#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(271) ---------------------------------------------- « دیوان بدیل » یا « سلیمان اصیل »؟! -------------------------------------------------- من « سلطانی صبور » و « سلیمانی فکور » را دیدم که « دیوان روزگار » و « دیوانگان تبه کار » ، « نگین نگارینه » و « خاتم خُسروانه » را از او « ربوده » و آینه ارزش ها را « آلوده » بودند! بدین گونه معناي واژه ها « وارونه » و مفهوم هنجارها « واژگونه » شد. در این « عصر عجیب » و « فرمانروایی فریب » تنها انسان های « ژرف نگر » و « شگرف اثر » می توانستند « سلیمان اصیل » را از « دیوان بدیل » بازشناسند . شناخت « سیمای نهفته » و « غبارگرفته » حقیقت در میان هزاران « چهره قلابی » و « شبه انقلابی » « کاری »، « دشوار » است و « ابتکاری » ،« ماندگار »! ---------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- سلیمان : پیامبر و پادشاه مقتدر بنی اسرائیل(970 - 935 .ق.م) که خداوند باد را مسخر او ساخت و زبان حیوانات را درک می کرد. وی انگشتری داشت که اسم اعظم بر آن نقش بوده وبه واسطه آن بر آدمی و پری و وحش و پرندگان فرمانروایی می کرد. از این رو از مُلک،حشمت و انگشتر سلیمان در ادبیات پارسی بسیار یاد شده است. نگین : سنگ قیمتی که بر روی انگشتر نصب می کنند نگارینه : رنگین،نقشدار خاتم : انگشتر ،نگین،مُهر،پایان،عاقبت هر چیز خُسروانه : شاهانه،مانند خُسروان ژرف : گود،عمیق ژرف نگر : ژرف بین،کسی که در امری غوررسی کند و پایان آن را بنگرد شگرف : عجیب،طُرفه،نیکو و خوش آیند،کمیاب و بی نظیر در خوبی و زیبایی بدیل : عوض،جانشین -------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 24 ارديبهشت 1395 | 4:13 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
« واپس » یا « دلواپس »؟! گفت : آیا دلوایسان دغدغه منافع شخصی خود را دارند،یا منافع جامعه و کشور را؟! گفتم: چه عرض کنم؟ خودشان می گویند دلوایس آینده کشورند؟ گفت : آیا اینان با عدد،رقم،منطق،حساب و کتاب هم آشنایی دارند؟ یا فقط اهل شعاردادن و بوق سالاری اند؟ گفتم: من معمولا کمتر از اینان استدلال و منطق و ارقام و آمار دیدم؛بلکه بیشتر با شعارهای احساسی برخورد می کنند! اما من بر این باورم که اگر ما گزاره ای یا داعیه ای را می خواهیم مطرح کنیم ،حتما باید مبتنی بر استدلال و اعداد وارقام باشد. گفت : اتفاقا من اعدادی از مقایسه هزینه هایی قبل و بعد از تحریم ها را بیان کنم تا هر منصف اهل منطق و استدلال بتواند وجدان خود را حاکم کند و با استنتاج از آن حقیقت مطلب را دریابد. گفتم : سراپا گوشم برای شنیدن. گفت: فقط یک نمونه آماری نقل می کنم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! ما قبل از تحریم ها برای اجرای ده فاز برداشت از منابع گازی مشترک ایران و قطر از فاز یک تا 10،جمعا حدود 13 میلیارد دلار هزینه کرده ایم. در حالی که اجرای ده فاز بعدی حدودا 51 میلیارد دلار برای ما هزینه در بر داشته است! یعنی ما از رهگذر تحریم ها تقریبا 4 برابر بیشتر از جیب این ملت مظلوم ناگزیر هزینه کرده ایم! مسئول تحمیل این خسارت های ده ها میلیارد دلاری به ملت کیست؟! آیا وجدانی هست که متاثر شود؟! آیا اینان از کاروان فرهنگ وتمدن « واپس » مانده اند یا « دلواپس »؟!! فاعتبروا یا اولی الابصار!
