ایام رحلت حضرت محمد پیامبر بزرگوار اسلام(ص) و شهادت فرزندان گرامی ایشان حضرت امام حسن مجتبی (ع) و امام علی بن موسی الرضا(ع) را تسلیت می گویم . بدین مناسبت اندکی قلم را در توصیف شخصیت بزرگ ایشان آزاد می گذاریم. امید که بتوانیم با تاسی به سیره پسندیده ایشان روزگاری به از این داشته باشیم.
محمد(ص) فریادگر دشت سکوت
رود اگر رود است، ناگزير از ترنُّم سرود است، سرود حيات و حركت. زلال آب بايد بيامان از چشم چشمهها بجوشد و بر بستر رود خرامان بخروشد.
موج اگر موج است، ناچار از تلاطُم درحضيض و اوج است. بايد بر جمود بر آشوبد و ركود را در هم كوبد.
كوه اگر كوه است، پيچيده در هالهاي از شكوه است. بايد كه قامت افرازد و قيامت برپا سازد.
مهر اگر مهر است، هماره فروزان بر سينه سپهر است. بايد پيوسته بدرخشد و آفريدگان را نور و نار بخشد.
گُل اگر گُل است، دلرباي بلبل است. بايد رايحه روحبخش را بر بالهاي نسيم نشانَد و شميم افشانَد.
اما چون رود، رامش گيرد و موج آرامش پذيرد، رود، مرداب ميشود و موج از شتاب ميمانَد.
انسان انسان است، زيرا ميانديشد و در راه تحقُّق انديشه خود ميكوشد.
برفراز اين دنياي ديرينه و در زير اين گنبد آبگينه تنها نهال ياد و فرياد است كه ميماند؛ جوانه يادي كه از ريشه فطرت برويد و شكوفه فريادي كه از انديشه بشريت برآيد.
آنانكه كوه را شكوه بخشيدهاند و اين اسطوره نستوه را به ستوه آوردهاند، روشنگراني هستند كه رايت ريا را بركندهاند و حقيقت انديشه را نه به رؤيا، كه به رؤيت ديدهاند. اينان فريادگران دشت سكوتاند و دادگران وادي برهوت. آنان پيوسته از آيههاي نور و سورههاي شعور روايت مينگارند و افق روايت را با نگاه درايت مينگرند.
پيامبران، باغبانان بوستان بشريت بودند و مبشّران پر شور بشر. نيلوفر نگاه را از حضيض خاك سياه برداشتند و بر اوج افلاك "الله" برافراشتند. استعدادهاي نهفته را برآشفتند و فطرتهاي خفته را شكفتند. به ديدگان «ديد» بخشيدند و به رنجديدگان، اميد.
اگر نبود سايه سبز رسالت، از يورش سموم سوزان ضلالت، جوانه تُرد فطرت ميافسُرد و شكوفههاي سرخ طبيعت ميپژمُرد. شقايقهاي شوق ميسوختند و ياسهاي اميد با خاكستر يأس ميساختند.
واپسين بشير بشر و آخرين سفير داور در سياهترين عصر حاكميّت سكوت و حكومت طاغوت از مناره غار «حرا» شراره فرياد «چرا؟» را برافروخت و تنديسهاي اكاسره و قديسهاي قياصره را در هم كوفت. در پرتو پيامش نه از قصر قيصران نشان ماند و نه از كاخ تاجوران.
عدالت محمدي (ص)بلال سياه را در كنار صاحبان جلال و جاه نشانيد. توحيد ، عيار ارزش شد و تقوا، معيار گزينش. إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ( حجرات:13)
محمد(ص) فرشته نبود، اما اسطوره وجودش با عصاره نور سرشته بود.
«اگر پيامبر را فرشتهاي هم قرار داده بوديم، او را به صورت مردي در ميآورديم و بر او لباس مردم ميپوشانديم» (انعام:9)
محمد(ص) در سياهترين روزهاي ركود و شبهاي جمود، قامت به قيامت بست و در «قد قامت» عشق قامت شكست.
محمد(ص) سرو سر سبز سعادت بود كه در بوستان مردم روييد و در ميان چمنزار مردم باليد و از هيچ سختي و دشواري نناليد. با مردم زيست و درد مردم ستمديده را در مردمك ديده گريست.
محمد(ص) درياي بيكراني بود كه در تنگناي جام گنجيد و پهناي پيام را برگزيد. او بحري بود كه در ظرف آمد و كوهي بود كه به حرف آمد.
