هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 919)
«خطای خودشیفتگی» و «بلای خودفریفتگی»!
«خطای خودشیفتگی» و «بلای خودفریفتگی»
گاه «فرد را می آلاید» و «درد را می افزاید»
و گاه چون یک «فاجعه اَلیم»، یک «جامعه عظیم» را مبتلا می سازد.
هر «شهروند» با روحیه ای «نَژَند»
می کوشد در این «اقلیمِ پَریش»،تنها «گلیمِ خویش» را
از «موجِ بلا برهاند» و تنها خود را بر «اوجِ غنا برساند».
برای او نه «حیاتِ جامعه» ارزش دارد و نه «آفاتِ فاجعه».
او نمی داند که وقتی «آفتابِ فرهنگ» در «غرقابِ نیرنگ» غروب کند،
نه تنها «فضای شهر»،که «دریای دهر»
در «کامِ ظُلمت» و «شامِ ضلالت» فرومی رود.
در این صورت نه تنها هیچ «بنده خدا»،که هیچ «جُنبنده بینوا»
از «ظُلمِ ظُلمت» و «ضلالِ ضلالت» در امان نیست!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
اَلیم: دردناک،دردآورنده،بسیار دردناک
نَژَند: اندوهگین، افسرده، پژمرده،خشمگین،سرگشته
پریش: پریشان،پراکنده،متفرق
اقلیم: مملکت،کشور،ناحیه،قطعه ای عالم که از لحاظ احوال طبیعی متفاوت با مناطق دیگر باشد
ضلالت: گمراه شدن، گمراهی
ضلال: گم شدن ،گم کردن راه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 917)
«شفای شر» در «دنیای بشر»!
هر «دُشمن» ممکن است «دُشِ من» نباشد،
بنابراین از هر دُشمن اگر چه «خالِف» ،می توان یک «مُخالِف» ساخت
و هر مخالف را با «خردِ انسانی» و «رصدِ وجدانی»
می توان به «یاری نَبیل» و «همیاری بی بدیل» تبدیل کرد.
با محبّت و مهرورزی به «جنسِ بشر»،«چه خیر و چه شر»،
می توان حتّی «اشرارِ مغضوب» را به «ابرارِ محبوب» تبدیل کرد.
نه تنها «هالِ اهریمن»،که «نهالِ دشمن» را نیز
نمی توان از «زمینِ جهان» و «زمینه جان» «زدود» و با فراغت «آسود».
بنابراین به جای کندنِ «هالِ دشمن» باید «نهالِ دشمنی» را برکند!
بیاییم برای «شفای شر» در «دنیای بشر»،
«فطرت ها را بیدار» و «طینت ها را هُشیار» کنیم،
زیرا در نهادِ هر انسان «بارقه ای از مِهر» و «شارقه ای از سپِهر» وجود دارد،
که ممکن است «نورِ آن خاموش» و «شورِ آن فراموش» شده باشد،
امّا تنها با «تذکّری خفیف» و «تلنگُری لطیف»
می توان بار دیگر آن را «رَخشان» و «فروزان» کرد.
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
دُش: بد و زشت و ضد
خالِف: بی شعور،احمق
رَصَد: طریق،راه،مراقب،نگهبان
نَبیل: دانا و هوشیار،نجیب و شریف
هال: قرار،آرام،آرامش،صبر و شکیبایی
بارقه: درخشنده،برق زننده،ابر برقدار
شارق(شارقه): برآینده،تابنده،تابان و درخشان،آفتاب
تلنگُر: ضربه با سرانگشت میانه به کسی یا چیزی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 914)
«تحصیلِ نظارت» یا «تحمیلِ حقارت»؟!
شهریارانی که در «صحنه انتصاب» و «عرصه انتخاب»،
خود را در گزینش از مردم «شایسته تر» و «بایسته تر» می دانند
عملاً خود را «ورجاوند» و مردم را «گوسفند» می پندارند!
در حالی که اگر شهروندان را به جای «ارشاد»،«شاد» کنیم
و آنان را از «بندِ انقیاد» و «پایبندِ انجماد» برهانیم،
ایشان خود «راهِ بهینه را می یابند» و به سویِ «بهترین گزینه می شتابند».