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395 | 11:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(269) ---------------------------------------------------- پویایی و پایایی ---------------------------------------------- من موفقیت را « پگاهی آژمان » و « راهی بی پایان » دیدم. در این مسیر، اصل فقط « رفتن است »، نه « رسيدن ». انسان ،نه « میوه ای کال » است،که با رسیدن از درخت بیفتد، بلکه « پوینده راه کمال » و « جوینده وصال » است ؛ در « راهی بی پایان » و در « دریایی بی کران »! در پویش راه « موفقیت و آرزو »،« تلاش و تکاپو » ، نه « فصلی گذرا » که « اصلی مانا » است! « تلاش و کوشش » و « رشد و رویش » فرایندی است « مبتنی بر شعور» که « از گهواره تا گور » باید آن را پی گرفت. در « پویش این راه » و « رویش این گیاه »، « آنی درنگ » به « زیانی آذرنگ » می انجامد. در پویش مسیر موفقیت،انسان ها چونان « موجی پویا » و « فوجی پایا » هستند، که « پایایی » آنان در « پویایی » است و « میرایی » آنان در « ایستایی »!! ...و اقبال لاهوری این « حکمت ستوده » را چه « زیبا سروده »: ما زنده از آنیم که آرام نداریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست ----------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------ آژمان : بی زمان،ابدی آذرنگ : روشن فوج : جماعت،گروه،دسته پایا : پایدار،پاینده،جاوید،ثابت میرایی: مرگ
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395 | 7:30 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(268) --------------------------------------------- « مصمم برخیز » و « با ستم بستیز!» -------------------------------------------- من در « طول تاریخ زمان » و « عرض جغرافیای زمین » چه بسیار « پایان های تلخ و سیاه » را برای « حاکمان خودکامه دُژآگاه » دیدم. « پايان هاي تلخ و تباه » براي « خودكامگان خودخواه » در « کام خودکامگان، پژوین » است و در « جام ملت ها،شیرین »! « سرشت معلوم » و « سرنوشت محتوم » هر خودکامه ، « سقوط سیاه » و « هبوط جانکاه » است؛ اما « هزینه این هبوط » و « سوگینه این سقوط » بر عهده « مردم حقیر و سربه زیر » و « ملت های ستم پذیر » است! خوی « ستم پذیری و عافیت جویی » ، زمینه ساز « ستمگری و زورگویی » است. پس « مصمم برخیز » و « با ستم بستیز!» -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر -------------------------------------------------- دُژآگاه : بداندیش،بددل،بدخو،تندخو،نادان و بی تربیت پَژوین : چرکین،چرک آلود،پلید سرشت : خوی،نهاد،طینت،فطرت هبوط : فرودآمدن سوگینه : مصیبت و ماتم،آیین سوگواری،اندوه گزاری ------------------------------ برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 21 ارديبهشت 1395 | 11:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
زادروز فرخنده امام حسین (ع) مبارک باد ! ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------- "الا ترون ان الحق لا یعمل به*و ان الباطل لا یتناهی عنه* فلیرقب المومن فی لقاء ربه حقا حقا*فانی لا اری الموت الا السعاده* و لا الحیاه مع الظالمین الا برما* آیا نمی بینید که به سخن حق عمل نمی شود؟ و از انجام باطل جلوگیری نمی گردد؟ پس دز چنین وضعی حقیقتا روح مومن مشتاق پرواز به سوی پروردگارش است. بنابر این من اینک در مرگ جز سعادت و نیکبختی نمی بینم . و زندگی با ستمگران را جز نکبت و شوربختی نمی دانم ! حسین(ع) ای سردار « سپاه سپیده» ! و ای سالار« به خون تپیده» ! ای طلایه دار سرخ « شفق » و طلیعه سپید « فلق » ! زنگار انحراف اموی را با فواره خون جوانانت « زدودی » و شعر بلند شهادت را با گلواژه های ایثار« سرودی » . تو با خون یارانت فراخنای افلاک را « ستاره باران » کردی و پهنای خاک را « گلباران » . دریا را در « وسعت » تحقیر کردی و آسمان را در « رفعت » . سپیده را در « عصمت » به پیکار خواندی و سپیدار را در « حشمت » . سرو را در« قامت » خجل کردی و کوه را در « استقامت ». چشمه سار را « ایثار آموختی م و ایثار را با « ثار آمیختی » . حجم وسیع کلمات را در