محمد(ص) موج خروش بود در مرداب خموش. مرداب را به تپش خواند و خيزاب را به خيزش. سراب را آب بخشيد و مرداب را شتاب. او اقيانوس مردمان را به شورش فرا خواند و بر تنديسهاي خودكامگان يورش آورد. گفتارش روزني از رياض آفتاب بود و فوران فيّاض نور ناب.
محمد(ص) سوداگر سودآور بود؛ اما خود سوداي سود نداشت. جان را به اخگر عشق افروخت و كالاي جان را به بالاي جانان فروخت.
محمد(ص) در حاكميّت زرد پاييز، حكومت سبز رستاخيز را بر پا كرد. دستانش پر از بهار بود و انبانش انباشته از شكوفهزار. از لبهايش نسيم نجابت ميوزيد و از دهانش، شميم شهامت.
محمد(ص) آيه آفتاب بود و همسايه مهتاب. از كولهبار رسالتش شكوفههاي نور ميريخت و كوچههاي تاريكستان تاريخ را با نسيم نور ميآميخت.
... و اكنون محمد(ص) اين پيامبر رحمت و رهايي بر فراز تاريخ بشريت سرافراز و پيشتاز ايستاده و خامه در كف من، حيران و سرگردان كه چگونه اين اقيانوس نور را در فانوس كور در آورد؟
تو از قبيله كه اي كه ناز را شكستهاي
تنـگ حـصار مبـهم نـيـاز را شكستـهاي
سرو شود خجل اگر به قامتت نگه کند
ز بس كه راست قامتي طراز را شكستهاي
قلم كمندي است كه انديشههاي ناب را به بند ميآورد و پرنده سبكبال خيال را از فراز قلههاي بلند آمال شكار ميكند و در قالب واژهها و زنجير كلمات به رشته تحرير ميكشد؛ اما در اينجا درمانده كه چگونه اين قامت را بنگرد و قيامت را بنگارد؟
خويش را هر لحظه در آيينهها گم ميكنم
در دل دريـا چو موجي خويـش را گـم ميكنم
از شکست رنگ آوازم کسی آگه نشد
بس كه من ازخجلت دل دست و پا گم ميكنم
(اکبر بهداروند)
قلم غوَاصي است كه گوهرهاي شگرف را از دل درياي ژرف ميربايد و در گنجينه حرف ميآرايد؛ اما در اينجا قلم لال است و جمال يار، بيمثال:
گم شدم درخود چنان كز خويش نا پيدا شدم
شبنـمي بـودم ز دريـا غرقــه در دريـا شـدم
سایه ای بودم ز اول بر زمین افتاده خوار
راسـت كان خورشيد پيـدا گشت نا پيدا شدم
(شیخ عطار)
بر پايه «ما لا يُدرك كُلّه لا يُتركُ كُلٌه»
آب دريا را اگر نتوان كشيد
پس به قدر تشنگي بتوان چشيد
من ناگزير از نگرش و ناچار از نگارش هستم.
زبان ناطقه در وصف شوق ما لال است
چه جاي كِلكِ بريده زبان بيهُده گوست
(حافظ)
نقل از کتاب « پیام های پیامبر» نوشته سید علی رضا شفیعی مطهر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: مقالات
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1364)
«شهروندِ مترقّی» برای «ترقّیِ شهر»
در هر «نظامِ بیداد» و «کُنامِ استبداد»،
برای این که بتوانند «مردُمِ سلیم» را «تسلیم» کنند،
از آنان «مزدورانی ذلیل» و «مهجورانی سفیل»می سازند.
انسانِ «گُجستۀ حقیر»،خود را «شایستۀ تحقیر»می داند؛
بنابراین با «سرمستی» تن به هر «پستی» می دهد*.
او در بیان هر «استدلال»،«لال» است
و در «پرواز» به سوی «فضای باز»
برای هر «بال»،«وبال» است.
وجود این افرادِ «دون پایه» و «فرومایه»،
برای «جامعۀ آزاد» بدترین «فاجعۀ فساد» است.
بیاییم برای «ترقّیِ شهر»،«شهروندِ مترقّی» بسازیم.
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
* فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ ۚ (زخرف،54)
فرعون مردمش را تحقیر کرد تا مطیع او شدند.
کُنام: جایگاه حیوانات،آشیانه،لانه
مهجور: جدامانده،دورافتاده
سفیل: پست، زبون، بدبخت
گُجسته: پلید و ناپاک، خبیث، ملعون،ضد خجسته
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1363)
«تاکتیک فرهنگ» یا «شلّیک تفنگ»؟!
