هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 855)
«خیابان دلالت»یا «بیابان ضلالت»؟!
کسی که «سیمای مقصد» را در «سینمای قصد» می نگرد،
اگر چه «دیر بشتابد»، مقصد را «دور نمی یابد».
کسی که «کوریِ اشتباه را بشناسد»،از «دوریِ راه نمی هراسد».
انسانی که از «بدایتِ پگاه»،«نهایتِ راه» را می داند،
نه «راه را دور می بیند» و نه «همراه را کور برمی گزیند».
در هر گونه سفر نخست باید «هدف را شناخت»،آن گاه خود را «مکلَّف ساخت»،
تا «آگاهانه گام بردارد» و «خردمندانه راه بسپارد».
کسی که «مبدا را ترک کند»،ولی «مقصد را درک نکند»،
نه در «خیابان دلالت»،که در «بیابان ضلالت»
«همیشه، سرگردان» می ماند و در «اندیشه،پریشان»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
بدایت: آغاز،اول چیزی،اول کار
نهایت: پایان ،آخر،پایان امری یا چیزی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 854)
«راهِ رویِش» و «پایِ پویِش»
انسان هایی دارای «هویّتی وزین تر» و «شخصیّتی سنگین تر» هستند،
که همه «رشته های بستگی» و «سرشته های وابستگی» را «گُسستند»،
ولی برای سبک شدن،بلور بغض خود را «نشکستند» .
«بزرگیِ شخصیّت» به «سترگیِ ظرفیّت» است.
باید «آستانه سرای تحمُّل» و «کرانه دریای تامُّل» را
تا «مرزهای جاودانگی» و «اندرزهای فرزانگی» گسترش داد.
در «راهِ رویِش» ، «پایِ پویِش» را «باید گشود»
و «قُلّه قِداست» و «قلعه قناعت» را «شاید پیمود».
بیاییم با «قامتی استوار» و «استقامتی پایدار»،
از «کوه ،شکوه» بیافرینیم و از «ستوه ، نستوه»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
شاید: شایسته است
ستوه: خسته و درمانده،افسرده و ملول،به تنگ آمده،خلاف نستوه
نستوه: خستگی ناپذیر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 853)
«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی»
انسان ها چون «دانه های زیتون» و «دُردانه های مکنون» هستند.
تنها هنگامی «جوهر جان» و «گوهر گران» خود را بروز می دهند،
که از «شوخه بستگی» و «شاخه وابستگی»
«وارسته» و «درهم شکسته» شوند.
کسی که با «هزار رشته» به دنیا «آغشته» است،
«جانش،اسیر» و «پایش در زنجیر» است.
او هرگز نمی تواند «در سپهر، پرواز» کند
و با «مهر، همراز» گردد.
بیاییم با «خداباوری» و «خودباروری»،
«بُتِ غرور» و این «تشتّتِ مستور» را
که از خویش «ساخته ایم»
و عمری به طواف آن «پرداخته ایم»،درهم شکنیم
و«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی» خویش را «بیابیم»
و چون «مهر فروزان» بر سینه «سپهرِ دوران» «بتابیم»!
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------
دُردانه: دانه دُر،مروارید بزرگ و گرانبها،مردارید یکتا
مکنون: پوشیده و پنهان کرده،پنهان داشته شده
شوخ(شوخه): چرک،چرکینی،چرک بدن
تشتُّت: پریشانی،پراکندگی
مستور: پوشیده،درپرده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
https://t.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 853)
«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی»
انسان ها چون «دانه های زیتون» و «دُردانه های مکنون» هستند.
تنها هنگامی «جوهر جان» و «گوهر گران» خود را بروز می دهند،
که از «شوخه بستگی» و «شاخه وابستگی»
«وارسته» و «درهم شکسته» شوند.
کسی که با «هزار رشته» به دنیا «آغشته» است،
«جانش،اسیر» و «پایش در زنجیر» است.
او هرگز نمی تواند «در سپهر، پرواز» کند
و با «مهر، همراز» گردد.
بیاییم با «خداباوری» و «خودباروری»،
«بُتِ غرور» و این «تشتّتِ مستور» را
که از خویش «ساخته ایم»
و عمری به طواف آن «پرداخته ایم»،درهم شکنیم
و«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی» خویش را «بیابیم»
و چون «مهر فروزان» بر سینه «سپهرِ دوران» «بتابیم»!
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------
دُردانه: دانه دُر،مروارید بزرگ و گرانبها،مردارید یکتا
مکنون: پوشیده و پنهان کرده،پنهان داشته شده
شوخ(شوخه): چرک،چرکینی،چرک بدن
تشتُّت: پریشانی،پراکندگی
مستور: پوشیده،درپرده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
https://t.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 853)
«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی»
انسان ها چون «دانه های زیتون» و «دُردانه های مکنون» هستند.
تنها هنگامی «جوهر جان» و «گوهر گران» خود را بروز می دهند،
که از «شوخه بستگی» و «شاخه وابستگی»
«وارسته» و «درهم شکسته» شوند.
کسی که با «هزار رشته» به دنیا «آغشته» است،
«جانش،اسیر» و «پایش در زنجیر» است.
او هرگز نمی تواند «در سپهر، پرواز» کند
و با «مهر، همراز» گردد.
بیاییم با «خداباوری» و «خودباروری»،
«بُتِ غرور» و این «تشتّتِ مستور» را
که از خویش «ساخته ایم»
و عمری به طواف آن «پرداخته ایم»،درهم شکنیم
و«اصالت ذاتی» و «رسالت حیاتی» خویش را «بیابیم»
و چون «مهر فروزان» بر سینه «سپهرِ دوران» «بتابیم»!
#شفیعی_مطهر
—----------------------------------
دُردانه: دانه دُر،مروارید بزرگ و گرانبها،مردارید یکتا
مکنون: پوشیده و پنهان کرده،پنهان داشته شده
شوخ(شوخه): چرک،چرکینی،چرک بدن
تشتُّت: پریشانی،پراکندگی
مستور: پوشیده،درپرده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
https://t.me/amotahar
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد852 )
«بازتولید بیداد» و «تمجیدِ استبداد»!
«خودکامگی» و «از خود بیگانگی»،
خوی و خصلتی نیست که تنها در ذاتِ «شهریاران» و «کارگزاران» باشد،
بلکه هر جامعه «سربه زیر» و «ستم پذیر»،
برای «سلاطینِ ستمگر» و «مَُستبدّینِ تاجور»
«برترین همراه» و «بهترین پرورشگاه» است.
