هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1350)
«فرجاد» و «باسواد»کیست؟
امروز سواد نه به معنی «خواندن و نوِشتن» و «نگاشتن و نهِشتن» است،
بلکه امروزه کسی را «فرجاد» و «باسواد» می نامند،
که در وجودِ خویش «دانایی تنویر» و «توانایی تغییر» دارد.
کسی که «انباری از نگاشته ها» و «تلَنباری از انباشته ها»در ذهن دارد،
ولی همۀ این «محفوظات» و «ملحوظات»؛
نتوانسته «شیوۀ زندگی» و «میوۀ ارزندگی» او را بهبود بخشد،
او نه «دانایی ورجاوند»،که «چارپایی بر او کتابی چند»است!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
سواد: سیاهی،نوشته، رونوشت ، شبح ،سیاهی شهر که از دور دیده شود، در فارسی به معنای خواندن و نوشتن ، معلومات
فرجاد: فاضل و انشمند
نهشتن: نهادن ،گذاشتن،نهستن، نشاندن؛نصب کردن
ورجاوند: ارجمند، گران قدر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1348)
«آژوی برتر» و «آرزوی بهتر»
هر «قطرۀ آب» و «شطرۀ سحاب»،
جز «رَستن از حصار» و «پیوستن به جویبار»،
هیچ «آژویی برتر» و «آرزویی بهتر» ندارد،
و هر «جویبار جاری» در هر «مجاری»،
هدفش در هر «فراز و فرود»،«پیوستن به رود» است.
نیز هر «چشمۀ جوشان» و «رود خروشان»،
«پیمانی فراتر» و «آرمانی پویاتر» از این ندارد،
که با «خروشِ خامِ پویا» در «آغوشِ مامِ دریا» بیارامد.
بیاییم «لال» و «زلال»،
از چشم چشمه ها «بجوشیم» و در بستر رودها «بخروشیم»
و «دریایی از پیوستگی» و «اتوپیایی از همبستگی» را به نمایش بگذاریم!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
آژو: کوشش، همت و غیرت(واژه اوستایی)
شطر(شطره): جزو، پاره، نیمة چیزی
اتوپیا: مدینه ی فاضله،آرمانشهر (در زبانهای غربی utopia).
مفهومهای مشابهی از این واژه در آرای فلاسفه یونان باستان (افلاطون و ارسطو) عرضه شده و در فلسفهٔ اسلامی از آن به عنوان «مدینه فاضله» یاد شده است.
آرمانشهرخواهی (به انگلیسی:utopianism) عبارت است از دلبستگی به ایجاد یا خیالپردازی دربارهٔ یک نظم اجتماعی آرمانی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1347)
«سکوت»،«گران ترین یاقوت»!
ماهی آن گاه در «صَیدِ صَیّاد» و «شَیدِ شَیّاد» اسیر می شود،
که «دهان می گُشایَد» تا «طعمه ای بربایَد».
ماهی برای «بیوسیدنِ آب» لب می گشاید،نه برای «بوسیدنِ قُلّاب».
امّا با «کمالِ حقارت» به «وبالِ اسارت» درمی آید.
بنابراین «زبان» و «دهان» را
به «گاهِ سخن» باید از «نگاهِ اهریمن» محافظت کرد.
برای نادان،«گران ترین یاقوت»،«سکوت» است.
«سخنِ نهُفته، کانی گران» است و «سخنِ گفته، پیکانی بُرّان».
زنهار که از این «کانِ سازنده»،«دکانِ بازنده» «بسازیم»
و یک «عُمر خردورزی» را به یک «لحظه زبان هرزی» «ببازیم»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
یاقوت: از سنگ های معدنی گران بها به رنگ های سرخ ، زرد، کبود
صَید: شکار کردن، شکار، آن چه که شکار کنند
شَید: در فارسی به معنای مکر و حیله
بیوسیدن: امیدداشتن،توقع داشتن،طمع به چیزی داشتن
وبال: سختی، عذاب،سوء عاقبت
کان: معدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1346)
«قهرمان گویا» یا «راژمانِ پویا»؟!
من «راننده ای آزاد» را با «دنده ای مازاد» دیدم
که خودروی خویش را «به هر سوی می رانَد» و «به هر کوی می دوانَد».
او با سرعتی «بیش و کم» هر «پیچ و خم» را می پیماید
و در هر «چشم انداز»، هر «دست انداز» را می گذرانَد.
من او را «رها دیدم» و «بارها سنجیدم»
با «راهبر قطار» در «همۀ اَقطار»،
که نه از «روی مِیل» ،که باید ناگزیر از «روی رِیل» برانَد.
زیرا راه آهن را بر پایۀ «سیستمی مُنسجِم» و «ساختاری مُنقسِم» ساخته اند.
ولی جادّه های آزاد چون «پیچ اند» و به هر سوی «می پیچند»!
حکومت هایی که در «جهانِ سیاست» با «توانِ کیاست»
می توانند «ساختاری ستوندار» و «راژمانی قانونمدار» بناکنند،
خود را در برابر سلطۀ هر «خودکامۀ ذمیمه»،«بیمه» می کنند.
آن چه ملّت ها را از « دار سختی» به «مدار خوشبختی» می رساند
نه یک «قهرمانِ گویا»،که یک «راژمانِ پویا» است!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
راژمان: ساختار،سیستم،دستگاه،نظام،سامانه
اَقطار: اقلیم، ناحیه(جمع قُطر)
مُنسجِم: همآهنگ ، سازگار، بانظم
مُنقسِم: قسمت شده بخش بخش شده
کیاست: زیرکی هوشیاری،دانایی،تیزهوشی،فراست
ذمیمه: نکوهیده ،زشت، ناپسند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1345)
«حنجره» یا «پنجره»؟!
در «بیشۀ بشری» و در «اندیشۀ پژوهشگری »،
هر یک از ما انسان ها «هالی پوینده» و «نهالی روینده»ایم.
نیز هر یک از ما «جاری بلند» و «نجّاری فرهمند» هستیم.
ما می توانیم در «کارگاهِ هستی» و در «پناهِ حق پرستی»،
از نهالِ وجودِ خویش «چوبۀ دار» بسازیم یا «پنجرۀ رو به گُلزار».
بیاییم برای «فریادِ حق،حنجره» و در برابرِ «انسدادِ فلق،پنجره»باشیم!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
هال:قرار، آرامش ، صبر، میله های ساخته شده از سنگ و گچ در کناره های میدان چوگان بازی
جار: فریاد،بانگ
انسداد: بسته شدن ،بندشدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1344)
«پیامِ حق» یا «کلامِ ناحق»؟!
خداوند به هر انسان یک «زبانِ گویا» داده است و دو «گوشِ شنوا»؛
تا از دیگران هم «پیامِ حق» را بشنود و هم «کلامِ ناحق» را،
ولی چون خود «سخن می گوید» جز «راهِ حق نپوید»!
هر کس یک ابزار دارد برای «گفتن» و دو ابزار برای «شنُفتن».
اگر دوست ،سخنِ باطل گفت و دشمن،سخنِ حق
هر دو را باید «با گوش شنید» و «با هوش سنجید»!
همیشه سخنِ باطل،«مردود» است و «مطرود»،
گر چه گوینده «دوست» و «نکوست».
و سخن حق «شنُفتنی» و «پذیرُفتی» است،
گر چه گوینده «دُشمن» و «ضدِّ من» است.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1343)
«رؤيت آب» یا «رؤياي سراب»؟!
ز برگِ عشق و گلبرگِ شقايق
ببايد ساخت يك گلگونه قايق
ز شهرِ هيچ و پوچِ مُلكِ هستي
تواني رفت تا شهرِ حقايق
در هر «پگاه» هر چيز نو مي شود، جز «نگاه».
پس بايدمان هر «پگاهِ نو» را با «نگاهِ نو» بياغازيم.