هر «سفیر» در هر «سفر»،
چون هر «روندۀ پویا» و «کاوندۀ جویا»،
ناگزیر است هر «زمان» و در هر «مکان»،
با «سلاحِ تدبیر»،به «اصلاحِ مسیر» پردازد.
اصلاحات،نه «روندی زمانی»،که «فرایندی جاودانی» است.
«بستن راه اصلاح»،«درهم شکستن فرگاه فلاح» است.
«ایجادِ انسداد» در «مهادِ سداد»،
در هر «جامعه»،«فاجعه» است.
مردم آن گاه که احساس کنند «نهالِ اصلاح» با «استدلال و صلاح»
و با «روش رام و آرام» و «کُنش گام به گام» به ثمر نمی نشیند،
ناگزیر جز «انتخابی بنیادین» یعنی «انقلابی خونین» پیش روی خویش نمی یابند.
خودروی که با انحراف از «راهِ هدف» به سوی «چاهِ تلف» می شتابد،
قطعاً از «دارِ بهبودی» به «درّۀ نابودی» می افتد.
برای او تنها راهِ «نجات از تدمیر»،«اصلاحِ مسیر» است.
وااسفا اگر «خردمندان» و «ورجاوندان»،
راهی را که می توانند با «تاکتیک فرهنگ بپیمایند»،
با «شلّیک تفنگ بگشایند»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
سفیر:فرستاده،سفرکننده
کاونده: جستجوکننده،کنجکاو
فَلاح: رستگاری،پیروزی،نجات،صلاح حال
مهاد: بساط، بستر، گهواره، زمین پست
سداد: راست و درست بودن،راستی و درستی،استقامت
تدمیر: هلاک کردن،نابودی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1362)
«اِخلاص»،تنها «راهِ خلاص»!
«افرادِ سَیّاس» ، «استادِ اختلاس»اند،
با دست هایی که با «شیبِ توهُّم» در «جیبِ مردُم» می کنند،
هرگز «تمیز» و «بدون دستاویز» بیرون نمی آورند.
این «دستانِ کثیف» با هیچ «دستانِ سخیف» ،
«پاکیزه» و «استریلیزه» نمی شود.
با این دست ها نه «دعا»،که تنها «ادّعا» می توان کرد.
دستان گناه نه به دردِ «قوتِ حلال» می خورد و نه «قنوتِ ذوالجلال».
سرانجام همه «سرمست های خیالی» با «دست های خالی»،
«راهیِ گور» و «تباهیِ قبور» می شوند.
تنها «راهِ خلاص»،«اخلاص» است.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
سَیّاس: سیاستمدار حیله گر
دستان اول: جمع دست
دستان دوم: مکر،حیله،تزویر
استریلیزه: عاری از میکرب،چیزی که با وسایل علمی میکرب هایش را کشته باشند،
قوت(بر وزن توت): روزی، خوراک، خوردنی،طعام
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
شعار یا شعور؟
(جُستاری کوتاه به بهانۀ اربعین حسینی)
#شفیعی_مطهر
یکی از ویژگی های جوامع توسعه نیافته تکیه بر "تحریک احساسات " به جای "برانگیختن عقلانیّت" یا "قشری نگری" به جای "ژرف نگری" و خالی شدن شعارها از شعور ، فهم ، اندیشه ، تفکّر و تدبّر است .
پیامِ محوری حماسۀ کربلا و انقلاب عاشورا دفاع از عزّت ، شرافت ، حُرّیّت و کرامت انسان بود . اما قشری نگری و تکیه بر عواطف و احساسات از حماسۀ افتخارآمیز عاشورا فاجعه ای تاسُّف انگیز آفرید که گویی عمده دعوا سر آب و تشنگی بوده است !!
استاد مطهری این چالش تاسف آور تاریخی را "تبدیلِ حرکت به بنیاد " می نامد . ایشان می گوید :
"...گاهی یک جریان موج خیز و حرکت زای اجتماعی روح خود را از دست می دهد و از آن جز یک سلسله آداب و تشریفات بی اثر باقی نمی ماند .
امیرالمومنین (ع) فرمود :
اسلام به دست اموی ها مانند ظرفی كه وارونه شود و محتوایش بیرون بریزد و جز خود ظرف باقی نماند، وارونه می شود و از محتوای خود خالی می شود :
"یکفا الاسلام کما یکفا الاناء "
و ما با شما همراهی کرده نام این پدیده اجتماعی را "تبدیل حرکت به بنیاد " می نهیم .