کسانی که به بهانه «بصارتِ صوابی» و «نظارتِ استصوابی»
با «توهُّمِ شدید» برای «مردُمِ رشید» تصمیم می گیرند،
در حقیقت به جای «تحصیلِ نظارت»،«تحمیلِ حقارت» می کنند!
هر انسانِ «فرهیخته» هر چند «برانگیخته»،
که «فهم و شور» و «درک و شعورِ» خود را
فراتر از «شهروندان» و «ورجاوندان» بیَنگارد،
قطعاً او اسیرِ «خوی استکباری» و در «تکاپوی جهانخواری» است.
«سلبِ آزادی» و «جلبِ اعتقادیِ» مردم،
به بهانه عدمِ «بلوغِ بکری» و «فروغِ فکری»،
«تحقیری گزنده» و «تزویری نازیبنده» نسبت به مردم است.
بدین گونه «مدیرانِ صادق» و «وزیرانِ لایق»،
«گوشه ای برمی گزینند» و «خوشه ای بر می چینند»،
ولی «فرصت طلبانِ چاپلوس» و «جاه طلبانِ دستبوس»
با «حیله شعاری» و «وسیله ریاکاری»،
بر «صدر می نشینند» و «قدر می بینند».
چُنین جامعه ای تا هر «گاه» که با این «نگاه» اداره شود،
نه «رَجای رستگاری» می بیند و نه «سیمای ماندگاری» را!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------
انقیاد: گردن نهادن،مطیع شدن،فرمانبرداری
بصارت: بینایی و دانایی،بیناشدن
صواب: راست و درست،حق،لایق،سزاوار،ضدّ خطا
استصواب: صواب خواستن،صواب جستن،صواب شمردن،راست و درست پنداشتن
رَجاء: امیدواری، امیدداشتن،امیدوارشدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 913)
«یوغِ ذلّت» یا «بلوغِ عزّت»؟!
آن جا که سخن از «ناز» است و «نیاز»،
نیازِ «دل به دلبر» مطرح است نه نیازِ«سر به سَروَر».
«دلبر،ناز» دارد و «دل،نیاز».
«نازِ دلبر،فریبنده» است و «نیازِ دل،زیبنده».
«دل بی دلبر نمی تواند عشق بورزد»،
اما «سر بی سَروَر به دنیایی می ارزد».
ارزش سر به «شکوفایی مغز» است و «پویایی نغز».
سری که «خرد می ورزد»،به «سروری ابد می ارزد»،
ولی سری که «دیدنِ ژرف» و «اندیشیدنِ شگرف» را به دیگران وامی نَهَد،
خود ،«سر را به سَروَر» و «تن را به تاجوَر» می سپارد.
دل ،«خاستگاهِ قانون عشق ورزی» است و سر ،«پایگاهِ کانون خودارزی».
دلی که «مهر می ورزد»، به «سپهر می ارزد».
«سینه انسان»، «گنجینه یزدان» است.
دریغ است که این «گنجینه زرّین» را به «کینه دیرین» بیالاییم.
دل ،«فرودگاه فرشتگان» است و «جایگاه اَمشاسپَندان».
مبادا این «خانه قدّیس» و «آشیانه نفیس» را
«مَامَنِ اهریمن» و «وطنِ دشمن» قرار دهیم.
«سرهای فرازمند» بر «سریرِ شکوهمند» «می نشینند»
و خود ،«سرشت» و «سرنوشت» خویش را «برمی گزینند».
هر «سر»،یک «نظر» دارد،
ولی هر «سریر»،صد «نظیر»!
«زیبنده کرامت» و «برازنده شخصیتِ» انسان نیست
که از بنده ای چون خود «فرمان بَرَد» و برای او «قربان شَوَد»!
