#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(382)
نه « در امان » و نه « با ایمان »!
من دو کودک « ناهمگون » را دیدم از دو قشر « گوناگون »؛
يكي « مغرور از داشته ها »!
و ديگري « رنجور از نداشته ها »!
اما هيچ يك را خوشبخت نديدم؛
زيرا تا هنگامي كه در جامعه « گرسنه اي بي خانمان »
و « برهنه ای سرگردان » باشد،
نه كسی « در امان » است و نه کسی « با ایمان »!
#شفیعی_مطهر
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
عید قربان ، اوج عشق و عرفان
#شفیعی_مطهر
عید قربان نه یک روز ، که یک راز است .
راز این روز ، «خود » دادن و «خدا »دیدن است .
آنان که زلال سپیده را در جام سحر می نوشند ، زمزمه خلوت یار را از زمزم ساغر می نیوشند .
با حبیب عارفانه راز می گویند و عاشقانه نیاز می جویند .
بر آستان آفتاب و آستانه محراب ، سبد سبد ستاره شوق می بارند و سبو سبو باده عشق می گسارند.
شام را با قیام به بام (بامداد) می رسانند و بام را با صیام ، به شام .
شام را با شعف می آغازند و بام را با هدف .
به گاه ملال با دل رام و ضمیر آرام در پرنیان آرامش می آرامند و در هنگام اشتغال ،برای تلاش معاش می خرامند.
شبانگاهان در چشمه سار مهتاب تن می شویند و از نهال نماز ، یاسمن نیاز می بویند .
در «میقات» اخلاص ، لباس وابستگی را از بر می کنند و «احرام» وارستگی را به بر می کنند .
در زلال « زمزم » شوق وضو می سازند و در آذر آرزو می گدازند .
اگر اعتکاف در «کعبه» حجاز را نمی توانند ، «طواف » کعبه راز را می دانند .
کعبه حجاز را از سنگ وگل می دانند و کعبه راز را از جان و دل .
آن کعبه ساخته ابراهیم خلیل است و این پرداخته رب جلیل .
حاجیان ، خانه خدا را می طلبند و اینان خدای خانه را .
آنان با ناز می روند و اینان با پرواز .
«مروه» معرفت را با «سعی» و همت از جفای جان می پیرایند و به «صفا»ی جانان می آرایند .
از قصور خود ناخرسند اند و به «تقصیر» پای بند .
این گونه اند که «سعی» شان مشکور است و «ذنب»شان مغفور .
در وقوف ، واقف می شوند و در «عرفات» ، عارف .
در «مشعر» ، شعور را تکریم می کنند و «شعائر» را تعظیم .
(ذلِکَ وَ مَن یُعظِّم شَعائرالله فَاِنّها مِن تَقوَی القُلوب –حجّ ،33)
در «منا»ی یار ، دل را از مونای اغیار می زدایند و به مینای دلدار می آرایند .
از زاری و ذلت در برابر طاغوت ننگ دارند و بر اهریمنان زور و زر و تزویر سنگ می بارند .
شیطان را رجیم می دانند و یزدان را ، رحیم .
در قربانگاه نیاز ، حرص و آز را سر می برند و کرکس نفس هوسباز را ، پر .
با قربانی این شاهین از غُربت زمین می رهند و به قُربت ربّ العالَمین می رسند .
در عرصه ملکوت ، پر و بال می افشانند و در حریم لاهوت ، بال را هم وبال می دانند
. طعم زندگی را از ملاحت فکر می گیرند و طعام را از حلاوت ذکر .
با این ، عشق را در می یابند و با آن به سوی معشوق می شتابند .
عروس فکرشان برخاسته از باور بکر است و آراسته به زیور ذکر .
هستی را با نگاه نماز می نگرند و با قلم راز می نگارند .
در نگاهشان نماز ، سرور سپیده است و نور دیده .
با نماز می زایند و با نماز می زیند .
با نماز جان می گیرند و با نماز می میرند .
"قُل اِنََّ صَلوتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لِلّه رَبّ العالَمین "
در نماز از غُربت دنیا می نالند و برای «قُربَه اِلَی الله »می بالند .
