هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1339)
«نگار» یا «زنگار»؟!
انسان های «خوب» نزدِ همه «محبوب» اند.
اینان «کانِ زر» اند،نه «دکانِ ضرر».
همۀ وجودشان برای «خلق،جود» است و برای «خالق،سجود».
اینان راهِ «بهشتی برین را می آغازند»
و برای خویش «سرنوشتی نوین را می سازند».
ولی افرادِ «بددهن» چون «آهن» اند.
آن قدر در «پیلۀ تنهایی» و «حیلۀ هیولایی» می مانند،
تا از بسیاریِ «نیرنگ»،«زنگ» می زنند
و سرانجام «میله های قفس را می بوسند» و در «پیله های محبس می پوسند»!
هر انسان، «عیار بینش» دارد و «اختیار گزینش»،
یا «نگار» را و یا «زنگار» را!
یا «از زر،زریر» می سازد، یا «از شر،شریر»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
نگار: معشوق،محبوب، نقش و نگار
زنگار:زنگ،زنگِ آهن،اکسید مس
زریر: انسان تیزهوش و سبک روح
شریر: بدکار،بد،صاحب شر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
دروغ ستیزی در قاموس شهر هرت
قصه های شهر هرت/قصه شصت و نهم
شهر هرت در زیر سلطه جهنمی هردمبیل خودکامه روز به روز بیشتر در منجلاب فساد و پلیدی از جمله دروغ و کلاهبرداری و عوام فریبی فرومی رفت. به تدریج خوی دروغگویی در شهر هرت به گونه ای نهادینه شده بود که تقریباً هیچ کس حرف دیگری را بویژه وعده های مسئولان را نه تنها باور نمی کرد،که عکس آن را راست می دانستند!
آش فساد کم کم به قدری شور شد،که روزی جمعی از درباریان به حضور اعلی حضرت هردمبیل باریافتند و با ظرافت های خاصی به خاک پای ملوکانه معروض داشتند:
اعلی حضرتا! سایه بلنداختر شما بر سر تک تک رعایای این مرز و بوم گسترده است و همه مردم شبانه روز مشغول دعاگویی به ذات ملوکانه هستند. ولی مسئله ای که ما را دلمشغول می دارد ،رواج دروغ و فریب در همه سطوح اداری و اجتماعی و...جامعه است. مردم به جایی رسیده اندکه اگر حکومت ماست را هم سفید بداند،مردم در سفیدی ماست هم شک می کنند!
هردمبیل که طاقت کمترین انتقاد را هم نداشت،بر سر درباریان فریاد کشید:
خب! راه حل شما چیست؟ چه کنیم که این رعایای احمق حرف های ما را باور کنند؟
به عرض رساندند: کافی است ذات ملوکانه به همه درباریان و وزرا و حاکمان و نیز همه رسانه ها دستور بفرمایند که از این پس در انتشار خبرها و مطالب از بیان دروغ پرهیز کنند!
هردمبیل با تفرعن و ناراحتی پذیرفت و گفت:
از قول من به همه مسئولان ابلاغ کنید که از این لحظه دیگر دروغ نگویند!
از این قول و قرار چند روزی گذشت و فرمان ملوکانه با آب و تاب زیاد مکرّراً در رسانه ها منتشر شد.
هفته ای نگذشته بود که کارگران کارخانه گونی بافی که شش ماه حقوق نگرفته بودند،جلوی کارخانه تجمّع کرده و خواهان دریافت حقوق و دستمزد خود شدند. از آن جا که کارخانه متعلّق به یکی از شاهزادگان بود،این تجمّع توسط نیروهای گارد سلطنتی با خشونت سرکوب شد. خبر این رویداد در هیچ رسانه بازتاب نداشت،زیرا همه از خشم دربار می ترسیدند. ولی چون تعداد کارگران زیاد بود،خبر این سرکوبی دهن به دهن به گوش بیشتر مردم رسید. وقتی حکومت دید خبر در سطح شهر منعکس شده و نمی توان بیش از این بر آن سرپوش گذاشت.بنابراین روز بعد اجازه دادند رسانه ها در یک خبر چند خطی بنویسند:
چند روز پیش عدّه ای فریب خورده از عوامل بیگانه و مزدور اجنبی پرست با تحریک دشمنان قصد اغتشاش و تخریب اموال عمومی را داشتند که با هوشیاری نیروهای گارد سلطنتی هسته اصلی آنان فروپاشیده و سران اغتشاشگر دستگیر و به مراکز قضایی تسلیم شدند!