هر «سُلطانِ غدّار» و « انسان قدرتمدار»،
که «خشمِ قدرت» را دور از «چشمِ نظارت» ببیند،
و «زمینه بیداد» و «زمانه استبداد» را در مردم بیابد،
«بادِ بُروت» در نهادش چون «بشکه باروت»منفجر می شود
و «خلقِ خاموش» و «جامعه حلقه به گوش» را به زیر سلطه می آورد!
جامعه «کافته» و «توسعه نیافته»،
حتّی از یک «دادخواه علّامه»،«شاه خودکامه» می سازد.
چنین مردمی برای «بازتولید بیداد» و «تمجیدِ استبداد» ،
هم «اعتقاد» دارند و هم «استعداد».
«نهالِ بیداد» و «خیال استبداد» را
باید هم از «ریشه»خشکاند و هم در «اندیشه»!
«زمینه رویش این نهال» و «زمانه یورشِ این خیال» را باید از بین برد.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
تمجید: بزرگ شمردن،کسی را به بزرگی نسبت دادن،گرامی شمردن
غدّار: بسیار حیله گر،بی وفا، خائن، فریبکار
بادِ بُروت: عُجب و تکبُّر و غرور،لاف زدن
کافته: شکافته،ترکیده،افسرده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد851 )
«شاهی» که به «یک شاهی» نیرزید!
من «شهریاری» را دیدم در «شهرِ یاری»!
که در میان میلیون ها از «تن ها»،«تنها» ماند!
و به «گاهِ نیاز» حتی هیچ «دُژآگاه دغلباز»
نه او را «یاری» و نه با او «همکاری» کرد!
زیرا او برای «آبادیِ شهر» آمده بود و «آزادیِ دهر»!
ولی هر چه «زمین گشت» و «زمان گذشت»،
او نه در «گفتارش»،بلکه در «رفتارش»،
«از داد زدود» و «بر بیداد افزود».
بنابراین «غرورِ خودکامگی» و «شرورِ از خودبیگانگی» کاری کرد،
که مردم،«سکّه شاهی» و «سبیکه شاهنشاهی»را،
به «چیزی» و «پشیزی» نخریدند
و «شاهی» را به «یک شاهی»نسنجیدند!
این «سرشتِ تباه» و «سرنوشتِ سیاه»همه خودکامگانی است،
که تا «تاجِ همایونی» را در «تاراجِ سرنگونی» نبینند،
صدایِ «خلقِ محروم» را از «حلقِ مظلوم» نمی شنوند!
اینان تا «مرزِ سَقَط» را نبینند، «طرزِ سقوط» را نمی فهمند
و «خروشِ سهمگینِ» را با «گوشِ سنگینِ» درک نمی کنند.
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
شاهی: واحد پول خُرد در ایران،یک بیستم ریال،پنج دینار
دُژآگاه: بداندیش،بددل،بدخو،نادان و بی تربیت
گشت: گردید،گردش کرد،چرخید
سبیکه: شمش،شوشه زر و سیم،تکه سیم یا زر
پشیز: پولک،پول خُرد، فلزی کم ارزش،پول سیاه
سَقَط: فضیحت و رسوایی،مُردن و تلف شدن حیوان
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد850)
«مسابقه» در «حُسنِ سابقه»!
عمری کوشیدم «از ریشه برویَم» و «راه اندیشه بپویَم»،
همیشه دغدغه ام این بود که در «پویِشِ راه» و «جویِشِ همراه»،
«رهبری نیکو» یا «رهروی پرتکاپو»
«بیابم» و با یاری او به سوی هدف «بشتابم».
می خواستم کسی را بیابم که از او «نرنجم» و خود را با او «بسنجم»
و بکوشم هماره از او راه را «بهتر بپویم» و هدف را «برتر بجویم».
با این «آمال واهی» یا «خیال خودآگاهی»،
«بسی تاختم» و «بسیاری را شناختم»،
ولی هر چه «بیشتر شتافتم»،«کمتر یافتم»!
سرانجام تنها «رهرو همراه» و «رهبر سربه راه» را
نه در «زمانه و زمینه»،که در «سیمای آیینه» یافتم.
تنها کسی را که من می توانم هر «روز» به صورت «کارآموز»
«سیمایش را بنگرم» و «یاسایش را بنگارم»
و راه را «با مشقّت بپویم» و از او «سبقت بجویم» ،
همان کسی است که از «درون آیینه»،«بدون کینه»
برای من نه «سرگران»،که «دل نگران» است.
او تنها رقیب است که «امروزِِ من» باید بهتر از «دیروزِ او» باشد.
او تنها «هماوَرد» در این تنها «نبرد» است،
که من باید در «حُسنِ سابقه» با او «مسابقه» بدهم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
سابقه: پیشینه
یاسا: قاعده و قانون،حکم و اوامر پادشاه
سرگران: سرسنگین،ناخشنود،خشمناک،مغرور،مست
هماورد :حریف، هم نبرد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد850)
«مسابقه» در «حُسنِ سابقه»!
عمری کوشیدم «از ریشه برویَم» و «راه اندیشه بپویَم»،
همیشه دغدغه ام این بود که در «پویِشِ راه» و «جویِشِ همراه»،
«رهبری نیکو» یا «رهروی پرتکاپو»
«بیابم» و با یاری او به سوی هدف «بشتابم».
می خواستم کسی را بیابم که از او «نرنجم» و خود را با او «بسنجم»
و بکوشم هماره از او راه را «بهتر بپویم» و هدف را «برتر بجویم».
با این «آمال واهی» یا «خیال خودآگاهی»،
«بسی تاختم» و «بسیاری را شناختم»،
ولی هر چه «بیشتر شتافتم»،«کمتر یافتم»!
سرانجام تنها «رهرو همراه» و «رهبر سربه راه» را
نه در «زمانه و زمینه»،که در «سیمای آیینه» یافتم.
تنها کسی را که من می توانم هر «روز» به صورت «کارآموز»
«سیمایش را بنگرم» و «یاسایش را بنگارم»
و راه را «با مشقّت بپویم» و از او «سبقت بجویم» ،
همان کسی است که از «درون آیینه»،«بدون کینه»
برای من نه «سرگران»،که «دل نگران» است.
او تنها رقیب است که «امروزِِ من» باید بهتر از «دیروزِ او» باشد.
او تنها «هماوَرد» در این تنها «نبرد» است،
که من باید در «حُسنِ سابقه» با او «مسابقه» بدهم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
سابقه: پیشینه
یاسا: قاعده و قانون،حکم و اوامر پادشاه
سرگران: سرسنگین،ناخشنود،خشمناک،مغرور،مست
هماورد :حریف، هم نبرد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 849)
«بنیانِ دالّ» و «راژمانِ استدلال»!