از نماز پر و بال می گیرند و شور و حال .
این بال و حال ، پروانه خروج از فرش است و عروج بر عرش .
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت
نامی است ز من بر من و باقی همه اوست
مسلمان حج گزار که در «میقات» وارستگی ، لباس وابستگی را از تن کنده و دل را از عطر دلدار آکنده ، جان را در زلال عشق جانان شسته ، کعبه عشق را نه با پای گل ، که با بال دل« طواف» کرده ، با «سعی»خود از «صفا»ی جان به «مروه» جانان پر کشیده ، اینک در «منا»ی عرفان ، اسماعیل جان را «قربان » و «شیاطین»روزگار را «سنگباران» می کند .
حج ، آیینه تمام نمای اسلام است و لحظه لحظه آن دارای پیام است .
حج ، یافتن «آمال » است و روی برتافتن از «امیال».
هویت انسان چون«صفر»، هیچ و پوچ است .
در حج ، خدای احد و واحد است که به این صفرها هویت می بخشد .
«صفر»ها بدون «یک»، هیچ اند و با «یک=خدا»همه چیز .
حج ، کندن است و آکندن .
کندن دِل از گِل و آکندن جان با زُلال جانان .
حج از انسان وابسته ، مسلمان وارسته می سازد .
حج ، زنجیرهای وابستگی را از پر و بال می گشاید و او را برای اوج گرفتن در آسمان پاکی ها می آراید .
در عرفات ، نهال عرفان به برگ و بار می نشیند و انسان را به تامُّل می نشاند .
در عرفات ، خون سبز عرفان در رگ های سرخ انسان سرود سپید ایمان می سراید .
حج گزار در محراب عبادت یار ، عبودیت قامت دلدار را قامت می بندد و قائمه حیات را به اقامه مناجات می پیوندد .
در «منی» ، رشته وابستگی حج گزار به دنیا باریک تر و به خدا نزدیک تر می شود .
در «مشعر»، شور و شعور را به هم می آمیزد و آبشاری از عشق و عرفان بر دشت دل فرو می ریزد .
حج گزار در قربانگاه منی ، نه تنها گلوی حرص و آز ، که آرزوی نفس دغلباز را نیز می برد .
عید فرخند قربان ، اوج عشق و عرفان بر شما و همه آزادگان جهان مبارک باد .
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
وضوی جان!
#شفیعی_مطهر
در محضر دوست جز مُطهّر نروند
با قلبِ سیاه و دامنِ تَر نروند
باید تن و جان شست وضو یعنی این
با یک دل و با عشق دو دلبر نروند
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: رباعي
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(381)
« صخره های کوه » مقهور « اراده های نستوه »
در نبرد سخت بین « اراده های پولادین » و « صخره های سنگین»
این اراده « انسان های استوار » و تصميم « سختي ستيزان پايدار » است
که بر « صخره های سخت » و « تیرگی های بخت » چیره می شود.
« صخره های کوه » در برابر « اراده های نستوه »
چون « موم »،« نرم » می شوند و چون « سَموم »، « گرم »!
این « انسان های ساده » و « ناتوان های بی اراده » اند
که « مقهور خواری ها » و « رنجور دشواری ها » می شوند.
#شفیعی_مطهر
-----------------------
سَموم : باد گرم،باد زهرآگین،باد گرم و خفقان آور
این کانال تلگرامی چشم به راه نگاه پویشگر شماست:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(380)
« نخستین کار » و « بهترین ابتکار »!
من گردبادی « ویرانگر » را دیدم همراه با « غرّش تُندر » .
« کارش توفندگی » بود و « کوله بارش ،روزمرّگي » !
این « توفان سیاه » با « طغیان تباه »،
« دار سرب و سراب » و « دیار قاب و نقاب » را در بر گرفته ،
همه جوانه های جوانمردي را « می خَست »
و نهال هاي مهرباني را « درهم مي شكست »؛
« مُل های محبّت » را بر « خاک می ریخت »
و « گُل های انسانیت » را با « خاشاک درمی آمیخت».