بكوشيم تا طراوت را در «نگاهِ نگارین» ببينيم، نه در «پگاهِ بهارین»،
هر پگاه، «دستانِ نرمِ نسيمِ بهار»، «برگ هاي سبزِ سپيدار» را ورق مي زند.
«رستاخیزِ هر برگ»، «ستيز با مرگ» است.
بعضي «چشمِ فريبا» دارند وبرخي «نگاهِ زيبا».
اگر «ريشه هاي نهالِ انسان» از «انديشه های زلالِ وجدان» بنوشند،
«شاخسارانِ سرسبزِ اين نهال» مي تواند با «میوه های سرخِ کمال»
بشریت را از «مِهادِ بیگاری» به «چکادِ رستگاری» برساند.
اين «تصوّري» نيست كه به «تصوير» كشيد ه ام،
بل بر این باورم که «سعادتِ بشر» مُبتنی بر «مساعدتِ خیر و شر» است .
اين باور «رؤيتِ آب» است ،نه «رؤياي سراب».
آنان كه از «آفتابِ حقيقت» و «مهتابِ واقعیّت» روي «بر مي تابند»،
ناگزير جز «سايۀ خويش» و «سازمایۀ تشویش» را «نمي يابند».
پس بياييم با «آفتاب بتابيم» و بيش از اين «احتجاب را برنتابيم».
#شفیعی_مطهر
---------------------------
مِهاد: بساط،بستر،گهواره،زمین پست،مهد
چکاد: قلۀ کوه،سر کوه ،پیشانی،میان سر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1343)
«رؤيت آب» یا «رؤياي سراب»؟!
ز برگِ عشق و گلبرگِ شقايق
ببايد ساخت يك گلگونه قايق
ز شهرِ هيچ و پوچِ مُلكِ هستي
تواني رفت تا شهرِ حقايق
در هر «پگاه» هر چيز نو مي شود، جز «نگاه».
پس بايدمان هر «پگاهِ نو» را با «نگاهِ نو» بياغازيم.
بكوشيم تا طراوت را در «نگاهِ نگارین» ببينيم، نه در «پگاهِ بهارین»،
هر پگاه، «دستانِ نرمِ نسيمِ بهار»، «برگ هاي سبزِ سپيدار» را ورق مي زند.
«رستاخیزِ هر برگ»، «ستيز با مرگ» است.
بعضي «چشمِ فريبا» دارند وبرخي «نگاهِ زيبا».
اگر «ريشه هاي نهالِ انسان» از «انديشه های زلالِ وجدان» بنوشند،
«شاخسارانِ سرسبزِ اين نهال» مي تواند با «میوه های سرخِ کمال»
بشریت را از «مِهادِ بیگاری» به «چکادِ رستگاری» برساند.
اين «تصوّري» نيست كه به «تصوير» كشيد ه ام،
بل بر این باورم که «سعادتِ بشر» مُبتنی بر «مساعدتِ خیر و شر» است .
اين باور «رؤيتِ آب» است ،نه «رؤياي سراب».
آنان كه از «آفتابِ حقيقت» و «مهتابِ واقعیّت» روي «بر مي تابند»،
ناگزير جز «سايۀ خويش» و «سازمایۀ تشویش» را «نمي يابند».
پس بياييم با «آفتاب بتابيم» و بيش از اين «احتجاب را برنتابيم».
#شفیعی_مطهر
---------------------------
مِهاد: بساط،بستر،گهواره،زمین پست،مهد
چکاد: قلۀ کوه،سر کوه ،پیشانی،میان سر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1341)
«تا زِنده ایم» ، «تازَنده ایم»!
«روندِ پیری» و «فرایندِ زمینگیری» ،
«افزودنِ اندوه» است و «پیمودن کوه».
انسان در کوه هر چه «فراتر» و «بالاتر» می رود،
«نیرویش می فرساید» ولی بر «اُفُقِ دیدش می افزاید».
آن که از«فرازِ کوه»،«چشم اندازِ بشکوه» را می نگرد،
«دنیایی وسیع تر» را و «سودایی منیع تر»را می بیند.
زندگی چون «دوچرخه سواری»،«استمراری»است.
دوچرخه سوار تا «رکاب» می زند،«شتاب» دارد.
آن گاه از «پایایی» فرومی افتد که از «پویایی» بازمی مانَد.
کسانی با «سایه»،«همسایه» می شوند،
که بیش از همه نیازمندِ «آفتاب اند»،ولی ناآگاهانه از آن «روی برمی تابند».
به جای این که «کفش و لباس را همرنگ» کنیم،
بیاییم «عقل و احساس را هماهنگ» سازیم.
بیاییم «برگ های تقویم» را با «گلبرگ های قویم»بیاراییم.
«تقویم ،سال» را می شمارد و «قویم،کمال» را.
بیاییم با «جوانیِ دل»،«ناتوانیِ شمایل» را به تاخیر اندازیم
و با «امیدِ بهروزی» و «نویدِ پیروزی»،
نه تنها در «گفتار»،که در «رفتار» نشان دهیم که
«تا زنِده ایم» ، «تازَنده ایم»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
قویم: راست و درست،معتدل،استوار،خوش قامت
سودا: عشق و جنون و آرزو
منیع: استوار،بلند،جای بلند و سخت که دستیابی به آن دشوار است
شمایل: خوی ها، طبع ها، شکل و صورت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1340)
«مارهای قیام» و «طومارهای حُکّام»
در «حکومتِ زور» و «حاکمیّتِ سانسور»،
هرگاه مردم از «شدّتِ فشار» و «حدّتِ انزجار»،
«عرصه را تنگ» و «صحنه را شبرنگ» ببینند،
ناگزیر «بر نیرنگ برمی آشوبند»،ولی حاکمان آنان را «باتفنگ سرمی کوبند».
اینان باید بدانند همیشه «پاسخِ آشوب»،«سرکوب» نیست.
می توان «صداها را خاموش کرد»،ولی نمی توان «نداها را فراموش کرد».
هیچ گاه «عاملِ فریاد»،«فرایاد» نمی رود.
«سرکوبِ اندیشه» نمی تواند «مطلوبِ همیشه» باشد؛
زیرا «ستُردنِ باور با زور» چون «فشُردنِ فنر با دستور» است.
روزی که این «خَمِ فنرِ فشُرده،باز» شود و «پرچمِ باورِ پژمُرده در اهتزاز» درآید،
«مارهای قیام»،«طومارهای حُکّام» را درهم می پیچد.
در این جا «زنهار» از «مهار»!
بترسیم از روزی که مردم،«انزجار را جار» بزنند و «کارگزار را به دار»!
آن گاه که «تداومِ انزجار» به «تهاجُمِ انفجار» می انجامد،
دیگر نه از «تاک،نشان» می مانَد،نه از «تاک نشان»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
طومار: نامه ، دفتر، نوشتة دراز
حدّت: تندی ، تیزی ،خشم ، غضب
انزجار: دوری کردن ، رمیدن ،بیزار بودن ، رمیدگی ، نفرت
ستُردن: تراشیدن ،خراشیدن،زدودن، محوکردن
اهتزاز: به حرکت درآمدن ،جنبیدن ،شادی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1339)
«نگار» یا «زنگار»؟!
انسان های «خوب» نزدِ همه «محبوب» اند.
اینان «کانِ زر» اند،نه «دکانِ ضرر».
همۀ وجودشان برای «خلق،جود» است و برای «خالق،سجود».
اینان راهِ «بهشتی برین را می آغازند»
و برای خویش «سرنوشتی نوین را می سازند».
ولی افرادِ «بددهن» چون «آهن» اند.
آن قدر در «پیلۀ تنهایی» و «حیلۀ هیولایی» می مانند،
تا از بسیاریِ «نیرنگ»،«زنگ» می زنند
و سرانجام «میله های قفس را می بوسند» و در «پیله های محبس می پوسند»!
