سخنان رضوی!

 

امروز ۳۰ماه صفر و سالروز شهادت حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام است . ضمن عرض تسلیت ساعتی پای سخنان حکیمانه آن امام همام می نشینیم .

امید که این حکمت های روشنگر در این گرداب هولناک و پرخطر ما را فانوس نجات و قاموس حیات باشد .

 

سخن

1- سه ویژگى برجسته مومن:
لایكـون المـؤمـن مـومنـاً حتـى تكـون فیه ثلاث خصـال : 1 ـ سنة من ربّه. 2 ـ و سنة من نبیّه. 3 ـ و سنة من ولیّه. فـاما السنة مـن ربه: فكتمان سـره. و امـا السنة من نبیه فمـداراة الناس. و امـا السنة مـن ولیه فـالصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء.

مـؤمـن, مـؤمـن واقعى نیست مگـر آن كه سه خصلت در او بـاشــد: 

سنتـى از پـروردگـارش، سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش.
اما سنت پروردگارش, پـوشاندن راز خود است ، اما سنت پیغمبرش, مدارا و نرم رفتارى با مردم است ، اما سنت امامـش صبر كردن در زمان تنگدستـى و پریشان حالى است.

2- پـاداش نیكـى پنهانـى و سزاى افشـا كننـده بــدى
الـمستتر بـالـحسنة یـعـدل سبعین حسنة, و المذیع بالسیئة مخذول و المستتر بالسیئة مغفور له.

پنهان كننده كار نیك (پاداشش) برابر هفتاد حسنه است و آشكاركننده كار بد سـرافكنـده است و پنهان كننـده كـار بـد آمـرزیـده است.

3- نظافت
من اخلاق الانبیاء التنظف.

از اخلاق پیـامبـران, نظافت و پـاكیزگــى است.

4- دوست و دشمن هر كس
صدیق كل امرء عقله و عدوه جهله.
دوست هركس عقل او و دشمنش جهل اوست.

5- دوستى با مردم
التودد الى الناس نصف العقل.

دوستى با مردم, نیمى از عقل است.

6- بدى قیل و قال
ان الله یبغض القیل والقـال واضـاعة المـال و كثـرة السـؤال.

به درستى كه خداوند, داد و فریاد و تلف كردن مال و پرخواهشى را دشمن مى دارد.

7- ویژگی هاى دهگانه عاقل
لا یتـم عقل امـرء مسلـم حتـى تكون فیه عشر خصـال : الخیــر منـه مـأمــول. و الشر منه مأمـون. یستكثر قلیل الخیر من غیره, و یستقل كثیر الخیر مـن نفسه. لا یسأم من طلب الخـوائج الیه, و لا یملّ مـن طلب العلـم طول دهره. الفقر فى الله احب الیه من الغنى و الذل فى الله احب الیه مـن العز فى عدوه. و الخمـول اشهى الیه من الشهرة. ثـم قال (ع): العاشرة و ما العاشرة؟ قیل له: ما هى ؟ قال(ع): لایرى احدا الا قال: هو خیر منى و اتقى .

عقل شخص مسلمـان تمـام نیست, مگر ایـن كه ده خصلت را دارا بـاشـد:
1 ـ از او امید خیر باشد.
2 ـ از بدى او در امان باشند.
3 ـ خیر اندك دیگرى را بسیار شمارد.
4 ـ خیر بسیار خود را اندك شمارد.
5 ـ هـر چه حـاجت از او خـواهنـد ، دلتنگ نشـود.
6 ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود.
7 ـ فقـر در راه خـدایـش از تـوانگـرى محبـوب تـر بـاشــد.
8 ـ خـوارى در راه خـدایـش از عزت بـا دشمنـش محبـوب تـر بـاشــد.
9 ـ گمنـامـى را از پـرنـامـى خـواهـان تـر بـاشـد.
10 ـ سپس فـرمـود: اما دهمى ! و چیست دهمى ؟ به او گفته شـد: چیست؟ فـرمـود: احـدى را ننگـرد جز ایـن كه بگـویـد: او از مـن بهتـر و پـرهیزكـارتـــر است.

