#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 634)
« رفتار زیبا » یا « رُخسار فریبا »؟!
من هرگاه سیمای خویش را در آیینه ، زيبا ديدم؛
كوشيدم تا با كارهاي زشت آن را « نیالايم ».
...و چون روزي ديگر سيماي خود را زشت ديدم؛
كوشيدم تا با كارهاي زيبا آن را « بيارايم ».
آنچه همواره شخصیت انسان را از « زشتی ها می پالاید »
و به « زیبایی ها می آراید»،
« رفتار زیبا » است ،نه « رُخسار فریبا »!
#شفیعی_مطهر
----------------------
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
سه آذر جاودان و هزاران اخگر فروزان(2)
(به بهانه ۱۶ آذر روز دانشجو)
#شفیعی_مطهر
دانشجو دو بعد و دو جنبه دارد: عنصر جوانی و عنصر دانش دو مولفه ای است که او را در بین سایر لایه های اجتماعی ممتاز و مشخص می سازد.
دانشجو جوان است و جوان مشتاقانه و عطشناک به سوی زلال محبت می آید و در ظلال مودت می آساید .اما اگر زلال ناب نیابد ، ناگزیر به سوی ضلال سراب می شتابد. باید به هر تشنه ای آب داد و به هر نیاز، جواب .
جوان دانشجو در دیار دوست غریب است و در دیار دشمن، گرفتار فریب .
در این سوی در کام غربت است و در آن سوی در دام غرب .
یا در غرب می سوزد یا با غربت می سازد .
در این جا برای کسب آزادی در فریاد است و در آن جا در انتخاب اسارت، آزاد .
اگر روح نا آرام او چونان دریای خروشان بر سواحل اسارتگر بر می آشوبد و تن به صخره ها می کوبد، نه به خاطر این است که نظم و نظام را بر نمی تابد ، بلکه به خاطر این است که آزادی های مشروع را نمی یابد ! چه کند؟!
روح او سیمرغ راز است و شاهین تیز پرواز . شاهین است و جویای اوج و نهنگ است و پویای موج !
دل و نیت دانشجوی جوان تابناک است و دنیا را پاک می خواهد .
دنیای آرمانی او گلستانی است سرشار از نور و سرور و لبریز از شعر و شعور . چون آن را به رویت نیابد، در رویا می یابد ...و چون نتواند با صراحت رایش را بگوید، راه ریا را می پوید .
جوان دانشجو می خواهد تصویر جامعه را در قاب صداقت به تماشا بنشیند، نه در نقاب قداست !!
ابهام چون رنگ تقدس بگیرد، دیگر نه گاه پرسش، که جایگاه پرستش است !! و چون ریشه سوال بیفسرد ، گل کمال می پژمرد . چه ، برای گل کمال ، سوال ریشه است و ابهام، تیشه!!
او می خواهد با یاری عقل و خرد خود در درک و فهم حقایق سهیم باشد، نه تسلیم ! طوفان ابهام ،برانگیزنده غبار ایهام است . و چون این دو بر وادی وجود بوزند، نهال اندیشه را از ریشه برکنند .
جوان دانشجو چون از حربه اندیشه خلع سلاح شود، از تمییز خیر و صلاح وا ماند .
جوان در پیمودن راه "خودباوری" به "یاوری" نیاز دارد ، نه به "داوری" .
جوان را باید در روش اندیشیدن یاری کرد ، نه در گزینش اندیشه .
جوان باید خود بیندیشد، امور زیستن را تجربه کند و شیوه زندگی اجتماعی را از راه آزمایش و خطا بیاموزد .
در این راه کویر ذهن او تشنه زلال پند است، نه ضلال قید و بند .
او از تحمیل بیزار است، نه از تحلیل .
دانشجوی جوان فرهیخته چلچراغی از دلیل بر سقف شبستان باور آویخته است ، حق را به از" زر " می داند و باطل را عین "زور " .
با خداوندان "زر" و "زور " می ستیزد و از "تزویر " می گریزد .
او هم شور دارد و هم شعور .
از این "تپش" می گیرد و از آن "منش" .
باید او را بشناسیم و از شور او نهراسیم.
چه جوان برای جامعه نه تنها "قلب تپنده" که " مقلب آینده" نیز هست .
فطرت جوان اقتضا دارد که همواره فعال باشد، نه در حال انفعال .
طبع جوان عالی است و طبعا خواهان تعالی است .
جوان در بستر "انتقاد" رشد می کند، نه در خاکستر "انقیاد"!