بازتاب این دروغ واضح همه تبلیغات دروغ ستیزی دربار را نقش بر آب کرد. بنابراین باز هم چند نفر از بزرگان دربار به پیشگاه ملوکانه شرفیاب شده و این بحران تازه را به عرض رساندند. ذات ملوکانه فرمودند:
درست است که ما فرمودیم کسی دروغ نگوید،ولی جایی که آبروی نظام مطرح است،هیچ کس حق سیاه نمایی و تشویش اذهان عمومی را ندارد! اگر این گروه کارگران به شدّت سرکوب نمی شدند،امروز شاهد ده ها مورد مشابه بودیم .از این گذشته این گونه اغتشاشات مایه بهره برداری دشمن می شود،لذا باید هر گونه فتنه براندازی با قدرت و شدّت سرکوب کرد!
نفس ها در سینه ها حبس شد و دیگر هیچ کس هیچ نگفت.
باز هم چند روزی گذشت. روزی یکی از شاهزاده ها در شکارگاه با سرمستی و بی احتیاطی به جای شکار حیوانات ،چند نفر از روستاییان مظلوم را کشت!
خبر آن بلافاصله در روستا و شهر دهن به دهن پخش شد. حکومت به منظور جلوگیری از نشر خبر حتّی اجازه تشییع جنازه ها و برگزاری مراسم کفن و دفن آن ها را هم نداد. باز هم حکومت چند روزی نشر خبر را سانسور کرد. وقتی خبر در سطح شهر فراگیر شد،دیدند پنهان کردن آن امکان پذیر نیست،طی خبری کوتاه علّت کشته شدن این روستاییان بی گناه را درگیری های عشیره ای و قومی اعلام کردند!
کم کم طشت رسوایی حکومت و دربار فاسد از بام افتاد و همه مردم فهمیدند که سقف قدرت دیکتاتور بر ستون های دروغ و فریب و جنایت گذاشته شده و دیکتاتوری بدون دروغ و فریب پایدار نمی ماند .
این روزهای سیاه ادامه داشت تا این که......!!
#شفیعی_مطهر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
تعدادی از کتاب های زیر تالیف «سید علی رضا شفیعی مطهر» موجود است.
علاقه مندان جهت تهیه می توانند با شماره های زیر تماس بگیرند.
ارسال کتاب به سراسر کشور رایگان است.
02144642331
09123491190
1- پرواز؛قطره قصه می گوید ( 6000تومان )
2- دل دیدنی های شهر سرب و سراب/ج2 (12000 تومان)
3- دل دیدنی های شهر سرب و سراب/ج3 (10000تومان)
4- دل دیدنی های شهر سرب و سراب /ج 4 (20000تومان)
5- شورا،مشورت و مشارکت از دیدگاه امام علی(ع) (7000 تومان)
6- قصه های شهر هرت /ج2 (15000تومان)
موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1336)
«چکادِ کوه» ، «نمادِ شکوه»
زندگی «راهی هموار» و «همراهی هوادار» نیست.
هم «دست انداز» دارد و هم «فرود و فراز».
هم «پیچ و خم» دارد و هم «بیش و کم».
هم «گره» دارد و هم «گریوه»!
آن را «باید گشود» و این را «باید پیمود».
زندگی نه «بالشی نرم»،که «چالشی گرم» است،
که باید با «فروغ عقل» و «نبوغ نقل»،
«چالش ها را با تحمُّل» و «آغالش ها را با تامُّل» درمان کرد.
آن گاه که از «دلِ دریا» و «صحنِ صحرا»
«فراز بلند» و «چشم انداز شکوهمند» را می نگریم،
«چکادِ کوه» را «نمادِ شکوه» می بینیم؛
ولی آن گاه که «عزم» را «جزم» می کنیم
و «گُسل را می پیماییم» و «قُلل را می گشاییم»،
«زیباترین دشت ها» و «فریباترین گُلگشت ها» را
زیر پای خویش،«فرودین» و «پُرآذین» می بینیم.