با ذکر یک مثال توضیح می دهم :
عزاداری سُنّتی امروز امام حسین علیه السّلام تبدیل حرکت به بنیاد است . این عزاداری که به حق درباره اش گفته شده :
"من بکی او ابکی او تباکی وجبت له الجنّه " که حتی برای تباکی (خود را شبیه گریه کن ساختن) هم ارزش فراوان قائل شده ، در اصل فلسفه اش تهییج احساسات علیه یزیدها و ابن زیادها و به سود حسین ها و حسینی ها بوده است . در شرایطی که حسین به صورت یک مکتب در یک زمان حضور دارد و سمبل راه و روش اجتماعی معین و نفی کننده راه و روش موجود معین دیگری است ، یک قطره اشک برایش ریختن واقعا نوعی سربازی است . در شرایط خشن یزیدی در حزب حسینی ها شرکت کردن و تظاهر به گریه کردن بر شهدا نوعی اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه اهل باطل و در حقیقت نوعی از خود گذشتگی است .
اینجا است که عزاداری حسین بن علی (ع) یک حرکت است ، یک موج است، یک مبارزۀ اجتماعی است . امّا تدریجاً روح و فلسفه این دستور فراموش می شود و محتوای این ظرف بیرون می ریزد و مسئله شکل یک عادت به خود می گیرد که مردمی دور هم جمع بشوند و به مراسم عزاداری مشغول شوند، بدون این که نمایانگر یک جهت گیری خاص اجتماعی باشد و بدون آن که از نظر اجتماعی عمل معنی داری به شمار رود ، فقط برای کسب ثواب (که البته دیگر ثوابی هم در کار نخواهد بود )، مراسمی مجرد از وظایف اجتماعی و بی رابطه با حسین های زمان و بی رابطه با یزید ها و عبیدالله های زمان بپا دارند . اینجاست که حرکت تبدیل به بنیاد، یعنی عادت شده و محتوای ظرف بیرون ریخته و ظزف خالی باقی مانده است .
در چنین مراسمی است که اگر شخص یزید بن معاویه هم سر از گور به در آورد، حاضر است که شرکت کند ، بلکه بزرگ ترین مراسم را بپا دارد . در چنین مراسم است که نه تنها "تباکی " اثر ندارد ، اگر یک من اشک هم نثار کنیم، به جایی بر نمی خورد !!!
(نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر-صص ۸۰-۷۹ )
امام حسین (ع) در منزلگاه "بیضه"در برابر لشکریان خود و سپاه "حُر" یک سخنرانی تاریخی ایراد کردند. ایشان فرمودند :
"...اَیُّهاالنّاس اِنَّ رسول الله (ص) قالَ :مَن رَای سُلطاناً جائِراً...
ای مردم !رسول خدا (ص) فرمود :
هرکس حاکم بیدادگری را ببیند که حرمت های خدا را حلال می شمارد و عهد و پیمان پروردگار را می شکند و از سنّت رسول خدا منحرف می گردد و در میان بندگان خدا به گناه و ستم عمل می کند ، پس با عمل و گفتار خود او را باز ندارد و روش ناپسند و سرزنش آمیز او را تغییر ندهد، بر خدا لازم است که این شخص ساکت را با آن حاکم ظالم به یک جا(جهنّم) ببرد .
(وَاتّقوا فتنه لا تُصیبَنّ الّذینَ ظَلَموا مِنکُم خاصّه وَاعلَموا انّ الله شَدیدُ العِقاب ).
(سوره انفال.آیه ۲۵ ).
بدانید که این بیداد گران راه شیطان را در پیش گرفته اند و فرمان او را می برند و از اطاعت خدای روی گردانیده ،دست به تبه کاری گشوده اند ، حدود الهی را تعطیل کرده و مال خدا را به خود و یاران خود اختصاص داده اند. حرام خدا را حلال و حلال او را حرام کرده اند و اکنون بیش از همه کس من وظیفه دارم (چون آگاه تر هستم) که این بدعت ها را تغییر دهم و دست ستمکاران را کوتاه نمایم .
نوشته ها و فرستادگان شما رسید که از بیعت و پایداری شما در راه حق حکایت می کرد . اکنون اگر بیعت خود را به پایان برید و از آنچه نوشته اید که دست از یاری من برندارید، برنگردید، به خوشبختی و سعادت خواهید رسید .
