دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(202)

من هر برده اي را دیدم تنها یک ارباب داشت؛ اما اربابان افراد جاه‌طلب به تعداد افرادی بود که به او کمک می‌کردند.
نایت اسکین
من زیبایی ها را نه در فرو رفتن در زندگی، که در فرا رفتن از روزمر‌گی‌ دیدم.
نایت اسکین
من انسان را مسافری از آسمان و مهاحری از جنان دیدم که تنها برای لحظه ای کوتاه در تبعیدگاه زمین و پگاه زمان می زید، و سپس روانه دنیایی جاودانه و بهشتی بی کرانه می شود. چه فریبی است دل بستن به این زندگی کوتاه و این سراب سیاه. 
نایت اسکین

من آرامش را، زن دل‌انگیزی دیدم که در نزدیکی دانایی منزل دارد.

 (با الهام از سخن اپیکارموس)

من هیچ چیز را در زیر خورشید زیباتر از بودن در زیر خورشید ندیدم.

 (با الهام از سخن باخ‌من)

ادامه دارد...

                            شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 27 شهريور 1391 | 7:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 
           

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(201)

 

من تاريخ را حافظه بشر و حافظ خير و شر ديدم ؛ اما ملتي كه حافظه تاريخي ندارد، قطعا در تاريخ جايي ندارد.اين ملت همواره محكوم به تكرار تاريخ است.
من دل آگاه دردآشنايي را ديدم كه سال ها در روشنگري كوشيد ، استدلال كرد، دلايل عقلي و نقلي آورد،بحث كلامي كرد تا به من بفهماند كه« برف سپید است!» ...و من نپذیرفتم ....و او درماند!.
....تا  هنگامي كه من عينك تيره را از چشمانم برداشتم! آن گاه بود كه فهميدم او در اين مدت چه زجري كشيده و چه زهري چشيده است!
نایت اسکین
 من دست سرمازده خود را ديدم كه در شدت سرما مي سوخت و گويي بر فراز آتش مي افروخت. بنابراين دانستم هر چيزي كه از حد خود بگذرد ، به ضد خود تبديل مي شود.
نایت اسکین
من مردمان كشورهاي توسعه نيافته را چون يتيماني رشدنايافته ديدم كه سياستمدارانشان، سرمايه هايشان را چپاول و با اذنابشان تناول مي كنند. اين آيت حق و سنت مطلق در ذهنم نقش بست : 
« إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا » (نساء،۱۰)
 در حقیقت،كساني كه اموال يتيمان به ستم مي خورند،جز اين نيست كه آتشي در شكم فرو مي برند و به زودي در آتشي فروزان درآيند.
 
من انسان ها را چون بذرهایی دیدم که مي توانند همان بذر بمانند تا بميرند ،نیز  مي‌توانند بشکفند، درخت باشند و ببالند...

ادامه دارد...

                      شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 23 شهريور 1391 | 6:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


           

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(200)



 

من ریشه  مهرپیشه را دیدم که چنگال های خود در خاک فروبرده و آب و غذا را حریصانه می مکید و ایثارگرانه به ساقه و برگ ها می بخشید و برگ ها نیز در ازای آن نور و گرمی را به ریشه منتقل می کردند.

من پرستشگرانی را دیدم که مسجد را مسجود قرار دادند و معبد را معبود.آنان بت ها را شکستند ؛ اما افسار خود را به پاي بت واره ها بستند. 
 
من انسان را دیدم در حال عبور از پلی میان دنياي شناخته ها و ديار نا شناخته ها.
درجا زدن  در قلمرو شناخته ها را ابلهی ،و بار سفر بستن در جستجوی ناشناخته ها را  آغاز خردمندی  و یکی شدن با ناشناخته ها را بیداری يافتم.(مهرنوش باقري) 
 
من زندگی را چیزی جز درختی ندیدم که می روید تا گل مرگ را شکوفا کند. 
درخت رويیده تا گل بدهد. گل برای درخت نیست. درخت باید شاد باشد و برقصد آن گاه که گل شکوفا می شود.(مهرنوش باقری)
 
من تعامل با افراد متعصب و متحجر را رنجی دردآور و اخگری بر جگر دیدم.اثبات خورشید در نیمروز سپید برای کسی که آن را درک نمی کند، امري محال و دور از آمال است.

ادامه دارد...

                                                شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 20 شهريور 1391 | 7:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

           

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(199)

 من مردمي را ديدم كه به كتاب هاي نفيس آن گونه مي نگريستند كه به افراد قديس؛ هر دو را از روي ريا مي بوسيدند، اما هر دو در انزواي قداست پوچ مي پوسيدند!

 
من روح درونی خود را نه چندان زیبا ديدم و نه چنان گیرا . کوشیدم آن را از رذایل بپیرایم و به فضایل بیارایم تا شخصیت درونی و بیرونی ام یکی شود.(با الهام از سخن سقزاط)

من چه بسیار نازیبایی ها را که در دیگران دیدم و از آن رنجیدم، چون در آيينه نيك نگريستم از آن نازيباتر در سيماي شخصيت خود يافتم.

من عزت نفس را میزان ارزش گذاري،تصویب و تاييدي ديدم كه انسان نسبت به خود احساس مي كند و ارزش وجود خود را با آن نگرش به داوري مي نشيند.

من آيه « الا بذکرالله تطمئن القلوب» را آیتي از مهر و امیدبخش ترین ستاره سپهر دیدم.

ادامه دارد...

                              شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 17 شهريور 1391 | 7:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

           

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(198)



من كاكتوس ها را ديدم كه ظاهرا نمي ميرند، بلكه از درون مي گندند. تيغ هايشان نه نشانه حيات كه تنها علامت و عامل مباهات آنان است.......همان گونه كه سرنيزه نه نماد جاودانگي كه نشانه ديوانگي خودكامگان است.


 من عشق هاي هوس زده را ديدم كه با لبخند آغاز و با بوسه شكوفا شد ؛ با گريه رشد كرد ...و سرانجام با ۱۱۰ پايان يافت!


من تيم هايی را همیشه برنده دیدم که بازيكنانش همواره منافع تيم را بر منافع خودشان مقدم مي شمارند.(با الهام از سخن جان ماكسول)


من زنانی را دیدم که  خود را می آراستند، چون بر اين باور بودند که چشم مردان، تکامل یافته تر از مغز آنان است.


