برتری تشخيص خرد جمعي ---------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------------------ تشخيص خرد جمعي برتر است يا تشخيص باهوش‌ترين فرد ؟ ----------------------------------------- در عرصه اجتماعی معمولا بین اندیشمندان این گفتمان مطرح است که برای اداره هر جامعه نظام دموکراسی بهتر و برتر است یا نظام فردی و سلطنتی؟ برخی از اندیشمندان به ویژه پیشینیان بر این پندار بودند که برای اداره هر جامعه گزینش یک فرد نخبه،زيرك و دانشمند و دادن زمام امور به دست او مي تواند تضمين كننده سعادت ، رفاه و رستگاري جامعه باشد. اما امروزه كمتر متفكري در دنيا چنين سيستمي را تاييد مي كند. حتي كشورهاي سنتي پادشاهي و امپراتوري، اما پيشرفته چون ژاپن، انگليس، هلند، بلژيك، دانمارك، سوئد و....كه سيستم تاريخي سلطنتی خود را حفظ كرده اند، اختيارات چنداني به پادشاه نمي دهند؛ بلكه همه امور جاري و اختيارات كشور بين برگزيدگان ملت توزيع مي شود. اصولا زماني تحقق عدالت را در توزيع عادلانه ثروت در جامعه مي پنداشتند؛ اما امروزه استقرار عدالت اجتماعي منوط به توزيع عادلانه سه عنصر در بين افراد هر جامعه است: ۱ - توزيع ثروت ۲ - توزيع قدرت ۳ - توزيع اطلاعات بر اساس یک آزمایش طبیعی و اجتماعی که توسط «فرانسيس گالتون» انجام شده برتري تشخیص « خرد جمعی » بر تشخیص افراد باهوش و نخبه تایید می شود. اين مطلب را خود بخوانید و داوری کنید: در يک روز پاييزي در سال ١٩٠۶ دانشمند انگليسي «فرانسيس گالتون» خانه‌ خود را در شهر پليموت به مقصد يک بازار مکاره در خارج شهر ترک كرد. گالتون ٨۵ ساله آثار کهولت را رفته‌رفته در خود احساس مي‌كرد؛ اما هنوز از ذهني خلاق و کنجکاو برخوردار بود، چيزي که در طول عمرش به وي کمک کرده بود به شهرت دست يابد. دليل شهرت وي يافته‌هاي او در موردِ وراثت بود که موافقان و مخالفان سرسختي داشت. در آن روز خاص گالتون مي‌خواست در مورد احشام مطالعه کند. مقصد گالتون بازار مکاره‌ ساليانه‌اي بود در غرب انگلستان، جايي که كشاورزان احشام خود را از گوسفند و اسب و خوک و غيره براي ارزش‌يابي و قيمت‌گذاري به آنجا مي‌آوردند. حضور دانشمندي مانند گالتون در چنان جمعي غيرعادي مي‌نمود. ولي بايد توجه داشت که گالتون به دو چيز بسيار علاقه‌مند بود. يکي اندازه‌گيري پارامترهاي فيزيکي و ذهني و ديگري مطالعه در خصوص پرورش نسل. گالتون که در عين حال پسرخاله‌ داروين نيز بود، شديدا اعتقاد داشت که در يک جامعه تنها تعداد اندکي، مشخصه‌هاي لازم براي هدايت سالم آن جامعه را در خود دارند و از همين رو مطالعه‌ مربوط به مسائل وراثت و نيز پرورش نسل، مورد توجه وي بود. او بخش بزرگي از عمر خود را صرف اثبات اين نظريه کرده بود که اکثريت افراد يک جامعه فاقد ظرفيت لازم براي اداره‌ جامعه هستند. آن روز او در حالي که در ميان غرفه‌هاي نمايشگاه مشغول قدم زدن بود، به جایي رسيد که در آن مسابقه‌اي ترتيب داده شده بود. يک گاو نر فربه انتخاب شده و در معرض ديد عموم قرار گرفته بود. هر کس که تمايل شرکت در مسابقه را داشت بايد ۶ پنس مي‌پرداخت و ورقه‌اي مهر شده را تحويل مي‌گرفت. در آن ورقه بايد تخمين خود را از وزن گاو نر مي‌نوشت. نزديک‌ترين تخمين به واقعيت برنده‌ مسابقه بود و جوائزي به صاحب آن تعلق مي‌گرفت. ۸۰۰ نفر در مسابقه شرکت کردند تا شانس خود را بيازمايند. افراد از همه تيپ و طبقه‌اي آمده بودند. از قصاب گرفته که قاعدتا بايد بهترين و نزديک‌ترين نظر را به واقعيت مي‌داد تا کشاورز و مردم عامي بي‌تخصص. گالتون اين گروه افراد را در مقاله اي که بعدا در مجله‌ علمي «طبيعت» منتشر كرد، به کساني تشبيه کرد که در مسابقات اسب‌دواني، بدون کم‌ترين دانشي در موردِ اسب‌ها و مسابقه و تنها بر اساس شنيده‌هايي از دوستان، روزنامه‌ها و اين طرف و آن طرف بر روي اسب‌ها شرط مي‌بستند. او هم‌چنين با مقايسه‌ اين وضعيت با دموکراسي نوشت، همان قدر که افراد درکي از وزن گاو نر داشتند، به همان ميزان نيز وقتي در انتخابات شرکت مي‌کنند تا سرنوشت سياسي کشور را رقم بزنند از اوضاع مملکت و مسائل مربوط به آن مطلعند. اما يک چيز براي گالتون جالب بود، اين که ميان‌گينِ نظر افراد چيست. او مي‌خواست ثابت کند چگونه تفکر افراد وقتي نظريات‌شان با هم جمع شده و معدل گرفته مي‌شود، در صورتي که متخصص نباشند، از واقعيت به دور است. او آن مسابقه را به يک تحقيق علمي بدل كرد. پس از اين که مسابقه به انتها رسيد و جوايز پرداخت شد، ورقه‌هايي را که افراد بر روي آن نظريات خود را در خصوص وزن گاو نر منعکس کرده بودند، از مسؤولان مسابقه به عاريت گرفت تا مطالعات آماري خود را بر روي آنان انجام دهد. مجموعا ٧٨٧ نظر داده شده بود. گالتون به غير از تهيه‌ يک سري منحني آماري دست به محاسبه‌ ميانگينِ نظريات زد. او مي‌خواست دريابد عقل جمعي مردم پليموت چگونه قضاوت کرده است. بدون شک تصور او اين بود که عدد مزبور فرسنگ‌ها از عدد واقعي فاصله خواهد داشت؛ چرا که از ديد وي افراد خنگ و عقب مانده در آن جمع اکثريت قاطع را تشکيل مي‌دادند. ميانگينِ نظريات جمعيت اين بود که گاو نر ١١٩٧ پوند وزن دارد و وزن واقعي گاو که در روز مسابقه وزن کشي شد ١١٩٨ پوند بود. گالتون اشتباه مي‌کرد. تخمينِ جمع بسيار به واقعيت نزديك بود. گالتون نوشت: نتايج نشان مي‌دهد که قضاوت‌هاي جمعي و دموکراتيک از اعتبار بيش‌تري نسبت به آن‌چه که من انتظار داشتم برخوردارند. اين حداقل چيزي بود که گالتون مي‌توانست گفته باشد. در خصوص قضاوت «خرد جمعي» ذکر اين مطلب ضروري است که نظر هر فرد دو عنصر را در درون خود دارد: اطلاعات صحيح و غلط. اطلاعات صحيح (از آن رو که صحيح‌اند) هم‌جهت اند و بر روي يکديگر انباشته مي شوند؛ اما خطاها در جهات مختلف و غيرهم‌سو عمل مي‌کنند ؛بنابراين تمايل به حذف يکديگر دارند. نتيجه اين مي‌شود که پس از جمع نظريات آن‌چه که مي‌ماند اطلاعات صحيح است. ------------------------------------------------------------ اقتباس از کتاب تحقيقي «خرد جمعي» نوشته‌ «جيمز سورويس‌كي» - با كمي ويرايش (James Surowiecki) (The Wisdom of Crowds)
