «سُرورِ سپیده» است و «نورِ دیده» . 

با «نماز می زایند» و با «نماز می زیَند» . 

با نماز «جان می گیرند» و با نماز «می میرند» .

"قُل اِنََّ صَلوتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لِلّه رَبّ العالَمین " 

در نماز «از غُربت دنیا می نالند» و برای «قُربَهً اِلَی الله می بالند» .

از نماز «پر و بال» می گیرند و «شور و حال» . 

این بال و حال ، پروانه «خروج از فرش» است و «عروج بر عرش» .

عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست

تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست

اجزای وجودم همگی دوست گرفت

نامی است ز من بر من و باقی همه اوست

مسلمان حج گزار که در «میقات وارستگی» ، «لباس وابستگی» را 

از تن «کنده»  و دل را از عطر دلدار «آکنده» ، 

«جان» را در زلال عشق «جانان» شسته ، 

کعبۀ عشق را نه با «پای گِل» ، که با «بالِ دل» طواف کرده ، 

با «سعی»، از «صفای جان» به «مروۀ جانان» پر کشیده ، 

اینک در «منای عرفان» ، «اسماعیل جان» را «قربان » 

و «شیاطین»روزگار را «سنگباران» می کند .

حج ، آیینه تمام نمای «اسلام» است و لحظه لحظۀ آن دارای «پیام» است .

حج ، «یافتن آمال » است و روی «برتافتن از امیال».

هویت انسان چون«صفر»، هیچ و پوچ است . 

در حج ، خدای احد و واحد است که به این صفرها هویت می بخشد . 

«صفر»ها بدون «یک»، هیچ اند و با «یک=خدا»همه چیز .

حج ، «کندن» است و «آکندن» . 

«کندن دِل از گِل» و «آکندن جان با زُلال جانان» .

حج از «انسان وابسته» ، «مسلمان وارسته» می سازد .

حج ، زنجیرهای وابستگی را از پر و بال «می گشاید»

و او را برای اوج گرفتن در آسمان پاکی ها «می آراید» .

در عرفات ، نهال عرفان به برگ و بار «می نشیند» 

و انسان را به تامُّل «می نشاند» .

در عرفات ، «خون سبز عرفان» در «رگ های سرخ انسان» 

«سرود سپید ایمان» می سراید .

حج گزار در محراب «عبادت یار» ، عبودیت «قامت دلدار» را قامت می بندد 

و «قائمۀ حیات» را به «اقامۀ مناجات» می پیوندد . 

در «منی» ، رشته وابستگی حج گزار «به دنیا باریک تر»

و «به خدا نزدیک تر» می شود . 

در «مشعر»، «شور و شعور» را به هم «می آمیزد»

و آبشاری از عشق و عرفان بر دشت دل «فرو می ریزد» . 

حج گزار در قربانگاه منی ، نه تنها «گلوی حرص و آز» ، 

که «آرزوی نفس دغلباز» را نیز می بُرَد .

عید قربان نه «یک روز» ، که «یک راز» است . 

راز این روز ، «خود » دادن است و «خدا »دیدن  .

#شفیعی_مطهر

-------------------------------

جَمَرات: نام سه موضع در وادی منی که حاجیان به هر یک باید هفت سنگریزه پرتاب کنند

  بام: بامداد،صبح

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotah


موضوعات مرتبط: روزنوشتدل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 21 مرداد 1398 | 5:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1320)  

«عَبای نِسیان» و «عَصای عِصیان»

من «اهریمنی پلید» را دیدم در لباس «برهمنی صندید».

اهریمنی که «جبینِ سلمان» و «نگینِ سلیمان» را 

«ربوده» و بر سریر او «غنوده» بود.

او سال ها با «سمندِ قدرت تاخت» و به هر سوی «کمندِ صدارت انداخت».