« پایایی شب » و « دیرپایی تب »،
« حال هر گونه پویایی را از هر پوینده »
و « مجال هر گونه جویایی را از هر جوینده » گرفته،
هر « پوینده را مایوس » و هر « جوینده را با رخوت مانوس » کرده است!
بنابراین در این « دار و دیار»،« نخستین کار » و « بهترین ابتکار »،
« زدودن غبار نومیدی » و « پالودن این پلیدی »
از « سیمای اذهان » و « تنگنای زمان » است.
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
دار : خانه،سرای،جایی که در آن سکونت کنند
دیار : خانه ها، مساکن، شهر، سرزمین (ج دار)
خَستن : زخمی کردن، مجروح کردن، آزردن
تُندر: رعد، غرّش ابر ،آسمان غرّش
پالودن : صاف کردن،پاک کردن،پاک کردن از آلودگی
نگاهتان را چشم انتظاریم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
آیت الله طالقانی، نماد راستین روحانی
#شفیعی_مطهر
روز ۱۹ شهریور ماه سال روز درگذشت نابهنگام آیت الله سید محمود طالقانی است . او که در سال ۱۲۸۵ به دنیا آمده بود در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۸ در حالی که همه از بند رسته های دوران حاکمیت استبداد دل به اندیشه های راهگشای او بسته بودند ، به طور ناگهانی و نا باورانه خبر پر کشیدن این پرستوی مهاجر را شنیدند . پدر ایشان نیز یک روحانی بود، ولی از ساعت سازی ارتزاق می کرد .
برای آشنایی بیشتر با اندیشه های مترقیانه این اندیشمند مسلمان و مفسر قرآن ضمن بزرگداشت نام و یاد ایشان برگزیده ای از سخنانشان را در موقعیت های مختلف به بررسی می نشینیم :
" فرزندان من ! نمی خواهم مبارزه گروه های مختلف را نادیده بگیرم . شما فرزندان من هستید . من دلم برای شما می تپد . در زندان از هر گروه که می شنیدم جلوی تیر گذاشته اند، مثل این که به قلب من تیر می زدند ."
(از آزادی تا شهادت- ص۶۵)
شما می توانید یک خانواده سالم تشکیل بدهید . این کار استبداد و استعمار است که همه با نظر وحشت و بدبینی به هم نگاه می کنند . ما یک خانواده هستیم و باید با هم بسازیم . اختلافات در حد یک خانواده باشد نه بیشتر . "
(همان- ص۱۰۰)
" اگر این محیط آزادی را قدردانی نکنیم و آن را محیط عقده گشایی و عناد و به هم ریختگی و موضع گیری قرار بدهیم ، نتیجه اش پیدایش مستبدین است . "
(همان -ص۲۷۱)
" این آن را تکفیر می کند . این به آن می گوید:"مرتجع" و آن به این می گوید: "انحرافی!"....باید از همان قدم اول پرچم رحمت را بلند کنیم. "
(همان - ص۲۱۷)
" هیچ حزب و جمعیتی هم حق ندارد برای خودش سهم بزرگ تری در نظر بگیرد و این جهت حکومت را در انحصار خود بگیرد ."
(همان- ص۶۷)
"مکتب پرستی یک نوع بت پرستی است."
(همان- ۳۲)
" این ملت دنبال مکتب نیست ، دنبال آزادی است . "
(همان- ص۴۵)
" اگر این ایده ئولوژی بت شد ، خودش مخرب است ."
(همان- ص۵۶)
"روشنفکران ما دچار شرک مترقی هستند."
(سروش -۲۱)
" مسائل اجتماعی و مسائل انسانی با فرمول حل نمی شود . دانشگاهی های ما و طلبه های ما همه اش دچار فرمول اند ."
(از آزادی تا شهادت- ص۱۸۰)
آیت الله طالقانی آرزو داشت روحانیان روزی مسئولیت های اجرایی را ترک گویند( به جز موارد استثنایی) و به مساجد برگردند و بر کارها نظارت نمایند.
