#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(390)
از « کوهِ گفتن » تا « شکوهِ شکفتن »
من همه انسان ها را با هم متفاوت دیدم .
انسان ها در تنها چیزی که مشترک اند، « فرق داشتن با یکدیگر» است.
بنابراین دانستم هیچ « معلّم و مربّی دل افروز » و هیچ « مبلّغ دلسوز »
نباید و نمی تواند « جان گدازد » تا دیگری را « چون خود بسازد ».
هر انسان در « کتاب آفرینش » و « انتخاب بینش »
« فصلی مستقل » دارد و « اصلی متحوّل » .
باید کریمانه به او اجازه داد تا توانمندی های خود را « پیدا »
و آن ها را « شکوفا » سازد.
« گفتن » ،کوهی « صعب الصعود » است و «شکفتن»،« قُلّه موعود »!
انسان باید از « کوهِ گفتن » بگذرد تا به « شکوهِ شکفتن » برسد!
او باید آزادانه خود را « بیابد » و به سوی شکوفایی خود « بشتابد »!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
دل افروز : روشن کننده دل،کسی که دل را شاد و روشن سازد
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(389)
« کرامت ذات » و « سلامت حیات »
من زندگی بشر را « آمیزه ای از رنگ ها » دیدم
با « انگیزه ای از فرهنگ ها ».
انسان ها « چند گونه » هستند،اما نه « چند گانه »!
کسانی که انسان ها را « چندگانه » می بینند،
با « خدای یگانه »،« بیگانه » اند!
همه « رنگ ها را باید پذیرُفت »
و در « بهارِ همه فرهنگ ها باید شکُفت ».
انسان بماهُوَ انسان ،« کرامت ذات »
و در نتیجه حقِّ « سلامت حیات » دارد!
بنابراین هیچ « نژاد و جنس و رنگ » و هیچ « عقیده و آیین و فرهنگ »
برای هیچ فرد یا گروهی نه « ناز » دارد و نه « امتیاز »!
هیچ کس در « عرصه جهانی » بر « جامعه انسانی »
نه « افتخار اهورایی » دارد و نه « اختیار فرمانروایی » !
انسان ها همه « آزاد »اند و رها از هر گونه « انقیاد »اند،
جز کسانی که خود « تن را به تحقیر بردگی »« می آزارند»
و « سر به زنجیر بندگی » « می سپارند»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
انگیزه: سبب، باعث ،آنچه که کسی را به کاری برانگیزاند
انقیاد: خوار و رام شدن،گردن نهادن،فرمانبرداری
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(388)
انسان های « بُزُرگ » با همّت های « ستُرگ »
من « مِهرِ فُروزان » را بر « سِپِهر سوزان » دیدم
که با « انبوهِ تابَندگی » و « شکوهِ فُروزَندگی »
تنها می توانست « روز » را بسازد،
نه « روزگار » را .
روزگار را نه « خورشیدِ تابناک »،
که « انسان های باادراک »می سازند؛
انسان هایی « بُزُرگ » با اراده ها و همّت هایی « ستُرگ ».
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
سوزان : در حال سوختن،سوزنده
انبوه : پُر،بسیار،پیچیده و درهم،به هم پیوسته
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
بن بست!!
#شفیعی_مطهر
پس از مدت ها تعقيب و گريز مجرم و پليس، سرانجام مجرم به سر كوچه اي رسيد. مجرم پيش خود گفت:
«خدا كند بن بست نباشد.»
اين را گفت و به سوي انتهاي كوچه شروع به دويدن كرد.
پليس نيز پيش خود گفت:
«خدا كند بن بست باشد.»
با اين اميد به دنبال مجرم دويد. در انتهاي كوچه، كوچه اي ديگر به سمت چپ گشوده بود. مجرم با همان اميد «بن بست نبودن» و پليس نيز با اميد «بن بست بودن» هر دو به دويدن ادامه دادند.