سرانجام او را دیدم نه چون«سلمانی افسرده»،که چون «سُلیمانی مُرده» ،

با «عبایی از نسیان» تکیه داده بود بر «عصایی از عصیان» .

«کوهش درهم شکسته» و «شکوهش از هم گُسسته»

و اکنون تنها «موری صغیر» و «موریانه ای حقیر» می تواند 

با جویدنِ «عصای چوبین» و «ردای زرّین»،

او را از صدرِ «زینِ قدرت» بر «زمینِ نکبت» فرواندازد. 

یا تندبادی می تواند آن «پیکرِ فرتوت» و «تاجوَرِ طاغوت» را 

بر «مَغاکِ خاک» و «لاکِ هلاک» درافکند.

همۀ خودکامگان «داری خالی» دارند و «اقتداری خیالی».

چند روزی «می تازند» و به یال و کوپال خویش«می نازند».

کجاست آن «موریانۀ زمان» تا عصای پوشالی «دیوانۀ دوران» را بجَوَد

و او را از «بلندای زین» بر «ژرفای زمین» اندازد!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

نِسیان: فراموشی

صَندید:  مرد بزرگ، دلاور

 یال و کوپال : توش و توان ، نیرو، زورمندی 

مَغاک: گودال ، جای گود و عمیق

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1398 | 5:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1320)  

«عَبای نِسیان» و «عَصای عِصیان»

من «اهریمنی پلید» را دیدم در لباس «برهمنی صندید».

اهریمنی که «جبینِ سلمان» و «نگینِ سلیمان» را 

«ربوده» و بر سریر او «غنوده» بود.

او سال ها با «سمندِ قدرت تاخت» و به هر سوی «کمندِ صدارت انداخت».

سرانجام او را دیدم نه چون«سلمانی افسرده»،که چون «سُلیمانی مُرده» ،

با «عبایی از نسیان» تکیه داده بود بر «عصایی از عصیان» .

«کوهش درهم شکسته» و «شکوهش از هم گُسسته»

و اکنون تنها «موری صغیر» و «موریانه ای حقیر» می تواند 

با جویدنِ «عصای چوبین» و «ردای زرّین»،

او را از صدرِ «زینِ قدرت» بر «زمینِ نکبت» فرواندازد. 

یا تندبادی می تواند آن «پیکرِ فرتوت» و «تاجوَرِ طاغوت» را 

بر «مَغاکِ خاک» و «لاکِ هلاک» درافکند.

همۀ خودکامگان «داری خالی» دارند و «اقتداری خیالی».

چند روزی «می تازند» و به یال و کوپال خویش«می نازند».

کجاست آن «موریانۀ زمان» تا عصای پوشالی «دیوانۀ دوران» را بجَوَد

و او را از «بلندای زین» بر «ژرفای زمین» اندازد!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

نِسیان: فراموشی

صَندید:  مرد بزرگ، دلاور

 یال و کوپال : توش و توان ، نیرو، زورمندی 

مَغاک: گودال ، جای گود و عمیق

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 20 مرداد 1398 | 5:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

9

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1319

 

«شمعِ فروزان» در «جمعِ کینه توزان»!

 

رسالتِ روشنفکر نه تنها «نقلِ فسادهای حکومت»،که «نقدِ نهادهای قدرت» است.

زیرا هر «نهادِ قدرتمند» یا حتّی هر «آدمی زاد اَمشاسپَند» ، 

بدون «پایشِ مُستمَر» و «پالایشِ مُکرّر»،

به «فساد می گراید» و به «بیداد می آلاید».

رسالتِ هر روشنفکر،«نقدکردن» است،نه «نِق زدن».

نقدِ قدرت هم به «بصارت» نیاز دارد و هم به «مهارت». 

نقدکردن یک «فرایندِ جان مدار» است و نق زدن یک «خوشایندِ هیجان مدار»! 

نق زدن «خوار» است و نقدکردن،«دُشخوار».