(همان- صص ۴۳۹- ۴۶۹)
ایشان در سال ۱۳۳۴نوشت : "
" هر مسئله و طرح و مرام اجتماعی که خودسران را محدود نماید و جلوی اراده آنان را بگیرد ، قدمی به هدف پیامبران و اسلام نزدیک تر است . ولی مقصود نهایی نیست . مشروطیت و دموکراسی و سوسیالیسم همه این ها به معنای درست و حقیقی خود گام هایی پی در پی است که ما را به نظر نهایی نزدیک می نماید."
( مقدمه " تنبیه الامه و تنزیه المله" -ص۱۰)
و در سال ۱۳۵۸ نوشت :
" هر انقلاب علیه ظلم علیه استبداد و علیه استعمار در هر کجای دنیا که باشد، از نظر ما یک انقلاب اسلامی است . چرا که روح اسلام در جهت رفع ظلم از همه انسان ها و مظلومین است."
(از آزادی تا شهادت- ص۲۶۳)
" اگر مخالفین نیامدند از آن ها دعوت کنید تا مجلس قانون اساسی یک بعدی نباشد . " (سروش-۲۱)
" حکومت اسلامی بر مبنای آزادی و دموکراسی است و کمونیست ها هم در گفتن مسائلشان و هم در تشکیلاتشان آزاد هستند ."
(از آزادی تا شهادت- ص۶۴)
" شما جوانان هر مسلکی که دارید، فطرتتان پاک است . ایرانی اصیل هستید . همه این ها را من می دانم . بهتر از خودت می دانم . سال ها با تو بوده ام . ای جوان مذهبی ! کمونیست! می دانم دردت چیست."
( همان - ص ۴۵)
او حتی کمونیسم را مولود استبداد سیاسی و اجتماعی و دینی می دانست.
(سخنرانی فیضیه -سروش-۲۱)
" قرآن و مراجع دینی می خواهند شخصیت زنان حفظ شود . مسئله این است . هیچ اجباری در کار نیست. مسئله محدود کردن زن ها نیست . مسئله چادر نیست . حالا این که روسری سر کنند یا نکنند . باز هم هیچ کس اجباری در این کار نکرده است . اجباری حتی برای زن های مسلمان نیست . چه اجباری؟! وقتی نسبت به آن ها این طور نیست، برای اقلیت های مذهبی مسیحی زردشتی و یهودی ( که البته خود مقید به حجاب روی همان سنن ایرانی که از قبل بوده هستند) برای آن ها اجباری نیست ."
(از آزادی تا شهادت-صص۱۰۹ -۱۱۲)
" در مکتب های شرق و غرب اقتصاد حاکم برآزادی است ، ولی در اسلام آزادی حاکم بر اقتصاد است ."
(همان-ص۴۶۴)
" ما هیچ وقت در اسلام نمی توانیم تحمل کنیم که استبداد جایش را به یک حزب و یا استبداد دیگری بدهد. "
( همان-ص۷۸)
آیت الله طالقانی بر این باور پای می فشرد که :
" هیچ کس نباید چنین ادعایی کند که آنچه می گوید و می اندیشد مطابق واقع است ."
" شماها که حرف های مرا گوش می کنید، نباید تعبدا قبول کنید . شما مسئولید و باید بگویید اینجا اشتباه کردی ."
دکتر علی گلزاده غفوری معتقد بود :
" آرزوی کامل طالقانی این بود که یک اسلام بی متولی نشان دهد ."
(سروش-۲۱)
طالقانی می گفت: " اسلام با تنگ نظری درست در نمی آید."
(سروش-۲۱۹ )
" سینه مستبد با اراده خدا تضاد دارد ."
( از آزادی تا شهادت-ص۲۴۶)
طالقانی در واپسین خطبه نماز جمعه تهران گفت :
"...خودخواهی و خودرایی را کنار بگذاریم . گروه خواهی فرصت طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم با درد مندها رنج کشیده ها و با محروم ها هم صدا شویم . "
(همان-ص۳۱۹)
در وضعیت کنونی کشور نیز راهبردی کارآمدتر از اجرای نظریات راهگشای این روحانی راستین و اندیشمند به آیین نیست!