هر انسان، «عیار بینش» دارد و «اختیار گزینش»،
یا «نگار» را و یا «زنگار» را!
یا «از زر،زریر» می سازد، یا «از شر،شریر»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
نگار: معشوق،محبوب، نقش و نگار
زنگار:زنگ،زنگِ آهن،اکسید مس
زریر: انسان تیزهوش و سبک روح
شریر: بدکار،بد،صاحب شر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1336)
«چکادِ کوه» ، «نمادِ شکوه»
زندگی «راهی هموار» و «همراهی هوادار» نیست.
هم «دست انداز» دارد و هم «فرود و فراز».
هم «پیچ و خم» دارد و هم «بیش و کم».
هم «گره» دارد و هم «گریوه»!
آن را «باید گشود» و این را «باید پیمود».
زندگی نه «بالشی نرم»،که «چالشی گرم» است،
که باید با «فروغ عقل» و «نبوغ نقل»،
«چالش ها را با تحمُّل» و «آغالش ها را با تامُّل» درمان کرد.
آن گاه که از «دلِ دریا» و «صحنِ صحرا»
«فراز بلند» و «چشم انداز شکوهمند» را می نگریم،
«چکادِ کوه» را «نمادِ شکوه» می بینیم؛
ولی آن گاه که «عزم» را «جزم» می کنیم
و «گُسل را می پیماییم» و «قُلل را می گشاییم»،
«زیباترین دشت ها» و «فریباترین گُلگشت ها» را
زیر پای خویش،«فرودین» و «پُرآذین» می بینیم.
بیاییم با «خداوندباوری» و «بلندنظری»،
«برای همیشه»،«افُقِ اندیشه» را،
از «وَرِ پستی بپالاییم» و به «زیورِ اَلَستی بیاراییم»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
گریوه: پشته،گردنه،تپه
چالش: جنگ و جدال،جولان و حمله
آغالش: دشمنی
وَر :بر ،کنار ،جانب، پهلو، سینه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1334)
«فرمانِ ایست» یعنی «پایانِ زیست»!
کسی که «رمز پویایی را بیاموزد» می تواند تجربۀ «راز پایایی را بیندوزد».
آن که «اندیشه ای پویا» دارد،قطعاً «ریشه ای پایا» دارد.
او همواره از «قاموسِ دانش» و «اقیانوسِ پژوهش» می نوشد،
و به «آرمین دست می یابَد»،ولی «یقین را درنمی یابَد».
انسانی که چون «مِهرِ دانش» بر «سپهرِ پژوهش» پَر می کشد،
هرگز حتّی با «دامِ تلقین» بر «بامِ یقین» نمی نشیند.
زیرا «رازِ این رونده» و «پروازِ این پرنده» در پویایی است.
یک لحظه «فرمانِ ایست» به «پایانِ زیست» می انجامَد.
هر «باورِ یقینی» می تواند انسان را در یک «محورِ زمینی» زمینگیر کند.
ماندن در یقین،«پایانِ پویایی» و «کتمانِ پایایی» است.
انسانِ پویشگر هر یقین را «پلّه ای از پلّکانِ حقیقت»
و «نرده ای از نردبانِ واقعیّت» می داند.
او یقین و شک را «پُلی برای عبور» می داند و «تامُّلی برای شعور».
در هیچ یک «نمی مانَد» و خود را به پلّکانی بالاتر «می رسانَد».
«پلّکان برای پیمودن» است و «نردبان برای درنَوَردیدن»،
بنابراین «ایستایی»،همان«میرایی» است.
پژوهشگر به «ایمان» و «اطمینان» می رسد،
زیرا با «ایمان به رامش» می رسد و با «اطمینان به آرامش»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
قاموس: میانۀ دریا
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1333)
«مردمی رشید» یا «سلطانی سدید»؟!
من شهریاری را دیدم با یک «نورِ چَشم» و صد «تنورِ خَشم».
او با «قهرِ فکوران» بر «شهرِ کوران» فرمان می راند.
کسانی به سلطۀ سلطان یک چشم «تن می دهند» و «گردن می نهند»
که خود «کور» و «فاقد شعور»اند.
افرادِ «زار از تفکُّر» و «بیزار از تدبُّر» ،
آنان که «بصر» دارند و «بصیرت» ندارند،
«بینایی» دارند و «بینش» ندارند،
نه تنها به «خودکامگی»،که به هر «فرومایگی» تن می دهند.
برای رهایی از سلطۀ «بیداد» و «استبداد»،
باید «مردمی رشید پرورید»،نه تنها «سلطانی سدید برگزید»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
سدید: محکم و استوار،راست و درست
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1332)
«کارِ گِل» یا «اِنکارِ دِل»؟!
من انسان را دیدم «رها از بند زمان» و «جدا از قید مکان».
او در «عرصۀ بی کران ازلیّت» و «صحنۀ بی پایانِ ابدیّت»،
با «پر و بالِ راز» در «سپهر آمالِ دلنواز» پرواز می کرد.
از «خاکسترِ فنا رمیده» و در «بسترِ بقا آرمیده» بود.
او از آن هنگام «اسیرِ خاک» شد،که «سیر از افلاک» شد.
چون «به خاک دل بست»،از «رشتۀ افلاک گسست».
دنیای «محدودِ مکان» و «محصور زمان»،
«پر و بالش را بست» و «آمالش را درهم شکست».
آن جا «دِل، فرمان می رانَد» و این جا «گِل، جان می ستانَد».
امروز نیز «راهِ رهایی» و «شاهراهِ شکوفایی»،
این است که نباید «کارِ گِل» به «اِنکارِ دِل» بینجامَد.
آن «داروی خواب» است و این «نوشداروی سهراب»!
خوشا آنان که در مکتب عشق از «درمان»،«در امان»اند!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1331)
«بارِ دانش» و «بافتارِ بینش»
برخی از «اَحبابِ عالی» چون «حُبابِ خالی» اند.
«مغرور از بزرگی» و «مسرور از سترگی»،
با درونی «انباشته از هوا»، ولی «پنداشته از غنا»!
بنابراین باید بدانیم هر گاه خود را از هر «مِهتر»،«بهتر» پنداشتیم،
این نشانۀ «طغیانِ غرور»است و «فقدانِ شعور».
نشانه بزرگی و بزرگواری،«فروتنی» و «خودشکنی» است،
نه «فرنشینی» و «خودبزرگ بینی»!
بیاییم بر «بارِ دانش» و «بافتارِ بینش» بیفزاییم.
تا «محبوبِ اندیشمندان» باشیم،گرچه «مغضوبِ خودپسندان» گردیم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1330)
«دارِ عدم» یا «سایه سارِ ستم»؟!
چه بسیار «شهریارانِ خودکامه» را در میانِ «یارانِ سیه نامه» دیدم،
که چون «بلندیِ سایه» و «فرهمندیِ سازمایه» را می دیدند،
آن را «نشانۀ شکوه» و «پایانۀ اندوه» می پنداشتند!
غافل از آن که این «غروبِ روایی» و «رسوبِ فرمانروایی» است،
که بر «درازایِ سایه» و «پهنایِ پایانه»افزوده است!
غروب هم بر «طولِ سایه ها» می افزاید و هم بر «اُفولِ پایه ها»!
اینان باید بدانند «سایۀ بلند» و «همسایۀ آزمند» ،
نشانۀ «پایانِ روز و روزی» است،نه «دورانِ بهروزِ پیروزی»!
«سایه سارِ ستم»، «دارِ عدم» است.
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
فرهمندی: شکوه،شوکت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1329)
«سکّۀ زرّین» و «سَبیکۀ سیمین»
محبّت،«سکّه ای زرّین» است و «سَبیکه ای سیمین» ،
که افرادِ «مهربان و فاضل» آن را در «قُلّکِ دل» می افکنَند.