نق زدن «گوشی مفت» می خواهد و «زبانی هنگفت».

ولی نقدکردن به «آمار و ارقام» برای «رفع ابهام» نیاز دارد.

روشنفکر با «سند» بیانش را «مُستند» می کند.

روشنفکر از «شَکل ها،تشکُّل» و از «حُول ها،تحوُّل»می آفریند.

او،مردمِ «طالبِ انقلاب» را در «قالبِ احزاب» متشکّل می سازد،

تا با «پیوستگی دست ها» و «همبستگی نشست ها» ،

بتوانند «آرمانِ ملّت» را در «راژمانِ حاکمیّت» تبلوُر بخشند. 

روشنفکر نه با «قصّه،نق»می زند و نه از «غُصّه،دق» می کند.

او نه اهلِ «کنایه» است و نه اهلِ «گلایه».

نه خود را با «کسی می سنجد» و نه از «ناسپاسی می رنجد».

«نستوه» است و از بی مهری «به ستوه» نمی آید.

روشنفکر نه «ماهی بر فراز افلاک»،که «ماهیِ افتاده بر خاک» است.

«مکتبِ او تفاهُم» و «مخاطبِ او مردُم» اند.

روشنفکر در دریای «مردُم» ،«گُم» است،

زیرا «یکی»از آنان است و «مِحَکی» برای آنان.

در راه روشنگری نه «تردید» دارد و نه «نومید» می شود. 

نه «نام» می جوید و نه «فرنام»،بلکه در میانِ«انام»،«گُمنام» است.

بیاییم حتّی در «جمعِ کینه توزان»،«شمعِ فروزان» باشیم. 

با «شور و شعور بدرخشیم» و همه را «نار و نور بخشیم»!

«وفا کنیم»،اگر چه «جفا بینیم»!

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------- 

اَمشاسپند: هر یک از هفت فرشته آیین زردشتی : بهمن ، اردیبهشت ، شهریور، اسپندارمذ، خرداد، امرداد که در رأس آن ها اهورمزدا قرار دارد.

پایش: نظارت

خوار: آسان،سهل

شَکل: چهره، رخسار، روی، صورت،ساخت، فرم، قالب، هیئت، هیکل

حُول: قدرت ، توانایی، قوه ، نیرو

راژمان: سیستم،دستگاه،نظام،رژیم

دق کردن: مُردن،از غصّه مردن

مِحَک:  سنگ زر، سنگی که  با آن عیار طلا را می آزمایند، آزمایش 

فرنام: بهترین نام ، بالاترین نام،عنوان

انام: آفریدگان،مخلوق

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 19 مرداد 1398 | 5:46 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1318

 

«گوهرِ ناب» و «جوهرِ آفتاب»

 

همۀ «سگ های تازی» و «اسب های ممتازی» ، 

«لال»اند ،ولی نه «خواهانِ استقلال».

زیرا در برابر «قوت»،«قنوت» دارند و  در برابرِ «باد و بروت»،«سکوت»!

سگان با «فراست» از اموال صاحبِ خویش «حراست» می کنند

و در ازای آن از «خوانی» به «استخوانی» دلخوش اند.

شتران «باری می برند» و «خاری می خورند»

و اسبان «می تازند» و برای صاحب خود «دمسازند». 

«سمندِ سمین» با «کمندِ در کمین» پیش می تازد

و «هدفی» جز خوردن «عَلَفی» ندارد!

چهارپایان نه «خواریِ مهار را می شناسند» 

و نه از «شرمساریِ افسار می هراسند»! 

آنان خود را «حقیر» و «شایستۀ تحقیر» می دانند.

این موجودات،«غریزۀ طاعت» و «انگیزۀ اطاعت» دارند.

موجودی از «ننگِ حقارت» و «انگِ اسارت» می رنجد،

که در «پاسِ سلامت»،«احساسِ کرامت» کند.