جوان در بستر انتقاد جوانه ای نقاد بار می آید و در خاکستر انقیاد، زبونی منقاد !
جوانان نسل عصیان اند و اهل طغیان.
آنان پرشورند و بر بنیان های سنت می شورند. اما انگیزه این گرایش نه عارضه بیماری است و نه عریضه بیعاری ، بل عین هنجاری است و آغاز هشیاری .
باید آنان را شناخت و دنیای آرمانیشان را ساخت.
آنان رسوم بی ریشه و سنن بی اندیشه را بر نمی تابند و با عطش بی اندازه به سوی هوای تازه می شتابند .
قهرمان شدن دشوار است و راه آن ناهموار .
جوانان برای قهرمان شدن شتاب دارند، اما برای پیمودن راه تاب ندارند .
برای پیمودن راه های دشوار هم هوش لازم است و هم خروش .
باید خروش را ستود و بر هوش افزود .
جوانان برای قهرمان شدن الگو می جویند و راه اسوه را می پویند .
باید الگوهای ارزشی را آراست و از انحرافات پیراست.
جوانان راغب رقابت اند و عاشق سرعت .
دوست دارند تا قله وادی وصال بتازند و به آزادی آمال بنازند.
باید این فرصت ها را پاس داشت و غنیمت انگاشت.
خاطر جوانان خطیر است ، اما در خطر تخدیر .
باید صمیمانه خطرات را رفع و مخاطرات را دفع کرد .
اگر این رودهای خروشان و فرصت های جوشان را آگاهانه و بخردانه کانالیزه کنیم ، می توانیم همه گره های کور را بگشاییم و راه های ناهموار را بپیماییم .
جوانان نه پلک بسته دارند و نه کلک شکسته .
ژرفای رویداد ها را می بینند و به داوری می نشینند .
"ناشایست"ها را می نگرند و "بایست"ها را می نگارند .
نمی توان حقیقت را از آنان نهفت و واقعیت را به ایشان نگفت .
نسبت به نگفتنی ها حساس تراند و از نهفتنی ها پرهراس تر !
پس بیاییم پرده پندار را بدریم و حقیقت اسرار را بنگریم .
چشمان را در زلال واقع بینی بشوییم و بدون پرده پوشی درمان درد ها را بگوییم.
جنبش جوانان خروش سیل است.
خروش سیل حرکتی بر وفق میل نیست.
این خروش با بی اعتنایی، خاموش نمی شود و از خروش نمی افتد.
صورت مسئله را نه پاک، که باید ادراک کرد.
این سیلاب عظیم ناچار از پویش است و ناگزیر از یورش.
نه«رکود» را می داند و نه «جمود» را می تواند.
به گونه طبیعی راه گذر می جوید، و چون نیابد راه خطر می پوید!
دریغ است که این نیروی خلّاق لایزال، راه زوال گیرد و به ابتذال گراید.
نیروی عظیمی که می تواند «فردا» را بسازد، چرا «امروز» را ببازد؟!
آن که امروز را تلف می کند، فردا را نیز از کف می دهد!
جوانان گنجینه هویت خود را در آیینه اصالت می یابند.
باروری نسل جوان در گرو خود باوری است؛ و نسل جوان به «خود باوری» نمی رسند، مگر آن گاه که جامعه و متولّیان آن به «جوان باوری» برسند.
جوانان نه سیاهی سپاه، که سپیدی پگاه اند؛ با «یاس» ها یگانه اند و با «داس» ها بیگانه؛ متولّیان درد آشنا باید برای کانالیزه کردن این سیل خروشان و بهره برداری از این چشمه جوشان طرحی نو در اندازند و راهی تازه آغازند.
نیروی عظیم جوان نه «تهدیدی ویرانگر»، که «فرصتی زود گذر» است؛ دریغ است که این «فرصت ارزنده» را به «تهدیدی براندازنده» تبدیل کنیم!!
جوان اگر طغیان می کند و عصیان می ورزد، اشکال نه در «گناه» او، که در «نگاه» ماست.
اگر جوان را خیره می بینیم، شاید بدین علت باشد که او را با عینک تیره می بینیم، باید چشم ها در چشمه زلال حقیقت شست.
هنگامی که جوان از قرار گرفتن در حوزه درک و دایره فهم متولیان فرهنگی و اجتماعی دلسرد می گردد، چگونه بی تفاوت و بی درد نشود؟!
و چون بی درد شود، از نگاه متولّیان طرد می گردد.
نقطه پایان این کنش ها و واکنش ها کجاست؟!