ستایش خود به « تنگنا » کشاندی و واژه ها را به « ژرفنا ». تراوش نوش سخنانت شهد را « شرمنده» کرد و سخنوران را « بنده ». جهاد آزادی بخش تو ستمدیدگان را« عزت بخشید » و ستمگران را « زهر ذلت چشانید» . « شیفتگان شراب وصل را شهد شهادت» نوشانیدی و ، فریفتگان سراب جهل را شرنگ مرگ » . با نبرد شکوهمند خود « مستکبران را ذلیل » کردی و « مستضعفان را جلیل » . « زندگی با ذلت » را مرگ دانستی و « مرگ با عزت » را زندگی . حیات جاودانه را در آینه مرگ شرافتمندانه « یافتی » و مشتاقانه به سویش « شتافتی » . زندگی را پیکار در راه اندیشه نامیدی؛ اندیشه ای که ریشه در کوثر رلال داشته، زلال وحی « می نوشد » و کلام رب « می نیوشد» . « قائدین را الهام » می بخشی و « قاعدین را قیام ». بر شهیدان« سرور»ی و بر سروران ،« رهبر» . ای اسوه پاسداران و ای الگوی سرداران ! روز ولادت تو روز پاسدار است و شهادت تو جلوه گاه ایثار . فرخنده زاد روز امام حسین علیه السلام خجسته باد ! ------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 21 ارديبهشت 1395 | 10:52 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
فرهنگ آموزي كار كيست؟ ----------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------------- گفتم: امروز خيلي خسته شدم. گفت : مگر چه كرده اي؟ گفتم : در اتوبوس و مترو همه راه را ايستاده بودم. گفت : مگر جوان تر از تو نبود كه برخيزد و جايش را به تو دهد. گفتم : چرا ! ولي حالا ديگر كسي به فكر احترام بزرگ تر ها نيست. اين حرف ها مال قديم بود. گفت : خودت همين حالا اگر نشسته باشي و بزرگ تر از تو بيايد، آيا جايت را به او مي دهي؟ گفتم : اتفاقا علت ايستادن من همين قضيه بود . من در آغاز خط سوار شدم و در جاي مناسبي نشستم . در يكي از ايستگاه ها مرد مسني با كيف و مقداري اثاثيه سوار شد و ايستادن برايش مشكل بود و كسي هم به او اعتنايي نمي كرد. من برخاستم و جايم را به او دادم. گفت: جوان تر از تو هم در بين نشسته ها بود؟ گفتم" خيلي!! گفت: پس چرا تو برخاستي؟ اولويت با جوان ترها بود . گفتم : اگر من كه ادعاي پختگي و ادب و فرهنگ مي كنم، اين كار مودبانه را انجام ندهم، آيا مي توانم از جوان ترها چنين انتظاري و توقعي داشته باشم؟ گفت: نه ، والله !! گفتم : مي گويند روزي آبراهام لينكلن ـ رئيس جمهور معروف آمريكا - با يكي از دوستانش در يكي از روستاها گردش مي كردند. در حين قدم زدن مردي روستايي و كشاورز را مي بينند كه سخت مشغول كشاورزي است و به اطراف خود اعتنايي ندارد. لينكلن به مرد كشاورز سلام مي كند . كشاورز نيز پاسخي مي دهد و همچنان به كار خود مشغول مي شود . دوست لينكلن به او مي گويد: از شما كه رئيس جمهور هستيد، زيبنده نيست كه به يك دهاتي بي سواد سلام كنيد. اين وظيفه مردم است كه به شما سلام و شما را احترام كنند . لينكلن مي گويد : آيا سلام كردن ، نشانه بي سوادي و بي ادبي است ، يا علامت ادب و سواد؟! پاسخ مي دهد: بديهي است كه اين كار نشانه ادب و فرهنگ است. لينكلن مي گويد: پس من بافرهنگ و باسواد ، سلام نكنم و از يك بي سواد انتظار داشته باشم اين كار را انجام دهد؟! گفت : اتفاقا مي گويند روزي عیسی(ع) به حواریون گفت: من خواهش و حاجتی دارم،اگر قول می دهید آن را برآورید ،بگویم؟ حواریون گفتند:هر چه امر کنی، اطاعت می کنیم. عیسی از جا حرکت کرد و پاهای یکایک آن ها را شست .حواریون در خود احساس ناراحتی می کردند،ولی چون قول داده بودند خواهش عیسی را بپذیرند،تسلیم شدند. عیسی پای همه را شست.همین که کار به انجام رسید،حواریون گفتند: تو معلم ما هستی،شایسته این بود که ما پای تو را می شستیم ، نه تو پای ما را. عیسی فرمود: این کار را کردم برای این که به شما بفهمانم که از همه مردم سزاوارتر به این که خدمت مردم را به عهده بگیرد، عالم است. این کار را کردم تا تواضع کرده باشم و شما عملا درس تواضع را فرا گیرید و بعد به مردم عملا آموزش دهید.
موضوعات مرتبط: مقالات