در سر پيچ نهم مجرم با همين اميد باز شروع به دويدن كرد؛ اما وقتي به انتهاي كوچه رسيد، با تعجب ديد كوچه بن بست است. ناگزير خود را براي تسليم آماده كرد. ولي هرچه منتظر شد. خبري از پليس نشد. زيرا پليس در ابتداي پيچ نهم نوميد شده و باز گشته بود!!
در هر كشاكش پيروزي نهايي از آن حريفي است كه يك لحظه بيشتر مقاومت كند.
برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید:
telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(386)
« نُخبگان آگاه » و « مردم بی پناه »!
من هنگامی که سرنوشت تلخ ملل « واپس مانده »
با رهبرانی « دست نشانده » را مي نگرم ،
كم كم به اين « باور » و « سوز جگر » مي رسم
كه گويا قِصّه پُر غُصّه توسعه نيافتگي را پاياني نيست؛
زيرا نه « گُرگان، سير » می شوند و نه « گوسپندان، بصير » !!
اما در « جوامع انسانی »،نه « توابع حیوانی » ،
آن گاه « پَخمگان تاجوَر پیروزند »
که « نُخبگان روشنگر نور نیفروزند»!
بنابراین مسئول واپس ماندگی « مردم بی پناه »،« نخبگان آگاه » اند!
آنان که « نمی فهمند» در « وَهم اند»،
ولی نُخبگانی که « فهیم » اند،
در علت واپس ماندگی « سهیم » اند!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
توابع : جمع تابع،پیرو،پیروی کننده،کلمات مُهمل و بی معنی که دنبال بعضی از کلمات گفته می شود؛چون : ساخت و پاخت
پَخمگان : افراد کودن،کم عقل،کُندفهم و کم هوش
نُخبگان : برگزیدگان
وَهم : گمان، خیال، پندار
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
نظر آیت الله بروجردی درباره حکومت روحانیون
تفکر آیت الله بروجردی در باب دین چنان هوشمندانه بود که نمی پسندیدند کوچک ترین گردی بر دامان دین نشیند.
صادق طباطبایی در کتاب خاطرات خود این گونه بیان می کند :
"در یکی از روزهای بهار سال 31 که نوجوانی 9 ساله بودم ،گروهی از طلبه های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند.... نواب صفوی و یارانش قصد دیدار با آیت الله بروجردی را داشتند که ظاهرا ایشان آن ها را نپذیرفته بودند.
از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیت الله بروجردی علت این رفتار را از ایشان پرسیده بودند که چرا این افراد را به حضور نپذیرفتید ؟
ایشان در جواب می گویند :
"این آقایان می خواهند شاه را بردارند و امثال شما (روحانیان )را جایگزین او کنند.
شخصی که ظاهرا مرحوم آیت الله کبیر از علمای بزرگ و از فقهای برجسته بوده است، می پرسد ،مگر چه اشکالی دارد؟
آیت الله بروجردی پاسخ می دهد که :
بزرگ ترین اشکال آن است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می افتد . با این اسلحه می شود مقابله کرد ، ولی اگر شما به جای او نشستید ،اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می اندازید .با این اسلحه نمی توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می شود".
آیت الله بروجردی این چنین از پایمال شدن ایمان مردم می هراسید.
منبع: نگارستان / سید هادی طباطبایی
لینک قبلی این مطلب در مدارا: http://modara.blogfa.com/8712.aspx
موضوعات مرتبط: روزنوشت
شما چقدر به چشمان خود اطمینان دارید؟
#شفیعی_مطهر
شما چقدر به چشمان خود اطمینان دارید؟ آیا آنچه را که چشمانتان می بیند، باور می کنید؟آیا از ترفندهایی که امروزه به وسیله فتوشاپ انجام می دهند ،چقدر آگاهی دارید؟البته دیدن با چشم(عین الیقین) مطمئن ترین طریق شناخت است.اما با این ترفندهای جدید این مطمئن ترین ابزار شناخت نیز مورد تردید قرار گرفته است. من نمی گویم این مطمئن ترین وسیله شناخت را هم از دست بدهید یا به آن بدگمان شوید . بلکه می خواهم این حقیقت را با شما مطرح کنم که خیلی هم آنچه را که چشمتان می بیند ، باور نکنید . بلکه درصدی -هرچند اندک- احتمال خطا بدهید.