زندانی واقعی کسی است که «اسیرِ حیله های هوس» است،
نه آن که «درگیر میله های محبس» است.
چه بسیار انسان های «شاد» و به ظاهر «آزاد»،
که نه «امیرِ فهم»،که «اسیرِ وهم» اند.
آنان که در دامِ «پندارهای پوسیده» و «انگارهای بیوسیده» درمانده اند،
برای «تحمُّلِ اسارت» و «تذلّلِ حقارت»،
نه به «زنجیر» نیاز دارند و نه به «تحقیر»!
«افکارِ موهوم» و «پندارِ مسموم»،
«از هر بندی،نژندتر» و «از هر کمندی،پایبندتر» است!
هر «بانی ساخت» اگر بدون «مبانی شناخت»،
«جذرِ ریشه ای را بنشاند» و «بذرِ اندیشه ای را بیفشاند»،
قطعا «حاصلی جز حِرمان» و «محصولی جز خُسران» برنمی دارد.
«هر عصر و همیشه»،«قصرِ اندیشه»،
«پایه ای پایدارتر» و «سازمایه ای استوارتر»
از «بنیانِ دالّ» و «راژمانِ استدلال»ندارد!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------
بُنیان: بنیاد،شالوده،پی،بناء
دالّ: دلالت کننده،راهنمایی کننده،راه نماینده
حِرمان:نومیدی،بی بهرگی
راژمان: دستگاه،سیستم،نظام
انگار:(انگاره):پندار،تصوّر،فکر و خیال،افسانه،سرگذشت
بیوسیده: مورد طمع،مایه دلخوشی
تذلُّل: خود را خوار و ذلیل نشان دادن،اظهار خواری،خواری و زبونی
نژند: اندوهگین،افسرده،پژمرده،سرگشته،خشمگین
جذر: بیخ، ریشه، اصل
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 848)
«ایستایی» و «میرایی»!
هر انسانِ «فکور» و «ذی شعور»،
در عرصه «آفرینش» ناگزیر از «گزینش» است؛
چون همه «پدیده ها» و «آفریده ها» در حالِ شُدن هستند.
همه «جهان» از جمله «انسان»
در «حالِ تغییر» است و در «خیالِ تاثیر» .
بنابراین هر انسانِ «عاجز از تغییر» و «حاجز از تاثیر»،
یا باید «عوض» شود،یا «عوضی»!
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 847)
از «جَنین» تا «جِنان»!
من سالهاست که «جهان را ديده ام» ، اما معنای این«بیان را نفهمیدهام»،
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 846)
«خُشونت» نمادی از «رُعونت»!

----------------------------------------------
رُعونت: نادانی،کم عقلی،سستی،یاوه سرایی
جالیز: کشتزار خربزع و هندوانه و خیار و....
هنگ: زور،قدرت،سنگینی/ گروه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد844 )
«گوهرِ کرامت» و «جوهرِ شخصیّت»
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد843 )
«اعتماد» یا «اعتقاد»؟!
گمشده این نسل «اعتماد» است، نه «اعتقاد»!
در این «عصرِ دروغ» و «حصرِ نبوغ»،
«نسلِ نو» و «قشرِ پیشرو» می بینند،
که «اربابِ دستار» و «اصحابِ انحصار»،
نه «رفتار»هایشان،«گفتار»هایشان را تایید می کند
و نه «نهفته»هایشان ، «گفته»هایشان را!
بین«دعا» تا «ادّعا»،
«فاصله ای است به درازای «نفاق» تا «اِنفاق»،
در این صورت نه بر «اعتماد»ها، «اعتقاد»ی دارند،
و نه بر «اعتقاد»ها، «اعتماد»ي.
نسل جوان امروز،«حال» را می نگرند،نه «قال» را،
از «تحجُّر» و «تظاهُر» بیزارند
و به «تفکُّر» و «تدبّر» روی می آرند.
مبلّغان باید به جای «اِشباعِ گوش» به «اقناعِ هوش» بپردازند.
به جای نشان دادنِ «بُرهانِ یال و کوپال»،باید « زبانِ استدلال» گشود.
جوان امروز نه در «باورِ قفس» می گنجد و نه در «خاطرِ محبس».
او «بر اوجِ آسمان سرمی ساید» و «بر موجِ آرمان می آساید».
جوان می خواهد خود تجربه کند که نه «سراب،آب» دارد و نه «مُرداب،شتاب»!
گاه دل را بر «رَخشِ خیال می نشانَد» و تا «آذرَخشِ آمال می رانَد».
بیاییم به او اجازه دهیم خود «ببیند» و خود «بیندیشد»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
یال و کوپال: کنایه از تن و توش و بُرز و بالا و زور بازو
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد842 )
«تغییر» یا «تدمیر»؟!
در «دارِ گردون» و در «مدارِ قرون»
تنها اصلی که «ثبات» و قابلیتِ «اثبات» دارد،
«اصلِ تغییر» و «فصلِ تدبیر» است.
هر که از «کاروانِ تغییر بازمانَد»، در «طوفانِ تقدیر درمی مانَد».
زمان،«رودی جاری» است که در گوش زمین «سرودی ساری» می سراید.
در این «رودِ روان» و «دریای خروشان»،
هر که با «شنا»،«آشنا» نیست،
در «خیزابِ خلوت» و «غرقابِ غفلت»غرق می شود.
«گردانه زمان» و «گردونه زمین»،
نه «سَرِ ایستایی» دارد و نه «سِیرِ قَهقرایی».
«انسانِ رهرو» باید «نو به نو»،
«پا به پای زمان» و «پو به پویِ زمین»،
هر «لحظه» و هر «لمحه»،
یا «تغییر» را بپذیرد،یا «تدمیر» را!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
دار: خانه،سرا
مدار: جای دورزدن و گردش،آنچه چیزی بر آن می گردد
ساری: رونده در شب ،نفوذکننده
خیزاب: موج،کوهه آب
خلوت: تنهایی،جای خالی از غیر
پو: پویه،دو،رفتار تند
لمحه: یک بار نگریستن با شتاب به چیزی نظرکردن،چشم برهم زدن
تدمیر: هلاک کردن،تباه ساختن،نابودکردن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد841 )
«غنچه های لبخند» بر «لب های نژند»!
مهر و محبت ،«مایه ای بی کرانه» و «سرمايه اي جاودانه» است،
كه انسان هيچ گاه از «هزينه كردن» و «بیشینه کردن» آن پشيمان نمی شود.