8- ایمان, تقوا و یقین
ان الایمان افضل من الاسلام بدرجة, والتقـوى افضـل مـن الایمان بدرجة و لم یعط بنوآدم افضل من الیقین.
ایمان یك درجه بالاتر از اسلام است, و تقوا یك درجه بالاتر از ایمان است و به فـرزنـد آدم چیزى بـالاتـر از یقیـن داده نشده است.

9- صله رحم با كمترین چیز
صل رحمك و لـو بشربة من ماء و افضل مـا توصل به الـرحـم كف الاذى عنها.

پیوند خـویشـاوندى را برقرار كنید گر چه با جرعه آبى باشد و بهترین پیوند خـویشـاونـدى, خـوددارى از آزار خـویشـاونـدان است.

10- سلاح پیامبران
عن الـرضـا(ع) انه كـان یقـول لاصحـابه: علیكم بسلاح الانبیاء فقیل: و ما سلاح الانبیاء؟ قال: الدعاء.

حضـرت رضا (ع) همیشه به اصحاب خـود مـى فـرمود: بر شما باد اسلحه پیامبران! گفته شـد : اسلحه پیـامبـران چیست؟ فـرمـود: دعا.

11- نشانه هاى فهم
ان من علامات الفقه: الحلم و العلم , و الصمت باب من ابواب الحكمة. ان الصمت یكسب المحبة, انه دلیل على كل خیر.

از نشانه هاى دیـن فهمـى , حلـم و علم است, و خاموشى درى از درهاى حكمت است. خـامـوشـى و سكـوت, دوستـى آور و راهنمـاى هـر كـار خیرى است.

12- حقیقت توكل
سئل الـرضـا(ع) : عن حـد التـوكل؟ فقـال(ع): ان لاتخـاف احـدا الاالله.
از امام رضا (ع) از حقیقت تـوكل سـوال شـد. فرمـود: این كه جز خدا از كسـى نترسى .

13- بدترین مردم
ان شـر النـاس مـن منع رفـده و اكل وحـده و جلـد عبـده.

به راستـى كه بـدترین مردم كسى است كه یارى اش را (از مردم) باز دارد و تنها بخورد و زیر دستش را بزند.

14- حسن ظن به خدا
احسـن الظن بالله, فان من حسـن ظنه بالله كان عنـد ظنه و من رضى بالقلیل من الرزق قبل منه الیسیر من العمل؛ و من رضى بالیسیر من الحلال خفت موونته و نعم اهله و بصره الله دار الدنـیا و دواءهـا واخـرجه منها سـالما الى دارالسلام.

به خداوند خوش بین باش، زیرا هر كه به خدا خوش بین باشد, خدا با گمان خـوش او همراه است, و هر كه به رزق و روزى اندك خشنود باشد, خـداوند به كردار اندك او خشنود باشد , و هر كه به اندك از روزى حلال خشنود باشـد, بارش سبك و خانـواده اش در نعمت باشد و خـداوند او را به دنیا و دوایـش بینا سازد و او را از دنیا به سلامت به دارالسلام بهشت رساند.

15- اركان ایمان
الایمان اربعة اركان: التـوكل على الله, و الرضا بقضاء الله و التسلیم لامـر الله, والتفویض الى الله.

ایمان چهار ركن دارد:
1 ـ توكل برخدا
2 ـ رضا به قضاى خدا
3 ـ تسلیم به امر خدا
4 ـ واگذاشتن كار به خدا.

16- بهترین بندگان خدا
سئل علیه السلام عن خیـار العبـاد؟ فقــال(ع): الذیـن اذا احسنوا استبشروا, و اذا اساؤوا استغفروا و اذا اعطوا شكـروا, و اذا ابتلوا صبروا, و اذا غضبوا عفوا.