همه انسان ها «زاده» اند و «آزاده»،
مگر کسی که خود «بلوغِ عزّت» را فروگذارد و «یوغِ ذلّت» را بپذیرد!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
یوغ: چوبی که هنگام شخم زدن زمین روی گردن گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند
شگرف: عجیب،نیکو و خوش آیند،کمیاب و بی نظیر در خوبی و زیبایی
اَمشاسپندان: فرشتگان،ملائکه،در کیش زرتشتی عنوان شش فرشته بزرگ درجه اول
قِدّیس: پاک و منزه،بسیار پارسا و مومن
مَامَن: پناهگاه،جای امن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 912)
«خوداتّکایی» راز و رمز «شکوفایی»!
من «پرندگانی شاد» و «مرغانی آزاد» را دیدم،
که دسته جمعی با یک «راهبُرد» روی شاخساری «تُرد» نشسته اند.
آنان از «نشستنِ بسیار» و «شکستنِ شاخسار»،
نه «حالتِ بیمی» دارند و نه «ملالتِ وَخیمی»!
زیرا اتّکای آنان نه به «استحکامِ شاخه نهال»،که به «استخدامِ پر و بال» است.
میزان بی نیازی هر «انسان» نسبت به «دیگران»،
به اندازه «توانمندی های ذاتی» و «نیرومندی های حیاتی» خود اوست.
انسان به اندازه ای که از اعتماد به نفس «بکاهد»،
هر چیز را از دیگران «می خواهد»!
انسانِ «خودساخته» و «خودشناخته»،
پس از «اتّکالِ الهی» و «اتّکای به خودآگاهی»،
نگاهش به «بازوی پُرتوان» و «زانوی پایندانِ» خویش است.
او «دامن همّت بر کمر می بَندَد» و «دامنه طاقت را درمی نَوَردَد»،
«کوه را در شکوه ،بنده» می سازد و «نستوه را در ستوه،شرمنده»!
و از زبان «شاعر شیراز»،«حافظ سرافراز» می سراید:
گر چه گردآلودِ فقرم شرم باد از همّتم
گر به آب چشمه خورشید دامن تر کنم
او نه تنها در «گفتار»،که در «رفتار» به اثبات می رساند که:
«خوداتّکایی» راز و رمز «شکوفایی» است.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
اتّکا: تکیه کردن تکیه داشتن
وَخیم: سخت ،دشوار ،سنگین، ناگوار، ناسازگار
استخدام: خدمت خواستن، به خدمت واداشتن، به کارگماشتن
اتّکال: توکُّل کردن، اعتمادکردن، کار خود را به کسی واگذاشتن و به اعتمادکردن
پایندان: ضامن،کفیل،پذیرفتار،میانجی
ستوه: خسته و درمانده، افسرده و ملول، به تنگ آمده
نستوه: خستگی ناپذیر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 911)
«نادان حقیقی» و «ناتوان تحقیقی»کیست؟!
«دانستن»، تنها «نشانه دانایی» و «ندانستن»، تنها «گمانه نادانی»نیست؛
بلکه «نادانِ حقیقی» و «ناتوانِ تحقیقی»
کسی است که بر نادانی ،«مُداومت» و در برابر دانایی، «مُقاومت» می کند.
همه ما هرگاه احساس کردیم که دیگر نه «آزی به دانشِ بیشتر» داریم
و نه «نیازی به بینشِ بهتر» ،
از آن لحظه آماده «نوشیدنِ زهرِ جهل» باشیم و «خروشیدنِ قهرِ ابوجهل» .
هیچ «انسانی» در هیچ «زمانی»،
نمی تواند از دانستن، «بی نیاز» و از ندانستن ،«سرفراز» باشد.
هیچ انسانِ «فرجاد» هر چند «با استعداد»
نمی تواند در عرصه «دانش» و «بینش»،
بر «چکادِ رفیعِ کمال» و «عمادِ منیعِ استکمال» «دست بساید»
و در سایه سار «کمالِ مُطلق» و «مُتعالِ موفّق» «بیاساید»!
هر «کس» در هر «نَفَس»،
باید خود را «نیازمندِ دانایی» و «آرزومندِ دانش افزایی» بداند!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
مُداومت: ادامه دادن، دوام دادن
آز: حرص و طمع،آرزو و خواهش بسیار،افزون خواهی از هر چیز
قهر: چیرگی، غلبه کردن
فرجاد: فاضل، دانشمند
عماد:تکیه گاه،بنای بلند
مَنیع: استوار و بلند،جای بلند و سخت و دست نایافتنی
استکمال: طلب کمال و تمام کردن،به کمال رسانیدن
مُتعال: بلندشونده،بسیار بلند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 910)
«مَنِش» یا «تَنِش»؟!