من حسین فرزند علی و فاطمه دختر رسول خدا هستم . خود با شما در راه جانبازی همراهم و زنان و فرزندانم نیز با زنان و فرزندان شمایند و شما را شایسته است که از من پیروی کنید . و اگر کوتاهی کرده و پیمان خود را برهم زدید و بیعت مرا از گردن های خود فرونهادید، به جانم قسم که از شما مردم بعید نیست ، چه این که همین کار را با پدرم علی و برادرم حسن و پسرعمویم مسلم بن عقیل کردید و فریب خورده آن کسی است که به وعده های شما مغرور گردد. ولی بدانید که بهره سعادت خود را از دست دادید و نصیب خوشبختی خود را ضایع نمودید و آن کسی که پیمان را بشکند، به زیان خود اقدام کرده و به زودی خدا مرا از شما بی نیاز خواهد ساخت والسلام..."
کارل پوپر جمله ای بدین مضمون دارد:
«اکثریت مردم دنیا را با تحریک احساست می توان فریب داد،ولی از راه عقلانیت چنین کاری امکان ندارد.»
عزيزان من ! ارادتمندان خاندان عزّت و كرامت و اهل بيت عصمت و طهارت !
اكنون که ما در اربعین شهادت سرور آزادگان در اين روز سراسر عشق و عرفان و مجالس پر از روح و ريحان گردهم مي آييم تا در رفتار و كردار - نه تنها گفتار و شعار - گامي به سوي حسين (ع) - اين سرچشمه عزّت و آزادگي - برداريم.
از درگاه خداوند منّان براي همه شما فرازمندان ، عمر با عزّت و موفّقيت روزافزون مسئلت دارم.
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: مقالات
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1360)
«سلایقِ گونه گون» و «علایقِ ناهمگون»
هر «نقّاش» با «نهایتِ تلاش»
برای آفرینش هر «منظرۀ قشنگی» به هر «رنگی» نیاز دارد.
هر مداد، «رنگی ویژه» و «آرنگی آویژه» دارد.
همه در «لاف»،«اختلاف» دارند،
هر یک «مستقل»،ولی «مکمِّلِ» یکدیگرند.
مدادهای گوناگون می توانند با «هماهنگی»یک تابلوی «رنگی»بیافرینند.
انسان ها نیز «مدادهای رنگی» و «امدادهای فرهنگی» هستند.
همه با هم نه «مخالف»،که «مختلف»اند.
هر یک با «ایده ای» و «عقیده ای» خاص اند.
ولی هر جامعۀ «سرافراز» به همه «نیاز» دارد.
هیچ «انسانِ فهمیده» به خاطر «بنیانِ عقیده» نباید طرد شود.
یک «مدیر خوب» با «مدیریّت مطلوب» می تواند
همۀ «سلایقِ گونه گون» و «علایقِ ناهمگون» را به کارگیرد*.
ما برای بنای جامعۀ فردا به «امدادِ» همۀ «مداد» ها نیاز داریم.
مبادا «جان ها را زیاد بتراشیم» و «روان ها را با عناد بخراشیم»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
* پیامبر اکرم(ص):«خَیرالوُلاهِ مَن جَمَعَ المُختَلِفَ وَ شَرُّالوُلاهِ مَن فَرَّقَ المُوتَلِفَ»
بهترین مدیران و فرمانروایان کسانی هستند که استعدادها و سلیقه های گوناگون را در زیر چتر مدیریت گردآورد و بدترین مدیران کسانی هستند که مجموعه همسو و هماهنگ را متفرّق سازند. (الی سبیل انهاض المسلمین،ص410)
آرنگ: گونه،روش
آویژه :ویژه،خاص،خالص
لاف: گفتار بیهوده و گزاف،خودستایی
عناد: دشمنی، ستیزه کردن،گردنکشی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1359)
«یارِ خوب» و «غمخوارِ مطلوب»
برای شکستن یک شیشه، «یک سنگ»
و برای شکستن یک دل ،«یک نیرنگ» کافی است.
ولی یک «یارِ خوب» و «غمخوارِ مطلوب»،
«مایۀ زندگی» و «سرمایۀ ارزندگی» برای یک عمر است.
زنهار اگر دلِ دوستانِ «یک رنگ» را با «نیرنگ» بیازاریم.
مبادا این «سرمایۀ ماندگار» را با یک «کنایۀ دل آزار» از دست بدهیم!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1358)
دو گروهِ «پَست» و «همدست»!