داشتن جامعه ای خفته و خاموش، و جوانی تسلیم و سراپا گوش برای مدیران جامعه افتخاری نیست!
برفرض که ما بتوانیم، مردمی آرام و جوانانی رام بپروریم؛ چنین جامعه و جوانانی هرگز نه مبتکر می شوند، و نه متفکر.
همسوی با جریان آب و همدوش با ماهیان پر شتاب شنا کردن، نه نشانه نبوغ بکر است، و نه جوانه فروغ فکر.
آنگاه شکوفه فکر شکوفا می شود و پای اندیشه پویا می گردد که از ریشه بروییم و راه اندیشه را بپوییم.
پویش با پای خود و رویش با رای خود نشانه استقلال و پشتوانه کمال است.
پیروی کور کورانه و تقلید ناآگاهانه از غوغا سالاری حاکم بر جو جامعه، جوانه سبز اندیشه را می افسرد و شکوفه سرخ تفکر را می پژمرد.
ادامه دارد...
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 462)
« دل و دلبر » یا « سر و سَروَر»؟!
من ماري را ديدم با « تَنی تناور »و « بدنی دو سر »!
گویا چون با يك سر نمي توانست « مشاکِلِ چیده »
و « مسائل پيچيده » هزاره سوم را
« عقلاً تحليل » و « عُرفاً تعلیل »كند!!
ناگزیر سری ديگر نيز برآورده بود!
چقدر افسوس خوردم بر حال « ملّت هايي خسته » با « افکاری بسته»
كه همه « زحمتِ کاویدن » و « همّتِ انديشيدن »
و نیز « نعمتِ تفكّر » و « مُوهبتِ تدبُّر »
و همچنین « سرشت » و « سرنوشت »خویش را
« بی خبر بُرده اند » و به يك « سر سپُرده اند »!!
آن هم « سري سركش » با « زباني از آتش »!!
آنان از یک « سر »، « سَروَر » « ساخته اند»
و همه « کشور » را بدان « سَروَر » « باخته اند»!
اگر « آفرینشگرِ حکیم » در آفرینشِ « بشرِ فهیم »
برای هر « دلی »،« دلبری آفریده »،
برای هیچ « سری »،« سَروَری برنگزیده »!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
مشاکل : مشکل ها، کارهای سخت و دشوار
چیده: برگزیده،چیزی جداشده از میان چیزهای دیگر
تعلیل : علت ذکرکردن، علت و سبب امری را بیان کردن
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotaha
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
سه آذر جاودان و هزاران اخگر فروزان(1)
(به بهانه ۱۶ آذر روز دانشجو)
#شفیعی_مطهر
در ۱۶ آذرماه ۱۳۳۲ جوانان دانشجوی مسلمان ایران مردانه به پاخاستند تا بر تاریخ اسارت انسان نقطه پایان گذارند. اینان در جبهه ای به وسعت زمین و به فرصت زمان دست در دست یکدیگر نهادند و بازو در بازوی هم درآمیختند و با خداوندان زر و زور و تزویر درآویختند.
در ۱۶ مهرماه ۳۲ ، پنجاه روز پس از کودتاى آمریکایى ارتشبد زاهدى مردم هنوز درک کودتا برایشان سنگین بود. اولین تظاهرات یک پارچه مردم علیه رژیم کودتا در همین روز اتفاق افتاد.
۱۶ آبان سال ۳۲ کابینه زاهدى و دولت انگلستان براى تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملى سازى نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کردند.
در تاریخ ۲۴ آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران مى آید. نیکسون به ایران مى آمد تا نتایج « پیروزى سیاسى کودتای ۲۸ مرداد » را ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمى مى نمود.
دو روز قبل از آن واقعه تلخ (۱۴ آذر) زاهدى تجدید رابطه با انگلستان را رسماً اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز ۱۴ آذر تظاهراتى در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عده اى دست گیر شدند. این وضع در روز ۱۵ آذر هم ادامه داشت.
رژیم شاه براى مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت (!) سفر نیکسون نیروهاى نظامى خود را در دانشگاه مستقر کرد.
صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادى اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثه اى را پیش بینى مى کردند.
رئیس وقت دانشگاه تهران براى این که جلوى ناآرامى ها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنى باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عده اى از سربازان، دانشکده فنى را به کلى محاصره کرده بودند تا کسى از میدان نگریزد. آن گاه دسته اى از سربازان با سر نیزه از در بزرگ دانشکده وارد شدند.