من کسانی را «واقعاً ثروتمند» و «قاطعاً ورجاوَند» می دانم،
که نه تنها «گنجینه حکمت»،که «نقدینه نعمت» دارند،
نعمت هایی که آن ها را نه با «پول می توان خرید»
و نه با «تیول می شود سنجید»!
در مقابل برخی اشخاصِ «دون» و افرادِ «زبون»
به گونه ای «فقیر» و «حقیر»اند،
که تنها دارایی آنان «پولِ فراوان» است و «تُیولِ بی کران» !
بزرگی و بزرگواری نه «سودای اموال» است و نه به «ارضای امیال»،
بلکه به «درکِ زُلال» و «ترکِ امیال» است.
انسانِ بزرگ اگر بنازد،به «مَنِش» می نازد، نه به «من»
و اگر بتازد،به «تَنِش» می تازد،نه به «تن»!
خردمند با «ارزش های انسانی می بالد»
و از «لغزش های نفسانی می نالد»!
او «رشد و رشاد» و «رشادت و ارشاد» را
در «فضایل الهی» می بیند،نه در «رذایل تباهی»!
بکوشیم تا به انسانیت «بیَرزیم» و به انسان ها «مهر بوَرزیم»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
مَنِش: خوی،سرشت،طبیعت،همت
تَنِش: فریب،درگیری
ورجاوند: بلندپایه، ارجمند، برازنده، نیرومند
تیول: ملک و آب و زمینی که در قدیم از طرف شاه به کسی واگذار می شد
دون: پست ،خسیس ،سفله ،فرومایه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 909)
«انوارِ دیانت» یا «ابزارِ سیاست»؟!
بنا بود «مکتبِ نورِ دیانت»،«شبِ دیجورِ سیاست» را روشن کند.
ولی متاسّفانه «انوارِ دیانت» به «ابزارِ سیاست» تبدیل شد.
در «نگاهِ شهریارانِ خودکامه»،نه در «دیدگاهِ شهروندانِ عامّه»
دین در «ارزیابی،بدترین دروغ» است،
ولی به عنوان وسیله «کامیابی، بهترین یوغ» .
بنابراین«زشت ترین بیداد» و «بدسرشت ترین استبداد»،
«بیدادِ آیینی» و «استبدادِ دینی» است!
در نظام های غیردینی اگر حکومت «زور بگوید» و «راهِ تزویر بپوید»
و مردم ناگزیر علیه آن «بپاخیزند» و با آن «بستیزند»،
حکومت ها با ساز و برگِ «تانک و تفنگ» و «انگ و نیرنگ»،
می کوشند «آشوب» را «سرکوب» کنند،
ولی در نظام های دینی ،هرگاه شهروندان «برآشوبند»،
آنان را با سلاحِ دین «سرمی کوبند»!
چون «ابزارِ آیین» و «جنگ افزارِ دین» ،
به نامِ «تقابُل با تهاجُم» در «مقابلِ مردُم » قرارگیرد،
این «سیمای زیبای آیین» و «صدای رسای دین» است،
که در نگاه مردم،«منفور» و در نتیجه ،«مهجور» می شود!
زنهار که از «دین،ابزار» بسازیم و از «آیین،جنگ افزار»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
یوغ: چوبی که هنگام شخم زدن زمین روی گردن گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند
تزویر: دروغ پردازی،مکرکردن،ریب دادن،دورویی،گول زدن
انگ: نشانی و علامتی که روی کالاها می زنند،انگ زدن: متّهم کردن
مهجور:جدامانده، دورافتاده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 906)
«قومیّت» یا «قابلیّت»؟!
مردمِ «خودتافته» و «توسعه یافته» را
هر چه بر سرشان «بکوبند»،باز بر ستم «برمی آشوبند»،
خود را «نمی بازند» و با ستمگر «نمی سازند»
و چون «قُقنوس» برای حفظِ «ناموس»،
نه از «بسترِ نرم»،که از «خاکسترِ گرم» «برمی خیزند»
و با «خُمودگی» و «بیهودگی» «می ستیزند».