تاريخ : دو شنبه 20 ارديبهشت 1395 | 11:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(267) ---------------------------------------------------- در دست ،« کتاب » و در دل ، « ایمان ناب » ! ------------------------------------------------- من معلم را « مجسّمه » همه ارزش ها و همه ارزش ها را درقامت او « مجسّم » دیدم. زیرا ساقه سبز نگاه او پُر است از « جوانه های امید» و « شکوفه های نوید». حضور هیچ حاضری تنهایی او را پُر نمی کند . اصلاً او هیچ گاه تنها نیست ، زیرا در دل ، « ایمان ناب » دارد و در دست ،« کتاب ». از عدم تکلّف « شاد » است و از قید تعلّق « آزاد » ؛ نه آنش « اسیر » کرده و نه اینش، « زمین گیر ». « سایه » بلند او « همسایه دل های دردمند » است و « همپایه درون های نژند». رویش « زرد » است و درونش « پُر درد» ؛ اما همچنان استوار و « جوانمرد» است و با جور و جهل و جمود، « در حال نبرد». « تنهایی » برترین یار او و « شکیبایی » بهترین یاور اوست. انتهای ابهام نگاهش را هیچ پژوهنده ای « نکاویده» ، و هیچ جوینده ای« ندیده »است. او زبان گل ها را می فهمد و پیام جوانه ها را می شنود. « راز رویاها را تعبیر » و « رمز روایت ها را تفسیر» می کند. آنچه را دیگران به « رویا » می بینند، او به « رویت » می بیند و آنچه را به « ریا »می گویند، او به « روایت » می گوید . از ارزش ها « پاس » می دارد و از شاخسار تُرد نگاه شاگردان گل های « سپاس » می چیند. قیام او قائمه« قانون » است و رهنمودهای او برای همه « رهنمون » است. --------------------------------------------------------- هفته بزرگداشت مقام معلّم را به حضور همه آیینه داران آیین معرفت و استادان درسِ محبّت تبریک و تهنیت می گویم. از خداوند بزرگ مسألت دارم که به ما و به همه افراد جامعه توفیق عنایت فرماید تا ارزش های فرهنگی را پاس داریم و استادان فرهنگ آفرين را سپاس گوییم. . اكنون در پایان هفته بزرگداشت مقام والاي معلم خرسندم كه خاضعانه فرارسيدن اين ايام ميمون و مبارك را به پيشگاه همه استادان فاضل و فرهيخته تبريك و تهنيت عرض كنم. بهروزي و پيروزي روزافزون همه همكاران فكور و فرزانه را از درگاه ايزد منان آرزو دارم. در كسب رضاي حق موفق باشيد ------------------------------------------------------ #شفیعی_مطهر ----------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : دو شنبه 20 ارديبهشت 1395 | 6:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(266) ------------------------------------------------------------------- معلم را بر« صدر نشانیم » و خدماتش را « قدر دانیم »! ---------------------------------------------------------- من نَفَسِ معلم را نه تنها « بهارین » ، که خود « بهارآفرین» دیدم . خورشید از افقِ چشمان معلم طلوع می کند و یک آسمان ستاره در شب چشمانش برق می زند. پیچک های مهربانی بر ساقه نگاه او پیچیده و بهار از خلال لب های او لبخند می زند. « نیلوفرهای حکمت » از شاخساران دستانش می روید و « غنچه های محبّت » بر لبانش می شکفد. یاس های سپیدِ سعادت از سرشاخه های بیانش می جوشد و شکوفه های سرخ شرافت از سبد سخنانش فرو می ریزد. هزاران « نهر نور » نوشیده تا تشنگان معرفت را جرعه ای از« زلال طهور» بنوشاند. اوست که به گل های شقایق « رنگ» بخشیده و به جان های عاشق ،« فرهنگ». اگر نرگس ،« طهارت نگاهی» ، و پیچک ،« طراوت پگاهی» دارد ، از او دارد. با آن که عمق بودنش از سرمای « فقر» یخ زده ، گرمای « فخر» از شراره زبانش زبانه می کشد. پنجره پلک هایش به روی باغ هوس ها بسته است. از وابستگی به « اغیار، وارسته » و به « یار، دل بسته » است. هر گاه ابر غم ، آسمان دلش را فرا گیرد از دیدگان، باران « درد » فرو می بارد ، اما یاران را « دلسرد » نمی کند. با صخره های سخن مناره ای می سازد به « ندای ایمان » و به « بلندای آرمان » ؛ تا گمشدگان را « راه نماید » و بی خبران را « آگاه فرماید ». « آیینه» ها از« سینه» او « صفا می اندوزند» و « وفا می آموزند». « زمزم چشمه سار» ،« تکرار تبسّم او»است و « زمزمه جویبار» ،« تکرار ترنّم او». در ارزیابی ارزش ها معلم را بر« صدر نشانیم » و و خدماتش را « قدر دانیم »! -------------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ----------------------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 19 ارديبهشت 1395 | 6:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