بیرون آوردن این «سکّۀ محبوب» از «قُلّکِ قُلوب»،
جز با «شکستنِ دل ها» و «خَستنِ محفل ها» امکان پذیر نیست.
انسانِ مهربان «بهارانی مُشکبیز» است و نامهربان،«خزانی برگریز».
این، آسمانِ انسانیّت را «تاره» می بیند و او «پُرستاره».
مهربان ،«رنگی خدایی» دارد و «فرهنگی هُدایی».
مهربان چون «گنجینۀ مهر» بر «سینۀ سپهر» «می درخشد»
و همۀ «ابرار» را «نور و نار» «می بخشد».
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
سَبیکه: قطعة طلا یا نقره ای که آن را گداخته و در قالب ریخته باشند.
خَستن: آزردن،مجروح کردن
تاره: تار،تاریک
هُدا: رستگاری ، راهنمایی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1328)
«سر در آخُر» یا «اسیرِ تحجُّر»
چه سخت است «فهماندنِ حقیقت» و «نمایاندنِ واقعیّت»
به کسی که برای «نفهمیدنِ حق» و «ندیدنِ ذیحق»،
«پولی کلان» و «تیولی بی کران» می گیرد!
دو گروه یا «نفهم»اند و یا در «وهم»اند:
آنان که «سر در آخُر»اند یا «اسیرِ تحجُّر»اند.
«رویاندنِ گلستان در کویر» آسان تر است از «فهماندن به نادانِ اجیر»!
«بهترین زمینه» و «برترین زمانه» برای رشد و رویش این گونه افراد
«حکومتِ بیداد» و «حاکمیّتِ استبداد» است!
چه زیبا سرود این «واعظ سرافراز»،«حافظِ شیراز»:
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
آخُر: جای علف خوردن چهارپایان،طاقچه ای که در کنار دیوار می سازند و علوفه در آن می ریزند
تحجُّر: سنگ شدن ، مانند سنگ سخت شدن
تیول: واگذاری زمین و ملک به کسی از طرف پادشاه که آن شخص از طریق مالیات آن ملک برای خود درآمدی فراهم می آورد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1326)
«روندِ تفکُّر» و «کمندِ تحجُّر»
من سرزمینی را دیدم «آباد» و پر از «استعداد».
در این «بوم و بر» و بر «بام هر باور»،
«آبادی ها ،پویا»بود و «آزادی ها،پایا».
در هر «مکان ،کان» بود و در هر «کوه ،شکوه»؛
امّا «شهریارانِ ناشی» با «نهایتِ کلّاشی»،
در هر «زمین،مین» کاشتند و در هر «کمین،کین»!
از «نعمت»ها،«نقمت» ساختند و از «فضیلت»ها،«رذیلت»!
دین را «ابزار»کردند و دینمَداران را،«زار».
«عدالت،آلت» شد و «شرافت،آفت».
« شهامت، شرار دل ها»شد و «شجاعت، شوری در سرها ».
« شرار » را با « شرارت » خاموش کردند و « شور »را با « شر»!
« شهامت » را « شناعت » نامیدند و « شجاعت » را « جسارت » .
آینده سازان را «راندند و کوچ»کردند و بعضی «ماندند و پوچ» شدند.
به تدریج انسان ها از «درون،دون»شدند و از «بُرون،زبون»!
در نتیجه برای این جامعه راهی جز «تلاشی» و «فروپاشی»نماند.
همیشه هرزه گیاهِ «بیداد» و «استبداد»
در جوامعی «می رویَد» و راهِ رُشد را «می پوید»،
که در آن «دهان ها را بسته اند» و «قلم ها را شکسته اند».
توسعه نایافتگی از «داد،بیداد» می سازد و از «وداد،استبداد».
بیاییم «روندِ تفکُّر» را از «کمندِ تحجُّر» «برهانیم»،
و میهن را از «تنگنای کاد» بر «بلندای چکاد» «برسانیم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
کلّاشی : مفتخوری
نِقمت: عقوبت،عذاب
تلاشی: از هم پاشیده شدن
کاد:رنجور، محنت کشیده و سختی دیده در طلب چیزی، مشقت و رنج
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1325)
«جنگ» یا «فرهنگ»؟!
من ملّتی را دیدم که «سعادت» را در این «عادت» دیده بودند،
که به جای «تولیدِ ارزشِ افزوده» و «یافتنِ حلقۀ مفقوده» ،
چون «نوزادانِ شیرخواره» و «کودکانِ شکمباره»،
شیرِ دولت را «به نام یارانه می دوشند» و «حریصانه می نوشند»!
در نتیجه مردم به جامعه ای «بسته» و «وابسته» تبدیل می شوند.
مدیران جامعه نیز برای «گشایش این بستگی» و «رهایش از این وابستگی»،
نه «کارنامه ای مانع» دارند و نه «برنامه ای جامع»!
مدیران خود نیز از «روندِ توسعه می کاهند»،چون مردم را «وابسته می خواهند».
زیرا مردم در صورتِ «شکوفایی» و «خودکفایی»،
به جای «پرستشگری» به «پُرسشگری» می پردازند.
آن گاه یک ملّتِ پُرسشگرِ ،حکومتِ «نستوه» را به «ستوه» می آورند!
توسعه یعنی بزرگ شدن و «از یوغ رهیدن» و «به بلوغ رسیدن» .
درختِ ملّت آن گاه توسعه می یابد که با «مَیل به پویایی» و «نَیل به شکوفایی»،
«به برگ و بار بنشیند» و «شکوفه زار بیافریند»!
تا هنگامی که «شیرِ ذخائر را می نوشیم» و «اکسیرِ منابع را می فروشیم»،
نه «راهِ رشد را می پوییم» و نه «درگاهِ توسعه را می جوییم».
در آرزوی روزی که ملّت را هم از «شیر» بازگیرند و هم از «شمشیر»!
زیرا ملّت نه به «جنگ»،که به «فرهنگ» نیاز دارد!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
نَیل: رسیدن به مطلوب، به دست آوردن مطلوب
اکسیر: کیمیا ،جوهری که ماهیت جسمی را تغییر می دهد.مثلا مس را طلا می کند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1324)
«فروغِ دانش» و «چراغِ پژوهش»
آن جا که «خوانش» و «دانش» از صحنه «غایب» اند،
«آفات» و «خرافات» صحنه گردانِ «معایب»اند.
باورآفرینانِ «ساده» و «بی اراده»،
بر این «انگاره» و «پنداره» پای می فشرند،
که «گُرگ» را با «اُرگ» می توان پرورید
و او را با «عِظِه» و «موعظه» می توان
«علفخوار» و «هدفمَدار» کرد!!
اینان «ترمیمِ درز را با اندرز» می پندارند
و «ترسیمِ شعور را با شعار» !
«دانش» و «پژوهش» چراغ هایی هستند،
که با «خاموشی» و «فراموشیِ» آن ها ،
«جهل، میداندار» می شود و «ابوجهل،سردمدار»!
آن جا که «صدای دین» و «سیمای آیین»
در غیاب این دو چراغ، «دیده» و «شنیده» می شود،
چنان «زشت» و «بدسرشت» جلوه گر می شوند،
که هر «خردمند از آن می گریزد» و هر «ورجاوند با آن می ستیزد»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
اُرگ: ارغنون،نوعی ساز چکشّی شبیه پیانو
عظه: پند،آن چه با آن پند بدهند،کلام واعظ
درز: شکاف، چاک، شکاف باریک، شکاف جامه که دوخته باشند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1323)
بهترین «راهِ حل»،پیکار با «علل»
من باغبانی را دیدم که با «سختی» از «درختی»،
«برگ های زرد» و «گلبرگ های درد» را می چید.
ولی او از «عامل زردی» و «علّت دلسردی» غافل بود.