آنان «بامِ مدنیّت» را بر «بومِ ملیّت» «می سازند»
و نه به «قومیّت» ،که به «قابلیّت» «می نازند».
منافع مردُمِ «فرومایه» و «دون پایه»
برای دهان حاکمانِ «زورگو» و «غیرپاسخگو»،
بهترین «لُقمه نوشین» و «طُعمه شیرین» است.
در هر «زمان و زمانه» و در هر «زمین و زمینه»،
که حاکمان،«بساط تهاجُم،گسترده اند» و «نشاطِ مردُم را افسُرده اند» ،
پیش از «حاکمانِ ظالم»، «محکومانِ مظلوم»،
«شایسته سرزنش» و «بایسته نکوهش» اند!
همیشه و همه جا این مردم «سربه زیر» و «ستم پذیر» هستند،
که حاکمان «خودخواه» و «دُژآگاه» را می پرورند!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
تافته: پرتوانداخته،روشنگر
قُقنوس: مرغی افسانه ای که پس از هزار سال عمر، هیزم بسیار جمع می کند و بال های خود را به هم می زند تا هیزم ها آتش بگیرد.سپس خود در آن می سوزد. جوجه او از دل خاکستر برمی خیزد!
ناموس:شرف،عفت،عصمت،راز و سِرّ
بوم: زمین،سرزمین،شهر،ناحیه
دُژآگاه: بداندیش،خشمگین،بدخو،تندخو،بدکردار،بدنیت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 904)
«مهارتِ گفت وگو» یا «شرارتِ های و هو»؟!
من ملّتی را دیدم که با «هَذیانِ خیالی» در «دورانِ خردسالی» مانده بودند.
این ملّت «سال های توبیخی را گذرانده» ،
ولی «سوال های تاریخی را نخوانده» است.
سال ها بل قرن ها «خدایگان» چون «دایگان» ،
این ملّت را ظاهراً «ارشاد»!! کرده اند،
امّا باطناً جلوی «رشد و رشادِ»آنان را گرفته اند!
هر گاه این «نوزادگان» خواسته اند چون «آزادگان» ،
«آزادانه ببالند» و «خردمندانه بسگالند»،
«با تشدید،سرکوب» و «با تهدید،مرعوب» شده اند!
هر یک از این مردم یک «سینه فریاد» دارند و یک «گنجینه استعداد»،
امّا نه «گوشی برای گفتن» می یابند و نه «هوشی برای شنُفتن».
حاکمی که تنها «زَر می جوید» و «زور می گوید»،
به جای «مهارتِ گفت وگو»،تنها«شرارتِ های و هو» دارد!
هر «شاهِ بدسگال» هر چند با «جاه و جلال»
اگر نتواند با شهروندانِ خود «رویاروی»،«زبانِ گفت و گوی»را بگشاید،
قطعاً «راهی جز زوال» و «چاهی جز وبال» در پیش روی ندارد!
او در دریای خشمِ ملّت نمی تواند «موجِ خروشانِ خفته»
و «اوجِ آتشفشانِ نهفته» را ببیند!
آن گاه «گوش را می گشاید»،که خشمِ ملّت،«هوش را می رباید»!
و دیگر نه از «تاک،نشان» می ماند و نه از «تاک نشان»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
هَذیان: بیهوده گویی در حالت بیماری یا خواب،پریشان گویی
توبیخ: نکوهش،سرزنش،نکوهیدن
سگالیدن: اندیشیدن، فکرکردن، رای زدن
تاک: درخت انگور،مُو
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 903)
«کارِ تفنگ» و «ابتکارِ فرهنگ»
«گُلِ فرهنگ» بسی بهتر و نافذتر از «گُلوله تفنگ» است،
زیرا «با بهینه سُرعت می شکفد» و «سینه ظُلمت را می شکافد»!