از امام رضـا(ع) دربـاره بهتـریـن بنـدگـان سـوال شـد.
فـرمـود: آنان كه هر گاه نیكـى كنند ، خـوشحال شوند, و هرگاه بدى كنند، آمرزش خـواهند, و هر گاه عطا شـوند، شكر گزارند و هر گاه بلا بینند ، صبر كنند, وهر گاه خشم كنند، در گذرند.

17- تحقیر فقیر
مـن لقى فقیـرا مسلما فسلم علیه خلاف سلامه على الاغنیاء لقى الله عزوجل یـوم القیامه وهو علیه غضبان.

كسى كه فقیر مسلمان را ملاقات نماید و بر خلاف سلام كردنش بر اغنیا، بر او سلام كنـد, در روز قیامت در حالـى خـدا را ملاقات نمایـد كه بـر او خشمگیـن بـاشـد.

18- رفع اندوه از مومن
مـن فـرج عن مـومـن فـرج الله عن قلبه یـوم القیمه.

هر كس اندوه و مشكلى را از مومنى بر طرف نماید ، خداوند در روز قیامت انـدوه را از قلبش بر طرف سازد.

19- بهترین اعمال بعد از واجبات
لیـس شـى ء مـن الاعمـال عنـد الله عزوجل بعد الفـرائض افضل من ادخـال السرور على المؤمن.
بعد از انجام واجبات, كارى بهتر از ایجاد خـوشحالى براى مومن, نزد خداوند بزرگ نیست.

20- رضایت به رزق اندك
من رضى عن الله تعالى بالقلیل من الرزق رضى الله منه بالقلیل من العمل.

کسی که از خداوند تعالی به روزی کم قانع باشد ، خداوند نیز از او به عمل اندک راضی می شود .


منبع: عیون اخبارالرضا، تنظیم برای تبیان: ملکی


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 10 آذر 1395 | 11:33 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 454) 

 

« لال گفتن » و « زلال شکفتن »!

Похожее изображение

 

من در « بازار بزُرگ زندگی » و « ساختار ستُرگ ارزَندگی » 

  « کالایی ارزان تر از لبخند » و « نوایی گران تر از نیوَند » ندیدم.   

لبخند پنجره ای است گشوده به « باغ ریاحین رحمت » و « چراغ زرّین مرحمت »!

لبخند زبانی برای « لال گفتن » است و بیانی برای « زلال شکفتن »! 


با پر و بال لبخند می توان از « شوخه شور » به بلندای « شاخه شعور » پرواز کرد.

لبخند،« کلید بهشت » است و « امید به سرنوشت ».

مبادا که با « پندار پلید » این « گُلزار امید » را « بفرساییم»

و « گُلِ لبخَند » را با « گِلِ تَلخَند » « بیالاییم»!

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------------

نوا : اسباب معاش، خوراک و توشه ،سروسامان

نیوند : فهم و ادراک

شوخ(شوخه): چرک

شور :آشوب،غوغا و فریاد،فتنه،هیجان و آشفتگی

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : چهار شنبه 10 آذر 1395 | 6:48 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(453)  

 

 « قَدر شناسی» و « غَدر هراسی »  ! 

 

 Похожее изображение

 

من « گُواهی » « صادق تر از آب » 

و « نگاهی » « عاشق تر از آفتاب » ندیدم. 

آب ،« سیمینه ای صاف » و « آیینه ای شفّاف » است 

که واقعيت ها را « مي نماید» 

و آفتاب براي همه « پديده هاي دَیجور » ،

« شعر نور و سرور » « مي سراید».  

آب و آفتاب « نمودهایی مُنوّر » و « نمادهایی روشنگر»ند،

که جز « حقیقت را نمی جویند» و جز « واقعیت را نمی گویند»

من نه تنها « آب و آفتاب » که همه « آفریده های ربّ الارباب » را 

« بی کم و کاستی »،« آیه های راستی » یافتم؛

اما تنها موجودی که می تواند « حقایق را وارونه » 

و « دقایق را واژگونه » نشان دهد،انسان است!