من قلب برخي از پسرها را مثل پارکینگی ديدم که هیچ وقت تابلوی ظرفیت تکمیل بر در آن دیده نمی شود و اما قلب بعضي از دخترها را مانند فرودگاهی ديدم که مدت ماندن یک هواپیما در آن بستگی به فرود هواپیمای بعدی دارد.

.ادامه دارد..

                               شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1391 | 7:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

           

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(195)


 

من رويش سبز بهار را حتي از پشت ميله هاي سرد و سياه يلداي ديرپاي ديدم. اگر يلدا هزار شب هم به طول انجامد، رويش زرين آفتاب حتمي است.

من خدا را دیدم. گفتم :خدایا ! چه آسان به دست می آیی. گفت:پس آسان از دستم نده.

من میلاد انسان را مثل روشن شدن کبریتی دیدم و مرگش را خاموشی آن. بنگر در این فاصله چه کردی؟

گرما بخشیدی ؟ یا سوزاندی؟! 

 من بسیاری از جفاها و لغزش های دیگران  را نسبت به خود بخشیدم؛ نه از آن جهت كه آنان شايسته بخشش بودند، بل كه از آن جهت كه خود نيازمند آرامش بودم.

من كسي را چون خود بافنده  دیدم که هر دو براي گرم كردن می بافتيم؛ من كلاهي تا سرش را گرم كنم و او دروغي را تا دلم را .

ادامه دارد...

                                شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 8 شهريور 1391 | 6:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

             

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(194)

من شگفت زده شدم از کسى که کار مى کند براى دنیاى فانى و ترک مى کند سراى جاودانى را!

(با الهام از سخن فوق از امام سجاد-ع-)

من خود را با مسايل مهمي روبه رو دیدم. احساس كردم كه آن ها را با همان ذهنيتي كه ايجاد كرده ام، حل شدني نيست.(با الهام از سخن انيشتين)

من رابطه قلم با انديشه را، رابطه عصا با راه رفتن دیدم، احساس كردم بدون عصا آسان تر مي توان گام برداشت . آنگاه كه قلمي در دست نيست، بهتر مي توان انديشيد. انسان تنها وقتي كه فرسودن را مي آغازد، تمايلي به دست بردن به عصا و قلم مي يابد.(با الهام از سخن آرتور شوپنهاور)

من در دست هاي وابسته را قفل هاي بسته ديدم كه مي كوشيدند تا راه را به رويم ببندند؛ اما من هيچ نترسيدم ؛ زيرا كليد همه قفل ها را در دست خداوند گشايشگر ديدم.        

من زمستان شهر و یلدای دهر را بسیار سرد دیدم؛ اما آن گاه بيشتر بر خود لرزيدم كه فقدان گرمايي را احساس كردم كه مردمان را به يكديگر پيوند مي داد!

ادامه دارد..

                           شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 6 شهريور 1391 | 7:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

     

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(193)


 

من پرارزش‌ترین مردم را کسى ديدم که دنیا را نه مایه ارزش كه وسيله لغزش خود بداند.

 

من هیچ انسان کرامت مدار و بزرگوارى را ندیدم مگر این که دنیا را پَست انگاشت و عامل شکست پنداشت؛ اما از آن به مثابه وسيله اي براي كسب كمال و نيل به وصال سود جست. 

من خوشنودى از پیشامدهاى ناخوشایند را، بلند‌ترین درجه یقین دیدم. 

(سه جمله فوق با الهام از سخن امام سجاد عليه السلام)

 

من چه بسيار انسان هايي را ديدم كه مي گفتند ما به جهنم نمي رويم و هرگز آتش با ما تماس نمي گيرد (۲۴،آل عمران)، چون ولايت داريم. ولايتي كه سيماي آن تنها در آيينه تخيلات شعري و شاعران حرفه اي و مداحان باج گير و خانقاهيان ديده مي شود . نه در نگاه امامان وشهيدان و... صاحبان نعمت كه سرچشمهً نبوت و كوثرند .


من چه بسيار مردمي را ديدم كه بت واره اي از گمان هاي خود را به جاي دين به تصوير مي كشيدند. اينان  قرآن را كنار گذاشته و با كار هاي ظاهري و تشريفات دلخوش بودند.

(سه جمله اخير با الهام از سخن خواهر مهرنوش باقري )

ادامه دارد..

                               شفيعي مطهر 



موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 4 شهريور 1391 | 9:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

          

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(192)


 

 

من آسمان شهر را بسی آشفته ؛اما مردمان را بسيار خفته دیدم.

من فقر،گرسنگي و بي عدالتي را شگرف ترين شكاف و ژرف ترين انحراف در مسير حركت جامعه بشري ديدم. تا زماني كه در همه جوامع بشري قشري فقير و بيمار و طبقه اي غني و برخوردار باشند، هيچ كس روي آسايش و آرامش را نمي بيند.

 

من ربات مدرنیزم را دیدم که می کوشید تا دست انسان ساینتیزم را بگیرد.

 

من صفحه شطرنج زندگي را دیدم که همه مهره هاي من، مات مهرباني شما شدند و من قلبم را به شما باختم ؛ شما كه با طبع نقاد و ذهن وقاد خود قلم مرا نقد مي كنيد و مرا راه مي نماييد.

 من چه بسيار آدم هايي را ديدم كه بهرهً مختصري از كتاب خدا برده بودند، ولي خود را فراتر از مردم  و ديگران را اسير و منقاد خود مي دانستند . اينان خود و مردم را به گمراهي مي بردند ( ۵۱، نسا)

 ادامه دارد....

                          شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 2 شهريور 1391 | 6:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

          

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(191)


 

 من چه زيبا ديدم وفاداري گل آفتاب گردان را كه شب ها در غياب محبوش، خورشيد سرش را فرومي اندازد تا  چشمان بيگانه ستارگان صورتش را نبينند. 

من دوستاني را ديدم كه هماره در خيال من بودند؛ اما بي خيال من.

 من وفاداري خط سپيد ميان جاده را ديدم كه گاه تكه تكه مي شود، اما همه جا پا به پاي من مي آيد.

عضویت رایگان 

  من ناز و نياز نيايش و روح و روان رهايش را در سيماي كودكي زلال و احساسي لايزال چنان در جوشش ديدم كه گويي اين شميم شكوه شيدايي خاك است كه  ابهت اهورايي افلاك را عطرآگين مي سازد.

 

من همت و حميت کشاورزی را چنان بلند و شكوهمند دیدم که برای حراست از خانه و مزرعه خود از طغیان رود می سی سی پی به دور خانه و كشتزارش خاکریزی کشید.