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 4 فروردين 1395 | 17:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(222) ------------------------------------------------- « اسارت» به جرم « بصارت»! -------------------------------------------------- من عقاب هایی را در« اسارت قفس» و « مرارت محبس» دیدم. اما اندوه بزرگ تری که عقاب ها را « رنج » و جانشان را « شکنج» می داد، نه « ميله هاي قفس»، كه پرواز آزادانه « زاغ و كركس» بود؛ « شاهين های تیزبال »،« اسير» بودند و « زاغ ها و زغن هاي بدسگال»،« امير ». در این دیار فرزانگانی که « فهم و بصارت» دارند، باید « طعم اسارت» را بچشند! ولی سفلگانی که «حقارت می پذیرند»،بر اریکه« صدارت می نشینند»! آنان که به « جان می ارزند»، بر سر « ایمان می لرزند»! اما آنان که « قوت» از « قنوت » می خورند، بر « صدر می نشینند» و « قدر می بینند»! حافظ چه جانسوز ناله برمی آورد که: جای آن است که خون موج زند در دل لعل زین تغابن که خزف می شکند بازارش ------------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ------------------------------------ بصارت : بینایی و دانایی مرارت : تلخی شکنج : شکنجه،مکر و حیله قوت : خورش،خوردنی،طعام،روزی قنوت: فرمانبرداری خزف: سفال، ظرف گلی تغابن: زیانکاری @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 4 فروردين 1395 | 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(221) -------------------------------------------------- « عطری روح پرور » یا « سطری روشنگر »! ------------------------------------------------- من چه بسیارگل هایی« لطیف» و شکوفه هایی« ظریف» را ديدم كه توسط قدرتمداران« زورگو » و خودکامگان« بدخو » در آشکار و « خفا » در زير پاي« جفا » لگدكوب شدند؛ اما دریغا که اینان از « فهم فضیلت» و «درک حقیقت» عاجزند و نمی دانند که گل های لگدکوب شده «عطری بیشتر» و « رایحه ای دل انگیزتر» می پراکنند! چه بسیار گل هایی که « لگدکوب» و آثارشان « منکوب » شد، اما عطر « دل انگیز» و رایحه « مشکبیز» آن ها سال ها ،بل قرن ها در کوچه باغ های تاریخ « پراکنده» ، و مشام جان ها را « آکنده » است. --------------------------------------------- خوش است غنچه پرپر ولی به این امید که از زلال وجودش گلاب می ماند! ------------------------------------------- بنابراین برای« ماندگاری» در دیار « رستگاری» بیاییم از گل وجود خود « عطری بگذاریم» یا « سطری بنگاریم»! « عطری روح پرور » یا « سطری روشنگر »! ------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------- ظریف : زیبا،خوشگل،خوش هیکل منکوب : مصیبت دیده،رنج دیده،سختی کشیده @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 3 فروردين 1395 | 8:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(219) ------------------------------------------------------ «تحویل سال» یا «تحول حال»؟! ------------------------------------------------- من در « درازنای زمان» و « پهنای زمین» سرآغاز همه «خیزش های خیرآفرین» و «جنبش های بنیادین» را نه در« تحویل سال»،که در «تحول حال» دیدم! در نخستین طلیعه هر بهار با وزش« نسیم ناز نوروزی» و با «شمیم بهار بهروزی» ، «گلوی هر پنجره» و «نغمه هر حنجره» ، «نای هر رود» و «نوای هر سرود» ، «گلرقص هر فواره» و «چشمک هر ستاره» ، «تبسم هر گل» و «ترنم هر بلبل» ، با تحویل سال همه« ذرات هستی»،«سرود سرمستی» سرمی دهند، آثار خواب و خمودگی را از خاطر خسته« می پیرایند» ، و زمزمه سبز