«شمیمِ فرهنگ» بر بالِ «نسیمِ پیشاهنگ» می نشیند
و از «باختر تا خاور» و تا «ژرفای باور» پیش می تازد،
نه «خطوطِ مرز می شناسد» و نه از «سقوط ارز می هراسد».
گلوله تفنگ «چون می ستیزد»،«خون می ریزد»،
ولی گُلِ فرهنگ،تنها با «تحجُّر می ستیزد» و «تفکُّر را برمی انگیزد».
تفنگ ،«راهِ زوال را می پوید» و «چاه ضلال را می جوید» ،
ولی فرهنگ،«جُرعه زلال اندیشه را می نوشد»
و «نغمه لایزال همیشه را می نیوشد»!
فرهنگ،«بذرِ حیات می پاشد» و جنگ،«جوامع را فرومی پاشد»!
بیاییم اگر می جنگیم ،با جنگ بجنگیم
فرهنگ به «دوام هستی» می اندیشد
و «تفنگ »،به «انهدام و نیستی»!
انسانِ متمدّن برای «ادامه زندگی» و «برنامه ارزندگی»
نه به «کارِ تفنگ»،که به «ابتکارِ فرهنگ» نیاز دارد.
هیچ «خردپیشه عالی» نمی تواند هیچ «اندیشه متعالی» را
در اذهان جامعه به صورتِ «بهینه»،«نهادینه» سازد،
مگر این که آن را با «یاسای هماهنگ» در «سیمای فرهنگ» عرضه کند.
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
تحجُّر: سنگ شدن،سفت شدن ،سخت شدن
ضلال: گمراهی،گم شدن
لایزال: زوال ناپذیر،بی زوال،جاوید،ابدی
نیوشیدن: شنیدن گوش کردن گوش فرادادن به سخن کسی
یاسا: رسم وآیین،قاعده و قانون
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 902)
«کمال» یا «استکمال»؟!
من چون «حيات را ارزيابي» و «ممات را ارزشیابی» كردم،
دریافتم که باید به گونه ای «خدای را بندگی» و «عمرم را زندگي» كنم،
كه هرگاه نه تنها «فرزندان»،که بل همه «علاقه مندان»،
بخواهند«مفاهيمي بزرگ» و «ارزش هایی سترگ»،
چون صداقت،عدالت و حرّيّت را به ياد آورند،
مرا «ارزش مجسّم» و «مجسّمه ارزش» بپندارند؛
اما افسوس....
در این راه بسی «گام برداشتم» و هر «گام را اقدام انگاشتم»،
ولی هیچ «گاه» را «پگاه» ندیدم و با هیچ «گام» به «کام»نرسیدم.
اکنون در «واپسین نَفَس ها» و «آخرین هَوَس ها» درمی یابم
که مهم، «رفتن به سوی کمال» است ،نه «تَفتَن در آرزوی محال».
هدف زندگی «به مقصد رسیدن» و «مقصود را دیدن» نیست.
ما باید به سوی هدف هایی «بشتابیم» که بتوانیم به آن « دست یابیم»!
کمال انسان اگر «بدایت» دارد ،«نهایت» ندارد!
انسان یک «آن» در این «جهان»،
نباید «هدف را فراموش» کند و «شرف را به فروش» رسانَد.
اگر «قصد،تعالی» باشد،قطعاً «مقصد،متعالی» است.
اگر «بانی ساخت» و «مبانی شناخت»را درست بشناسیم،
قطعاً نه «راه» را گُم می کنیم و نه «همراه» را!
انسان باید همیشه و همواره به سوی «قُلّه شرف» و «قلعه هدف»،
«راه بپوید» و «جاه بجوید»!
هر «گوینده مغرور» و هر «پوینده مشهور»،
از هر «مکتبِ ناعادلانه» و حتّی «مذهبِ نابِخردانه»،
که انسان را از «راه بازدارد» و به «بیراه وادارد»،
گر چه «سوادِ حَرّافی»هم داشته باشد،«سودایِ انحرافی» دارد!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------
تَفتَن: تافتن،گرم شدن،گداختن،سرخ شدن و گداختن در آتش
بدایت:آغاز،اول چیزی ،اول کار
جاه: قدر و شرف،علوّ منزلت،فرب و شکوه،مکان،منزلت،جایگاه
حرّافی: تندی و زبان گزی،زبان آوری
سودا: خیالبافی،فساد فکر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 901)
«آفتاب آموزش» و «کتابِ فروزش»
کسانی در «بن بست زندگی» و «شکست ارزندگی» گرفتارند،
که خود را در «بالاترین پلّه کمال» و «والاترین قُلّه آمال» می بینند؛
زيرا آنان برای «ادامه راه» و «برنامه همراه»،
«راهي جز سرازيري» و «پناهی جز گوشه گیری»،
براي «خویش» در «پیش» ندارند.