روح و روانشان شاد
و نام و یادشان گرامی باد!
نگاهتان را چشم انتظاریم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(379)
« حق ستیزی » و « گفت وگو گریزی »!
من « تلاش و تکاپو » و « پدیده گفت وگو » را دیدم
که در « راه روشنگری » و « همراه با حق باوری » ،
دل هاي « تاريك » را به هم « نزديك » مي كرد
و اذهان « دشمنان » را « سامان »
و پيوندهاي « پريشان » را « سازمان » می بخشید.
....و « متعصّبی تيره دل » و « متحجّری غافل » را ديدم
كه « همنوايان را بينوا » و « بلازدگان را مبتلا »مي كرد.
آن که از گفت و گو « می گریزد »
و با هر اندیشه جز فکر بیمار خود « می ستیزد »،
بر این پندار است که همه حقیقت نزد « اوست »
و همه باورهای دیگر « های و هوست »!
او خود « کامل » است و « سرچشمه فضایل »
و دیگران همه « عاطل » اند و « باطل »!
اینان عمری اسیر « کابوس اند »
و سرانجام در « پیله تنهایی »
و « حیله هیولایی » خود « می پوسند »!
#شفیعی_مطهر
-------------------------
عاطل: بی کاره، بیهوده، بی معنی، باطل
کابوس : بختک، حالت اختناق و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست می دهد و شخص خفته خیال می کند که چیزی سنگین بر سینه اش فشار می آورد و نمی تواند تکان بخورد!
هیولا : ماده ماده، اولی،صورت و هیکل
نگاهتان را چشم انتظاریم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
روشنگری و کارگری
( به بهانه شهادت امام محمد باقر علیه السلام)
#شفیعی_مطهر
پرده سیاه امشب نیز چون هر شب تار با تیغ پگاهی پر از انوار دریده می شود و روزی روشن بر شبی اهریمن پیروز می گردد ؛ اما امشب گلي پرپر می شود كه پرده ستبر همه تيرگي ها را مي شكافت. امشب شب شهادت حضرت امام محمد باقر(ع) است؛ امام باقر(ع) چونان فلق نه تنها دامن شب تار، كه دامنه شب هاي جور و جهل و جمود قرن ها را درمي نوردید و طومارش را درهم پيچيد.
آسمان شب هفتم ذی حجه سال 114 هجری قمری، ستاره ای از ستارگان ولایت افول کرد، ستاره ای پاک، که تاریکیِ ابرهای پلیدی را می شکافت و زمین و زمینیان را از درخشش خود بهره مند می کرد.
امام محمدباقر علیه السلام ، فرزند سید ساجدین، زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام است. مادر حضرت، فاطمه دختر امام حسن مجتبی است، بدین سبب، امام محمدباقر تنها نواده هاشم، جد بزرگوار ایشان است که پدر و مادر او نیز هر دو هاشمی هستند و تنها علوی است که پدر و مادرش نیز علوی هستند. مادرش زنی صدیقه بود که امام صادق علیه السلام ، در حق ایشان فرمود:
«در خاندان امام حسن علیه السلام زنی چون او دیده نشد.»
موقعیت علمی امام محمدباقر علیه السلام
بی تردید، از دیدگاه علمای شیعه و بسیاری از علمای اهل سنت، امام باقر علیه السلام در زمان حیات خویش، شهرت علمی عالم گیری پیدا کرد و همواره در محضر ایشان، مراجعان فراوانی از بلاد اسلامی حاضر بودند.
ابن عنبه، از علمای معروف اهل سنت مي گويد: «علم او وسیع و حلم او فراوان بود.»
مقام علمی امام باقر، مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند. در میان رجوع کننده ها، آن چنان شخصیت علمی امام به چشم می خورد که عبدالله بن عطای مکی می گفت:
«عالمان را در محضر هیچ کس، کوچک تر از آن گاه که در محضر ابوجعفر علیه السلام بودند، ندیدم.»