اگر به جای کندن «برگ زرد» ،به «درمان درد» می اندیشید،
نه «برگی می افسُرد» و نه «گُلبرگی می پژمُرد».
بیاییم برای «رفع اشکالات» و «دفع مشکلات»،
با «یاری اندیشه»،کار را از «ریشه» آغاز کنیم.
بهترین «راهِ حل»،پیکار با «علل» است
نه با «فردِ ملول» و «طردِ معلول»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
ملول: افسرده، اندوهگین، دلتنگ، بیزار،به ستوه آمده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1322)
«چرخشِ زمان» و «گردشِ زمین»
ساعت، از «گشتِ زمین نمی رنجد» و «گذشتِ زمان را می سنجد» ،
زیرا «چرخشِ زمان» از «گردشِ زمین» معنا می یابد.
زمان چون «نایره» به دورِ «دایره» نمی چرخد،
که پس از یک «دُورِ دُرُست» به «جای نخُست» برگردد؛
بلکه از «قدیم» سیری «مستقیم» دارد.
تنها «ساعتِ شنی» ، «به روشنی» به ما می گوید:
خطِّ زمان نه «سقیم»،که «مُستقیم» است .
نه «زمانِ رفته» بازمی گردد و نه «روز و هفته».
گذشتِ زمان نه «کرّار» است و نه «تکرار» دارد.
بنابراین «هر لمحه را بتابیم» و «هر لحظه را دریابیم»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
نایره: آتش برافروخته
سقیم: بیمار،مریض
کرّار: بازگردنده
لمحه: یک بار نگریستن،با شتاب به چیزی نظرکردن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1321)
«بذرِ رویا» و «جذرِ پویا»
مهربانی «بذری رویا» و «جذری پویا» است.
آن را در «بستر هر زمینه» و حتی «خاکستر هر زمانه» ،
باید «سخاوتمندانه افشاند» و «امیدوارانه نشاند».
گر چه آن «زمینۀ کاشت» و «زمانۀ برداشت» فراموش شود ،
روزی نهالی «بارور» و « پرثمر» می گردد.
بیاییم در «بستر دل ها»،نه در «خاکستر گِل ها»،
«لالۀ محبّت» و «آلالۀ مودّت» بکاریم.
تا در فردایی بهتر نه تنها «خویش»،که هر «دگراندیش» نیز
بتواند در سایه سارِ آن «نهالِ بارور» و «نخلِ پُرثمر»،
«رامش گیرد» و «آرامش پذیرد»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
رویا: روینده،رویشگر،رشدکننده
جذر: ریشه،اصل،بیخ
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1023)
«یک روز» و «یک راز»!
(ویژه عید قربان)
عید قربان نه «یک روز» ، که «یک راز» است .
راز این روز ، «خود » دادن و «خدا »دیدن است .
آنان که زلالِ سپیده را در «جامِ سحر می نوشند» ،
زمزمه خلوت یار را از «زمزمِ ساغر می نیوشند» .
با حبیب «عارفانه راز می گویند» و «عاشقانه نیاز می جویند» .
بر «آستان آفتاب» و «آستانه محراب» ،
سبد سبد «ستاره شوق می بارند»
و سبو سبو «باده عشق می گُسارند».
شام را با «قیام» به «بام» می رسانند
و «بام» را با «صیام» ، به «شام» .
«شام را با شعف» می آغازند و «بام را با هدف» .
به گاه ملال با «دل رام» و «ضمیر آرام» در پرنیان آرامش «می آرامند»
و در هنگام اشتغال ،برای تلاش معاش «می خرامند».
شبانگاهان در چشمه سار مهتاب، تن «می شویند»
و از «نهال نماز» ، «یاسمن نیاز» «می بویند» .
در میقات اخلاص ، لباس وابستگی را «از بَر می کَنَند»
و «احرام» وارستگی را «به بَر می کُنَند» .
در زلال زمزم شوق «وضو می سازند» و در «آذرِ آرزو می گُدازند» .
اگر «اعتکاف در کعبه حجاز را نمی توانند» ، «طواف کعبه راز را می دانند» .
«کعبه حجاز را از سنگ و گِل» می دانند و «کعبه راز را از جان و دل» .
آن کعبه «ساخته ابراهیم خلیل» است و این «پرداخته ربِّ جلیل» .
حاجیان ، «خانه خدا» را می طلبند و اینان «خدای خانه» را .
آنان با «ناز» می روند و اینان با «پرواز» .
«مروه معرفت» را با «سعی و همّت» از «جفای جان می پیرایند»
و به «صفای جانان می آرایند» .
از قصور خود «ناخرسند» اند و به تقصیر «پای بند» .
این گونه اند که «سعی شان مشکور» است و «ذنب شان مغفور» .
در «وقوف ، واقف» می شوند و در «عرفات ، عارف» .
در «مشعر ، شعور» را تکریم می کنند و «شعائر را تعظیم» .
(ذلِکَ وَ مَن یُعظِّم شَعائرالله فَاِنّها مِن تَقوَی القُلوب –حجّ ،33)
در «مَنای یار» ، دل را از «مونای اغیار» «می زدایند»
و به «مینای دلدار» «می آرایند» .
از زاری و ذلّت در برابر طاغوت «ننگ دارند»
و بر اهریمنان زور و زر و تزویر «سنگ می بارند» .
«شیطان را رجیم» می دانند و «یزدان را ، رحیم» .
«رَمیِ جَمَرات»،نه «خطای خُرافات»،
که «نماد طردِ حیله های هوس» و «نمودِ دردِ میله های قفس» است.
در قربانگاه نیاز ، «حرص و آز را سر» می بُرند
و «کرکسِ نفسِ هوسباز را ، پَر» .
با قربانی این شاهین «از غُربت زمین می رهند»
و «به قُربت ربّ العالَمین می رسند» .
در «عرصۀ ملکوت ، پر و بال می افشانند»
و در «حریم لاهوت ، بال را هم وبال می دانند».
طعم زندگی را از «ملاحت فکر» می گیرند و طعام را از «حلاوت ذکر» .
با این ، عشق را «درمی یابند» و با آن به سوی معشوق «می شتابند» .
عروس فکرشان «برخاسته از باور بکر» است و «آراسته به زیور ذکر» .
هستی را با «نگاه نماز می نگرند» و با «قلم راز می نگارند» .
در نگاهشان نماز ، «سُرورِ سپیده» است و «نورِ دیده» .
با «نماز می زایند» و با «نماز می زیَند» .
با نماز «جان می گیرند» و با نماز «می میرند» .
"قُل اِنََّ صَلوتی وَ نُسُکی وَ مَحیایَ وَ مَماتی لِلّه رَبّ العالَمین "
در نماز «از غُربت دنیا می نالند» و برای «قُربَهً اِلَی الله می بالند» .
از نماز «پر و بال» می گیرند و «شور و حال» .
این بال و حال ، پروانه «خروج از فرش» است و «عروج بر عرش» .
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
اجزای وجودم همگی دوست گرفت
نامی است ز من بر من و باقی همه اوست
مسلمان حج گزار که در «میقات وارستگی» ، «لباس وابستگی» را
از تن «کنده» و دل را از عطر دلدار «آکنده» ،
«جان» را در زلال عشق «جانان» شسته ،
کعبۀ عشق را نه با «پای گِل» ، که با «بالِ دل» طواف کرده ،
با «سعی»، از «صفای جان» به «مروۀ جانان» پر کشیده ،
اینک در «منای عرفان» ، «اسماعیل جان» را «قربان »
و «شیاطین»روزگار را «سنگباران» می کند .
حج ، آیینه تمام نمای «اسلام» است و لحظه لحظۀ آن دارای «پیام» است .
حج ، «یافتن آمال » است و روی «برتافتن از امیال».