انسان می تواند « عالی ترین نبوغ » و « خیالی ترین دروغ » را تجلّی بخشد!

زهی افسوس برای کسی که خود را « قَدر نشناسد» و از« غَدر نهراسد » !

 

#شفیعی_مطهر

----------------------------

می نماید : نشان می دهد

 دقایق : نکات دقیق،نکته های باریک،امور غامض

 غَدر : خیانت، بی وفایی، مکر و فریب

از غَدر نهراسد: از خیانت و فریبکاری نپرهیزد

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : سه شنبه 9 آذر 1395 | 5:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

محمد (ص)موج خروش در مرداب خموش

 

#شفیعی_مطهر

رود اگر رود است، ناگزير از ترنم سرود است، سرود حيات و حركت. زلال آب بايد بي‌امان از چشم چشمه‌ها بجوشد و بر بستر رود خرامان بخروشد.

موج اگر موج است، ناچار از تلاطم درحضيض و اوج است. بايد بر جمود بر آشوبد و ركود را در هم كوبد.

كوه اگر كوه است، پيچيده در هاله‌اي از شكوه است. بايد كه قامت افرازد و قيامت برپا سازد.

مِهر اگر مِهر است، هماره فروزان بر سينه سپهر است. بايد پيوسته بدرخشد و آفريدگان را نور و نار بخشد.

گُل اگر گُل است، دلرُباي بُلبُل است. بايد رايحه روح‌بخش را بر بال‌هاي نسيم نشانَد و شميم افشانَد.

اما چون رود، رامش گيرد و موج آرامش پذيرد، رود مُرداب مي‌شود و موج از شتاب مي‌ماند.

انسان انسان است، زيرا مي‌انديشد و در راه تحقّق انديشه خود مي‌‌كوشد.

برفراز اين دنياي ديرينه و در زير اين گنبد آبگينه تنها نهال ياد و فرياد است كه مي‌ماند؛ جوانه يادي كه از ريشه فطرت برويد و شكوفه فريادي كه از انديشه بشريت برآيد.

آنان‌كه كوه را شكوه بخشيده‌اند و اين اسطوره نستوه را به ستوه آورده‌اند، روشنگراني هستند كه رايت ريا را بركنده‌اند و حقيقت انديشه را نه به رؤيا، كه به رؤيت ديده‌اند. اينان فريادگران دشت سكوت‌اند و دادگران وادي برهوت.‌ آنان پيوسته از آيه‌هاي نور و سوره‌هاي شعور روايت مي‌نگارند و افق روايت را با نگاه درايت مي‌نگرند.

پيامبران، باغبانان بوستان بشريت بودند و مُبشّران پر شور بشر. نيلوفر نگاه را از حضيض خاك سياه برداشتند و بر اوج افلاك "الله" برافراشتند. استعدادهاي نهفته را برآشفتند و فطرت‌هاي خفته را شكفتند. به ديدگان «ديد»‌ بخشيدند و به رنجديدگان، ‌اميد.

اگر نبود سايه سبز رسالت، از يورش سموم سوزان ضلالت، جوانه تُرد فطرت مي‌فسُرد و شكوفه‌هاي سرخ طبيعت مي‌پژمُرد. شقايق‌هاي شوق مي‌سوختند و ياس‌هاي اميد با خاكستر يأس مي‌ساختند.

واپسين بشير بشر و آخرين سفير داور در سياه‌ترين عصر حاكميت سكوت و حكومت طاغوت از مناره غار «حرا» شراره فرياد «چرا؟»‌ را برافروخت و تنديس‌هاي اكاسره و قديس‌هاي قياصره را در هم كوفت. در پرتو پيامش نه از قصر قيصران نشان ماند و نه از كاخ تاجوران.