حَکَم بن عُیینه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم، در برابر آن حضرت، مانند دانش آموزی در برابر معلم خود، به نظر می رسید. هم چنین ذَهبی در مورد امام آورده:
«[ایشان] از کسانی [است] که بین علم و عمل و آقایی و شرف و وثاقت و سنگینی جمع کرده و شایستگی برای خلافت داشت.»
کار و تلاش امام محمدباقر علیه السلام
این تصور خطایی است که فردی برای عبادت و بندگی و داشتن زهد و تقوا دست از کار بکشد و یا از دیگران توقع اداره زندگی خود را داشته باشد. سیره رفتاری ائمه معصوم نیز چنین نبوده است.
سندهای تاریخی، نشان می دهد که امام محمد باقر علیه السلام در کار کشاورزی و فعالیت اقتصادی تلاش بسیاری می کرد و هرگز آسایش طلب نبود. امام خود بر سر ملک ها و مزرعه ها می رفت و هنگام کار، بر افراد نظارت می کرد. هم چنین اگر کاری را به کارگری وا می گذارد که انجام آن برایش دشوار می بود، خود در آن کار با او هم کاری می کرد.
بررسی دیگران درباره زندگی امام، نشان می دهد که ایشان وضع میانه ای داشت؛ غذای او بسیار ساده بود، ولی برای زیردستان، اهل خانه، فقیران و درماندگان، امکانات بیشتری فراهم می کرد.
تاریخ، محمدبن منکدر را از حافظان قران و از بزرگان عصر خود می شناساند.
او می گوید: ظهر یک روز گرم تابستانی، گذرم به محلی افتاد که در آن امام محمدباقر علیه السلام را دیدار کردم. با خود گفتم : سبحان الله ! او بزرگ قریش است و در چنین ساعتی در طلب دنیا خود را خسته کرده است. بروم و او را موعظه کنم. به او گفتم:
«خدا تو را اصلاح کند ! آیا مرد بزرگی از قریش در چنین ساعتی، با چنین حالی طلب دنیا می کند، اگر در چنین حالتی مرگت فرا رسد، چه خواهی کرد؟»
امام فرمود: «اگر در این حال، مرگ مرا دریابد، مشغول طاعتی از طاعت های خدا هستم؛ زیرا خویش را به این وسیله از تو و دیگر مردم بی نیاز می کنم. هنگامی از مرگ می ترسیدم که در حال معصیت خدا می بودم، و مرگ مرا در حال گناه می یافت.»
محمدبن منکدر می گوید که به او گفتم راست می گویی، خدا تو را رحمت کند. می خواستم تو را پند دهم، تو مرا موعظه کردی.
امام محمد باقر علیه السلام کار می کرد و به دنیا توجه داشت نه بدان معنا که آن را اصالت دهد و درآمد دنیا را هدف خود پندارد. کار برای او وسیله ای برای تأمین معاش و حفظ آبرو بود و می فرمود:
«کسی که برای آسایش خانواده تلاش می کند، مانند جهاد در راه خداست.»
این گونه کار و آن برداشت از دنیا، درسی برای همه کسانی است که می خواهند زندگی اسلامی داشته باشند.
این گونه کارکردن امام محمدباقر(ع) برای معیشت و گذران زندگی و سربارنبودن برای جامعه به بهانه تبلیغ دین،می تواند سرمشقی باشد برای همه کسانی که به نام تبلیغ دین،نان دین را می خورند و خود را سربار جامعه کرده اند!
آیا ایشان بیشتر درد دین دارند و اندیشه های دینی را گسترش می دهند یا امام باقر(ع)؟!
شهادت مظلومانه گل سرخ امامت و جوانه سبز عدالت حضرت امام محمد باقر عليه السلام را خدمت همه رهپويان امامت و تلاشگران عرصه عشق و عدالت تسليت مي گويم.
در كسب رضاي حق موفق باشيد
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات
كسي در ميعاد
به بهانه سالروز درگذشت زنده ياد جلال آل احمد
#شفیعی_مطهر
جلال قطره زلالي بود كه شبانگاه از چشم خيس ستاره اي چكيد و چون ژاله اي بر سيماي لاله اي نشست.