زندگی را «می سرایند». همه و همه از «نوزایی طبیعت» و «خودآرایی خلقت» خبر می دهند، و «اُفول انتظار» و «حُلول بهار» را به انسان شادباش می گویند! اما کامیابی بشر نه در «متن شادباش» ، که در «بطن تلاش» است! کوله بار زمان نه « میمنت و شگون » به ارمغان می آورد و نه «نحوست و افسون » به دامان می بارد؛ بل که پیروزی و کامیابی در گروی همت و حمیت ماست ، و شکست در تنبلی و کسالت ما! بیاییم «شکوفه های بهار» را از« شاخسار روزگار» بچینیم ، و «طراوت بهار» را با «حلاوت ابتکار» خود جاودانه سازیم. بیاییم «غنچه های لحظات» را بر «درخت حیات» شکوفا گردانیم و «شمیم ریاحین» و « نسیم عطرآگین» آن را استمرار بخشیم! من هم همراه با طبیعت ،فرارسیدن بهار خجسته و نوروز فرخنده را به شما تبریک و تهنیت می گویم. --------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------------------- ناز : فخر،عشوه،کرشمه،لطف میمنت: مبارک بودن،خجسته بودن شگون: فال نیک،تفال خیر،میمنت و خجستگی افسون: حیله،تزویر،مکر،نیرنگ اُفول: غروب کردن،پنهان شدن،ناپدیدشدن حمیت: مروت،غیرت،نخوت،ننگ و عار
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 1 فروردين 1395 | 7:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(218) --------------------------------------------------------------- گلبوسه سرخ « بهار» از سرشاخه سبز« ایثار» ----------------------------------------------------------- من« شمعي سوزان» و «چراغی فروزان» را ديدم كه هزاران «شمع مُرده» و « چراغ افسُرده» را روشن كردند؛ بدون اين كه چيزي از «مایه» و « سرمايه » اشان كاسته شود. شمع ها با گسترش« نور» ، تاریکی« منفور» را «زدودند» و بر روشنایی« افزودند»! بنابراين دانستم« شادي» و « آگاهی» را نيز مي توانیم بين همه تقسيم كنیم كه در این صورت نه تنها «چیزی اندک » یا «پشیزی کوچک » از آن نمی کاهیم، که حتی بر حجم آن نیز «می افزاییم» و خود در سایه سارش« می آساییم»! اگر همه انسان ها هم « وصل » شادی و « فصل » آگاهی را « بخواهند» هرگز از « اصل » آن « نمی کاهند»! بهار می آید؛اما «دل های نژند» و « لب های بی لبخند» نه از « گل ها تبسُمی» می بینند و نه از« بلبل ها،ترنُمی » می شنوند! بنابراین بیاییم در آستانه « وزش نسیم بهار طبیعت» با « گسترش شمیم مشکبار فضیلت» در دشت دل ها و جان ها نهال آگاهی« بنشانیم» . و بذر شادی « بیفشانیم»! بیاییم بر سقف شب « قندیل بلور آویزیم» و در رگ هایش« نیل نور بریزیم»! بیاییم گلبوسه های سرخ « بهار» را از سرشاخه های سبز« ایثار» بچینیم! بیاییم دست ها را پر از « زلال قنوت» کنیم و دل ها را لبریز از « عطر لایزال ملکوت»! بیاییم صفای آیینه را « قابل » باشیم،نه « مقابل»! ------------------------------------------ #شفیعی_مطهر --------------------------------------- پشیز : پولک،پول خُرد فلزی کم ارزش،پول سیاه،سکه مسین نژند: اندوهگین، افسرده،پژمرده، خشمگین ترنُم : آوازخواندن،زمزمه کردن به آواز خوش شمیم : بوی خوش قندیل: چراغ آویز،مشعل که از سقف آویزان می کنند،مصباح نیل : رود نیل جاری در مصر لایزال: زوال ناپذیر،بی زوال،جاوید،ابدی ملکوت: بزرگی و چیرگی و عظمت آسمانی،عالم فرشتگان @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 29 اسفند 1394 | 8:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