ادامه دارد...

                                   شفيعي مطهر

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 31 مرداد 1391 | 8:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

           

         دل ديدني هاي شهر  سرب وسراب(190)


 انسان

من بسی دوستان مخلص را دیدم که در اوج سختی ها به جای این که ترکم کنند، درکم کردند؛ ولي....

من سیم خاردار را دیدم که نه پشت و رو دارد و نه رنگ و بو. همه را یکسان می گزد و یک رنگی را می سزد.

من بسی جوانمردانی را دیدم که حتی هنگامی که  بی کس هم بودند، ناکس نبودند.

 من فانوس دريايي را ديدم كه شبانگاهان هماره چشمانش را مي گرداند و راه گم كردگان را ره مي نماياند.

من حلقه هاي زنجير را ديدم كه زير برف و باران زنگ زدند ؛ اما به همديگر نيرنگ نزدند. به يكديگر چسبيدند و همبستگي را تحقق بخشيدند.

ادامه دارد...

                                     شفيعي مطهر 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 25 مرداد 1391 | 5:57 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                 نایت اسکین

         دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(189)


tree spring summer fall autumn winter snow animated gif

من سرخ گلی را دیدم که می کوشید به تنهایی بار بهار را بر دوش كشد و بهار را براي خزان زدگان به ارمغان آورد و افسانه « با یک گل بهار نمی شود» را ابطال کند.او يك تنه با همه لختي ها،كار و با سختي ها،پيكار مي كرد.

 من دو قطره آب و نیز دو تکه سنگ را دیدم كه به هم نزدیک شدند، قطره ها تشكیل یك قطره بزرگ تر را دادند ؛ اما دو تکه سنگ هیچ گاه نتوانستند با هم یکی شوند. بنابراين دريافتم  هرچه سخت تر و قالبی تر باشیم ،فهم دیگران برایمان مشکل تر، و در نتیجه امکان بزرگ تر شدنمان نیز کاهش می یابد.

 

23667235354307097321 سواحل هاوایی را با این عکس ها حس کنید 

من آن گاه كه توفان خشم و خروش و دهان کف کرده و پرجوش دریا را دیدم ،دانستم که دريا غمی جانگداز در سر و دردی دراز در دل دارد.

من مداد پاک کن را دیدم که به خاطر اشتباه دیگران خودش را کوچک می کرد. این گونه جوانمردیش را آزمودم و پایداریش را ستودم.

من دلی را دیدم که هزار بار شکست؛ اما شکستن را نیاموخت.

ادامه دارد... 

                                شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 23 مرداد 1391 | 6:26 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نایت اسکین

                دل ديدني هاي شهر

                  سرب و سراب(188)

           نایت اسکین

من کوچه ای را دیدم که کهنسالی از آن خارج می شد. او به من گفت : نرو که بن بست است !

 ولی من گوش نکردم ، رفتم .هنگامی که برگشتم و به سر کوچه رسیدم ،پیر شده بودم . .

 نایت اسکین 
من بسياري را ديدم كه بخشايش را نشانه كوچكي و انتقام را علامت بزرگي مي پنداشتند. با خود انديشيدم كه اگر چنين بود چرا خدا اين قدر بزرگ است؟
             نایت اسکین

من انسان های بزرگ را ديدم كه، عظمت دیگران را می بینند و 

انسان های متوسط را كه، به دنبال عظمت خود هستند

و انسان های کوچک را كه، عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند.

 

گور دسته جمعی در عراق

من مرگ واقعي را نه در دفن در خاطر خاك كه در محو از خاطره هاي پاك ديدم.

 

 

 من کسی را دیدم که با سر، ده ها سنگ را می شکست ، اما در برابر سركشان سر بر خاك مي نهاد. من سري را شايسته سروري ديدم كه جز در برابر حق فرود نيايد.

ادامه دارد...

                                   شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 21 مرداد 1391 | 5:21 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

    دل ديدني هاي شهر سرب و سراب(187)

    (به بهانه فرارسیدن ماه مبارک رمضان و شب هاي قدر)

 امام صادق(ع) : هنگامي كه روزه هستي بايد گوش و چشم تو از حرام ، و باطن و تمام اعضاي بدنت از زشتي ها روزه باشد. 

 

من ماه مبارك رمضان را ماهي ديدم كه سرآغازش رحمت، ميانه اش مغفرت و پايانش رهايي از آتش دوزخ بود.

     من رمضان را ماه انفجار نور دیدم و فصل سبز سرور. 

من شکم و شهوت را زمینی ترین اندام ها دیدم و چون آن دو اندام را روزه دار دیدم از هرزه گردی هاي دیگر اندام ها چون چشم،گوش، زبان و...بر خود لرزيدم. 

 من رمضان را بهار دل ديدم و شب هاي قدر را فصل فضائل. اين فصل با رويت هلال آغاز مي شود؛ اما فصل بهار دل ها نه با رويت هلال كه با تحول در حال آغاز مي گردد.  

 من بهار ذمضان و شب هاي قدر را چون نسيمي ديدم كه نه تنها خاك را ، كه افلاك را حيات مي بخشد. نسيم سحرگاهانش مشكبار است و شميم شامگاهانش خوشگوار.  

  من در رگ های هر شب رمضان بويژه در شب هاي قدر ، نور نيايش را جاري ديدم. در انبان هر لحظه عطري از عشق نهفته و غنچه اي از شوق شكفته است. نسيم رمضان بهارآفرين است و عطرآگين. نسيمش نرم خيز است و شميمش ، مشكبيز. 

 من در شب هاي قدر از حنجره هر پنجره آواي تلاوت قرآن را مي شنوم كه در كوچه ها عطر معنويت مي پراكند. بر شاخساران گلدسته ها گل تكبير مي شكفد و سينه سياه ظلمت را مي شكافد. از ساقه ترد لحظه ها جوانه هاي سبز عرفان و شكوفه هاي سرخ ايمان مي رويد. 

ادامه دارد...

                                        شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 19 مرداد 1391 | 5:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                                      گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

                             دل دیدنی های شهر  

                       سرب و سراب(186)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


 

من جهان بزرگ را براي پرواز روان هاي آزاده قفسي تنگ و محبسي پرنيرنگ ديدم. 

 
 من انسان هایی را رستگار دیدم که می کوشند تا خویشتن خویش را بیابند و برای تکامل آن بشتابند. 
من لیموی ترش را چشیدم.دیدم با آن هم می توان شربت شیرینی درست کرد.
 