در همۀ «آنات» در میان همۀ «حیوانات»،
تنها حیوانی که نه «صدایی» دارد و نه «نوایی»؛
نه به «رنگ زیبایش می بالد» و نه از «آرنگ انزوایش می نالد»!
این «اسطورۀ بی گناهی»،«ماهی» است!
ماهی از همه «می گریزد» و با هیچ کس «نمی ستیزد».
نه «از سرما اعراض» می کند و نه «به گرما،اعتراض»!
نه «از گرسنگی، داد» می زند و نه «از تشنگی،فریاد»!
«زبانش گُنگ» است و «زندانش تُنگ»،
اما نه از آن «کنایه ای» دارد و نه از این،«گلایه ای»!
هر «تحمیل را تحمُّل» می کند و هر «تحویل را تحوُّل»می داند.
چه همانند اند «ملّت های مظلوم» با این «ماهیان معصوم»!
تا آن گاه که «مردمی ستمکش» باشند،«خودکامگانی سرکش» هم هستند.
هر دو «پَست اند» و هر دو «همدست اند»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
آن: لحظه،هنگام،وقت،لحظه،دم،جمع: آنات
آرنگ: رنگ،گونه،روش
اُسطوره: افسانه،قصه،حکایت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1357)
«به روز دیدن» و «بهروز اندیشیدن»!
پیروی «مغرورانه» و «کورکورانه»
از هر «سخنِ ستَروَن» و از هر «سُننِ کهن» ،
نه به معنی زنده بودنِ «مُردگان» و «جان سپردگان» ،
بلکه به منزلۀ «میرایی اندیشه» و «ایستایی خردپیشه» است.
«خوی پیشینیان» نمی تواند «اُلگوی پسینیان» قرار گیرد؛
زیرا آنان «ساختی ناسب»،با «شناختی متناسب» داشتند.
آنان به اندازۀ بلندای افق خویش «زیسته اند» و «نگریسته اند»
درک و فهم آنان متناسب با «زمان» و «مکان» خودشان بوده،
در حالی که امروزه «اُفُقِ باز»،اندیشه ها را به «تحقُّقِ پرواز» فرا می خواند.
باید «جیرهای تابو را شکست» و «زنجیرهای خودرو را گسست»».
باید «به روز دید» و «بهروز اندیشید»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
ستَروَن: نازا،عقیم
ناسب: برازيدن , درخور بودن , مناسب بودن
جیر: خشم و غضب
تابو: تحریم اجتماعی یک عمل یا یک کلمه به طور رسمی ،شخص ، چیزی یا جایی که برای افراد یک قبیله تحریم شود ،هر چیز نذری یا مقدسی که نزدیک شدن و دست زدن به آن ممنوع باشد.
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1356)
«تذلُّلِ اسارت» و «تحمُّلِ حقارت»
من در هند نه «ناوی اطلس»،که «گاوی مقدَّس» را دیدم،
که با «کمالِ میل» روی «روالِ ریل» آرمیده بود.
و در برابرش قطاری با «انبوهی از مردم»و با «اندوهی سردرگُم»
«ساده می نگریستند» و «ایستاده می گریستند»!
نه «فردی بصارت» داشت و نه «مردی، جسارت» ،
که گاو را «برخیزانَد» و به بیرون از ریل «برانَد».
این «رفتارِ احمقانه» و «کردارِ ابلهانه»
چه بسیار«شباهتی دقیق» دارد با «سفاهتی عمیق»
در سرنوشت بسیاری از «مللِ واپس مانده» با «دُوَلِ دست نشانده» .
در این جوامع نیز برخی از سیاستمدارانِ «خودخواه» و «دُژآگاه»
چون «گاوی» بدون هیچ «واکاوی»،
از «روی میلِ سعه» ،«روی ریلِ توسعه» می خوابند
و جلوی «شکوفایی استعداد» و «راه رُشد و رشاد» را برای یک ملت می بندند.
باید زنجیرهایِ «تذلُّلِ اسارت» و «تحمُّلِ حقارت» را گسست
و این «بُت واره های واهی» و «انگاره های تباهی» را درهم شکست!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
تذلُّل: خواری،ذلت پذیری
ناو: کشتی ،کشتی جنگی
اطلس: خاکستری، خاکسترگون،هر چیز تیره رنگ
روال: روش، اسلوب ،نظم و ترتیب
سعه: وسعت گشادگی ،توانگری، توانایی، فراخی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.