روز معلم روزی که معلمان دولت را ساقط کردند!! -------------------------------------------- ۱۲ اردیبهشت هر سال به عنوان روز معلم جشن گرفته میشود. مناسبت این روز، علاوه بر شهادت استاد مرتضی مطهری، استاد الهیات دانشگاه تهران در سال ۵۹ سالروز شهادت استاد دکتر ابوالحسن خانعلی نیز هست. تاریخچه روز معلم به اردیبهشت سال ۴۰ برمیگردد. در این سال در چنین روزی، دکتر خانعلی در جریان اعتصاب و تجمع معلمان در مقابل مجلس کشته شد. ابوالحسن خانعلی هنگام مرگ ۲۹ سال داشت. وی فارغ‌التحصیل رشته معقول از دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران بود. در سال ۳۵ در وزارت فرهنگ با سمت دبیری دبیرستان استخدام شد. در دبیرستان جامی‎، فقه و عربی تدریس می‌کرد. همزمان با تدریس، در دوره دکترای معقول و منقول مشغول به تحصیل بود. به روزنامه‌های آن دوره مراجعه می‌کنیم. مروری کوتاه و گذرا به رویدادهای اردیبهشت سال ۴۰ و سیر حوادث آن سال و اعتصاب معلمان میتواند بسیار آموزنده باشد. در زمستان سال ۳۹ انتخابات ریاست جمهوری در امریکا برگزار شد. جان.اف.کندی به عنوان رئیس‌جمهور امریکا از حزب دموکرات پیروز شد. کندی اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشورهای جهان سوم را تجویز می‌کرد و معتقد بود که این اصلاحات مانع پیشروی کمونیست‌ها خواهد شد. نیروهای سیاسی مخالف شاه به خصوص احزاب جبهه ملی در انتظار باز شدن فضای سیاسی و شروع مجدد فعالیت‌های خود بودند. در ۱۸ بهمن ۳۹ باشگاه مهرگان که در واقع تشکلی صنفی برای معلمان بود، این باشگاه قطعنامهای درمورد افزایش حقوق معلمان تصویب کرد. در روزهای بعد تا اردیبهشت ۴۰ معلمان سراسر کشور با امضای طومارهایی پشتیبانی خود را از این طرح اعلام میکردند . در مقالهای که در اسفند ۳۹ در روزنامه کیهان به چاپ رسیده چنین نوشته شده است: ـ " معلمین میگویند حقوق یک دبیر سابقهدار لیسانسه کمتر از حقوق یک مستخدم جزء در سازمان برنامه یا شرکت ملی نفت است و ما خودمان مکرر نوشتیم که حقوق یک معلم کمتر از حقوق یک راننده دولتی و به مراتب کمتر از یک راننده تاکسی است." ـ " ... یک لیسانسه در وزارت فرهنگ ماهی ۴۰۰ تومان میگیرد ولی لیسانسه دیگر با همان تحصیلات و پایه معلومات در یک سازمان دولتی دیگر ۲۵۰۰ تومان دریافت میکند..."هستند کسانی که "... بعد از ۸ سال خدمت ۲۷۳ تومان حقوق میگیرند.. در حالی که در همین زمان پرتقال دانهای سه ونیم تا ۱۲ریال، موز دانه ای ۴ تا هفت و نیم ریال، گندم کیلویی ۲۰۵ تا ۲۲۰ ریال، شکر روسی هر کیلو ۲۰ ریال، قند کله ورامین ۲۱ ریال. ... در کیهان۲۳ اسفند ۳۹ درخبری چنین آمده است: " بنا به تصویب هیات دولت حقوق معلمین ترمیم شد. حقوق کلیه معلمینی که کمتر از ۶۰۰ تومان میگیرند به ۶۰۰ تومان میرسد. "محل تامین بخشی از این اضافه حقوق معلمین این گونه انتخاب شد: ـ کیهان ۲۵ اسفند۳۹:" از سال آینده دبیرستانهای دولتی شهریه میگیرند. کلیه دبستانها به شهرداریها واگذار میشود و هزینه آن را شهرداریهای هر محل تامین خواهند کرد. ـ کیهان ۲۷ اسفند ۳۹:" درسال آینده از دانش آموزان ۱۰۰ تا۴۰۰ ریال شهریه گرفته می شود." در روزهای آغازین اردیبهشت ماه، طومارهای معلمان در حمایت از طرح باشگاه مهرگان بیشتر و بیشتر میشود. از جمله میتوان طومار کلیه آموزگاران مشهد، دامغان، رشت، کرند، بابل، مراغه، برازجان، گرمسار، شهسوار، نیریزو... را در کیهان دوم و چهارم اردیبهشت مطالعه کرد. روز ۱۲ اردیبهشت با اعلام اعتصاب، کلیه مدارس تهران تعطیل شد. معلمان از اوایل صبح دسته دسته به میدان بهارستان آمده و جلوی مجلس جمع شدند.جمعیت هر لحظه افزوده میشد. اطلاعات حوادث این روز را این گونه گزارش کرده است: ـ "ساعت ۵/۸ معلمین به میدان بهارستان رسیدند و چون جلوی خیابان اکباتان قبلا توسط ماموران انتظامی بسته شد، در خیابان شاهآباد و اول بهارستان بر روی زمین نشستند. ماموران از ماشین آب پاش برای متفرق کردن استفاده کردند. معلمان علیرغم این که خیس شده بودند از جای خود بلند نمیشدند. ... پس از مدتی اولین برخورد صورت گرفت. عده ای به طرف ماشینها رفتند تا سر لولههای آب را به سمت دیگر بازگردانند...." ـ "...