 
من در ورای دریاهای دور و دراز نه شهری غماز که شهرهایی پر رمز و راز را دیدم.«...سیروا فی الارض فانظروا...» اين انديشه مرا بر آن داشت تا آن رمز و رازها را دریابم و با آن شهر خود را دریابم.
من مرغ معصوم قانون را دیدم که در مسلخ توسعه نیافتگی جهان سوم سر می بریدند و بر پدال قاطعیت پای می فشردند. 
نایت اسکین

  ادامه دارد...

                                شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 18 مرداد 1391 | 5:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                              گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

                             دل دیدنی های شهر  

                       سرب و سراب(185)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


rhp17.jpgحافظ
 
من شمعي فروزان را در سينه اي سوزان ديدم ؛ بنابراين دانستم كه كسي اسرار گردون را مي فهمد كه سوزي در درون دارد.

 

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

من در شهر سرب و سراب انسان هایی بسیاری را دیدم که نیمه ای پنهان داشتند. هر شهروند اين شهر در دانشگاه روزمرگي هاي جامعه اين درس را عملا مي آموخت و  عمري در تنور رياكاري و تظاهر مي سوخت.

نایت اسکین

من افراد بدبين و خوش بين را دیدم . افراد بدبين در هر فرصتي مشكل را مي بينند؛ ولی اشخاص خوش بين در هر مشكلي فرصت را می جویند.(با الهام از سخن چرچیل)

  دست دعا

 

من دست های دعا را چون شكوفه هاي راز شكفته بر شاخساران نياز دیدم .هر دست شاخساري برآمده از زمین و کشیده به سوی آسمان. 

 

من در هر شبانگاه امید،میوه خورشید را بر شاخساران آگاهي تابنده ديدم. 

نایت اسکین

  ادامه دارد....

                                 شفيعي مطهر 

..


 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 17 مرداد 1391 | 5:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                                          گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

                         دل دیدنی های شهر 

                       سرب و سراب (۱۸۴)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

من گزمه هایی را دیدم نوزستیز و شعورگریز. آنان روزنه های ماهتاب را می بستند و پنجره های آفتاب را می شکستند؛ چشم هاي آفتاب و چشمه هاي آب را كور مي كردند تا مبادا رگ هايي از آلودگي و رگه هايي از بيهودگي اذهان را بيالايد و ايمان را بفرسايد.

 

من رویاها را دیدم که چون مهر بر سینه سپهر دل می درخشند و به زندگی حیات و حرکت می بخشند. زندگی بدون رویاها چون پرنده ای بی پر و بال است و رونده ای بی آمال.

 

من امروز واژه هاي ناب و كلمات كتاب را نشسته بر امواج نور و پرنده برفراز معراج شعور ديدم.رايانه ها چونان اقيانوس نور ، فانوس هاي كور را از ميدان به در كرده اند. آنان را كه از شتاب گذر زمان بازمي مانند، بي خبر از راز مي دانند.

 

 

 من كسي را ديدم كه بر بلنداي بلندترين چكاد زمين برآمد، ولي از پس زمان برنيامد.زمين او را برافراشت،اما زمان وي را فروگذاشت.او نمي دانست بايد هماهنگ با زمان پرواز كرد، نه همگام زمين.

من روزه را فرصتی ديدم  تا چند قطره تشنگی به حلقوم روح بچكانيم و مرهمي بر دل مجروح  برسانیم .

 
 
 
 من قدرت شگفت انگیز باورهای مذهبی را در بنای صومعه ای بر فراز صخره های سخت بوتان در جنوب شرقي آسيا دیدم. 
 
ادامه دارد... 

                                     شفيعي مطهر 
 

 

 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 14 مرداد 0 | 6:0 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 من تاریخ را کابوسی دیدم که مورخ می‌کوشد تا انسان ها را از آن کابوس برهاند.

من در نظام مدیریتی شهر سرب و سراب ارادت را دیدم که جای مهارت نشسته و در نتیجه ریاکاری جایی برای صداقت نگذاشته بود.ماهران را دیدم که مهارشان می کردند و مریدان را بر مدارشان می نشاندند. 

 من تقوا را مهم تر از تخصص دیدم؛ اما كسي را كه بدون تخصص مسئوليتي را بپذيرد، او را بي تقوا مي دانم.

 

من سخت كاركردن را مهم نديدم، بل كه مهم تر كار سختی را دیدم که هوشمندانه انجام دهند. 

من بسیاری از تحولات و انقلاب های بشری را در برخی از کشورهای جهان دیدم که انقلابیون برای مردم دسته کلیدهایی را به ارمغان آوردند که چندین دهه از عمر ملت ها در آن صرف شد تا فهمیدند که هیچ یک از آن کلیدها هیچ دری را باز نمی کند. 

ادامه دارد... 

                               شفیعی مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                         دل دیدنی های شهر 

                       سرب و سراب (۱۸۳)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 12 مرداد 1391 | 5:32 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                                گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                         دل دیدنی های شهر 

                       سرب و سراب(۱۸۲)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

Bookgun 

من مردمی را دیدم که به کتاب نور آن گونه می نگریستند که به سلاح کور. 
                        دعا 
 
من کسانی را دیدم که خنده را از مردم دریغ و اندوه را تبلیغ می کنند. اینان دانسته یا ناخواسته دشت معنویت را سترون و بوستان فضیلت را چراگاه اهریمن می سازند. 
                        
 
من هیچ لذتی را بالاتر و والاتر از بخشیدن و بخشودن ندیدم؛ زيرا انسان از بخشودن احساس شخصيت مي كند و از بخشيدن احساس عظمت. 
                      
 
من دنياي انسان هاي مثبت نگر را انباشته از عناصر مثبت ديدم؛ زيرا اگر تو مثبت باشي، هيچ چيز براي تو منفي نيست. اگر منفي باشي، همه چيز برايت منفي است. سرچشمه هر آنچه در اطراف توست، خودت هستي. تو آفريننده دنياي خود هستي.  
                      
 من دنيا را ساخته ذهن ها ديدم . هر يك از آدم ها خانه اي در ذهن خود مي سازند و در خانه دنيا مي زيند. همه ما در يك دنيا زندگي نمي‌كنيم، بلكه به تعداد ذهن‌ها، دنيا وجود دارد. هر ذهني در دنياي خودش زندگي مي‌كند؛ آن ذهن دنيا را مي‌سازد. اگر همه چيز بر ضد توست يا ويرانگر و خصمانه به‌نظر مي‌رسد، به اين سبب است كه تو در درونت آن مركز مثبت را نداري. پس به اين فكر نكن كه چگونه صداهاي منفي را تغيير بدهي.  
 