محبّت،«خارها را گُل» و «دارها را پُل» می کند.
محبت به آسمان،«رفعت» می آموزد و به صحرا،«عظمت».
محبت به سپیده،«عصمت» می بخشد و به جنگل،«حشمت».
محبت،به باران «سخاوت» می آموزد و به گلبرگ ،«لطافت».
محبت ،به صبح،«صداقت» می دهد و به صخره،«صلابت».
محبت به رود ،«کوشش» می آموزد و به چشمه،«جوشش».
محبت،«سراب را سیراب» می سازد
و «گلبرگ های کتاب را پُر از دُرواژه های ناب».
محبت با «دست های نور» گیسوی سیاهِ «شب دَیجور» را «می گشاید»
و چکامه سپید روز را «می سراید».
محبت می تواند خواب سبز دشت ها را «تعبیر» و رویای آبی دریاها را «تفسیر» کند.
محبت، «خونِ سپیدِ کهکشانِ عزّت» را بر
«بلندایِ سقفِ سیاهِ شبِ ذلّت» «می ریزد»
و آبشارِ سیمگونِ سپیده سحر را با زُلال نور «درمی آمیزد».
محبّت، «پویاتر از نسیم» و «پایاتر از تسنیم»،
«بهار انسانیّت را طراوت» می بخشد و «نهال بشریّت را لطافت».
محبّت ،از «خداوندان خشم و خشونت» و «قدرتمداران قساوت و قسوت»
می تواند «پویندگان دیار آیینه و آب» و «جویندگان سرچشمه آفتاب» بسازد.
بیاییم از «خارهای خشونت» ،«گلبرگ های محبّت» «برویانیم»
و بر «لب های نژند»،«غنچه های لبخند» «بنشانیم»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
نژند: اندوهگین،افسرده، پژمرده، سرگشته، خشمگین
بیشینه کردن: افزودن آن،زیادکردن آن
دَیجور: تاریک،تاریکی شب
تسنیم: نام چشمه ای در بهشت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد840 )
«دهرِغُصّه ها» و «شهر قصّه ها»
من «زاغِ غُصّه ها» و «كلاغ قِصّه ها»را
نه در «تاب های کوکی»،که در «کتاب های كودكي»ديدم،
كه هم «پر و بال» داشت و هم «آرزوي وصال»؛
اما نه به «خانه اش» رسيد ،نه به «آشيانه اش»؛
زيرا در «دهرِ غُصّه ها» و «شهر قصّه ها» مانده بود.
قصّه ها،«حاملِ تَمثیل» اند و «قابلِ تَاویل».
«قصّه ها را می سازند»،تا با آن «غُصّه ها را بپردازند».
گاهی «حکایتی»،«آیتی» است
از «حقیقتِ وجود» و «واقعیتِ موجود».
در شهر قصّه ها همه «پدیده ها» و «آفریده ها» با ما سخن می گویند.
آن ها «رازِ هستی» و «آغازِ اَلَستی» را
با «زبانی نمادین» و «بیانی بنیادین»به ما بازمی گویند.
برای «درکِ این زبان» و «فهمِ این بیان»،
باید «هوشی ژرف» و «گوشی شگرف» داشت.
گاهی نمی توان به کتابی بیان نمود
حرفی که یک حکایت کوتاه می زند
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
تاب: بادپیچ،بازپیچ،ریسمانی که دو سر آن را به شاخه درخت یا جایی دیگر ببندند و در آن بنشینند و در هوا به جلو و عقب حرکت کنند
کوک: بخیه بزرگ،به هم دوختن پارچه با نخ و سوزن
دهر: روزگار بی پایان،زمان دراز
تاویل: بازگشت کردن از چیزی،بازگردانیدن،تعلبیر و تفسیر باطن کلام،شرح و بیان
پرداختن: آراستن،فارغ شدن،کارسازی کردن،مرنب کردن
آیت: نشان،نشانه،دلیل،حجت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد839 )
«امید آینده» و «نوید پاینده»!
من «قایق سهراب*» را «زورقی پرشتاب» دیدم،
انباشته از «مسافران خسته» و «مهاجران دل شکسته» ؛
آنان که روي به سوي «روياها» داشتند
و سفر به سوي شهري پشت «دریاها» .
در حالی که اگر شهر رویاها «خوب» و «مطلوب» است،
باید آن را «با ملاک شناخت» و در «همین خاک ساخت»!
این سرزمین، «خانه شید» است و «آشیانه نشید».
ما با این خانه «یگانه» ایم و با دیگر خانه ها،«بیگانه»!
«پناه» و «زادگاه» ما این خاک است.
ما «ریشه در خاک» داریم و «اندیشه در افلاک».
«امید آینده» و «نوید پاینده» را
نه در «فردوس برین»،که باید در «همین سرزمین» بسازیم.
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------
شید: نور،روشنایی،آفتاب
نشید: سرود و آواز
*- اشاره به شعری از سهراب سپهری:
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند.....
پشت دریا شهری است
که درآن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند.
پشت دریاها شهری ست!
قایقی باید ساخت!
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 838)
«تلاشیِ آنی» و «فروپاشیِ ناگهانی»!
در جوامع تحت حاکمیّتِ «شاهی خودکامه» با «سپاهی بی برنامه» ،
که «سِنسورها،خاموش» است و «سوپاپ ها،مخدوش»،
هر لحظه باید چشم به راهِ «انزجارِ توده ها» و «انفجارِ شالوده ها» باشیم.
ای کاش «خشم ها» را می شد با «چشم ها» «دید»
و برای «رفع» و «دفع» آن ها چاره ای «اندیشید»!
«رگ،نمودِ دُمَل» است و «برگ،نمادِ جنگل».
آن گاه که «رگه ای از دُمَلِ فساد» و «برگه ای از جنگلِ بیداد» دیده شود،
باید همه «سوپاپ ها به جوش» آیند و «سِنسورها به خروش»؛
امّا آن گاه که «خُناقِ شَدید» و «اختناقِ سَدید»،
«سوپاپِ دهان ها را بسته» و «سنسورِ قلم ها را شکسته»،
نظام، سرنوشتی جز «تلاشی آنی» و «فروپاشی ناگهانی» ندارد!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
تلاشی: از هم پاشیده شدن،نیست و نابودشدن،اضمحلال
آنی: فوری،بی درنگ،در یک لحظه
سنسور:حساس، حسی، ضبط کننده، عضو حسی، دریافتگر، حسگر، گیرنده یا دریافت کننده خاطرات حسی
سوپاپ: پولک روی دهانه دریچه های سرسیلندر یا در دیگ زودپز برای اطمینان و ایمنی از خطر انفجار
انزجار: بیزاری،به هم برآمدن،نفرت
شالوده: بنیاد،پی دیوار،طرح،نقشه
دُمَل: آبسه،زخم و ورم پر از چرک و خونابه
خُناق: دردِ گلو،دیفتری
اختناق: خفه شدن،گلوگیرشدن،خفگی
سدید: محکم و استوار،راست و درست
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 837)
«امیرِ اوج» یا «اسیرِ موج»؟!