هر انسان تا زمانی «راه کمال» را می پوید،
که خود را «نیازمند استکمال» می داند.
کسی که خود را «دانای کامل» و «توانای مُتکامل» می داند،
دیگر نه «شوقِ تَعالی» دارد و نه «ذوقِ مُتعالی»!
آن که خود را نشسته بر «موجِ کمال» و «اوجِ جمال» می داند،
در خود نه «آزی برای جوشش» می بیند و نه «نیازی برای کوشش» .
کتاب عمر چنین کسی به «واپسین برگ»،یعنی «بدترین مرگ» رسیده است!
«آفتاب آموزش» و «کتابِ فروزش»،
از «گهواره تا گور» و از «قُنداقه تا قبور»،
همچنان «نور می افروزد» و «شعور می آموزد»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
فروزش: افروختگی،روشنایی،تابش
استکمال: طلب کمال و تمام کردن،به کما رسانیدن،کامل کردن،تمام کردن
متکامل: به کمال رسنده،کامل و تمام
تعالی: بلندشدن،برترشدن،بلندپایه شدن
متعالی: بلندشونده،بلندپایه،بلند و رفیع
آز: حرص و طمع،آرزو و خواهش بسیار،افزون خواهی در هر چیز
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 900)
«جازِ فرهمند» یا «اِعجازِ لبخند»؟!
در «بازار بزرگ زندگی» و «دنیای سترگ ارزندگی»،
لبخند، «ارزان ترين كالا» و «ارزشمندترين كيميا» است.
گاهی نه «قندی شیرین»،که «لبخندی نمکین»،
می تواند «دنیایی از تلخکامی ها» و «غوغایی از ناآرامی ها» را
«بسی شیرین» و «بسیار نوشین» سازد.
گاه «پندی نرم» و «لبخندی گرم»
می تواند «صحرایی از جماد» و «دریایی از انجماد» را
بدون فروغی از تابش «آفتاب»،«آب» کند.
آن چه دل ها را «شاداب» و جان ها را «کامیاب» می کند،
نه «جازِ فرهمند»،که «اِعجازِ لبخند» است.
اگر می خواهیم هر «پگاهِ نو» را با «نگاهِ نو» بیاغازیم،
بهتر است به جای شیرین کردنِ «جام ها با قند»،
«کام ها را با لبخند» شیرین کنیم!
هر «چهرِ زیبا» و «چهره فریبا»،
در «قاب لبخند» «مسرور»است و
در «نقابِ نژند»««منفور»!
بیاییم «تبسُّم و لبخند» را از «مردُمِ نژند» دریغ نکنیم!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
جاز: یکی از آهنگ های موسیقی
فرهمند: باشکوه،با شان و شوکت
نژند: اندوهگین، افسرده، پژمرده،خشمگین،سرگشته
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 899)
«خنجرِ کین» بر «حنجرِ دین»!
من از سكوت در برابر «ظلم و ستم» و تحمُّلِ «رنج و اَلَم»
و تجاوز به «حريمِ حَرَم» و «حُرمتِ قَلَم»
نه «لحظه ای ترسیدم» و نه «هرگز هراسيدم» ،
البتّه «بر خود لرزيدم» و بر «حماقتِ متجاوز خندیدم»؛
امّا آن گاه «خاطرم خَست» و «دلم شكست»،
كه به آن «لباسِ مشروعيّت پوشاندند» و به قلم «زهرِ زهادت نوشاندند».
خطرناک ترین «اسبابِ بازی» و «انواعِ دغلبازی»،
نه «موزه های دینی»،که «آموزه های آیینی» است!