قرار بود که هیأتی از معلمان با رئیس مجلس ملاقات کنند. اما سیر حوادث به گونه دیگری رقم خورد.معلمان فریاد می‌زدند و شعار می‌دادند. مأموران پلیس تیر هوایی شلیک می‌کردند و با باتوم معلمان را می‌زدند. صدای تیراندازی و شعارهای معلمان در صحن علنی مجلس شنیده می‌شد. مجلس در حال بررسی لایحه اشل حقوق معلمان بود که یکی از نمایندگان مخالف از جای خود برخاست و خطاب به رئیس مجلس گفت: در بیرون معلمان را می‌کشند و ما اینجا لایحه حقوق معلمان را بررسی می‌کنیم. جلسه متشنج شد..." پس از مدتی، معلمان با پیکر خونین سه معلم روبه رو شدند. دو نفر توسط چاقو زخمی شده بودند و یک نفر از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود .سرگرد شهرستانی، رییس کلانتری با اسلحه کمری خود به سر دکتر خانعلی شلیک کرده بود. پیکر دکتر خانعلی بر روی دست معلمان با شعار" کشتند یک معلم را" به بیمارستان بازرگانان منتقل شد. و متاسفانه اقدامات پزشکان موثر واقع نشد و دکتر خانعلی کشته شد. موج اعتراضات و انزجار از این حادثه سراسر کشور را فرا گرفت. مدارس تعطیل شد. تشییع جنازه باشکوهی برای وی برگزار شد: ـ " جسد دکتر خانعلی از بیمارستان بازرگانان به مسجدی در خیابان اسکندری منتقل شد. روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت، هزاران معلم در خیابان اسکندری تجمع کردند. تابوت معلم شهید بر دوش معلمان از مسیر خیابان شاه (جمهوری) به سمت میدان بهارستان توسط هزاران معلم و دانشجو و قشرهای دیگر مردم تشییع شد. معلمان اشک می‌ریختند و با فریاد خواستار استعفای شریف امامی و محاکمه قاتل دیوصفت معلم دانشمند بودند. گزارش این راهپیمایی و اعتصاب نامحدود معلمان در مطبوعات منعکس شد. مردم به هیجان آمدند، احزاب سیاسی، گروه‌های صنفی و سندیکاهای کارگری با صدور اطلاعیه حمایت خود را از معلمان اعلام کردند. تهران بعد از کودتای ۲۸ مرداد چنین راهپیمایی باشکوهی ندیده بود. جمعیت سوگوار تابوت را در میدان بهارستان بر زمین گذاشتند. ساعتی بعد پیکر بی‌جان خانعلی با آمبولانس به گورستان ابن‌بابویه در شهرری منتقل و به خاک سپرده شد. روزهای بعد ده‌ها مجلس یادبود در مساجد تهران و شهرستان‌ها به یاد وی برگزار شد. خواستههای معلمان دیگر تنها اضافه حقوق نبود. آنان خواستار برکناری دولت، تعقیب قاتل دکتر خانعلی، وعذرخواهی از معلمان بودند. ▪ در کیهان ۱۴ اردیبهشت در مقالهای با عنوان" معلمند نه اخلالگر" چنین آمده است: ـ " در مملکتی که روغن یک من ۶۰ تومان، گوشت سی یا سی و سهتومان است، چگونه یک عایله میتواند با ماهی ۲۰۰ تومان زندگی کند. آن هم خانوادهای که فهم دارد. شعور دارد و وضع دیگران را میبیند..." در ادامه در خصوص تفاوت حقوق معلمان با مدیران رده بالا چنین مینویسد: ـ " میگویند بیش از ده هزار وسیصد تومان نمیگیریم. البته این منهای ماشین، شوفر و مزایای دیگر است... با این همه تبعیض البته صدا درمیآید، اعتصاب میشود، بچههای مردم در خیابانها ولو میشوند. امتحانات متوقف میشود. .طبقهای که روح ملت و مملکت در دست اوست باید راضی شود. باید محترم باشد و بیش از همه باید خون او محترم باشد. کسانی که روی مغز معلم تیر خالی کرده اند، باید پیدا شوند...مامور دولت باید بین طبقه معلم و دزد و راهزن فرق بگذارد..." تظاهرات معلمان و کشته شدن دکتر خانعلی فضای سیاسی ایران را از رکود خارج کرد. شاه که بار دیگر پایه‌های تخت خود را لرزان می‌دید، دست به دامن علی امینی سیاستمدار استخوان‌دار و قدیمی شد که شخصیتی اصلاح‌طلب و در عین حال ضدکمونیست بود. ـ روز ۱۵ اردیبهشت ماه: شریف‌امامی در حالی که برخی نمایندگان مجلس در صدد استیضاح او بودند ، به حالت قهر مجلس را ترک کرد و بعد از ظهر همان روز استعفانامه خود را به دربار فرستاد. شاه با استعفای او موافقت کرد و فردای آن روز علی امینی را مأمور تشکیل کابینه کرد. ـ ۱۶ اردیبهشت: امینی نخست وزیر شد. در مدت ۱۱ روز اعتصاب معلمان فضای بسته جامعه به سرعت متحول شد و دوره‌ جدیدی از حیات سیاسی ایرانیان آغاز گردید. معلمان به عنوان یک قشر مرجع و