«پرندگانی ضعیف» و «جاندارانی نحیف» ،
که به «تنهایی» و با «جدایی»
«نه کاری را می دانند» و «نه ابتکاری را می توانند»،
چون با «خُجستگی»،«دستِ همبستگی» به یکدیگر دهند،
می توانند «دامِ اسارت» و «قفسِ حقارت» را
از «جای برکَنَند» و به «دیگرجای دَرافکَنَند»!
باید درهم شکست «میله های هر قفس» و «حیله های هر محبس»را ،
که «پرنده را از پرواز» و «فرازَنده را از فراز» بازمی دارد!
انسان «بالی برای بالیدن» دارد و «سِگالی برای سِگالیدن».
او باید «امیرِ اوج» باشد،نه «اسیرِ موج».
باید «جیرها را شکست» و «زنجیرها را گسست»!
باید «روندِ رهایی» و «فرایندِ شکوفایی»،
مهم ترین دغدغه هر «شهروند» و هر «جامعه وَرجاوَند» باشد.
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
فراز: بالا،بلندی،سربالایی،مقابل نشیب
سِگال: اندیشه،فکر
سِگالیدن: اندیشیدن،فکرکردن،رای زدن
جیر: خشم و غضب
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 836)
«باتلاقِ نادانی» و «مُحاقِ ناتوانی»
افراد «ابله و نادان» و اشخاص «احمق و ناتوان»
گرچه «در استدلال سرسخت» اند،ولی «در خیال خوشبخت»اند؛
زيرا هيچ گاه نه به «تنهايي» خود پي مي برند و نه به «بینوایی»خود.
کسی از «نادانی» و «ناتوانی» رنج می برد،
که می داند «چه گفتاری را نمی داند»
و «چه رفتاری را نمی تواند» ؛
ولی آن که به «نادانی ها» و «ناتوانی ها»ی خود آگاه است،
ناگزیر مشتاقانه به سوی «آگاهی» و «حق خواهی» گام برمی دارد.
کسی که «اهلِ طلب» است،بیزار از «جهلِ مُرکّب» است!
بنابراین برای هر انسان ،«نخستین درس» ،
باید«مهم ترین ترس» او از نادانی باشد.
انسان از همان لحظه در «باتلاقِ نادانی»
و «مُحاقِ ناتوانی»اسیر جهل مرکّب می شود ،
که «سر به زیر» و «پای در قیر»،
خود را بی نیاز از «آموختن» و «تجربه اندوختن» احساس می کند!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
اهلِ طلب: تشنه فهمیدن،طالب علم و آگاهی
مُحاق: آخر ماه قمری،سه شب آخر ماه قمری که ماه دیده نمی شود
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 836)
«باتلاقِ نادانی» و «مُحاقِ ناتوانی»
افراد «ابله و نادان» و اشخاص «احمق و ناتوان»
گرچه «در استدلال سرسخت» اند،ولی «در خیال خوشبخت»اند؛
زيرا هيچ گاه نه به «تنهايي» خود پي مي برند و نه به «بینوایی»خود.
کسی از «نادانی» و «ناتوانی» رنج می برد،
که می داند «چه گفتاری را نمی داند»
و «چه رفتاری را نمی تواند» ؛
ولی آن که به «نادانی ها» و «ناتوانی ها»ی خود آگاه است،
ناگزیر مشتاقانه به سوی «آگاهی» و «حق خواهی» گام برمی دارد.
کسی که «اهلِ طلب» است،بیزار از «جهلِ مُرکّب» است!
بنابراین برای هر انسان ،«نخستین درس» ،
باید«مهم ترین ترس» او از نادانی باشد.
انسان از همان لحظه در «باتلاقِ نادانی»
و «مُحاقِ ناتوانی»اسیر جهل مرکّب می شود ،
که «سر به زیر» و «پای در قیر»،
خود را بی نیاز از «آموختن» و «تجربه اندوختن» احساس می کند!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
اهلِ طلب: تشنه فهمیدن،طالب علم و آگاهی
مُحاق: آخر ماه قمری،سه شب آخر ماه قمری که ماه دیده نمی شود
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 836)
«باتلاقِ نادانی» و «مُحاقِ ناتوانی»
افراد «ابله و نادان» و اشخاص «احمق و ناتوان»
گرچه «در استدلال سرسخت» اند،ولی «در خیال خوشبخت»اند؛
زيرا هيچ گاه نه به «تنهايي» خود پي مي برند و نه به «بینوایی»خود.
کسی از «نادانی» و «ناتوانی» رنج می برد،
که می داند «چه گفتاری را نمی داند»
و «چه رفتاری را نمی تواند» ؛
ولی آن که به «نادانی ها» و «ناتوانی ها»ی خود آگاه است،
ناگزیر مشتاقانه به سوی «آگاهی» و «حق خواهی» گام برمی دارد.
کسی که «اهلِ طلب» است،بیزار از «جهلِ مُرکّب» است!
بنابراین برای هر انسان ،«نخستین درس» ،
باید«مهم ترین ترس» او از نادانی باشد.
انسان از همان لحظه در «باتلاقِ نادانی»
و «مُحاقِ ناتوانی»اسیر جهل مرکّب می شود ،
که «سر به زیر» و «پای در قیر»،
خود را بی نیاز از «آموختن» و «تجربه اندوختن» احساس می کند!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
اهلِ طلب: تشنه فهمیدن،طالب علم و آگاهی
مُحاق: آخر ماه قمری،سه شب آخر ماه قمری که ماه دیده نمی شود
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد835)
«دلالتِ خدا» و «رسالتِ ما»
کسی که «بنای آینده» و «بنیان پاینده» را
بر «اساسِ فال» بنا می کند،نه بر «قیاسِ استدلال» ،
او کسی است که چون با «خودباوری» و «خردداوری» بیگانه است،
بنابراین می خواهد از «پنجره فال» و «حنجره خیال»،
تاییدی بر «هویتِ رنگ باخته» و «شخصیّتِ فرهنگ ناشناخته» خود بگیرد.