می گویند : یکی از فلاسفه در کنار راننده خود نشسته بود .سر یک چهار راه وقتی چراغ راهنمایی سبز شد، راننده حرکت کرد.ولی راننده دیگری از سوی دیگر به علت تخلف با او تصادف کرد. پس از آمدن پلیس هر دو مدعی بودند که پس از سبز شدن چراغ حرکت کرده اند. شاهدی نیز جز این فیلسوف حضور نداشت. وقتی از او شهادت خواستند، بنا به مشرب فکری خود این گونه شهادت داد :
" چشم های من چراغ را سبز می دیدند!!"
اکنون برای آزمایش صحت یا خطای دید خود تصاویر زیر را ببینید و قبل خواندن زیرنویس آن تشخیص خود را بیان کنید . سپس تشخیص خود را با زیر نویس مقایسه کنید.
real or fake به وسیله برنامه های کامپیوتری عکس ها را به صورتی می شود تغییر داد که شما در واقعی بودن آن ها شک نکنید .. در سال های گذشته عکس های زیادی از این قبیل متنشر شده که بدون شک مدت زیادی باعث بحث و تبادل نظر بوده ..مثلا اخیرا صحبت از پیدا شدن موجودی هست که بی شباهت به یکی از مجسمه های تخت جمشید نیست.
روزنامه ایران صفحه حوادث تاریخ ٢٠/۵/١٣٨٧ مرداد ماه
چرا در تخت جمشید چنین مجسمه ای وجود دارد؟ ____________ _________ ______
ولی خیلی از عکس هایی که طی چندین سال گذشته دیدیم از واقعیت برخوردار نبوده و عده ای هم مانند نمونه بالا کاملا واقعی بوده اند . این ها نمونه هایی از این عکس ها هستند : ____________ _________ _________ ________ عنکبوت عراقی واقعی ____________ ____
تسونامی در تایلند ساختگی ____________ _________ __
نمایش نیروی هوایی امریکا ساختگی ____________ _________ __
بزرگ ترین سگ دنیا ساختگی ____________ _________ __
بزرگ ترین گربه جهان واقعی ____________ ____
شکل گرفتن ابرها به صورت دست خداوند ساختگی ____________ _________ __
خواهرهای دوقلوی سیاه و سفید واقعی ____________ ____
کشف اسکلت یک غول در خاور میانه ساختگی ____________ _________ __
آهوی زال(سفید مو) واقعی ____________ ____
پنهان شدن در داشبرد ماشین واقعی ____________ ____
دورگه ای از انسان و حیوان ساختگی ____________ _________ __
نقاشی کف خیابان واقعی ____________ ____
لاشه پری دریایی ساختگی ____________ _________ __ بزرگ ترین خرگوش دنیا واقعی ____________ ____
حمله جوجه تیغی به سگ واقعی ____________ ____
ماهی گیری جرج بوش در توفان و سیل ساختگی ____________ _________ __
غروب آفتاب در قطب شمال ساختگی ____________ _________ __
مار شکارچی(از داخل آب) واقعی ____________ ____
توریستی بر بالای برج های دوقلو در 11 سپتامبر ساختگی ____________ _________ __
معماری عجیب واقعی ____________ ____
گربه غول پیکر
ساختگی ____________ _________ __
کفش عجیب و غریب واقعی ____________ ____
حمله کوسه به هلیکوپتر ساختگی ____________ _________ __
تمساح غول پیکر واقعی ____________ ____
آتش سوزی در جنگل واقعی ____________ ____
پول های کشف شده از یه قاچاقچی واقعی ____________ ____
توفان شن در عراق واقعی ____________ ____ غبار فضایی به شکل چشم انسان واقعی ____________ _________ __
جدیدترین چراغ راهنمایی برای سر چهارراه ها واقعی ____________ ____ منبع :(fariba-روزنه) |
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: مقالات
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(384)
« نگاه خردارزي » و « راه انديشه ورزي »!