مورد اعتماد جامعه در کانون اعتراضات سیاسی ملت قرار گرفتند. در اجتماع بزرگ معلمان در ۱۸ اردیبهشت ماه، معلمان با صدور قطعنامه‌ای روز ۱۲ اردیبهشت ماه را به یادبود اعتصاب موفقیت‌آمیز معلمان و شهادت معلم دانشمند مرحوم دکتر خانعلی روز معلم اعلام کردند و مقرر شد که در این روز همه ساله کلیه مدارس و مؤسسات فرهنگی در سراسر کشور تعطیل شوند و مراسم خاصی توسط معلمان اجرا شود. باشگاه مهرگان از چنان اعتباری برخوردار شد که علی امینی روز ۱۹ اردیبهشت در جمع معلمان اعتصابی حاضر شد و خواستار پایان اعتصاب شد. ۱۹ اردیبهشت روزنامه اطلاعات از قول امینی چنین نوشت: ـ " وضع کشور اسفناک است. اگر همه چیز را بگویم تولید وحشت و اضطراب میکند. قول شرف میدهم که برای ترمیم حقوق معلمین اقدام کنم. ولی به من مهلت و فرصت دهید. با افزایش حقوق مخالف نیستم ولی اگر بدون مطالعه اقدام شود، دور تسلسل به جایی دیگر میرسد که سقوط حتمی است..." علی امینی به دلجویی از معلمان پرداخت، سرگرد ناصر شهرستانی از کار برکنار و پرونده او را برای رسیدگی به دادگاه فرستاد و باب گفت‌وگو با باشگاه مهرگان گشوده شد. محمد درخشش پذیرش هر پیشنهادی را موکول به طرح و تصویب در مجمع عمومی معلمان کرد و مجمع عمومی معلمان، هزاران معلمی بودند که هر روز در باشگاه و بیرون باشگاه اجتماع می‌کردند. روز ۱۹ اردیبهشت برای معلمان روزی فراموشنشدنی بود. معلمان یکصدا با پیشنهاد نخست‌وزیر مخالفت کردند و خواستار تصویب طرح باشگاه مهرگان برای ترمیم حقوق معلمان شدند و اعلام کردند که هیچ کس را به جز محمد درخشش به عنوان وزیر فرهنگ قبول نمی‌کنند. امینی چاره‌ای جز قبول پیشنهادهای معلمان نداشت. به این ترتیب روز بعد جدول حقوقی جدید معلمان به تصویب هیأت دولت رسید . ▪ کیهان چنین نوشت: ـ " حقوق معلمین برابر حقوق مهندسین شد. به احتمال زیاد اعتصاب معلمین پایان مییابد و مدارس تا هفته آینده باز میشود. " حداقل حقوق کمک آموزگاران و آموزگاران ۵۰۰ و دبیران ۶۰۰ تومان و حداکثر حقوق از ۱۰۵۰ تومان تا ۲۲۲۰ تومان برای دبیران اعلام شد. و روز ۲۳ اردیبهشت معلمان به اعتصاب طولانی خود پایان دادند.معلمان در اطلاعیهای پایان اعتصاب خود را اعلام کردند: ـ "همکاران گرامی، دبیران، آموزگاران و فرهنگیان ایران ! شما در مبارزه خود برای تامین حقوق صنفی خود پیروز شدید. اکنون نوبت کار و کوشش صمیمانه در راه سعادت دانش آموزان فرا رسیده است... درود بر روان جاویدان برادر شهید و ناکام ما دکتر خانعلی که با خون خود افتخار جاودانی برای طبقه معلم و جنبش آزادی برای ملت ایران تامین کرد. درود بر ملت حقشناس و دلاور که مربیان و فرزندان خود را در تنگنای حوادث تنها نگذاشت. درود بر دانشجویان عزیز که به احترام علم و به خاطر حق و عدالت به یاری مربیان سابق خود شتافتند . درود بر دانشآموزان حقشناس و مهربان که با پشتیبانی معصومانه خویش پیوند دیرین و جاودانی میان معلم و شاگرد را استوار ساختند..." ▪ اطلاعات ۲۳ اردیبهشت اولین روز آغاز به کار مدارس را چنین توصیف کرد: ـ " معلم و شاگرد در آغوش هم اشک ریختند. خانمها با لباس سیاه و آقایان با کراوات سیاه سرکلاسها حاضر شدند. درتمام مدارس به احترام شهادت دکتر خانعلی یک دقیقه سکوت شد. امروز شاگردان معلمین خود را گلباران کردند. ... امروز کلیه معلمین در کلاسها برای شاگردان خود اعلام کردند که حاضرند یک یا دو ساعت بعدا از ظهر اضافه بر وقت تدریس کنند تا جبران این مدت که تعطیل بوده است بشود. ـ ۲۶ اردیبهشت: درخشش وزیر فرهنگ شد. ـ ۲۸ اردیبهشت: نام دبیرستان جامی به نام دبیرستان دکتر خانعلی تغییر کرد. در روزهای بعد سخنرانیها و مصاحبههای آقای درخشش وزیر فرهنگ در روزنامهها به چاپ میرسد. .ایشان دیگر به سیاستمداری مطرح تبدیل شده بود.اما خبری از دستگیری سرگرد شهرستانی، قاتل دکتر خانعلی نیست. به نظر میرسد دولت با مسلط شدن بر اوضاع، پس از پایان یافتن اعتصاب معلمان در حال سروسامان دادن قوای خود است. ▪ در خبر کوتاهی در کیهان ۲۲ تیر ماه چنین آمده است: ـ " صبح امروز گروهی از معلمین که به قصد دیدن آقای درخشش رفته بودند به تالار کیهان آمدند. آن ها موفق به دیدار وی نشده بودند. آن ها میگفتند: " ما برای وزارت آقای درخشش مبارزه نکردیم. بلکه مبارزه ما برای احقاق حقوق صنفی خودمان بود.