از «بُرجِ عاج» و «دُرجِ زُجاج» باید فرود آمد
و «حصرِ خیال» و «قصرِ آمال» را
با «کلید عقلانیت» و به «امید درک حقیقت» باید گشود.
«ساختنِ بهشت» و «پرداختنِ سرنوشت»
با «دلالتِ خدا» و «رسالتِ ما» است!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------
دلالت: راهنمایی،برهان و دلیل
عاج: دندان فیل که سفید و سخت و دراز و قیمتی است و برای ساختن اشیای گرانبها به کار می رود
دُرج: صندوقچه،جعبه کوچک جواهرات
زُجاج: شیشه،آبگینه
پرداختن:ساختن،جلادادن و آراستن،مرتب کردن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 834)
«فروغِ فکر»یا «نبوغِ بکر»
«مشعل نبوغ» آن گاه در ذهن انسان ها «پرفروغ» می شود،
که «آفتاب حقیقت» و «مهتاب واقعیت» بر آن بتابد.
در «جهانِ هستی» و «راژمانِ حق پرستی»
«مدیرِ بینش»،«مدارِ آفرینش» را
بر «پایه عدالت» و «سرمایه عقلانیت»
«سامان داده» و «بُنیان نهاده» است.
بنابراین هر بُنیانی را که بر «توده کاستی» و «شالوده ناراستی»
بنا نهند،محکوم به «تلاشی» و «فروپاشی» است.
«فروغِ فکر»،«نبوغِ بِکر» است؛
این فروغ تنها از «شمع جان می تابد» و «جمع جانان را درمی یابد».
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------
راژمان: سیستم،نظام،دستگاه
مدیر بینش: خداوند،آفریدگار
توده: تل و پشته،هر چیزی را که روه هم ریخته و کوت کرده باشند،مثل توده خاک
کاستی: کجی،تقلب،دروغ
تلاشی: از هم پاشیدن،پراکنده شدن،نیست و نابودشدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 833)
«تاج»را به «تاراج»دادن!
سر فرودآوردنِ «حکومتِ حاكم» در برابر «حكمتِ حكيم» ،
نشانه «رشد و رشاد» و «رویش استعداد»در جامعه است؛
ولی «انکسارِ حكيم» در برابر «استکبارِ حاكم»،
علامت فربه تر شدن «جُرثومه فساد» و «موهومه استبداد» است.
آن گاه که «حکیم» در برابر «حاکم» ،
«دست بر سینه» و «پای در کابینه» گذارد،
چنین کسی از «گُلِ حکمت»،«پُلِ حکومت» ساخته
و از «زلالِ فضیلت»،«ضلالِ رذیلت»!
چه زشت است «رفوزگی علّامه» در «دریوزگی خودکامه»!
حاکمی که «راهِ فساد بپیماید» و جامعه را به «گناهِ بیداد بیالاید»،
«حکیمانِ ساکت» را به «لئیمانِ ماکت» تبدیل می کند!
او ناگزیر به جای«آغوش خانه»، «حلقه به گوش بیگانه» می شود!
در حالی که برای «حاکمِ دادگر» و «عالمِ حق نگر»،
«تاج» را به «تاراج»دادن،به که به «بیگانه»،«باج»دادن!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
اِنکسار: شکسته شدن،فروتنی،خضوع
استکبار: بزرگ پنداشتن کسی،تکبّرکردن،خودنمایی،گردنکشی
جُرثومه: اصل،ریشه،خاک دور ریشه
موهوم(موهومه): وهم شده،آنچه وهم و گمان متوجه آن شود
کابینه: دفتر،اتاق کار،هیئت دولت،هیئت وزیران
لئیم: بخیل،ناکس،فرومایه
ماکت: نمونه ای کوچک از خانه یا....که از چوب یا مقوا بسازند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 832)
«آستانه تحمُّل» و «کرانه تعامُل»
در «عصر یخبندان» و در «شهر وَرجاوَندان»،
سرما، «کولاک» و جانداران را «هلاک» می کرد.
بسیاری از جانوران «جان سپُردند» و برخی «جان به دربُردند».
در این «گیر و دار»،بین «کار و ابتکار»،
خارپشتان بیشتر خطر مرگ را «دریافتند» و به سوی راه حل «شتافتند».
آنان مهربانانه با «هماوایی» و «گردهمایی» توانستند
به یکدیگر «نزدیک» و در گرمای بدن همدیگر «شریک» شوند.
اینان با هم «شریک ساعی» شدند و «تشریک مساعی» کردند.
خارپشت ها همدیگر را «گرم» یافتند،امّا نه «نرم»!
آنان در کنار هم از «گزش خار» در «رنجش و آزار» بودند!
ناگزیر از یکدیگر «دور» و در نتیجه باز از سرما «رنجور» شدند!
بنابراین به این نتیجه رسیدند که برای بهره بردن از «صفای هم» و «گرمای هم»
چاره ای ندارند جز این که «طینت» و «طبیعت» همدیگر را «بپذیرند»
و راه همزیستی «مسالمت آمیز» و «مشارکت انگیز» «پیش گیرند»!
انسان ها نیز در همبستگی اجتماعی «گریزی جز تحمُّل»
و «گزیری جز تعامُل» با یکدیگر ندارند.
هر کسی به نوعی «خاری خلنده» و «رفتاری گزنده» دارد.
باید بر «آستانه تحمُّل» و «کرانه تعامُل» افزود.
و «دگرستیزی» و «دیگرگریزی» را از دل «زدود»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
خَلَنده: فرورونده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد831 )
خندیدن،«با تو » یا «بر تو»؟!
در «فراخنای این سپهرِ سیاه و سنگين» و «گُستره سرسبزِ زمین»،
سهم هر «انسانِ آفریده» از این «جهانِ پر از پدیده»
تنها تكّه اي از «آسمان آبي» است و
و لحظه اي «از لبخند شادابي».
زبان طبیعت، «قند» است و «لبخند».
اگر «راهبُردِ لبخند» را با «برخوردِ نَژَند» پاسخ دهی،
به «رویت اَخم» می کند و بر «دلت زخم» می زند.
امّا اگر «شادمانه به رویَش بخندی»
بدون این که «عالمانه به خویَش دل ببندی»،
«با سازت،دمساز» می شود و «با آوازت،هماواز».
همه «گُل ها با تبسُّم» و «بُلبُل ها با ترنُّم» ،
«نگاه را می نوازند» و «پگاه را می آغازند».