بیاییم با «خداوندباوری» و «بلندنظری»،
«برای همیشه»،«افُقِ اندیشه» را،
از «وَرِ پستی بپالاییم» و به «زیورِ اَلَستی بیاراییم»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
گریوه: پشته،گردنه،تپه
چالش: جنگ و جدال،جولان و حمله
آغالش: دشمنی
وَر :بر ،کنار ،جانب، پهلو، سینه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#حرف_زیادی/13
خنجر از پشت!
گفت: امروز (اول سپتامبر 2019) درست 80 سال از آغاز جنگ جهانی دوم می گذرد. در این جنگ خانمانسوز حدود 80میلیون نفر انسان کشته شدند .ایران نیز با وجود اعلام بی طرفی توسط نیروهای متفقین اشغال شد. در همان روزها کنفرانس سران کشورهای متّفقین یعنی چرچیل،روزولت و استالین در تهران تشکیل شد و هر سه کشور بر تمامیّت ارضی و استقلال ایران تاکید ورزیدند.
پس از پایان جنگ نیروهای انگلیس و آمریکا ایران را ترک کردند،ولی روسیه شوروی علی رغم تعهّد خود مبنی بر رعایت استقلال و تمامیّت ارضی ایران ،خاک ایران را ترک نکرد.
سرانجام پس از بهانه های مختلف پس از گذشت یک سال زیر فشار داخلی ایران و دیگر قدرت ها روسیه شوروی ناگزیر از تخلیه ایران شد.
گفتم: خب! حالا منظورت از این تاریخ گویی ها چیست؟
گفت: چرا ما ایرانی ها از تاریخ عبرت نمی گیریم؟ روسیه چقدر باید از پشت به ما خنجر بزند،تا ما بیدار شویم و فریب آن ها نخوریم؟ آیا اشغال و غصب سرزمین های وسیع قفقاز و تحمیل دو عهدنامه ننگین ترکمانچای و گلستان و نیز عدم تخلیه خاک ایران در پایان جنگ دوم جهانی و...برای اثبات دشمنی های ناجوانمردانه روسیه کم است؟
آیا هم اکنون هم نیروهای روسیه در سوریه با همکاری های محرمانه و پنهانی با اسرائیل از پشت به ما خنجر نمی زند؟و....
گفتم: باز هم حرف زیادی زدی؟!
#شفیعی_مطهر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط:
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1334)
«فرمانِ ایست» یعنی «پایانِ زیست»!
کسی که «رمز پویایی را بیاموزد» می تواند تجربۀ «راز پایایی را بیندوزد».
آن که «اندیشه ای پویا» دارد،قطعاً «ریشه ای پایا» دارد.
او همواره از «قاموسِ دانش» و «اقیانوسِ پژوهش» می نوشد،
و به «آرمین دست می یابَد»،ولی «یقین را درنمی یابَد».
انسانی که چون «مِهرِ دانش» بر «سپهرِ پژوهش» پَر می کشد،
هرگز حتّی با «دامِ تلقین» بر «بامِ یقین» نمی نشیند.
زیرا «رازِ این رونده» و «پروازِ این پرنده» در پویایی است.
یک لحظه «فرمانِ ایست» به «پایانِ زیست» می انجامَد.
هر «باورِ یقینی» می تواند انسان را در یک «محورِ زمینی» زمینگیر کند.
ماندن در یقین،«پایانِ پویایی» و «کتمانِ پایایی» است.
انسانِ پویشگر هر یقین را «پلّه ای از پلّکانِ حقیقت»
و «نرده ای از نردبانِ واقعیّت» می داند.
او یقین و شک را «پُلی برای عبور» می داند و «تامُّلی برای شعور».
در هیچ یک «نمی مانَد» و خود را به پلّکانی بالاتر «می رسانَد».
«پلّکان برای پیمودن» است و «نردبان برای درنَوَردیدن»،
بنابراین «ایستایی»،همان«میرایی» است.
پژوهشگر به «ایمان» و «اطمینان» می رسد،
زیرا با «ایمان به رامش» می رسد و با «اطمینان به آرامش»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
قاموس: میانۀ دریا
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#حرف_زیادی!/12
بازگشت به گذشته
گفت: وقتی دیوار برلین را برداشتند همه خوشحال بودند.
یک زن سالمند آلمان شرقی می گفت:
ما تنها مردمی هستیم که برای بازگشت به 40سال قبل خوشحالیم!
گفتم: خب!منظورت چیست؟
گفت: آیا این روزها این جمله زن سالمند آلمانی را از خیلی ها نمی شنویم؟!