او در دامن سپيده رشد كرد و در مهد ميهن باليد و از شهد گل ها نوشيد.
از چشم چشمه ساران كياست جوشيد و در جويباران سياست خوش خروشيد.
گرچه سراب را تجربه كرد ، اما سرانجام از زلال حقيقت سيراب شد .
در آسمان ادب درخشيد و در عرصه مكتب ،هنر آفريد.
در مكتب نويسندگي طرحي نو درافكند و بر تيرگي ها پرتو افكند .
در مذهب عشق رهروي صديق بود و اهل تحقيق .
غرش حنجر او ، برش خنجر داشت و بغض گره خورده ستمديدگان را فرياد مي كرد.
آزادي را ستود و شعر آزادگي سرود .
زلال آب و ضلال سراب تمدن غرب را خوب شناخت و آگاهانه آن را نقد کرد و بر کاستی هایش تاخت .
خون خشم از حلقوم خامه اش مي تراويد و چون ستاره بر سينه سپيد كتاب مي تابيد .
در ميقات خسي شد ، تا در ميعاد كسي شود.
روانش شاد و يادش سبز باد !
زنده ياد جلال آل احمد در سال ۱۳۰۲ در خانواده اي روحاني چشم به جهان گشود . پس از اتمام تحصيلات متوسطه و فراگيري صرف و نحو عربي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد . در سال ۱۳۲۵ فارغ التحصيل شد . در نهضت ملي شدن صنعت نفت شركت فعال داشت .
پس از كودتاي آمريكايي ۲۸ مرداد ۳۲ عملا از سياست كناره گرفت و بيشتر به تحقيق و تاليف پرداخت . در نويسندگي سبكي خاص و شيوه اي ويژه داشت . نثرش صريح و حساس و شخصيت پردازي هايش روشن و دقيق است . توانايي او در گنجانيدن نكات اجتماعي - سياسي در ضمن داستان هايش چشمگير است .
در عالي ترين اثر خود - " غرب زدگي " - تضاد اصلي بنيادهاي سنتي - اجتماعي جامعه خود را به خوبي به تصوير كشيده ، ترقي و تحول دروغين را افشا مي كند .
" خدمت و خيانت روشنفكران " او دربر گيرنده مهم ترين انديشه هاي سياسي - اجتماعي و مذهبي اوست .
برخي ديگر از آثار او عبارت است از : " خسي در ميقات "( سفرنامه حج) ، " ديد و بازديد" ، پنج داستان" و " مدير مدرسه " .
اين نويسنده بزرگ و انديشمند سترگ در ۱۸ شهريور ماه ۱۳۴۸ شمسي در گيلان چشم از جهان فروبست و رشته حيات كوتاه اما پرافتخارش از هم گسست .
آل احمد در ملك ادب ، جلال بود و براي اهل انديشه ، جمال .
نامش زنده و يادش پاينده باد !
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(378)
« عاشقانه سوختن » و « عارفانه نور افروختن »!
من « فانوس دریایی » رابر كرانه « اقيانوس رهايي » دیدم
که « یک تنه و تنها » و « شیفته و شیدا »
در برابر « غول شب » و « افول کوکب » ایستاده بود!
او « پیکان های نور » را از « کمان های دور »
از هر سوی بر « پیکر سرد و سیاه » و « باور دژآگاه » شب می بارید .
او نه « مهر و ماه » بود و نه « پاد پگاه »،
اما با « شهاب های فانوس » ،
ره گم کردگان « گرداب های اقیانوس » را راه می نمود.
بنابراین دریافتم که در « راهِ روشنگری » و « گاهِ حق باوری »،
نه « تنهایی دوران » بن بست است و نه « بی وفایی یاران »!
باید « عاشقانه سوخت » و « عارفانه نور افروخت »!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
غول : دیو، موجود افسانه ای بسیار بزرگ جثه و بدهیکل،جانور مهیب
افول : غروب کردن، پنهان شدن ،ناپدیدشدن ستاره
دژآگاه : بداندیش، بددل، بدخو، تندخو،نادان و بی تربیت
پاد : نگهبان،تخت،اورنگ
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.