من این « حقیقت ناب » و این « واقعیت چون آفتاب » را
در گستره ای به گستردگی « زندگی بشر » و در عرصه « نقد و نظر »
و نیز در قلمروی به « درازای زمان » و « پهنای زمین » دیدم
که بیشتر ملت ها را با بهره گیری از « تحریک احساسات » و « ترویج خرافات »
می توان به « زیر سلطه » و « مهمیز سیطره » درآورد ؛
اما از « راه انديشه ورزي » و با « نگاه خردارزي »
نه مي توان « رادمردي » را « رام » کرد و نه « آزادمردي » را « آرام ».
#شفیعی_مطهر
--------------------------
خردارزی : ارزشمندشمردن عقل و خرد
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(383)
« آیه رحمت » یا « مایه زحمت »؟
من قلب محمد(ص) را « پرجمعيت ترين شهر دنيا »
و « پُررحمت ترین نهر مصفّا » ديدم.
در آن شهر سُفره اي گسترده بودند
ُپر از « لُقمه های لُقمانی » و « جُرعه های جنانی »؛
سفره ای به گستره طول تاريخ زمان و عرض جغرافيای زمین.
بر سر آن سفره « بي رنگ » و عاری از « رنگ نیرنگ »
همه انسان ها از هر « نژاد و رنگ »
و با هر « فکر و فرهنگ » نشسته بودند
و « لُقمه هاي مالامال رَافت » مي خوردند
و « جُرعه هاي زُلال رَحمت » مي نوشيدند.
اما دریغ و افسوس! « فَقیهان مُتحَجِّر»
و « سَفیهان تاجر » دست به دست هم دادند
و برای جهان بشریت از این « آیه های رحمت »
، « مایه های زحمت » ساختند!
از آن پس غروب شد روزی که « وفا »،« سرمایه بقا » بود
و « جفا » ، « مایه فنا »!
« عفّت » « زَر » بود و « غیرت » ، « زره »؛
اما « زَر » را با « زور » بردند و « زره » را با « تزویر »!
« شهامت » ، « شراری در دل » بود
و « شجاعت » ، « شوری در سر ».
« شهامت » را « شناعت » شناختند و « شجاعت » را « جسارت »!
« شرار » را با « شرارت » خاموش کردند و « شور » را با « شَرّ »!
« نماز »ها با « خشوع و خشیت » بود و « راز و نیاز » ها با « عطر عصمت »!
« خَشیَت » را به « خُشونت » کشیدند و « « عصمت » را به « عصیان »!
« شرافت » ، « شناسنامه » بود و « شهادت »،« پایان نامه »!
اما گُلِ « شرافت » را با « هجومِ شقاوت » پَرپَر کردند
و غنچه « شهادت » را با « سموم شماتت »!
...و اما اکنون « غُل و بند » ، « گُل لبخند » را از ساقه لب ها « ربوده »
و عجوزه غم در غمخانه دل ها « غنوده » است.
تنها « راز شکوفایی بصارت » و « رمز رهایی از اسارت »
« گذشت از جهالت » است و « بازگشت به اصالت ».
#شفیعی_مطهر
-----------------------
جنان : بهشت،جمع جنّت
شما را چشم در راهیم در کانال زیر:
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
وقتی دين باوري در چنبره خردستیزی اسير می شود
#شفیعی_مطهر
دین، مهم ترین و نیرومندترین عامل رفاه و رستگاری بشر است؛ اما هنگامي كه انسان از عقلانيت خدادادي خود فاصله مي گيرد، همين عامل رشد و رشاد به سهمگين ترين عامل انحطاط و بدبختي تبديل مي شود. به ديگر سخن گرايش به دين هم اگر از روي تفكر، تعقل و انديشمندي نباشد، به ضد خود بدل مي شود.