عدالت محمدي ،بلال سياه را در كنار صاحبان جلال و جاه نشانيد. توحيد، عيار ارزش شد و تقوا، معيار گزينش. (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ) (حجرات:13)

محمد (ص)فرشته نبود، اما اسطوره وجودش با عصاره نور سرشته بود.

«اگر پيامبر را فرشته‌اي هم قرار داده بوديم، او را به صورت مردي در مي‌آورديم و بر او لباس مردم مي‌پوشانديم» (انعام:9)

محمد (ص)در سياه‌ترين روزهاي ركود و شب‌هاي جمود، قامت به قيامت بست و در «قد قامت»‌ عشق قامت شكست.

محمد (ص)سرو سر سبز سعادت بود كه در بوستان مردم روييد و در ميان چمنزار مردم باليد و از هيچ سختي و دشواري نناليد. با مردم زيست و درد مردم ستمديده را در مردمك ديده گريست.

محمد(ص) درياي بيكراني بود كه در تَنگ‌ناي جام گنجيد و پهناي پيام را برگزيد. او بحري بود كه در ظرف آمد و كوهي بود كه به حرف آمد.

محمد (ص)موج خروش بود در مرداب خموش. مرداب را به تپش خواند و خيزاب را به خيزش. سراب را آب بخشيد و مُرداب را شتاب. او اقيانوس مردمان را به شورش فرا خواند و بر تنديس‌هاي خودكامگان يورش آورد. گفتارش روزني از رياض آفتاب بود و فَوَران فَيّاض نور ناب.

محمد (ص)سوداگر سودآور بود؛ اما خود سوداي سود نداشت. جان را به اخگر عشق افروخت و كالاي جان را به بالاي جانان فروخت.

محمد (ص)در حاكميت زرد پاييز، حكومت سبز رستاخيز را بر پا كرد. دستانش پر از بهار بود و انبانش انباشته از شكوفه‌زار. از لب‌هايش نسيم نجابت مي‌وزيد و از دهانش، شميم شهامت.

محمد (ص) آيه آفتاب بود و همسايه مهتاب. از كوله‌بار رسالتش شكوفه‌هاي نور مي‌ريخت و كوچه‌هاي تاريكستان تاريخ را با نسيم نور مي‌آميخت.

... و اكنون محمد (ص)اين پيامبر رحمت و رهايي بر فراز تاريخ بشريت سرافراز و پيشتاز ايستاده و خامه در كف من، حيران و سرگردان ‌كه چگونه اين اقيانوس نور را در فانوس كور در آورد؟

تو از قبــــیله که ای که ناز را شکســته ای

تنگ حـصار مبهم نیاز را شکســــــــــته ای

ســـــــــرو شود خجل اگر به قامتت نگه کند

ز بس که راست قامتی طراز را شکسته ای

قلم كمندي است كه انديشه‌هاي ناب را به بند مي‌آورد و پرنده سبك‌بال خيال را از فراز قله‌هاي بلند آمال شكار مي‌كند و در قالب واژه‌ها و زنجير كلمات به رشته تحرير مي‌كشد؛ اما در اين‌جا درمانده كه چگونه اين قامت را بنگرد و قيامت را بنگارد؟

 خویش را هر لحظه در آییــــــنه ها گم می کنم

در دل دریا چو موجی خویــــــش را گم می کنم

از شکـــــست رنگ آوازم کســــــی آگــــه نشد

بس که من از خجلت دل دست و پا گم می کنم

قلم غوَاصي است كه گوهرهاي شگرف را از دل درياي ژرف مي‌ربايد و در گنجينه حرف مي‌آرايد؛ اما در اين‌جا قلم لال است و جمال يار، بي‌مثال:

گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم

شبنمی بودم  ز دریا غـــــــــرقه در دریا شدم

سایه ای بودم ز اول بر زمین افـــــــــتاده خوار

راست کان خورشید پیدا گشــت ناپیدا شدم

       (شیخ عطار)

بر پايه «ما لا يُدرك كُلّه لا يُتركُ كُلٌه»

آب دريا را اگـر نتوان كــــشيد                 

پس به قدر تشنگي بتوان چشيد

من ناگزير از نگرش و ناچار از نگارش هستم.