ادامه دارد... 
                                      شفیعی مطهر

موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 11 مرداد 1391 | 5:40 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                             گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                     دل دیدنی های شهر 

                   سرب و سراب(۱۸۱)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

من همه انسان ها را با پرهايي چون پروانه و بال هايي بر شانه ديدم كه مي توانستند پر و بال بگشايند و پرواز را بيازمايند ، سينه سپهر را درنوردند و مهد مهر را در برگيرند....اما کم دیدم شکوفایی گل این راز را بر شاخسار پویایی پرواز!! 

 

 

من زندگی را رویایی دیدم که باید آن را با رویت ، روايت كرد. تعبير هر رويا با راوي آن است. هر كسي مي تواند روياهاي خود را به هر شكلي تعبير كند و به آن واقعيت بخشد. 

 

 

من در هر رفتن، رسيدن را نديدم؛ اما براي هر رسيدن گزيري جز رفتن نيست! حتي در بن بست ها هم راه پرواز باز است!

 

 
من مورچگانی را دیدم که دست به دست یکدیگر داده و با مشارکت همگانی خود پلی برای گذار و سمبلی برای ایثار ساختند.اين پل‌ها نماد كمال هم افزايي و نمود شور و حال شکوفایی است. هيچ كدام از مورچه‌ها به تنهايي نمي‌توانند از اين دهانه‌ها عبور كنند، ولي هم ‌افزايي گروهي اين امر را ممكن مي‌كند.
 
 Living Root Bridge at Nongriat - Cherrapunjee, Meghalaya
 
من  پل هايي را ديدم نه از سنگ و سيمان كه از شاخساران درختان.پل هايي كه با گذشت زمان بر باور خود مي رويند و بر بستر خود راه كمال را مي پويند.
 

من سرزمینی را دیدم با واژه هایی وارونه و مفاهیمی واژگونه :جایی که «گنج »، "جنگ" می شود، «درمان »، "نامرد" و « قهقه »، "هق هق" ؛

 اما « دُزد »، همان "دُزد" است، « درد»، همان "درد"و« گرگ »، همان "گرگ" !!

 
ادامه دارد...
                                شفیعی مطهر

موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 6 مرداد 1391 | 6:15 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                             گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من هيچ كس را نديدم كه نويسنده سناريوي نمايش زندگي خود باشد؛ اما فهميدم كه چون ناگزير از بازي در نقش خود هستم، بايد بكوشم تا نقش خود را خوب بازي كنم. 

 من دست هاي خود را بدون قدرت و نيرو ، و دلم را انباشته از آرزو ديدم؛ بنابراين از خدا خواستم يا به دست هايم نيرو بخشد، يا از انبوه آرزوهایم بكاهد. 

 من در شهر تاريك سرب و سراب كتاب فروشي را ديدم كه خوشه اي از خورشيد را به بهاي شمعي از اميد مي فروخت و كس آن را نمي خريد....و چقدر دلم براي پروانه ها سوخت!! 

  من در واپسين سطرهاي مشق روزانه آدم هاي حقير دو نكته را در هر روز مي ديدم: آرزوي مرگ و مرگ آرزو! 

من ميل هاي فروخفته و نياز هاي نهفته را چون خاري در بستر و آتشي زير خاكستر ديدم كه چون راهي براي بروز بيابند، به سوي انفجار مي شتابند.  

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

ادامه دارد...          

                                            شفیعی مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۸۰)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 5 مرداد 1391 | 5:38 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                                    گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۷۹)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

من در هيچ جامعه تحت حاكميت استبداد و ستم را بدون اعتراض . خروش و فرياد نديدم. اگر در جامعه اي استبدادي، خروش و فريادي نمي شنوي، اين نشانه اوج استبداد است و سلطه مطلق بيداد. 

 من گستره دنيا را بسيار گسترده ديدم. سهم هر كسي از اين دنياي گسترده به اندازه ژرفاي ريشه و شكوفايي انديشه اوست.پر و بال بگستر و با این شهپر تا اوج  بپر! 

 

من دنيا را در دست هاي توانمند انديشمندان ژرف نگر و سختكوشان تلاشگر ديدم.

من گاه نسیم یک تصمیم را دیدم که دریچه های زندگی یک انسان را به روی اندوه یا شادی ، سعادت یا تنگدستی ، مصاحبت یا تنهایی ، و عمری طولانی یا مرگی زودرس باز کرد. 

من بیشتر افراد را دیدم که بیش از این که ریسک لازم را برای تحقق رویاهای شان انجام دهند، سخت کار می کنند که آنچه را که دارند، از دست ندهند. 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد 

ادامه دارد... 

                               شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 3 مرداد 1391 | 5:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۷۸)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org  

من انجام  هيچ كاري را بزرگ نديدم؛ زيرا هر كار را به كارهايي كوچك تر تقسيم كردم.

 

من در انجام هر كار بزرگ و رفتن به هر راه سترگ ،دشوارترين كار و اقدام را برداشتن نخستين گام ديدم. 

  من مشکلات را به عنوان فرصت هایی دیدم که به ما داده اند تا بتوانیم جوهر وجود خود را باور ، و همه توانمندي هاي نهفته و استعدادهاي خفته خود را بارور کنیم. 

من پنهان کردن دانش خود را بهتر از آشکار کردن نادانی خود دیدم. 

من رادمردان آزاده را بر این باور ديدم که در سرزمینی که نتوان مردانه زیست، مردانه مردن ،عين زندگی است. 

ادامه دارد...

                                  شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 1 مرداد 1391 | 5:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 من فرومایه و وقیح را دیدم و دانستم که نباید با او جدل کنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روح را تباه می کند .       

 من حسود را ديدم و دانستم بايد از او دوری کنم، چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم، باز هم از من بیزاراست. 

من کودک را ديدم و فهميدم كه نبايد با او بحث كنم ، چون مرا با دانش خویش می سنجد و هم سطح خویش می پندارد.

 من دشمن را دیدم .برای رویارویی با دشمنی های او با دوست بیشتر مهربانی کردم.