در این میان بغض یکى از دانشجویان ترکید و او که مرگ را به چشم مى دید، دیگر نتوانست این همه فشار درونى را تحمل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعارى کوتاه بیرون ریخت:
«دست نظامیان از دانشگاه کوتاه!» .
هنوز صداى او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت ؛ چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند، به کلى غافل گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادى هدف گلوله قرار گرفتند. به خصوص که بین محوطه مرکزى دانشکده فنى و قسمت هاى جنوبى، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینى عده زیادى از دانشجویان روى پله ها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند، مصطفى بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس آذرشریعت رضوى که ابتدا هدف قرار گرفته به سختى مجروح شده بود، بر زمین مى خزید و ناله مى کرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمدقندچى که از گلوله باران اول مصون مانده بود ،سینه ستبرش با رگبار مسلسل یکی از دژخیمان شکافته شد.
بعد از پایان درگیرى ها احمد هنوز زنده بود؛ او را به یکى از بیمارستان هاى نظامى تهران منتقل کردند. در حالى که در درگیرى ها لوله شوفاژ در مقابل احمد ترکیده بود و آب جوش تمام سر و صورت او را به شدت مجروح کرده بود، با این حال مسئولان بیمارستان از مداوا و حتى تزریق خون به او ابا کردند و ۲۴ ساعت بعد او مظلومانه شهید شد.
این بود تصویری سرخ از جنبش سبز و بهارآفرین دانشجویان پاک نهاد ایرانی در روز تاریخی ۱۶ آذر که از آن پس
« روز دانشجو» نامیده شد.
ادامه دارد....
گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(461)
« تَناهی تَوَهُّم » و « آگاهی مردم » !
من « رَخشی رَخشان » و « آذَرَخشی درخشان » را دیدم
که چون « شمشیری آخته »، برکشیده از « نیامی گداخته »بود.
این آذَرَخش نور » با همه « شَرَر و شور »
« به حِدّت می گداخت » و بر پیکر سرد و سیاه شب « به شِدّت می تاخت ».
او شوكت شب را « مي شكست »، اما بنيانش را « از هم نمي گسست».
زیرا شكست واقعي برای « شب سياه » تنها در « پرتو پگاه » رخ می نماید.
بنابراین دانستم آنچه پشت « شب تیره » و « بولَهَب چیره » را می شکند،
نه « شهاب واهی »،که « آفتاب آگاهی » است!
و آنچه « بیداد را زبون » و « استبداد را سرنگون » می کند
« تَناهی تَوَهُّم » است و « آگاهی مردم » !
#شفیعی_مطهر
------------------------
آذَرَخش : برق،صاعقه
آخته:برکشیده،برافراشته،بیرون کشیده شده
حِدََّت : تیزی،تندی،برندگی،خشم،غضب
تَناهی: به نهایت رسیدن،پایان یافتن،بازایستادن و بس کردن
تَوَهُّم: گمان بردن،وهم داشتن،به گمان افتادن،خیال و گمان کردن
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 604)
« بهشتی برین » و « سرنوشتی شیرین »
من زائري را دیدم نه در « خیال آسایش » ،که در « حال نيايش »
و نه در « کنار دریا » ،که در « غار حرا » و بر فراز « دیار خدا »!
نمي دانم او از خدا چه مي خواست؛
اما مي دانم خدا او را « می پیراست » و از او « مي خواست »
تا در این « دنیای دون » و « سرای آزمون »
با « عزّت و آزادگي » و « بصیرت و برازندگی » زندگي كند.
او نه در « افلاک نمادین » ،که در این « خاک فُرودین »
باید « بهشتی برین » و « سرنوشتی شیرین » بسازد!
زیرا نه تنها « سرنوشت مشهود »،که « بهشت موعود »
نیز « ساختنی » و « پرداختنی » است،
نه « اهدایی » و « سودایی »!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
پیراستن: برش دادن،تراش دادن،بریدن و کم کردن زیادتی برای خوش نماکردن چیزی
فُرودین: زیرین،پایینی،پست تر
پرداختن: جلادادن و آراستن ،ساختن،مرتب کردن
سودا : معامله،داد و ستد،خرید و فروش
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(459)
« پاسداری » و « سپاسگزاری »!
من چه بسیار « سلمان ها » و « سلیمان ها »
و حتی چه« رونالد ريگان ها » را ديدم
كه پس از « مرگ و ممات » و افتادن واپسین « برگ حیات »
چقدر آنان را « بزرگ می نمودند » و « سترگ می ستودند »!