زبان ناطقه در وصف شوق ما لال است     

چه جاي كلك بريده زبان بيهوده گوست

(حافظ)

 شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 7 آذر 1395 | 9:47 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 451) 

 

هر که « ژرف تر »،« کم حرف تر »!

 Картинки по запросу

من « بزُرگ ترین بیماری » و « ستُرگ ترین شرمساری » را 

برای « جوان پرشور » و « انسان مغرور » در این دیدم 

که نه « سوادِ گُفتن » داشته باشد و نه « استعدادِ شنُفتن ». 

« آفرینشگر بشر » و « گزینشگر خیر و شر »

به انسان دو « گوش شنوا » داد و یک « زبان گویا »!

یعنی « بیشتر بشنود » و « کمتر بگوید»

و چون « دانای خموش » « سراپای گوش » باشد! 

که هر کس « برازنده تر »،« شنونده تر »!

و هر کس « ژَرف تر »،« کم حَرف تر »

هنرِ گوش،شنیدن « گفتار سکوت » است،نه « انفجار باروت»!

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : یک شنبه 7 آذر 1395 | 5:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

دل بستن و جان را رستن!

"آسمان زیر پر و بال من است"

این سخن را مرغکی با سنگ گفت

آسمان با این بلندی 

کوه با این ارجمندی

ابر با این اوج 

دریا با هزاران موج

جنگل و صحرا و دشت و دره

سرتاسر همه زیر پر و بال من است

ای سیه دل سنگ سنگین!  

ای سراسر نفرت و نفرین!

و ای آرام آشفته!  

و ای خاموش خفته!

تو نمی دانی چرا این راز را؟ 

و قدرت پرواز را؟

زیرا که تو دل بسته ای بر خاک و...

من جان رسته ام از خاک!

                            شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: شعر نو

تاريخ : شنبه 6 آذر 1395 | 10:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(450) 

 

باروری باورها


 Похожее изображение

 

من زندانیان را دیدم با « حیله های حِرمان »، 

ولی در پشت « میله های زندان » . 

من آنان را « کنجکاوانه نگریستم » و « غمگنانه گریستم »!

اما آنان مرا «رِندانه دیدند» و « شادمانه خندیدند». 

...و من درماندم که آیا زندان آن سوی میله هاست یا این سوی آن؟! 

زندان هر « وجود زنده » و « موجود برازنده » 

جایی است که در آن « فریادهای خُفته » و «استعدادهای نهفته» را 

بتواند « آزادانه عیان سازد» و «بی بهانه بیان آغازد»!

جامعه آزاد،جامعه ای است که در آن « داور » ها « دادور » باشند و

« باور » ها ، « بارور »!

و انسان آزاد کسی است که بتواند با موازین منطقی نظرِ « داور » را « باور »

و « باور» های خود را « بارور » کند!

 

#شفیعی_مطهر

 -----------------------------------

دادور : دادگر، عادل

حیله: قدرت و توانایی،(در فارسی به معنی مکر و فریب)

حِرمان: بازداشتن،بی روزی،نومیدی

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : شنبه 6 آذر 1395 | 6:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 ازدواج نهاد شريعت با نهاد قدرت 

 

امام حسین(ع):