گفتم: باز هم حرف زیادی زدی؟!
#شفیعی_مطهر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط:
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1333)
«مردمی رشید» یا «سلطانی سدید»؟!
من شهریاری را دیدم با یک «نورِ چَشم» و صد «تنورِ خَشم».
او با «قهرِ فکوران» بر «شهرِ کوران» فرمان می راند.
کسانی به سلطۀ سلطان یک چشم «تن می دهند» و «گردن می نهند»
که خود «کور» و «فاقد شعور»اند.
افرادِ «زار از تفکُّر» و «بیزار از تدبُّر» ،
آنان که «بصر» دارند و «بصیرت» ندارند،
«بینایی» دارند و «بینش» ندارند،
نه تنها به «خودکامگی»،که به هر «فرومایگی» تن می دهند.
برای رهایی از سلطۀ «بیداد» و «استبداد»،
باید «مردمی رشید پرورید»،نه تنها «سلطانی سدید برگزید»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
سدید: محکم و استوار،راست و درست
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1332)
«کارِ گِل» یا «اِنکارِ دِل»؟!
من انسان را دیدم «رها از بند زمان» و «جدا از قید مکان».
او در «عرصۀ بی کران ازلیّت» و «صحنۀ بی پایانِ ابدیّت»،
با «پر و بالِ راز» در «سپهر آمالِ دلنواز» پرواز می کرد.
از «خاکسترِ فنا رمیده» و در «بسترِ بقا آرمیده» بود.
او از آن هنگام «اسیرِ خاک» شد،که «سیر از افلاک» شد.
چون «به خاک دل بست»،از «رشتۀ افلاک گسست».
دنیای «محدودِ مکان» و «محصور زمان»،
«پر و بالش را بست» و «آمالش را درهم شکست».
آن جا «دِل، فرمان می رانَد» و این جا «گِل، جان می ستانَد».
امروز نیز «راهِ رهایی» و «شاهراهِ شکوفایی»،
این است که نباید «کارِ گِل» به «اِنکارِ دِل» بینجامَد.
آن «داروی خواب» است و این «نوشداروی سهراب»!
خوشا آنان که در مکتب عشق از «درمان»،«در امان»اند!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1331)
«بارِ دانش» و «بافتارِ بینش»
برخی از «اَحبابِ عالی» چون «حُبابِ خالی» اند.
«مغرور از بزرگی» و «مسرور از سترگی»،
با درونی «انباشته از هوا»، ولی «پنداشته از غنا»!
بنابراین باید بدانیم هر گاه خود را از هر «مِهتر»،«بهتر» پنداشتیم،
این نشانۀ «طغیانِ غرور»است و «فقدانِ شعور».
نشانه بزرگی و بزرگواری،«فروتنی» و «خودشکنی» است،
نه «فرنشینی» و «خودبزرگ بینی»!
بیاییم بر «بارِ دانش» و «بافتارِ بینش» بیفزاییم.
تا «محبوبِ اندیشمندان» باشیم،گرچه «مغضوبِ خودپسندان» گردیم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#حرف_زیادی/11
مهم ترین شاخص قدرت/طنز
گفت: آیا غیر از این است که امروزه مهم ترین شاخص «قدرت» را «قدرت اقتصادی» می دانند،نه «قدرت نظامی» ؟
گفتم: بسیار خوب! منظور؟
گفت: آمار صندوق بینالمللی پول نشان میدهد در سال ١٩٧٧ تولید ناخالص داخلی سرانه در کره جنوبی تقریبا نصف ایران بود.
در سال 1395، تولید ناخالص داخلی سرانه در کره جنوبی به 5.5 برابر ایران رسیده بود؛ یعنی در این بازه زمانی اقتصاد کره جنوبی عملکردی تقریبا ١١ برابر بهتر از اقتصاد ما داشته است.
در همین بازه زمانی و با همین شیوه محاسبه، درمییابیم که عملکرد اقتصاد ترکیه 2.9برابر، مالزی3.8برابر، برزیل4.2برابر و چین 20 برابر بهتر از عملکرد اقتصاد ما بوده است.
گفتم:خب! منظور؟
گفت: با چه معیار و میزانی برخی با تعبیر احساسی ایران را یکی از قدرت های بزرگ می پندارند؟
گفتم: باز هم حرف زیادی زدی؟!
#شفیعی_مطهر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.