به نام علی(ع) و با روش معاویه ------------------------------------------------------- قصه شصت و سوم / قصه های شهر هرت ------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------------- هنگامی که اعلی حضرت هردمبیل بر اریکه پادشاهی شهر هرت نشست، از بین دانایان همسو با خویش، یک نفر را انتخاب ،و با او به مشورت پرداخت .از مرد دانا پرسید: می خواهم پادشاهی ام با دوام ،و مادام العمر باشد.مرا راهنمایی کن. دانای شهر هرت پاسخ داد: چون مردم شهر هرت مسلمان اند،باید یکی از بزرگان صدر اسلام را الگوی خویش قرار دهی. هردمبیل گفت:می خواهم علی(ع ) را الگوی خویش کنم. دانای شهر هرت گفت:حکومت معاویه پایدار بود،اما حکومت علی دیری نپایید. هردمبیل پرسید،روش علی(ع) و روش معاویه چگونه بود؟ دانای حکیم پاسخ داد:علی (ع) عادل بود،و همه مردم را به یک دیده می نگریست، اموال را به مساوات بین مسلمین تقسیم می کرد. برایش سید قریشی و برده حبشی تفاوتی نداشت. مردم را درهنگام انتقاد از خویش تنبه و مجازات نمی کرد. تملق گویان را از خود می راند. به حقوق مردم احترام می گذاشت. مخالفانش حق آزادی بیان و قلم داشتند و آزادانه انتقاد می کردند! هیچ کس را به خاطر سخنان و عقایدش زندانی نمی کرد! به افراد و مدیران کشور با توجه به شایستگی و لیاقتشان پست مدیریت و امارت می داد،نه به جهت همسویی و نسبت داشتن با خود. همین یکسان نگری و عدالت علی(ع) باعث زوال حکومتش شد.چرا که علی(ع) در پی اقامه حق بود،نه در پی حکومت. هردمبیل پرسید:روش معاویه را برگو چگونه بود؟ دانای شهر گفت: معاویه روش دیگری داشت. او خویشان و افراد همسو با خویش را به کار گماشت. اموال مسلمین را در بین کسان خود نقسیم می کرد. تملق گویان منسوب به خویش را ارج ،و مخالفان خود را جزا می داد. از ظلم به ضعفا،و مرحمت نسبت به قدرتمندان دریغ نمی کرد. اطرافیان شمشیردارش سیر،و در نتیجه سپر(مدافع) او می شدند. و چنین بود که حکومتش پایدار ماند. هردمبیل گفت:اکنون باید روشی را دنبال کنم که همچون معاویه پادشاهی ام پایدار،اما منفور نباشم. دانای شهر گفت:یک راه بیشتر نداری،و آن هم به نام علی(ع) و با روش معاویه عمل کنی. و چنین شد که اعلی حضرت هردمبیل برای ساکت کردن عوام به ظاهر علی(ع) گونه شد،اما در روش معاویه گونه عمل کرد،تا پایه های قدرتش متزلزل نشود. و تا آخر عمر بر اریکه پادشاهی باقی بماند. اما اعلی حضرت هردمبیل همچنان به نام علی(ع) و با روش معاویه فرمان میراند،تا این که....!! @amotahar
موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت

تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394 | 19:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(217) ----------------------------------------------------- نغمه ای جاودانه می ماند... ---------------------------------------------------------- من كاغذی دیدم بسيار« سفيد و نفیس» و « شایسته تقدیس» ، اما این تصویر سپید نه « قابی برای نمایش » داشت و نه « نقابی برای عدم فرسایش»! هيچ كس آن را در « قابی نمي پذیرفت» و در« نقابی نمی نهفت» ؛ زیرا نه « حرفی برای گفتن» داشت و نه «چیز شگرفی برای نهفتن»! این «سخنان ناب» است که «شایسته قاب» است! بنابراين دانستم كه« براي ماندگاري » در « سرای رستگاری» یا بايد« گفتاری جاودانه » داشت ، یا « رفتاری بخردانه ». هر که آمد زمانه ای دارد بحر عمرش کرانه ای دارد نغمه ای جاودانه می ماند کز حقیقت نشانه ای دارد -------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------- نفیس: گرانبها و مرغوب تقدیس: پاک و منزه کردن،به پاکی ستودن شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب وبی نظیر در خوبی و زیبایی ---------------------------------------- @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 28 اسفند 1394 | 6:8 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب (216) -------------------------------------------------------------- « تکثُر در باوَر» و «تفکُر در نَظَر»! ------------------------------------------------------------- من همه مردم را متفاوت با یکدیگر دیدم ؛ اما در يك عامل مشترك یافتم ، ...و آن در متفاوت بودن!! بنابراین دریافتم که هر انسان مدلی «منحصر به فرد» و « بدون هماوَرد» است! او قطعه ای از« پازل هستی» است و پاره ای از « مُکَمِل اَلَستی»! بنابراین حق دارد « آزادانه» و با « استقلال» بیندیشد و« آگاهانه» و با « استدلال» راه و روش خود را برگزیند. هیچ کس را نمی توان مجبور کرد که چون ما « بِزیَد» و چون ما « بیندیشد»! انسان ها نه «کالایی مشابه و یکسان»، که «کیمیایی مستقل و پنهان» اند. لذا در« شیوه تعلیم و تربیت» و « نحوه هدایت» باید نه تنها « تفاوُت » ها را ،که حتی« تخالُف » ها را ملحوظ داشت. پس « تکثُر در باوَرها » و «تفکُر در نَظَرها » ، حق مسلم هر انسان است! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------------------- تخالُف:با یکدیگر مخالف بودن و با مخالفت ورزیدن ملحوظ: ملاحظه شده،دیده شده هماورد : حریف،هم نبرد، پازل : جورچین مُکَمِل: کامل کننده اَلَست : روز ازل و آغاز آفرینش بِزیَد : زندگی کند تکثُر : تعدد،بسیار شدن تکثُر در باوَر : گونه گونی باورها و اعتقادات نَظَر : نگریستن،فکر و اندیشه --------------------------------------- @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 27 اسفند 1394 | 8:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
نقش تحزب در جذب مشارکت عمومی/ 18 ------------------------------------------------------- (بخش پایانی) ------------------------------------ #شفیعی_مطهر ---------------------------------------- مشاركت مردم؛ حق يا تكليف؟!/3 --------------------------------------------- انسان از پگاه حيات تا شامگاه ممات پيوسته در حال آموختن و تجربه اندوختن است؛ اما نقشي را كه در ايّام كودكي بر صحيفة سينه و صفحة پاك اين آيينه مي نگارد، تا واپسين دم حيات قرين جان و همنشين روان اوست. دشت باور كودك تشنه است؛ هم زلال آب را مي نوشد و هم ضلال سراب را. شايسته است ما مديران، معلمان و مربيان از اين فرصت گرانبها كه در اختيار ماست، به نحو احسن بهره