هویت انسان چون«صفر»، هیچ و پوچ است .
در حج ، خدای احد و واحد است که به این صفرها هویت می بخشد .
«صفر»ها بدون «یک»، هیچ اند و با «یک=خدا»همه چیز .
حج ، «کندن» است و «آکندن» .
«کندن دِل از گِل» و «آکندن جان با زُلال جانان» .
حج از «انسان وابسته» ، «مسلمان وارسته» می سازد .
حج ، زنجیرهای وابستگی را از پر و بال «می گشاید»
و او را برای اوج گرفتن در آسمان پاکی ها «می آراید» .
در عرفات ، نهال عرفان به برگ و بار «می نشیند»
و انسان را به تامُّل «می نشاند» .
در عرفات ، «خون سبز عرفان» در «رگ های سرخ انسان»
«سرود سپید ایمان» می سراید .
حج گزار در محراب «عبادت یار» ، عبودیت «قامت دلدار» را قامت می بندد
و «قائمۀ حیات» را به «اقامۀ مناجات» می پیوندد .
در «منی» ، رشته وابستگی حج گزار «به دنیا باریک تر»
و «به خدا نزدیک تر» می شود .
در «مشعر»، «شور و شعور» را به هم «می آمیزد»
و آبشاری از عشق و عرفان بر دشت دل «فرو می ریزد» .
حج گزار در قربانگاه منی ، نه تنها «گلوی حرص و آز» ،
که «آرزوی نفس دغلباز» را نیز می بُرَد .
عید قربان نه «یک روز» ، که «یک راز» است .
راز این روز ، «خود » دادن است و «خدا »دیدن .
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
جَمَرات: نام سه موضع در وادی منی که حاجیان به هر یک باید هفت سنگریزه پرتاب کنند
بام: بامداد،صبح
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: روزنوشتدل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1320)
«عَبای نِسیان» و «عَصای عِصیان»
من «اهریمنی پلید» را دیدم در لباس «برهمنی صندید».
اهریمنی که «جبینِ سلمان» و «نگینِ سلیمان» را
«ربوده» و بر سریر او «غنوده» بود.
او سال ها با «سمندِ قدرت تاخت» و به هر سوی «کمندِ صدارت انداخت».
سرانجام او را دیدم نه چون«سلمانی افسرده»،که چون «سُلیمانی مُرده» ،
با «عبایی از نسیان» تکیه داده بود بر «عصایی از عصیان» .
«کوهش درهم شکسته» و «شکوهش از هم گُسسته»
و اکنون تنها «موری صغیر» و «موریانه ای حقیر» می تواند
با جویدنِ «عصای چوبین» و «ردای زرّین»،
او را از صدرِ «زینِ قدرت» بر «زمینِ نکبت» فرواندازد.
یا تندبادی می تواند آن «پیکرِ فرتوت» و «تاجوَرِ طاغوت» را
بر «مَغاکِ خاک» و «لاکِ هلاک» درافکند.
همۀ خودکامگان «داری خالی» دارند و «اقتداری خیالی».
چند روزی «می تازند» و به یال و کوپال خویش«می نازند».
کجاست آن «موریانۀ زمان» تا عصای پوشالی «دیوانۀ دوران» را بجَوَد
و او را از «بلندای زین» بر «ژرفای زمین» اندازد!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
نِسیان: فراموشی
صَندید: مرد بزرگ، دلاور
یال و کوپال : توش و توان ، نیرو، زورمندی
مَغاک: گودال ، جای گود و عمیق
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1320)
«عَبای نِسیان» و «عَصای عِصیان»
من «اهریمنی پلید» را دیدم در لباس «برهمنی صندید».
اهریمنی که «جبینِ سلمان» و «نگینِ سلیمان» را
«ربوده» و بر سریر او «غنوده» بود.
او سال ها با «سمندِ قدرت تاخت» و به هر سوی «کمندِ صدارت انداخت».
سرانجام او را دیدم نه چون«سلمانی افسرده»،که چون «سُلیمانی مُرده» ،
با «عبایی از نسیان» تکیه داده بود بر «عصایی از عصیان» .
«کوهش درهم شکسته» و «شکوهش از هم گُسسته»
و اکنون تنها «موری صغیر» و «موریانه ای حقیر» می تواند
با جویدنِ «عصای چوبین» و «ردای زرّین»،
او را از صدرِ «زینِ قدرت» بر «زمینِ نکبت» فرواندازد.
یا تندبادی می تواند آن «پیکرِ فرتوت» و «تاجوَرِ طاغوت» را
بر «مَغاکِ خاک» و «لاکِ هلاک» درافکند.
همۀ خودکامگان «داری خالی» دارند و «اقتداری خیالی».
چند روزی «می تازند» و به یال و کوپال خویش«می نازند».
کجاست آن «موریانۀ زمان» تا عصای پوشالی «دیوانۀ دوران» را بجَوَد
و او را از «بلندای زین» بر «ژرفای زمین» اندازد!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
نِسیان: فراموشی
صَندید: مرد بزرگ، دلاور
یال و کوپال : توش و توان ، نیرو، زورمندی
مَغاک: گودال ، جای گود و عمیق
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
9
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1319)
«شمعِ فروزان» در «جمعِ کینه توزان»!
رسالتِ روشنفکر نه تنها «نقلِ فسادهای حکومت»،که «نقدِ نهادهای قدرت» است.
زیرا هر «نهادِ قدرتمند» یا حتّی هر «آدمی زاد اَمشاسپَند» ،
بدون «پایشِ مُستمَر» و «پالایشِ مُکرّر»،
به «فساد می گراید» و به «بیداد می آلاید».
رسالتِ هر روشنفکر،«نقدکردن» است،نه «نِق زدن».
نقدِ قدرت هم به «بصارت» نیاز دارد و هم به «مهارت».
نقدکردن یک «فرایندِ جان مدار» است و نق زدن یک «خوشایندِ هیجان مدار»!
نق زدن «خوار» است و نقدکردن،«دُشخوار».
نق زدن «گوشی مفت» می خواهد و «زبانی هنگفت».
ولی نقدکردن به «آمار و ارقام» برای «رفع ابهام» نیاز دارد.
روشنفکر با «سند» بیانش را «مُستند» می کند.
روشنفکر از «شَکل ها،تشکُّل» و از «حُول ها،تحوُّل»می آفریند.
او،مردمِ «طالبِ انقلاب» را در «قالبِ احزاب» متشکّل می سازد،
تا با «پیوستگی دست ها» و «همبستگی نشست ها» ،
بتوانند «آرمانِ ملّت» را در «راژمانِ حاکمیّت» تبلوُر بخشند.
روشنفکر نه با «قصّه،نق»می زند و نه از «غُصّه،دق» می کند.
او نه اهلِ «کنایه» است و نه اهلِ «گلایه».
نه خود را با «کسی می سنجد» و نه از «ناسپاسی می رنجد».
«نستوه» است و از بی مهری «به ستوه» نمی آید.
روشنفکر نه «ماهی بر فراز افلاک»،که «ماهیِ افتاده بر خاک» است.
«مکتبِ او تفاهُم» و «مخاطبِ او مردُم» اند.
روشنفکر در دریای «مردُم» ،«گُم» است،
زیرا «یکی»از آنان است و «مِحَکی» برای آنان.
در راه روشنگری نه «تردید» دارد و نه «نومید» می شود.
نه «نام» می جوید و نه «فرنام»،بلکه در میانِ«انام»،«گُمنام» است.
بیاییم حتّی در «جمعِ کینه توزان»،«شمعِ فروزان» باشیم.
با «شور و شعور بدرخشیم» و همه را «نار و نور بخشیم»!
«وفا کنیم»،اگر چه «جفا بینیم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
اَمشاسپند: هر یک از هفت فرشته آیین زردشتی : بهمن ، اردیبهشت ، شهریور، اسپندارمذ، خرداد، امرداد که در رأس آن ها اهورمزدا قرار دارد.