نه تنها در « عَلَمِ تنديس » ، كه در « عالَمِ تقديس ».
در حالی که « نهال ارزندگی » تنها از « زُلال زندگی » سقایت می شود.
خدمات انسان های بزرگ را نه در « آستان ممات » که در « دوران حیات »
باید « پاس داشت » و « سپاس گزاشت »!
#شفیعی_مطهر
-----------------------
عَلَم : رایت،پرچم،نشان،نشانه
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 458)
« جمعی بسوزیم » تا « شمعی برافروزیم »!
من « مناری از نور » و « آبشاری از سرور » را دیدم
که از « گداز مِهرِ پگاه » و از « فراز سپهرِ سیاه »
بر دامن « دشت های سَتَروَن » و « گُلگشت های اهریمن »
« بی دریغ و بِشکوه » از « ستیغِ کوه »
« نور فرومی ریزد » و با « زور می ستیزد ».
او « آورنده پیام های امید » است و « درهم شکننده اوهام و تردید »....
اما نه «کلامش در گوش ها » اثر می کند و نه « پیامش در هوش ها » ؛
زيرا « گوش ها سنگین از باده بیداد » است
و « هوش ها حزین از افاده استبداد»!
خفتگان در « گور گناه » اند و بیداران « سر در آخور رفاه »!
« سرها اسیر بالش » است و « باورها درگیر چالش »!
خفتگان « خاموش » اند و بیداران سرگرم « نوشانوش »!
در این شهرِ « سرب و سراب » و « شُرب شراب »
برای « رهایی از شوخه زور » و « شکوفایی شاخه شعور »،
« باید جمعی بسوزیم » تا « شاید شمعی برافروزیم »!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
منار : جای نور،جای روشنایی،گلدسته
گداز: گداختن،گدازش ،ذوب
مِهر : آفتاب،خورشید
سَتَروَن : نازا،عقیم،نازاینده
افاده (در فارسی): تکبّر،خودبینی و خودنمایی
شوخه : پلیدی
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(456)
« اَلَمی گدازان » و « جهنّمی سوزان »!
من ملّتی را دیدم که « تلخند را نوش »
و « لبخند را فراموش » کرده اند.
آنان خنده را یا در « خواب » می بینند، یا در « قاب ».
از« در و دیوار شهر » و « حصر و حصار دهر »
« غم می جوشد » و « ماتم می خروشد»!
« رُخسارها همه پژمُرده » است و « عِذارها همه افسُرده »!
« رفتارها ،خشن » است و « گفتارها،موهن »!
« خُشونت، نمادِ زرنگی » است و « رُعونت، نمودِ فرهنگی »!
اگر خنده ای دیده می شود،نه « لبخند شادی » ،که « تلخند شَیّادی » است!
لبخندها « تحمیلی بر لب ها » است، نه « تحلیلی از مکتب ها»!
گویی « همه مردم شهر » با « همه قُوّت و قَهر »
« دست به دستِ هم داده » و « پای شکستِ هم ایستاده »اند ،
تا « اَلَمی گدازان » و « جهنّمی سوزان » برای همدیگر بسازند!!
#شفیعی_مطهر
--------------------------
دهر : روزگار بی اول و بی آخر،زمان دراز،زمانه
عِذار: رخسار،چهره
موهن: ضعیف کننده ،سُست کننده، خوارکننده
رُعونت : نادانی،کم عقلی،سُستی،یاوه سرایی
نمود : نشان،نشانه
قهر : چیرگی،غلبه
اَلَم : درد،رنج
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 455)
« دریای آب » یا « غوغای حُباب »؟!
من « صابون زبون شوینده » و « دریای نیلگون خروشنده » را دیدم
که اولی بر اثر « آب » و دومی بر اثر « شتاب » ،کف بر دهان برمی آورد.
حجم عظیم کف ، « باد و بُروت » است در « بیداد برهوت ».
كف،« كوهي است،اما از حُباب » و « شكوهي است،اما از سراب ».
بنابراین دانستم که هیچ گاه از « کوه قُدرت » و « شکوه شُوکت » نهراسم!
آن چه اصالت دارد « دریای آب » است،نه « غوغای حُباب »!
#شفیعی_مطهر
--------------------
زبون :ناتوان، عاجز، خوار، زیردست
باد و بُروت: غرور ، نخوت،خودبینی
شُوکت : فَرّ و شکوه،قوه و قُدرت،جاه و مرتبه
شما را چشم در راهم در گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.