 

من افراد موفق را دیدم که کارهای متفاوت انجام نمی دهند؛ بل كه كارها را به گونه اي متفاوت انجام مي دهند.

ادامه دارد....

                                  شفیعی مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۷۷)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org  


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 30 تير 1391 | 5:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                              گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من خوشبخت را كسي نديدم كه مشكلاتي ندارد، بل كه خوشبخت كسي است كه با مشكلات، مشكلي ندارد. 

من عرصه زندگی را پر از گره های پیوسته و درهای بسته دیدم. گره ها و درهایی که من نبسته بودم ، اما  مسئوليت بازكردن آن بر دوش من بود. 

من در گستره پر پيچ و خم حيات در هر فرازي، رازي را شكفته و در هر فرودي، سودي را نهفته ديدم. دانستم اگر راهبري امور را به رهبر هستي بخش حكيم بسپارم ، او بهتر ما را به سرچشمه كمال مي رساند.

 

 من انسان ها را در حال یک بازی دیدم،که گاهی می برند و گاهی چیز یاد می گیرند.

( با الهام از سخن رابرت کیوساکی - شارون لچتر، نویسندگان کتاب با بای دارا، با بای نادار)  

من احمق را دیدم و دانستم که نباید با او بحث کنم و باید بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند.      

ادامه دارد... 

                              شفيعي مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۷۶)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 28 تير 1391 | 7:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                              گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من شهريار ناآگاه از درد شهروندان را چونان گوركني ديدم كه به دفن دانايي دل بسته و رشته افكارش از هم گسسته است ؛ زيرا مردم امانت آسمان و اصالت خان و مان شهريارند.(با الهام از سخن كورش بزرگ

من شهرياراني را ديدم كه بر سر شاخ نشسته و بيخ را مي بريدند و هر شهروند بيم دهنده را زبان از كام برمي كشيدند....و من نمي دانم چقدر از اين ناآگاهان خودخواه بايد در زباله داني تاريخ سقوط كنند تا اين خيل عظيم شهرياران ناشنوا و نابينا به هوش آيند و ديده را بگشايند!! 

من چه بسيار حاجياني را ديدم كه خانه خدا را نه طواف مي كنند، كه خدا را دور مي زنند. 

 من جمعيت انسان ها را رو به افزايش، اما انسانيت را رو به كاهش ديدم. 

من شهر سرب و سراب را چونان دريايي خروشنده با فضاي توفنده ديدم كه خس و خاشاك هاي بي ارزش را برمي كشاند و بر صدر مي نشاند؛ اما گوهرهاي ارزشمند و سرافرازان سربلند را به ژرفاي انزوا مي برد. 

ادامه دارد... 

                                شفيعي مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۷۵)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 26 تير 1391 | 7:51 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                            گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من فرقي بين قطره و اقيانوس نديدم، زيرا مهم اين است كه آسمان در سيماي زلال و سينه سيال او جلوه گر باشد. 

 من كاخ خوشبختي را بر چهار ستون استوار ديدم:

 فراموشي غم هاي گذشته،فراموش نكردن عبرت هاي گذشته ، غنيمت شمردن حال و اميدواري به آينده.

 45732 243 ترین های دنیای پرندگان + عکس پرندگان 

من شاهین را سریع ترین و کرکس را بلندپروازترین پرنده دیدم؛اما...

45728 528 ترین های دنیای پرندگان + عکس پرندگان 

...اما ندانستم در این شتاب شکوهمند و پرواز بلند آن كه مرزي را نمي شناسد و از هيچ لرزي نمي هراسد  شاهين فكر و كركس ذكر است كه سينه سپهر را درنورديده و گنجينه مهر را ديده اند.

من آغاز عمر واقعی هر انسان را از لحظه ای دیدم که خود می اندیشد و راه مي سپارد و بر لوح باور خود، سرنوشت خود را مي نگارد.

 من آفتاب را ديدم كه تنها به گياهاني نور و گرمي مي بخشد كه دانه را چاك كرده و سر از خاك به درآورده باشند.  

ادامه دارد... 

                            شفيعي مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۷۴)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 24 تير 1391 | 6:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                                    گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۷۳)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من خوشبختی را دیدم که به سراغ کسانی می رفت که فرصت اندیشیدن به بدبختی را نداشتند. 

من دریادلانی را دیدم که هر سنگی را بداندیشان به سوی آنان پرتاب می کردند، آنان به جاي متلاطم شدن سنگ را در ژرفاي سينه گسترده خود غرق مي كردند. 

من انسان هاي شجاع را ديدم كه خوشبختي و بدبختي را چون دست هاي راست و چپ هر دو را به كار مي گرفتند. 

من زندگي را چون نگارگري بدون پاك كن ديدم ، بنابراين كوشيدم به گونه اي نقش بيافرينم كه نياز به پاك كردن نداشته باشد. 

من لازمه خوشبختي را حذف افكار كهنه ديدم نه جذب چيزهاي تازه. 

ادامه دارد... 

                                  شفیعی مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 21 تير 1391 | 6:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من هر خوبي را زيبا ديدم؛ بنابراين من كوشيدم به جاي صورت زيبا به دنبال قلب زيبا باشم؛ زيرا هر زيبايي هميشه خوب نمي ماند، اما هر خوبي هميشه زيباست.

 

من در فراز و فرود زندگی هیچ سختی و تنگنایی را ندیدم مگر آن که در ژرفای آن حکمت  الهی و سوز آگاهی نهفته بود.

 (با الهام از سخن امام صادق علیه السلام)

 

من آن گاه که آموزش و پرورش را دیدم ، فهميدم كه با روش های دیروز نمی توان کودک امروز را برای زندگی فردا آماده کرد.

 

من در هر خانه ای که دیدم بزرگ ترها، کوچک می شوند، فهميدم كه كوچك ترهاي آن خانه هيچ گاه بزرگ نخواهند شد.

 

من بسیاری از خفتگان را دیدم که جز با طنین صدای کلنگ گورکن و كشاكش كفن بیدار نشدند.(با الهام از سخن ناپلئون بناپارت)

 الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا ؛ مردم در خواب اند.وقتي مي ميرند، بيدار مي شوند.

(حديث شريف ) 

 

ادامه دارد...

                                           شفيعي مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۷۲)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : یک شنبه 18 تير 1391 | 6:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                                    گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۷۱)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

من انسان را تنها آفريده اي ديدم كه نمي خواهد همان باشد كه هست. در عين حال مي خواهدتا همه تغيير كنند تا مثل او شوند، چون خود را بهترين مي داند. 