پس «بخند» تا دنیا «با تو »،نه «بر تو» بخندد!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
نَژَند: اندوهگین،افسرده،پژمرده،سرگشته،خشمگین
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد829 )
«دکان اعتقاد» و «بحران اعتماد»!
من شهری را دیدم که هر «کان» را«دکان» کرده بودند
و «نان» را وسیله «ایمان»!
شهر،«دکانِ اعتقاد» شده بود و اسیرِ «بحرانِ اعتماد»!
اینان هر ریسمانِ سیاه و سپید را «مار» مي پنداشتند
و هر گُل را، «خار»!
هر «اتّهامِ واهی» بی نیاز از «دادخواهی»؛
بدون «روندِ ثبات» و «فرایندِ اِثبات»
علیه هر کسی «طرح» و «مطرح» می کردند،
و او را مُجرِم «تلقّی» کرده، محروم از هر «حقّی» می دانستند!
هر شهروند ،«مُجرم» و سزایش «جریمه» بود،
مگر عكس آن «اثبات» و موجبِ «نجات» شود!
«شناعتِ گناه» در پرتوِ «شفاعتِ شاه»
«رنگ می باخت» و همین رویه، «فرهنگ می ساخت»!
هر کس هر چه به «قُشونِ قُدرت» و «کانونِ امارت»،
«نزدیک تر»،«نیک تر»،
و هر کس «دورتر»،«منفورتر»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
کان: معدن
دادخواهی: از کسی نزد قاضی شکایت بردن و درخواست دفع ظلم کردن
ثبات: برقراربودن،قرارگرفتن،استوارشدن،قرار،قیام،پابرجابودن در امری
شناعت: زشتی و بدی،زشت شدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد828 )
«ریشه ها» و «اندیشه ها»!
من «آویزه دل»، این «آمیزه گِل» را
نه بر «حیله های دوران»،که بر «ميله هاي زندان» «آويختم»؛
سپس همه «جوانه های ذوق» و «شكوفه هاي شوق» را در سبد آن «ريختم».
زندانی که «ریشه های رویِشگَر» و «اندیشه های پویِشوَر» را
«به کمند کشیده» و «به پایبند پیچیده» است.
«ریشه ها» و «اندیشه ها»
تا از هر «انقیاد»،«آزاد» نباشند،
نه می توانند «گیاهی برویَند» و نه «راهی بپویَند»!
«سروهای بلند» و «سپیدارهای شکوهمند»
برای «رشد و رویُش» و «پوی و پویِش»،
«آسمانی برین»می خواهند و «بوستانی بهارین»!
بیاییم «جفای تیشه» را از «رُویای ریشه» «بزداییم»
و «هیولای همیشه» را از «اهورای اندیشه» «بپیراییم»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
آویزه: آویخته،گوشواره
آمیزه: آمیخته،مخلوط
انقیاد: خوار و رام شدن،گردن نهادن، فرمانبرداری
پوی: پویه،رفتار تند،دو،دوان
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد827 )
«کانون نهفته ها» و «قانون نگفته ها»!
من دلم را «رهانده» و «جامانده» ديدم
در لا به لای «برگ ها» و «گلبرگ ها».
نه در «تاب های فلکی» ،که در «کتاب های کودکی».
هر گاه «سایه دل» را در «همایه محافل»گم می کنم،
آن را نه در «هالِ خطرات» ،که در سايه سار «نهال خاطرات»می جویم.
هميشه آن را «سبز و خُرّم» می بینم،نه «زرد و مُبهم».
من هیچ گاه دلم را نه «پیر» می بینم و نه «زمینگیر»!
دلم خیلی «واژه های حرف برای گفتن» دارد
و «ویژه های شگرف برای شکفتن»!
او «بیانی زلال»، ولی «زبانی لال» دارد!
«عطشِ گفتن» زیرِ «آتشِ نهفتن»
«رنگ می بازد» و از آن «فرهنگ می سازد»!
فرهنگِ داشتنِ «دلی شکسته»،ولی با «لبی فروبسته»!
این فرهنگ «بزرگیِ دل» و «سترگیِ محفل» را
نه «به اندازه شگرف های نهفته»،
که به «گُدازه حرف های نگفته» می داند.
دل باید«کانون نهفته ها» و «قانون نگفته ها» باشد!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
کانون: آتشدان،آتشخانه،کوره،مرکز
تاب: بادپیچ،ریسمانی که دو سر آن را به شاخه درخت یا جای دیگر ببندند و در آن بنشینند و به جلو و عقب حرکت کنند
همایه: ائتلاف،انجمن،گردهمایی
هال: سراب
شگرف: عجیب،طُرفه،نیکو،کمیاب،بی نظیر در خوبی و زیبایی
گُدازه: آتش
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد826 )
«میرانِ ناس» و «امیرانِ اختلاس»!
من «مردمانی باکمال» را با «دستانی فعّال» دیدم ؛
دستانی که دارای «پینه های کار» است و آفرینشگرِ «گنجینه های ابتکار».
ولی به علّت «حاکمیّت فساد» و «حکومتِ بیداد»،
اكنون «اسيرِ حقارت» اند و در «مسیرِ اسارت»،
با «دهانی دوخته» و «حِرمانی اندوخته»،
بر سَرِ دوراهی «زندگی گیجی» یا «مرگِ تدریجی» نشسته اند!
اینان نه «کارگزار کفرانِ کافران»، که گرفتارِ «خُسرانِ خُسروان» اند!
تا «انتهای حیات تاخته اند» و «منتهای آنات را باخته اند»!
اکنون آن چه «دارند» و برای بازماندگان «می گذارند»،
نه «زندگی پرافتخار»،که «زنندگی ذلّت بار» است!
کسانی که اینان را «غارت» کرده اند و به «اسارت» کشیده اند،
«میرانِ ناس» اند و «امیرانِ اختلاس»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------------------------
میر: امیر (مخفّفِ امیر)
ناس: مردم،مردمان،ادمی،آدمیان
اختلاس: ربودن،دزدیدن،پولی را پنهانی و ناحق از صندوق همگانی برداشتن
پینه: آن قسمت از پوست کف دست که در اثر کارکردن سفت و ستبر شده باشد
حِرمان: نومیدی،
گیج: سرگشته ،حیران،درمانده
آن: لحظه،هنگام،وقت،دم،اندکی از وقت،(جمع: آنات=اوقات،لحظه ها)
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد825 )
«بامدادِ بهروزی» و «چکادِ پیروزی»!
من میخ را «نماد استواری» و «نمود پایداری» دیدم ؛
زیرا هر چه ضربات چَکُّش «تاونده تر» و «درهم کوبنده تر»
بر «قامتش می سود»،بر «استقامتش می افزود»!