کرامت،«گوهرِ ناب» و «جوهرِ آفتاب» است. 

نه تنها «چهارپایانِ بی زبان»،بلکه هر «انسانِ شایگان» نیز 

که «عصارۀ عقلانیّت» و «انگارۀ انسانیّت» را از دست بدهد،

 به هر «پستیِ ننگین» و «فرودستیِ پژوین» تن می دهد!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------------- 

قوت(بر وزنِ توت): غذا،خوراک

قُنوت: فرمانبرداری،تواضع و فروتنی 

باد و بروت: غرور،خودنمایی

خوان: سفره،میز غذاخوری

سمند: اسبی که رنگش مایل به زردی باشد

سمین:چاق،فربه

انگ: شیره،عصاره،نشانی و علامت

انگاره: پندار، وهم ، گمان، داستان ، سرگذشت،اندازه ، مقیاس ،حساب

پژوین: چرکین،پلید،چرک آلود

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 14 مرداد 1398 | 5:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1317

 

«صله های سوری» و «فاصله های صوری»

 

«دمسازی رنج» پس از «بازی شطرنج» آغاز می شود؛

زیرا مهرۀ «شاه و سرباز» را در یک «جعبۀ خوش تراز» می گذارند.

همان گونه که «شاه و گدا» و «مرشد و ملّا» را نیز 

با یک «لباسِ وحید» و «کرباسِ سپید» 

به «گوری تاریک» و «قبوری باریک» می سپارند.

بیاییم پیش از این این که «قبور»،«غرور»مان را درهم بشکند،

با «صله های سوری» ،«فاصله های صوری» را «از میان برداریم»

و در «هالِ سپهر»،«نهالِ مهر» «بکاریم»!  

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

 صله: نیکی،عطیه،احسان،اتحاد و همبستگی

سور: بزم، جشن، عروسی، عیش، میهمانی، ولیمه

صوری: ظاهری

تراز: زینت ،نقش و نگار پارچه

وحید: منفرد، یگانه ، بی نظیر

هال: قرار،آرامش،صبر

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 | 5:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1316

 

«نقیب» یا «رقیب»؟!

 

هر «مسابقه» آن گاه «بی سابقه» می شود،

که داور  به جای «درکِ نگاه» اقدام به «ترکِ جایگاه» کند

و از «کوی داوری» و «سکّوی دادوری» فرود آید

و با زورآزمایان به «هم نبردی» و «هماوردی» پردازد. 

وقتی داور خود وارد گود شده و با «مُشتی»،«کُشتی» می گیرد،

«داوری می میرد» و «دادوری زوال می پذیرد».

آن جا که «نقیب» ،«رقیب» می شود،

«ژرفای فاجعه» در «سیمای جامعه» جلوه گر می شود.

در این جا «بنای عدالت» بر «مبنای ضلالت» شکل می گیرد

و همواره در هر «رویارویی» با هر «ترازویی»،

حق با «زرمندان گُجسته» و «زورمندان وابسته» است.

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------------

نقیب: پیشوا، رییس ، مهتر قوم

گُجسته: از پهلوی گجستک ،ملعون، رجیم ،مقابل خجسته 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 11 مرداد 1398 | 5:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

 

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1314

 

«فسادِ بی هزینه» و «استبدادِ نهادینه»

 

در جوامعی که «رنگِ بیداد» و «فرهنگِ استبداد» بر آن سایه افکنده،

هر «شهروند» در مُلکِ خویش یک «خداوند» است! 

در این شهر هر یک از «عامّه»،«خودکامه» است!

 شاه بر «اریکۀ کاخ» فرمان می راند و شاهک بر «باریکۀ کوخ»! 

در این «اقلیمِ پریش» هر کس به فکرِ «گلیمِ خویش» است.

هر مدیر، فرودستان را «تاراج» می کند و به فرادستان «باج» می دهد. 

در این نظام،«فساد،بی هزینه» و «استبداد،نهادینه»می شود.