من آنچه را كه نمي توانستم فراموش كنم ، بخشيدم و آنچه را كه نمي توانستم ببخشم، فراموش كردم. 

من آغازين روز تنهايي خود را روزي ديدم كه لغزش هاي حاصل از پرگويي مرا ستودند و فضايل سكوتم را ناچيز شمردند.

 

 

من در جعبه مدادهای رنگی مداد سفید را دیدم که بر پایه پاکدلی می بالید؛ اما از بیکاری می نالید.

 

من مشکلات امروز را دیدم که برای امروز کافی به نظر می رسید، بنابراين كوشيدم مشكلات فردا را به آن نيفزايم. 

ادامه دارد... 

شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 16 تير 1391 | 10:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

                             گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من فراموش شدگان را ديدم كه هرگز فراموش كنندگان خود را فراموش نمي كنند. 

من اشتباهات هر انسان را در آغاز چون رهگذری ديدم كه سپس به صورت مهمان درآمد و سرانجام جاي صاحب خانه را گرفت. 

من براي انسان هيچ كاري را سخت تر از فكركردن نديدم. 

من كساني را ديدم كه هرگز روي خوشي را نديدند؛ زيرا خوشي خود را در رنج ديگران مي ديدند. 

من چه بسياز زراندوزاني را ديدم كه براي مال دنيا كيسه دوختند؛ غافل از آن كه لباس آخرت كيسه ندارد. 

ادامه دارد.... 

                              شفیعی مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۷۰)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 8 تير 1391 | 6:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                            گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۶۹)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 

من عظمت شخصیت و گستردگي دنياي هر كس را به اندازه وسعت تفكر او ديدم. 

من تجربه را نامي نيكو ديدم كه همه بر روي اشتباهات خود مي گذارند....و خيلي هم بي جا نيست! 

من آگاهان را ديدم ، در حالي كه خود در رنج بودند و ناآگاهان را ؛ در حالي كه ديگران از آنان در رنج بودند. 

اراده،خواست،شخصیت،

من اراده هاي ضعيف را ديدم كه در حرف تجلي مي يافت و اراده هاي قوي را كه در عمل تبلور داشت. 

من هرگاه با انگشت كسي را نشان دادم ، سه انگشت خود را ديدم كه به سوي خودم نشانه رفته بود. 

ادامه دارد...

                              شفيعي مطهر


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 5 تير 1391 | 6:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                             

من داشتن بینش پویا را مهم تر و ارزشمندتر از بینایی پایا و دیده بینا دیدم.

(با الهام از سخن امام على علیه السلام: فَقْدُ البَصَرِ أهْوَنُ مِنْ فِقْدانِ البَصِیرَةِ.)

 من کوشیدم هر کس را همان گونه که هست، ببینم ،نه آن گونه كه خود مي خواهم؛ زيرا هر كس از ديد خود بهترين است. 

من نام هر كس را بهترين نت موسيقي نزد آن شخص ديدم؛ بنابراين كوشيدم هر كس را با زيباترين نام صدا بزنم تا نسبت به يكديگربيشتر احساس نزديكي كنيم. 

من در جامعه اي كه همه مثل يكديگر مي انديشند، كسي را نديدم كه زياد بينديشد؛ زيرا در چنين جوامعي فكر را يكي توليد مي كنند و ديگران مصرف مي كنند. 

من لحظه آزادي هر انسان را همان لحظه اي ديدم كه خود را باور دارد . 

ادامه دارد... 

                                   شفيعي مطهر

                            گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۶۷)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 3 تير 1391 | 11:42 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                             گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

  

من در سيماي شعر، قافيه را ديدم كه به شعر قيافه مي بخشيد؛ اما گاه موج معني كرانه هاي شعر را درهم مي شكست و آن را سپيد و آزاد مي ساخت. 

من سايه را صادق ترين عاشق خورشيد ديدم ، چون به محض رويت او ، جان مي بازد و  همه هستي اش را مي پردازد.

سایه چون طلعت خورشید بدید

نكند ســـجده، نجــنبد، چه كند؟!

 گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 من هوای نفس را چونان اسبی سرکش دیدم که سوار خود را در اوج تاختن در اعماق دره های نیستی سرنگون می کند.

 

من یلان نستوه و پهلوانان بشکوه را دیدم که صخره سنگ های خارا را در هم می شکستند ، اما با شنيدن سخني نابهنجار برمي آشفتند.

 توپ فوتبال

من ملت هایی را دیدم که فوتبال را باطل السحر همه مشکلات خود کرده بودند. فوتبال به عنوان مواد مخدری همه مشکلات را در سایه سار خود پنهان کرده بود. 

ادامه دارد.... 

                          شفیعی مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۶۷)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : پنج شنبه 1 تير 1391 | 9:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                             گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من هر كس را ديدم كه از تغيير طفره مي رفت ،سرانجام معمار نابودي خويش شد. 

 (با الهام از سخن هارولد ويلسون) 

http://www.pic.iran-forum.ir/images/r3taqujiwccxpuqgq9c7.jpg

من قاصدك هايي را ديدم كه پگاهان ديروز عطر گل هاي واشده آن سوي درياها را با خود آورده بودند، عطرهايي گوناگون و گاه پر افسون، برخي بهارآفرين بودند و بعضي ناشر نفرت و نفرين.

 من اعتبار بسیاری را در این سرای به مال دیدم ، اما در آن سراي به اعمال.

(با الهام از سخن امام هادي عليه السلام)

 

من دست هایی را دیدم که می توانستند با درایت و کیاست از سقوط یک مجموعه جلوگیری کنند، اما دست هاي مديراني ناآگاه را نيز ديدم كه بر سر شاخ نشسته و بيخ مي بريدند و تاريخ را نمي فهميدند. 

يكي بر سر شاخ بن مي بريد....

من در اين بيابان صدها سراب ديدم، اما يك سر آب نديدم.

دور است سر آب از این بادیه هشدار

تا غول بیابان نفـــریبد به ســـــــرابت

 ادامه دارد... 

                                 شفيعي مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۶۶)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 31 خرداد 1391 | 6:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

من پرنده ای را دیدم بی پر و بال که خاطرات پرواز روزی صد بار او را می کشت. بنابراین فهمیدم که کشتن پرنده کارد لازم ندارد. 