برگيريم. ما فرهنگيان، حساس ترين، مستعدترين و تأثير پذير ترين مقطع سنّي نسل آينده را به گونه اي هدفمند و قانونمند در اختيار داريم. زهي افسوس و دريغ است اگر ما نتوانيم از اين فرصت بي بديل وسال هاي تحصيل استفاده كنيم. در اين فرصت گذرا و پويا ما مي توانيم بذر همه رفتارهاي مثبت و مهارت هاي مفيد زندگي را در روح و روان كودك بكاريم و او را براي پذيرفتن توانمندانة مسئوليت هاي سنگين فرداي زندگي آماده كنيم. از مهم ترين رفتارها و مهارت هاي مثبت و مفيد زندگي، احساس مشاركت جويي و مشاركت پذيري فرد در همه عرصه هاي حيات مي باشد. دانش آموزان مي توانند در همه مدارس و همه مقاطع تحصيلي متناسب با سن وسطح تحصيلات خود در اداره امور مدارس خود مشاركت جويند. آنان با برگزاري انتخابات آزاد و دموكراتيك شوراهاي دانش آموزي و نيز تشكيل مجلس دانش آموزي، مشاركت سياسي و اجتماعي را به نحو احسن فراگيرند. نونهالان ما مي توانند با همياري و همكاري يكديگر سهم مهمي از نظافت و زيبا سازي مدرسه خود را برعهده گيرند و از اين طريق، مشاركت در امور اجتماعي جامعه فردا را بياموزند. انسان در خرد سالي، كودك است و كوچك؛ اما حقير نيست. امروز اگر دست كوچك خود را براي كسب اجازه از ما بالا مي برد، فردا با آن دست دنيا را خواهد چرخانيد. دنياي عظيم فردا با دست هاي كوچك امروز او اداره خواهد شد. او را باور كنيم و به قدرتش ايمان آوريم. ------------------------------------------------------------------------------------------------ منابع ۱ - قرآن كريم ۲ - اخوان کاظمی، دكتربهرام، پرتال جامع علوم انسانی ،http://www.ensani.ir/fa/484/profile.aspx ۳ - اسلامي ،محمد مهدي،روزنامه کارگزاران،ش۴۸۷، ۱۷/۲/۱۳۸۷ ۴ - اسنو، ادگار ، چين سرخ، مترجم:سيف غفاري،انتشارات اميركبير،تهران،چاپ اول،۱۳۵۱ ۵ - امام خميني (ره) ، صحيفه امام، ج 5، نرم افزار جاری که ویژه هجدهمین سالگرد ارتحال امام ره توسط موسسه نشر و حفظ آثار آن بزرگوار تهیه شده است شامل صحیفه ارزشمند امام در 21 جلد می باشد. ۶ - امام خمینی؛ تحریر الوسیله، ج 1؛ تهران: نشر اسلامی، 1356 ش؛ صص 435 و 436 ۷ - جوان آراسته، حسين؛ مبانی حکومت اسلامی؛ قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1380 ش؛ ص ۱۲۶ ۸ - حسینی شیرازی، آيت الله سيدمحمد؛ الفقه السیاسی؛ قم: مطبعة رضایی، 1403؛ صص 316 ـ 314 ۹ - حر عاملي، شيخ محمد حسن ، وسايل الشيعه في تحصيل مسائل الشريعه، ج15، فايل انترنتي:http://mojtahedshabestari.com ۱۰ - خاتمي ، سيد محمد،فصلنامه فرهنگ مشارکت، سال ششم ، شماره ۲۴،تابستان ۱۳۷۹،صص۲ و۳ ۱۱ - سپهر منصوري،عباس،پایگاه حوزه ، /www.hawzah.net/،دانش پژوهان :: پاییز و زمستان 1383، شماره ۶،ص۶۴ ۱۲ - سجادی، عبدالقيوم ؛ «رهیافت فقهی در تحزب»؛ پاگاه حوزه، ش 18؛ ص 78 ۱۳ - شفيعي مطهر،سيد عليرضا،مباني و ضرورت مشاركت، انتشارات عابد،تهران،چاپ اول،۱۳۸۳ ۱۴ - شفيعي مطهر،سيد عليرضا، پيام هاي پيامبر(ص) ، انتشارات رواق دانش،قم،چاپ اول،۱۳۸۶،ص۳۴۲ ۱۵ - طالقاني ، آيت الله محمود،از آزادي تا شهادت ، مجموعه کامل اعلامیه‌ها، پیام ها... (آبان 1357 تا شهریور 1358)، رسا ، تهران، 1359، ص 44 ۱۶ - غزالي ، محمد، ميزان العمل،مترجم:علي