پایش: نظارت
خوار: آسان،سهل
شَکل: چهره، رخسار، روی، صورت،ساخت، فرم، قالب، هیئت، هیکل
حُول: قدرت ، توانایی، قوه ، نیرو
راژمان: سیستم،دستگاه،نظام،رژیم
دق کردن: مُردن،از غصّه مردن
مِحَک: سنگ زر، سنگی که با آن عیار طلا را می آزمایند، آزمایش
فرنام: بهترین نام ، بالاترین نام،عنوان
انام: آفریدگان،مخلوق
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1318)
«گوهرِ ناب» و «جوهرِ آفتاب»
همۀ «سگ های تازی» و «اسب های ممتازی» ،
«لال»اند ،ولی نه «خواهانِ استقلال».
زیرا در برابر «قوت»،«قنوت» دارند و در برابرِ «باد و بروت»،«سکوت»!
سگان با «فراست» از اموال صاحبِ خویش «حراست» می کنند
و در ازای آن از «خوانی» به «استخوانی» دلخوش اند.
شتران «باری می برند» و «خاری می خورند»
و اسبان «می تازند» و برای صاحب خود «دمسازند».
«سمندِ سمین» با «کمندِ در کمین» پیش می تازد
و «هدفی» جز خوردن «عَلَفی» ندارد!
چهارپایان نه «خواریِ مهار را می شناسند»
و نه از «شرمساریِ افسار می هراسند»!
آنان خود را «حقیر» و «شایستۀ تحقیر» می دانند.
این موجودات،«غریزۀ طاعت» و «انگیزۀ اطاعت» دارند.
موجودی از «ننگِ حقارت» و «انگِ اسارت» می رنجد،
که در «پاسِ سلامت»،«احساسِ کرامت» کند.
کرامت،«گوهرِ ناب» و «جوهرِ آفتاب» است.
نه تنها «چهارپایانِ بی زبان»،بلکه هر «انسانِ شایگان» نیز
که «عصارۀ عقلانیّت» و «انگارۀ انسانیّت» را از دست بدهد،
به هر «پستیِ ننگین» و «فرودستیِ پژوین» تن می دهد!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
قوت(بر وزنِ توت): غذا،خوراک
قُنوت: فرمانبرداری،تواضع و فروتنی
باد و بروت: غرور،خودنمایی
خوان: سفره،میز غذاخوری
سمند: اسبی که رنگش مایل به زردی باشد
سمین:چاق،فربه
انگ: شیره،عصاره،نشانی و علامت
انگاره: پندار، وهم ، گمان، داستان ، سرگذشت،اندازه ، مقیاس ،حساب
پژوین: چرکین،پلید،چرک آلود
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1317)
«صله های سوری» و «فاصله های صوری»
«دمسازی رنج» پس از «بازی شطرنج» آغاز می شود؛
زیرا مهرۀ «شاه و سرباز» را در یک «جعبۀ خوش تراز» می گذارند.
همان گونه که «شاه و گدا» و «مرشد و ملّا» را نیز
با یک «لباسِ وحید» و «کرباسِ سپید»
به «گوری تاریک» و «قبوری باریک» می سپارند.
بیاییم پیش از این این که «قبور»،«غرور»مان را درهم بشکند،
با «صله های سوری» ،«فاصله های صوری» را «از میان برداریم»
و در «هالِ سپهر»،«نهالِ مهر» «بکاریم»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
صله: نیکی،عطیه،احسان،اتحاد و همبستگی
سور: بزم، جشن، عروسی، عیش، میهمانی، ولیمه
صوری: ظاهری
تراز: زینت ،نقش و نگار پارچه
وحید: منفرد، یگانه ، بی نظیر
هال: قرار،آرامش،صبر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1316)
«نقیب» یا «رقیب»؟!
هر «مسابقه» آن گاه «بی سابقه» می شود،
که داور به جای «درکِ نگاه» اقدام به «ترکِ جایگاه» کند
و از «کوی داوری» و «سکّوی دادوری» فرود آید
و با زورآزمایان به «هم نبردی» و «هماوردی» پردازد.
وقتی داور خود وارد گود شده و با «مُشتی»،«کُشتی» می گیرد،
«داوری می میرد» و «دادوری زوال می پذیرد».
آن جا که «نقیب» ،«رقیب» می شود،
«ژرفای فاجعه» در «سیمای جامعه» جلوه گر می شود.
در این جا «بنای عدالت» بر «مبنای ضلالت» شکل می گیرد
و همواره در هر «رویارویی» با هر «ترازویی»،
حق با «زرمندان گُجسته» و «زورمندان وابسته» است.
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
نقیب: پیشوا، رییس ، مهتر قوم
گُجسته: از پهلوی گجستک ،ملعون، رجیم ،مقابل خجسته
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1314)
«فسادِ بی هزینه» و «استبدادِ نهادینه»
در جوامعی که «رنگِ بیداد» و «فرهنگِ استبداد» بر آن سایه افکنده،
هر «شهروند» در مُلکِ خویش یک «خداوند» است!
در این شهر هر یک از «عامّه»،«خودکامه» است!
شاه بر «اریکۀ کاخ» فرمان می راند و شاهک بر «باریکۀ کوخ»!
در این «اقلیمِ پریش» هر کس به فکرِ «گلیمِ خویش» است.
هر مدیر، فرودستان را «تاراج» می کند و به فرادستان «باج» می دهد.
در این نظام،«فساد،بی هزینه» و «استبداد،نهادینه»می شود.
شهروندِ «پاکدست» و «حق پرست» در این شهر
«وصله ای ناهمرنگ» و «اصله ای ناهماهنگ» است.
قدرتمداری که «دار» را نمادِ «اقتدار» پندارد،
در آن «دَیر و دیار»،هیچ «دَیّاری» به رستگاری نمی رسد!
بستر این جامعه برای «فساد»،«استعداد» دارد.
در اینجا «ندار» را به «دار» می زنند و با «دارا»،«مُدارا» می کنند!
مردم آن گاه «روی رستگاری» را می بینند،که «بوی بیداری» را احساس کنند
و خودکامه را از «فرازِ تختِ طاغوت» به «ترازِ تختۀ تابوت» فروکشند!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1313)
«گهوارۀ نازنین» یا «سیّارۀ زمین»؟!
در جوامعی که زن را «حقیر» می شمارند و شخصیّتش را «تحقیر»می کنند،
در دامان این زنان نه «پسران شریف» پرورش می یابند و نه «دختران عفیف»!
«گرانبهاترین گوهر» و «بی همتاترین جوهر»،
برای هر انسان حتی فراتر از «سلامت»،«کرامت» است.
انسانِ فاقدِ سلامت،«بیمار» است،ولی انسان بدون کرامت،«بیعار»!
بیعار،به هر «پستی» و «فرودستی» تن می دهد .
انسان با ازدست دادن هر «صفت» و «فضیلت»،
از «چکادِ انسانیّت» و «استعدادِ آدمیّت» سقوط نمی کند،
ولی انسانِ بی کرامت نه تنها «نشانۀ کرامت»،
که «پشتوانۀ انسانیّت» را هم از دست می دهد!
مادری می تواند فرزندانی «آگاه» و «آزادی خواه» بپرورد،
که خود ،«در نگاه ها،عزیز» و «در دیدگاه ها صاحبِ تمییز» باشد.
باید همه بدین «نظرِ نمادین» و «باورِ راستین» برسیم که :
مادر با دستی «گهوارۀ نازنین» را می جنباند و با دست دیگر «سیّارۀ زمین» را!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
سیّاره: هر جرم آسمانی که در مداری بیضیشکل میچرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور میکند.