من ابر را دیدم ، نه پايبند زميني و نه دلبند زماني ، آزاد و رها به هر سوي پر مي كشد و به هر ديار سر مي زند، بي دريغ مي بارد و به هيچ يار و ديار دل نمي سپارد.از چشمان خيسش سخاوت مي بارد و از دستان ترش طراوت مي تراود. 

من غنچه را ديدم كه زندگي را لب بستن و رازآلود نشستن مي دانست...

گل را ديدم كه حيات را سرخ شكفتن و راز دل گفتن مي پنداشت...

...و گل بالاخره يكي دو پيراهن بيش از غنچه پاره كرده است!! 

من كساني را ديدم كه در دنياي كوچك خود گم شده بودند.

نيز كساني را ديدم كه دنياي بزرگ را در شخصيت بي كران خود محو كرده بودند. 

 

من چه بسيار كساني را ديدم كه چون نتوانستند استاد تغيير شوند،قرباني تقدير شدند. از اين معني دريافتم كه هر كس خود را عوض نكند، تعويض خواهد شد. 

ادامه دارد...

                                  شفیعی مطهر

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۶۵)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org  


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1391 | 6:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من بسیاری از افراد را چون قطار شهر بازي دیدم که با بودن در کنارشان لذت می بردم ،ولي با آنان به جايي نمي رسيدم. 

من چون مي خواستم كسي باشم كه تا كنون نبوده ام ، ناگزير راهي را پيمودم كه تا كنون نرفته بودم. 

 من خود را چون درختي كهن ديدم كه حتي اگر تبر را بر ريشه ام نواختند و اخگر را بر انديشه ام افروختند، تا مي توانم بايد با پايداري بمانم و بر همه بوم و بر ، بار و بر افشانم.

 

 من رود را ديدم كه خرامان مي گذشت و كوه فرازمند را تنها مي گذاشت. كوه بشكوه با اندوه گفت:اي رود شتابان ! كجا از من سربلندتر و فرازمندتر مي يابي؟ رود پاسخ داد:

ما ز بالاييم و بالا مي رويم     ما ز درياييم و دريا مي رويم 

من خود را چون چوب كبريتي ديدم كه گاه بايد آن را به آتش بكشم تا روشنايي ببخشم. 

ادامه دارد... 

شفیعی مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۶۳)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : جمعه 26 خرداد 1391 | 6:19 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من خودکامه ای را دیدم چون همه خودکامگان که معنی و مفهوم مردم سالاری را نفهمید و به مغزش فرونرفت؛ تا ناگزیر دموکراسی چون گلوله ای گل مغزش را با خود برد!!

 

من فرمانروایی را دیدم که شهری را با یخ بنا کرده بود. او با این بنای پوشالی با هر بارقه گرمی و نور، و شراره ای از شعور می جنگید. 

من غنچه را دیدم با دلی پر از امید به شکوفایی...

من گل را دیدم با دلی انباشته از حسرت....

 و گلاب را دیدم که تنها عطر خاطرات گذشته از دل شیشه ای اش می تراوید. 

من کسانی را دیدم که زنجیر اسارت دنیا را گسستند . در نتیجه دنیا را اسیر خود کردند. 

من خود را مسافری دیدم که پیش از دیدن فصل سبز شکفتن باید فصل زرد پژمردن را ببینم. 

ادامه دارد.... 

شفیعی مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۶۲)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org 


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : چهار شنبه 24 خرداد 1391 | 8:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                       گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

من ساعت ها و تقویم ها را دیدم . با خود گفتم :عمری که به بطالت گذرد، چه نيازي به شمارش ايام و گزارش صبح و شام؟!

 

من برگ‌های کتاب را چونان پر و بال هایی دیدم که روح ما را به عالم نور و روشنایی پرواز می‌دهند. (با الهام از سخن فرانسوا ولتر)

 

من از دیروز آموختم که امروز زندگی کنم و به فردا امیدوار باشم.(با الهام از سخن انیشتین)

 آشنایی با خانه های قدیمی كردستان

من دو لنگه در چوبی حیاط را دیدم . گرچه قدیمی و کهنه اند و جيرجير مي كنند، اما  هنوز مردانه دست در دست يكديگر نهاده و خانه و آشيانه را پاس مي دارند.

 

من صخره سنگی خارا را دیدم نشسته بر لب دریا. او سال ها در برابر امواج كوه پيكر، سينه را سپر و باور به ايستادگي را بارور كرده بود. 

ادامه دارد...

                      شفیعی مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۶۱)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org  


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : دو شنبه 22 خرداد 1391 | 6:41 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 

                         http://ravabet.com/img/oscar/1321453335.gif

من زائري را در حال نيايش ديدم در غار حرا و بر فراز شهر خدا. نمي دانم او از خدا چه مي خواست؛ اما مي دانم خدا از او مي خواست  با عزت و آزادي زندگي كند و براي بهشت زميني، برازندگي . 

 

من ماري را ديدم كه چون با يك سر نمي توانست مسائل پيچيده جهان هزاره سوم را تحليل كند، يك سر ديگر نيز برآورده بود. چه تاسف خوردم بر حال ملت هايي كه همه زحمت انديشيدن و تفكر و سرنوشت خود را به يك سر سپرده بودند!!آن هم سري سركش با زباني از آتش!! 

داستان آیینه

من چون سیمای خود را در آیینه  زيبا ديدم؛ بنابراين كوشيدم تا با كارهاي زشت آن را نیالايم.

...و چون روزي ديگر سيماي خود را زشت ديدم؛ بنابراين كوشيدم تا با كارهاي زيبا آن را بيارايم. 

من سقف هايي كوتاه را بر ستون هاي سياه استوار ديدم كه جز كوتوله هاي پست و مزدوران دنياپرست در زير آن نمي گنجيدند. سروقدان آزاده و رادمردان دلداده در زير اين سقف هاي پست يا بايد بي سر بزيند ،يا در برابر سركشان سر بر آستان بسايند.

http://www.khabaronline.ir/images/2011/4/20110430100416586.jpg http://www.khabaronline.ir/images/2011/4/20110430100415872.jpg

من دنیاخوارانی را دیدم که جز سنگ گور و نفرت و نفرین و نفور با خود نبردند.

 

ادامه دارد... 

                                      شفیعی مطهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                             دل دیدنی های شهر 

                           سرب و سراب(۱۶۰)

                               گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org  


موضوعات مرتبط: قطعه ادبي

تاريخ : شنبه 20 خرداد 1391 | 6:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 ... 39 40 41 42 43 ... 71 صفحه بعد