شهروندِ «پاکدست» و «حق پرست» در این شهر

«وصله ای ناهمرنگ» و «اصله ای ناهماهنگ» است.

قدرتمداری که «دار» را نمادِ «اقتدار» پندارد،

در آن «دَیر و دیار»،هیچ «دَیّاری» به رستگاری نمی رسد! 

بستر این جامعه برای «فساد»،«استعداد» دارد.

در اینجا «ندار» را به «دار» می زنند و با «دارا»،«مُدارا» می کنند!

مردم آن گاه «روی رستگاری» را می بینند،که «بوی بیداری» را احساس کنند

و خودکامه را از «فرازِ تختِ طاغوت» به «ترازِ تختۀ تابوت» فروکشند!

 

#شفیعی_مطهر

------------------------------

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 9 مرداد 1398 | 6:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1313

 

«گهوارۀ نازنین» یا «سیّارۀ زمین»؟!

 

در جوامعی که زن را «حقیر» می شمارند و شخصیّتش را «تحقیر»می کنند،

در دامان این زنان نه «پسران شریف» پرورش می یابند و نه «دختران عفیف»!

«گرانبهاترین گوهر» و «بی همتاترین جوهر»،

برای هر انسان حتی فراتر از «سلامت»،«کرامت» است.

انسانِ فاقدِ سلامت،«بیمار» است،ولی انسان بدون کرامت،«بیعار»!

بیعار،به هر «پستی» و «فرودستی» تن می دهد . 

انسان با ازدست دادن هر «صفت» و «فضیلت»، 

از «چکادِ انسانیّت» و «استعدادِ آدمیّت» سقوط نمی کند،

ولی انسانِ بی کرامت نه تنها «نشانۀ کرامت»،

که «پشتوانۀ انسانیّت» را هم از دست می دهد!

مادری می تواند فرزندانی «آگاه» و «آزادی خواه» بپرورد،

که خود ،«در نگاه ها،عزیز» و «در دیدگاه ها صاحبِ تمییز» باشد.

باید همه بدین «نظرِ نمادین» و «باورِ راستین» برسیم که :

مادر با دستی «گهوارۀ نازنین» را می جنباند و با دست دیگر «سیّارۀ زمین» را!

 

#شفیعی_مطهر

---------------------------------------

سیّاره: هر جرم آسمانی که در مداری بیضی‌شکل می‌چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می‌کند.

بیعار: کسی که از هیچ زشتی و عیب ننگ نداشته باشد،بی شرم،بی حیا 

فرودستی: پستی،حقارت،خواری

تمییز: جدا کردن؛ فرق گذاشتن؛ امتیاز دادن؛ جدا کردن و شناختن چیزها از یکدیگر، قوۀ نفسیه که انسان به‌وسیلۀ آن معانی را استنباط می‌کند. 

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 8 مرداد 1398 | 6:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

 

هر پگاه نو با یک نگاه نو

#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1312

«محکم ترین ستون» و «مستحکم ترین قانون»

شهریاری که مردم را به جای «حضور در پُشتِ کیش»، 

 «به زور در مُشتِ خویش» محبوس می کند، 

ناگزیر از سقوط در «دامِ دُشمن» و «کامِ اهریمن» است.

«استوارترین سامانه» و «پایدارترین پشتوانه» برای هر «حکومت»،«ملّت» است!

بنابراین «رضایت هر شهروند» و «حمایت هر ورجاوند»،

هم در «انهدام قصر قساوت» و هم در «استحکام کاخ عدالت»،

«محکم ترین ستون» و «مستحکم ترین قانون» است!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------- 

پُشت: پُشتوانه،پُشتیبان

کیش: دین،آیین،مذهب

سامانه: سیستم،دستگاه،نظام

 

کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر

 https://t.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1398 | 5:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 12 13 14 15 16 ... 241 صفحه بعد