بیعار: کسی که از هیچ زشتی و عیب ننگ نداشته باشد،بی شرم،بی حیا
فرودستی: پستی،حقارت،خواری
تمییز: جدا کردن؛ فرق گذاشتن؛ امتیاز دادن؛ جدا کردن و شناختن چیزها از یکدیگر، قوۀ نفسیه که انسان بهوسیلۀ آن معانی را استنباط میکند.
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1312)
«محکم ترین ستون» و «مستحکم ترین قانون»
شهریاری که مردم را به جای «حضور در پُشتِ کیش»،
«به زور در مُشتِ خویش» محبوس می کند،
ناگزیر از سقوط در «دامِ دُشمن» و «کامِ اهریمن» است.
«استوارترین سامانه» و «پایدارترین پشتوانه» برای هر «حکومت»،«ملّت» است!
بنابراین «رضایت هر شهروند» و «حمایت هر ورجاوند»،
هم در «انهدام قصر قساوت» و هم در «استحکام کاخ عدالت»،
«محکم ترین ستون» و «مستحکم ترین قانون» است!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
پُشت: پُشتوانه،پُشتیبان
کیش: دین،آیین،مذهب
سامانه: سیستم،دستگاه،نظام
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1311)
«دَیر» و «دار»!
«دیری» است در این «دیار»،
«دارها را برچیده اند» و «دَیرها را برکشیده اند»!
«دارها ،حلق ها را صلیب اند» و «دَیرها،خلق ها را می فریبند»!
آن «به فرمانِ سلطان» و این «از زبانِ یزدان»!
هر دو «به نامِ خدا»،ولی «به کامِ کدخدا»!
هر دو «مان» می خرند و «ایمان» می فروشند!
خودکامگانِ «فروپاشیده» هر «پدیده» را به کار می گیرند،
تا با بهره گیری از هر«شریر و شرارت»،«سریرِ سلطنت» را نگه دارند.
خطرناک ترین «پدیده» استفادۀ ابزاری از «عقیده» است!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
دَیر: صومعه، جایی که راهبان در ان به عبادت و گوشه گیری می پردازند
صلیب :چلیپا. داری به شکل ~ که حضرت عیسی (ع ) را به آن آویختند
مان :خانه ،اسباب و اثاثیه خانه
شریر: بدکار
سریر: تخت ، تخت پادشاهی ، اریکه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1310)
«فالِح» و «عملِ صالح»
کسی که سرش «زیرِ آب» و «اسیرِ غرقاب» است،
«فوری ترین نیاز» و «ضروری ترین اِعجاز» برای او
نه «بدره ای از طلای ناب»،که «ذرّه ای از هوای حُباب» است.
برای یک غریق،«یک نَفَس»،«فریادرس» است
و عملِ صالح به انسان،«زندگی جاودانه» و «ارزندگی بی کرانه»می بخشد!
انسانِ «نیکوکار»،«رستگار» است،
ولی رسالتِ انسان نه انجامِ هر «کارِ خوب» و «ابتکارِ مطلوب» است،
بلکه در عرصۀ «پایشِ ارزش ها» و «پالایشِ لغزش ها»،
تنها کسی «فالِح» است که دارای «عملِ صالح» است.
عمل صالح،«فوری ترین کار» و «ضروری ترین ابتکار» است.
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
فالح: رستگار،فایز،نجات یابنده،خلاص شده
بدره:همیان ، کیسة پول
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1309)
«انگارۀ خردستیز» و «پندارۀ خردگریز»
همه ما انسان ها «آزاده»،«زاده» شده ایم!
ولی گاه «قدرتمندانِ تاجوَر» و «نیرومندانِ ستمگر» ،
گروهی افرادِ «بی ریشه» و «فاقدِ اندیشه»را
با «تحمیلِ حقارت» به «تحمُّلِ اسارت» وامی دارند!
بدین گونه «قانونِ بردگی» در «کانونِ زندگی» شکل می گیرد!
سخت تر از «بندگی در پایِ سریرِ ستمگرِ دُژاندیش»،
«بردگی در زنجیرِ باورِ خویش» است!
باورهایی که نه «بانی» دارد و نه «مبانی»!
نه «ریشه در خاک» دارد و نه «اندیشه در افلاک»!
جامعه، بذرِ این گونه «انگاره ها» و «پنداره ها» را
بدونِ هیچ «محک» در «ذهنِ کودک» می کارد .
این بذرها با «رویِشِ تدریجی»، «یورشِ گیجی» برای انسان به ارمغان می آورد.
«کندنِ این نهال» و «آکندنِ ذهن با استدلال»،
«شهامتی ژرف» و «شجاعتی شگرف» می طلبد.
بیاییم «جُراتِ دیدن» و «جسارتِ اندیشیدن» را بیاموزیم
و «ذهنِ زلال» و «لایزال» خویش را
از هر «انگارۀ خردستیز» و «پندارۀ خردگریز» برهانیم!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
انگاره: پندار، وهم ، گمان
محک: سنگ زر، سنگی که با آن عیار طلا را می آزمایند، آزمایش .
آکندن: پرکردن ، انباشتن ،توی چیزی را پُر کردن، سطح چیزی را با چیز دیگری پوشاندن، غنی کردن ، آبادان کردن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1308)
«جفا» یا «وفا»؟!
درخت ،«نمادِ بخشش» و «نمودِ بخشایش» است.
هر چه بر او «سنگ می بارند» و او را با «خدنگ می آزارند»،
او در مقابل به هر «شیوه» بر سرِ آنان «میوه» می ریزد.
بیاییم چون درخت با «ظرافت» بر «ظرفیّت» بیفزاییم
و «آستانۀ تحمُّل» را با «پشتوانۀ تامُّل» گسترش دهیم.
بیاییم با «ظرافتِ بیش» بر «ظرفیّتِ خویش» بیفزاییم.
«جفا» را با «وفا» پاسخ دهیم و «خطا» را با «عطا»!
در سپهرِ هستی کسی «بیش می درخشد»،
که می تواند «بی تشویش ببخشد» .
بیاییم یا«سبز و ایستاده» بمیریم و یا «سرخ و به خون افتاده»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
بخشش: داد، دهش، انعام
بخشایش: درگذشتن ،عفو کردن
خدنگ:نیزه و تیر با چوبی بسیار سخت و محکم که از درختی به همین نام می سازند
تامُّل: نیک نگریستن،نگاه کردن، اندیشیدن تا عاقبت کاری معلوم شود، تفکر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1307)
«مستیِ قدرت» و «سرمستیِ صدارت»
هیچ انسان تا بدان «پایه، نزیه» و بدان «مایه، قابلِ تنزیه» نیست،
که به او «قدرتِ بدون پایش» و «صدارتِ بدون پالایش» واگذار کنند،
و او «به فساد نگراید» و «بابِ بیداد نگشاید»!
هر خودکامه با «خیاراتِ ناحَق» و «اختیاراتِ مُطلَق»،
قطعاً «افسارگسیخته» و «بی مهارگریخته»،
«بی تاب» و «پُرشتاب» ،
به سوی «نشیبِ نابودی» و «سراشیبِ نمرودی» می تازد.
او از «دیدنِ حقایق،کور» است و از «شنیدنِ دقایق،کر»!
«مستیِ قدرت» و «سرمستیِ صدارت» ،
از او «حیوانی هار» و «بدون مهار» می سازد،
که جز با «فلاکت» و «هلاکت» ،
«بیدار» و «هشیار» نمی شود!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
نزیه: پاک و پاکیزه، خوش و خرم ، باصفا،پاکدامن
تنزیه: کسی را از عیب و آلودگی دور کردن
پایش: نظارت، هشیاری از وضعیت یک سامانه یا پدیده
پالایش: تصفیه کردن ، صاف کردن
خیارات: اختیارات
نمرود :لقب عام ملوک سریانی، قبطیان، فرعونان و نبطیان ،قیاصره
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.