«...باري اين چه وضعيت و چه مصيبتي است كه اصحاب درفش و دينار، اين زورگويان خودسر بدمنش و چيره دستان بدكنش - به رغم اين كه مبدا و معادي نمي شناسند و باور ندارند - فرمانروايي يافته و نهاد شريعت را به ازدواج نهاد قدرت درآورده و رسانه هاي تبليغي را در اختيار گرفته و به استخدام خويش درآورده و در هر شهر و كوي و برزني ،سخنوري بر منبر دارند و همه زمان و زمين را به اشغال درآورده و پوشش داده اند و مردمان را - بي هيچ گونه امكان دفاعي - به اسارت گرفته و به بردگي و بندگي كشيده اند ! ارزش ها را دچار ريزش و نيروها را دچار ميرش كرده اند؟! »

 « خدايا ! تو گواهي و مي داني كه دغدغه من نه رقابت در قدرت و نه سبقت در كسب ثروت و شهرت است؛ بلكه بر آنم تا بر بام جامعه پرچم هاي دين به اهتزاز درآيد و در جام جامعه نشانه هاي اصلاح آشكار شود، مگر تا بندگان خدا آسوده گردند و تعهدات الهي سامان پذيرفته و انجام گيرد و بر زمين نماند.»


 « هان ! اي گروه عالمان ! به ياري ما برخيزيد و به ما حق دهيد؛ چه ، آن كه ستمكاران با همه توش و توان بر شما چيره گشته و سخت در خاموشي نور پيامبر مي كوشند.»     

  (بخشي از سخنراني امام حسين(ع) در صحراي مني)

                                      (تحف العقول،240/1384)

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 | 7:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(449)   


« رمز رفعت » و « راز موفّقيّت » 

 
 

 Похожее изображение

من « رمز رفعت » و « راز موفّقيّت » در زندگی را ، 

نه « داشتن امکانات » و « انباشتن ثمرات » دیدم ، 

بل که « مکانت در بی مکانی » و « مُکنت در بی امکانی » را  

بهترین « نُقطه قُوّت » و برترین « نُکته قُدرت » یافتم .   

هنر انسان تلاشگر « آبادی در کویر مرارت » و « آزادی از زنجیر اسارت »است!

تجلّی تلاش در شناکردن در جهت « خلاف رود » « به سوی صعود»است،

و گرنه هر« پَرِ کاه بی افاده » و هر « هرزه گیاه بی استفاده » ،

هر « ماهی مُرده » و هر « گیاهی پژمُرده »

همسوی « جریان آب » به سوی « هرزاب » می روند!  

 

#شفیعی_مطهر

--------------------------

مکانت: پایگاه، منزلت،مقام

مُکنت: قدرت، توانایی، نیرو، توانگری

نُکته: نقطه سیاه در روی چیزی سفید یا نقطه سفید بر روی یک چیز سیاه،مسئله دقیق

مرارت: تلخی،سختی، مشقّت

صعود: بالارفتن،برآمدن،برشدن

افاده: فایده دادن،فایده رساندن،(در فارسی به معنی تکبّر و خودبینی)  

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : جمعه 5 آذر 1395 | 6:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  #دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 448) 

 

« عصر سنگ » و « مردم بی فرهنگ »!

 

homo-sapien-sapien

من « آدمیان دیرین » و « انسان هاي نُخُستين » را ديدم 

كه « از جفا مي خروشيدند »

و تنها « براي بقا مي كوشيدند» .

...و چه « شباهتی شگفت آور» و « مشابهتی جلوه گر » ديدم 

بين « انسان های عصر سنگ » و « مردمان بی فرهنگ »!

 انسان هاي زیر« ستم و استبداد» و مردم تحت « بیداد و انقیاد » 

گر چه در دوران پسامدرن هزاره سوم زندگی می کنند؛

اما تا آن گاه که « بیداد را تحمّل » و با « استبداد تعامُل »می کنند،

همچنان در « فقر می زیَند » و « فقیر می زایند»! 

 آن چه توسعه و تحوّل می آفریند « نگاه نو » است،نه « پگاه نو »!

 

#شفیعی_مطهر

 

شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب

تاريخ : پنج شنبه 4 آذر 1395 | 7:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 98 99 100 101 102 ... 241 صفحه بعد