خبر زير را بخوانيد و بر شوربختي و شقاوت انسان خردستيز ، آن هم در قلب سرزمين توسعه و تمدن يعني آمريكا بگرييد:
بزرگ ترین خودکشی دسته جمعی تاریخ به فرمان یک رهبر مذهبی!
جیم جونز رهبر یک فرقه مذهبی است که با افکار پوچ و عقب افتاده خود جان مردم را به بازی گرفت. به طور کلی فرقه های مذهبی ایدئولوژیک همواره تلخ ترین صحنه ها را در تاریخ بشر ساخته اند و اکثر اوقات مایه ننگ تاریخ یک کشور بوده اند.
جیمز جونز مردی از ایالت ایندیانا با دادن وعده برابری «سیاه» و «سفید» عده ای از مردم را به دنبال خود کشید.
دو دلیل زیر بیشترین تاثیر را در اعتماد مردم به حرف های وی داشته است:
1 - دهه شصت و اوایل هفتاد اوج نژادپرستی های امریکا بود .
2- مردم از توهمات و عواقب جنگ ویتنام خسته بودند.
جونز هم مثل تمامی رهبران ایدئولوژیک در جهان در بی هویتی و سردرگمی مردم, خود را مطرح کرد و از خود هویت ساخت و به عبارت دیگر از اب گل آلود ماهی گرفت و خود را عنوان کرد.
وعده سرزمین موعود را داد و با سخنرانی در کلیسای خودش (موسوم به معبد مردم) و همین طور در کالیفرنیا تعداد زیادی از مردم را دور خود جمع کرد و حتی در یکی از سخنرانی هایش چنین گفت:
"اگر وجود خدا را در من ببینید، اشکالی ندارد".
و از زاویه دیگر می توان چنین دید که کشیش جونز ادعای خدایی می کرده.
در سخرانی های بعدی خود قدم های فراتری برداشت و عنوان کرد:
امریکا دیگر جای ماندن ما نیست و ما باید به سرزمین موعودی مهاجرت کنیم که نه دغدغه مالی داشته باشیم و نه از بمب اتمی بترسیم.
و در نتیجه یک روز همه را به دور خود جمع کرد و فرمان هجرت داد, هجرت به عمق جنگل های گویانا (کشوری کوچک در امریکای جنوبی).
بلافاصله بعد رفتن به جنگل های گوانا, شهر رویاهای خود و یا همان سرزمین موعود را ساخت و نامش را "جونز تاون" گذاشت . و شروع به فرستادن تصاویر ویدیویی گرفته شده از این شهر به امریکا کرد تا مردم بیشتری را به سمت خود بکشد.
هنوز ده الی یازده ماه از ساخته شدن شهر نگذشته بود که گزارش هايي از "جونز تاون" به امریکا رسید که در آن نشان می داد کسانی که قصد خروج از شهر را دارند، علاوه بر این که اجازه این کار را دریافت نمی کنند ،بلکه شکنجه هم می شوند و در ادامه این گزارش ها بستگان کسانی که به گوانا رفته بودند، دست به دامن مقامات سیاسی امریکا شدند. بعد از این تقاضاهای دسته جمعی دولت امریکا یک سناتور به نام "رایان" به همراه تعدادی از خبرنگاران را به "جونز تاون" فرستاد.
بعد از ورود بی سر و صدای رایان و همراهانش به این شهر عده ا ی نزد رایان رفتند تا مقدمات فرارشان را فراهم کند. وقتي این خبر به گوش جونز رسید ، بلافاصله دستور قتل آن ها را داد (رایان, خبرنگاران و مراجعه کنندگان به سناتور). سی دقیقه بعد این کشته شدن ها، جونز، مردم را جمع کرد و این چنین گفت:
«اول کودکان و بعد خودتان سیانور بخورید تا با هم بمیریم».
یک الی دو ساعت بعد از شهر رویاهای جونز، 1900 جنازه باقی مانده بود.
موضوعات مرتبط: مقالات
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.