اكبر كسمايي، مصحح:دكتر سليمان دنيا، انتشارات سروش،نوع فایل: PDF ۱۷- فائضی ، حسن؛ «پیدایش احزاب و موانع آن»؛ نشریه صدا، ص۵۷ ۱۸- قدیمی، سيدعباس؛ «مبانی فقهی و کلامی تحزّب»؛ همایش تحزّب و توسعه سیاسی، کتاب سوم؛ ص۱۲۷ ۱۹ - كليني، اصول كافي، ج6، سيد جواد مصطفوي،انتشارات علمي فرهنگي،تهران،چاپ اول،۱۳۶۸ ۲۰ - لنين، ولادیمیر ایلیچ ، چه بايد کرد، مترجم:هامان نويدپور،صص 36 و 35 - نسخه اينترنتي: www.mindmotor.net ۲۱- محمدي‌نژاد، دكتر حسن، احزاب سياسي،وبلاگ www.hoqoq.blogfa.com ۲۲ - مصباح،ضياء- سايت آفتاب -http://aftab.ir ۲۳ - مطهري ، آيت الله مرتضي ،حماسه حسيني،انتشارات صدرا ، تهران ، ص107 ۲۴ - منتظری، آيت الله حسينعلي؛ ولایة الفقیه، قم، صص 42 و 43 ۲۵ - نايینی ، علامه محمدحسين؛ تنبیه الأمة و تنزیه الملّة؛ قم: شرکت سهامی انتشار، 1380 ش؛ ص 17 ۲۶ - وکیلی، محمدعلي؛ «جایگاه و کارکردهای احزاب در نظام سیاسی اسلام»؛ همایش تحزّب و توسعه سیاسی، کتاب سوم؛ ص۲۱۹ @amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : چهار شنبه 26 اسفند 1394 | 16:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(215) ------------------------------------------------- «شراره های شور» و « مناره های نور»! ----------------------------------------- من آن گاه اندوه خود را « اندك » و تنهايي ام را «كوچك» ديدم كه« خورشيد» را در سوختن و افروختن اين همه « تنها» یافتم. قرن هاست خورشید« فروزان» در عرصه« آسمان»، یکه و « تنها» ،بی یار و «بی همتا»، بی مزد و « بی دریغ »،بر صحرا و بر « ستیغ » به سوی« سرنوشت می شتابد» و بر خاک و «خشت می تابد»! پیگیر و بی امان با شب آوران« می ستیزد» و با ظلمت «در می آویزد»! هماره نور« می افشاند» و سرود روشنگری «می خواند». در درون،هستی خود را « می سوزد» و بر جهان هستی نور« می افروزد»! از تاریکی «نمی ترسد» و از ظلمت « نمی هراسد». در انجام رسالت روشنگری نه« پاداش» می خواهد ، نه « معاش»! بنابراین من رسالت روشنگران بشریت را «بسی سنگین» و « بسیار بنیادین» دیدم. روشنگران بشر باید در دستی «عَلَمِ نور » و در دست دیگر«قَلَمِ شعور » برگیرند و با یورش بر «قصر قیصر»ها و شورش بر «فصل فیصل»ها ، بنیاد «جور و جهل و جمود» و بنیان « جبر و جبروت و جحود» را درهم شکنند! روشنگران بشر باید خورشیدوار در خویشتن خویش« بسوزند» و فرا راه بشر «نور افروزند»! اینان «شراره های شور» اند و « مناره های نور»! -------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------- ستیغ : قله کوه درآویختن: درگیرشدن،جنگیدن شراره: جرقه،ریزه آتش که به هوا پرد مناره: جای نور،گلدسته معاش: وسیله زندگی، روزی عَلَم: رایت،پرچم،بیرق قیصر: پادشاه(لقب شاهان روم) فیصل: حاکم،قاضی(در اینجا حاکم ناحق) جمود: خشکی،بسته شدن،دگم بودن جبر: کسی را به زور به کاری واداشتن جبروت: قدرت و سلطه(در اینجا قدرت غیر الهی) جحود: انکار امر یا حق کسی با علم به آن ---------------------------------- @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 26 اسفند 1394 | 7:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 135 136 137 138 139 ... 241 صفحه بعد