میخ در برابر «سرکوب»،نه تنها «مرعوب» نمی شود؛
بل که «پایدارتر» و «امیدوارتر»،
«قَد می افرازد» و خود را «وَتَد می سازد».
چه زیبا می سراید آن «سراینده ماندگار»،«ملک الشّعرای بهار»:
پایداری و استقامت میخ
سزد ار عبرت بشر گردد
بر سرش هر چه بیشتر کوبند
پافشاریش بیشتر گردد
بنابراین انسانی می تواند در «بامدادِ بهروزی» بر «چکادِ پیروزی» دست یابد،
که در برابر «یورش سختی ها» و «شورش شوربختی ها»،
نه از «اِرعاب بترسد» و نه از «اِرهاب بهراسد»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
تاونده :مشقّت بار، پرقدرت، باقوّت
سودن: سُفتن،کوبیدن،فرسودن،ساییدن
مرعوب:ترسیده، ترسانیده شده
وَتَد : میخ
چکاد: قُلّه کوه،سرِ کوه،بالای کوه
اِرعاب: ترساندن،تهدید
اِرهاب: ترسانیدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 823)
«احساسِ يگانگي» یا «هراسِ بیگانگی»؟!
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 822)
«زنجیرِ وَهم» یا «تنویرِ فهم»؟!
من «میوه نارگیل» را نیز شایسته «شیوه تحلیل» دیدم.
نارگیل روییده بر «درخت» است با پوستی «سخت» ،
ولی در درون «جیره ای سپید» دارد و «شیره ای مفید».
تا «پوسته نارگیل» این «قالبِ وبیل» را نشکنیم،
نمی توانیم «بطونش را بیابیم» و «درونش را دریابیم»!
بنابراین دریافتم که نخست باید «خود را شکست» و «زنجیرها را گُسست» ،
تا «اندیشه،آزاد» و «خردپیشه،فَرجاد» گردد.
«پندارهای سُست» و «شعارهای نادُرُست»
چونان «غُل و زنجیر» دست و پایِ «تامُّل و تدبیر» را می بندد
و انسان را از «تفکُّر» و «تدبُّر» بازمی دارد.
انسان های «سبزکیش» و «آزاداندیش»
کسانی اند که «زنجیرِ وَهم را گُسسته اند»،
سپس به «تنویرِ فهم پیوسته اند» .
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 821)
«داشتنِ بال» و «انباشتنِ آمال»!
من تصویرِ «عقابی بزرگ» را در «قابی ستُرگ» دیدم،
«خاموش» و بی «خروش»،
نه «آرزوی پرواز» و نه «تکاپوی تاخت و تاز».
بنابراین دریافتم که اگر «پدیده پرواز» و «ایده تاخت و تاز» را از عقاب بگیرند،
دیگر «بال» هم برای او «وبال» است.
چه سخت است «داشتنِ بال» و «انباشتنِ آمال»،
ولی در «اسارتِ قفس» و «مرارتِ محبس»!
عقابِ «بال بسته» و «پَرشکسته»
نه «قفس را تنگ» می بیند و نه «محبس را ننگ»؛
ولی «عقاب تیزپرواز» ،«آسمانِ باز» می خواهد.
«بیدل دهلوی»،این «نکته نمادین» را «چه شیرین» می سراید:
زین پیش که دل قابل فرهنگ نبود
از پیچ و خم تعلّقم ننگ نبود
آگاهی ام از هر دو جهان وحشت داشت
تا بال نداشتم، قفس تنگ نبود
#شفیعی_مطهر
----------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 820)
«روزگار» یا «آموزگار»؟!
اگر انسان با «دیده دانش آموزی» و «ایده تجربه اندوزی»
به همه «پدیده ها» و «آفریده ها» بنگرد،
همه «روزگار» را «آموزگار» می بیند.
کسی که اهل «دانش آموختن» و «تجربه اندوختن» باشد،
از «هر کس و هر چیز» با «هر بهانه و دستاویز»
می تواند «معرفت آموزد» و «حکمت اندوزد».
هیچ «پدیده»،«نکوهیده» نیست،
هر چند «زشت» و «بدسرشت» باشد.
«جوان فکور» و «انسان باشعور»
می تواند از هر «انگاره ای»،«اشاره ای» دریابد
و از هر «خوشه ای»،«توشه ای»!
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد819 )

من چوپانی را دیدم «بی های و هو»،ولی نه «دروغگو»،
که تا وقتی «نی لبک محبّت» را بر لب نهاده
و در آن «آهنگ صداقت» می دمد،
هم «گَلّه از يورشِ گرگ» در آمان است و هم «محلّه از شورشِ بزرگ».
صداقت،«چشمه ای زلال» است که از «کرشمه استدلال» جاری می شود
و «دشت های شهر» و «گُلگشت های دهر» را طراوت می بخشد.
آن گاه که این چشمه را با «دروغ بیالایند» و از آن،«فروغ را بزدایند»،
«شهر،عَفِن» می شود و «دهر،مُتعفِّن»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
عَفِن: گندیده،بدبو
مُتعفِّن: بدبو،بویناک،گندیده
دهر: روزگار،عصر و زمان،زمان دراز
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد817 )
«بارقه ای از نور» و «شارقه ای از شعور»!
«راه تباهی،دراز» است و «سپاه سیاهی در تاخت و تاز» ،
امّا ماه نه از آن «می ترسد» و نه از این «می هراسد».
یک «فروغ ماه» می تواند هزار «دروغ دُژآگاه» را رسوا کند.
«سپاه شب تیره» اگر بر همه آسمان هم «چیره» شود،
یک «بارقه نور» می تواند «پُشتِ شب دیجور» را بشکند.
ماه ،«شب ستیز» است و شب،«نورگریز».
بنابراین حجمِ عظیمِ «ظلم و ظلمت» و «قساوت و قسوت»
هر چند «گُجسته و شریر» و «نشسته بر سریر»باشد،
با تابش «بارقه ای از نور» و «شارقه ای از شعور»،
هراسان «می گریزد» و همه هیبتش «فرومی ریزد»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
بارقه: درخشنده،برق زننده،ابر برقدار
شارق(شارقه) : تابنده،تابان و درخشان،آفتاب
هامون: دشت ، زمین هموار
دُژآگاه: بداندیش،خشمگین، بدخو، تندخو
قَساوت: سنگدلی سخت شدن
قَسوت: سخت دل شدن
گُجَسته: خبیث، ملعون، پلید و ناپاک(ضدِّ خجسته)
شریر: بد، بدکار
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.