ولی از جریان اعتصاب به نفع خودشان بهرهبرداری کردند. .. آن وقت هیچ کدام از معلمان حاضر به شکستن اعتصاب نبودند. زیرا اصولا مبارزهمان بدون نتیجه مانده بود. گذشته از این که، طرح باشگاه مهرگان تغیییر کرد. در پایان مواردی در آن گنجانیدند که پرداخت حقوق معلمین را منوط به تصویب نامه جدید هیات دولت کرد..." درخبر دیگری در همین شماره روزنامه اظهارات وزارت فرهنگ در مورد این گروه از معلمان نیز آمده است: ـ " صبح امروز عده ای حدود ۲۰ نفر که اخیرا از مشاغل فرهنگی برکنار شدند و.... آن ها به قصد اخلال به وزرات فرهنگ رفتهاند...." اسامی ۱۶ نفر که" به قصد اخلال نظم در صحن وزارتخانه اجتماع نمودهاند و منتظر خدمت شدند" در انتهای خبر آمده است. به نظر میرسد وزیر شدن آقای درخشش به دور شدن او از معلمان کمک بسیار کرد.در کیهان سال ۴۱ اردیبهشت ماه در آستانه بزرگداشت روز معلم اطلاعیهای کوتاه جلبنظر میکند: ـ "قابل توجه فرهنگیان کشور، چون به خواستههای معلمین سراسر کشور ترتیب اثر داده نمیشود، این جانب لازم دانستم استعفای خود را از باشگاه مهرگان اعلام دارم. محمد جدی، مسئول شهرستانها" آقای درخشش در نطق خود به مناسبت روز معلم به برخورد با جناح چپ معلمان اشاره میکند: ـ "...متاسفانه در مبارزاتی که در پیش گرفتهایم، همیشه دو جناح با ما مبارزه کردند. اول جناج چپنما و مخرب که برای این مبارزه ستیزه میکنند که نتوانستند اعتصاب طبقه معلم را با هدف پوچ خودشان آلوده کنند... ما دکانهای آن ها راتخته کردیم... جناح دوم دست راستیهای گردن کلفت...." به نظر میرسد روند حرکت صنفی معلمان پس از این پیروزی بزرگ ،در سالهای بعد تا آستانه انقلاب به تدریج دچار رکود شده است که نیاز به بررسی و تحلیل دقیقتردارد. اما از سال ۵۶ معلمان بار دیگر وارد صحنه شدند. در این سال‌ها کانون‌های مستقل معلمان شکل گرفت. حتی باشگاه مهرگان بار دیگر فعالیت‌های خود را از سرگرفت .اما شعارهای صنفی تحت‌الشعاع شعار سرنگونی شاه قرار گرفت. اعتصاب بزرگ معلمان در مهر و آبان سال ۵۷ و حضور چندصد هزار معلم و چند میلیون دانش‌آموز، فراموششدنی نیست... ---------------------------------- هاله صفرزاده گرفته از: شماره‌ پنجم مجله‌ی «راه آینده»، در اردیبهشت ۱۳۸۶ پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه سایت آفتاب
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 18 ارديبهشت 1395 | 11:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(265) ---------------------------------------------------- سوختن برای ساختن! ----------------------------------------------- معلم را روشنگری می دانند که چونان « شمع »می سوزد و « جمع » را می سازد، اما من بر این باورم که اگر سوز و ساز معلم را « بنگریم » و برگ و برش را « بنگاریم »،در می یابیم که اين تشبيه نه « منصفانه » است و نه « عادلانه » ؛ زيرا شمع را « مي سازند تا بسوزد »، ولي معلم « مي سوزد تا بسازد ». معلم « شمعی گدازنده » است برای« جمعی برازنده » که « خون سپید سپيده » را با « اشك ديده » « درمی آميزد» و در رگ هاي شب « می ريزد ». معلم روشنگری است که « شب هاي سرد » و « لحظه هاي درد » را با « اشك سبز بهار » و « خون سرخ گلنار» رنگ آميزي می کند. معلم شب ستیزی است که « زلال سپيد سحر » را با « خون سرخ جگر » « می آمیزد» به روي شن زار سیاه شب « می ريزد» ! معلم عمری با تباهی و سیاهی « می ستیزد » و « سينه ريز نور » را بر « سينه شب ديجور» « می آويزد». معلم پیامبری است که رسالت دارد تا از ايثار ،« سرمايه اندوزد » و سايه بر سر هر « همسايه اندازد » . معلم از پيامبران « پيشه می آموزد » و انسان را « انديشه بياموزد ». « حُرمتش را پاس داریم » و « حُریتش را سپاس گزاریم »! #شفیعی_مطهر برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید : @amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 18 ارديبهشت 1395 | 8:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 127 128 129 130 131 ... 241 صفحه بعد