آنان که «دین را زار» و «آیین را ابزار» می کنند
و به وسیله آن «سُلطه زور» و «سلطنت تزویر» را
حتّی بر گُرده «افراد حکیم»،«تحکیم» می بخشند،
پَست ترین «شهریارانِ» «شهرِ یاران» هستند!
آن که به «نامِ دین» و با «فرنامِ آیین»،
بر «صدرِ صدارت» می نشیند و «قدرِ قُدرت» را نمی داند،
«تحکُّم را نمی شکیبد» و «مردُم را می فریبد»،
«پیش از دشمن» و «بیش از اهریمن»،
«خنجرِ کین» بر «حنجرِ دین» می زند.
ستمگری که به نام «دین،فرمان می راند»،
بیش از «مُشرکین، یزدان را می رنجاند».
چنین «حاکمی بی مهار» بیش از «صد گرگِ هار»،
با «خلایق می ستیزد» و «خون افراد لایق را می ریزد»!
در هر «زمان» و در هر «زمین»،
که به دست «حاکمی خونخوار»،«دین،ابزار» شود،
«دین ،خوار» و «دینمدار،زار»می شود!
#شفیعی_مطهر
-------------------------
اَلَم: درد،رنج
زهادت: زاهدشدن، پارسایی کردن، زهدورزیدن، پرهیزگاری، پارسایی
دغلبازی: نادرستی،حیله گری،مکّاری،تغییردادن چیزی برای گمراه کردن مردم
فرنام: عنوان،تیتر
تحکُّم: حکم کردن،حکومت کردن به زور،خودکامگی،زورگویی،فرمانروایی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 898)
«تحمُّلِ بردگی» و «تحمیلِ خودکامگی»!
من «فرشته آزادي» را با «سرشته نقّادی»
ظاهرا «بسی شاد» و «بسیار آزاد» ديدم!
امّا «در پشت میله های زندان» و «در مُشت حیله های دژخیمان»!
در این شهر هم برای «بیان»،آزادی هست و هم برای «بنان»!
به شرطی که تنها سلطان را «بستایند» و در سایه سار لطف او «بیاسایند»!
برای مخالفان شاه هر گونه «طعنِ قبیح» و «لعنِ وقیح»،
نه تنها «مُجاز»،که مایه «امتیاز» است.
در اینجا «عیارِ شایستگی» و «معیارِ بایستگی»،
تنها گفتنِ «بله قربان» است و «ستایشِ سلطان» !
برای «تصدّی هر مقام» و «تصرّفِ هر فَرنام»
«شرطِ دستبوسی» و «فرطِ چاپلوسی» کفایت می کند.
در این ولایت نه «تخصُّص» به کار می آید و نه «تعهُّد»!
در اینجا کسی را دزد می نامند که یا «تابه» را بدزدد،یا «آفتابه» را!
و گر نه برای «خواص»،هر گونه «اختلاس» مُجاز است!
تا «شهروندان،سرگرم»اند،«شهریاران،پشتگرم» اند!
آنان به «زندگی با پستی» و اینان به «تازندگی با سرمستی»!
آنان «فُرصت» می طلبند و اینان،«نُصرت»!
هر دو می دَوَند: آنان برای «نان» و اینان برای «عُنوان»!
هر دو می خرند: آنان «ذلّت» را و اینان،«ضلالت» را!
بیاییم نقطه پایانی بگذاریم بر «تحمُّلِ بردگی» و «تحمیلِ خودکامگی»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------------------
بنان: انگشتان، دست ها،کنایه از دست ها برای نوشتن
فَرنام: عنوان
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 897)
«قابلِ تحلیل»،نه «عاملِ تحمیل»!
من زنده به گورکردن دختران را دیدم،
نه در عهد «جاهلیت سیاه» ،که در عصر «مدرنیت رفاه»؛
و نه «به خاك سپردن پيكرهايشان» ، كه «در مغاك فشردن باورهايشان».
آن، «جسمِ دون» را مي پژمُرَد و اين، «جانِ همایون» را،
آن، يك بار «جان را می ستاند» و «تن را مي ميراند»
و اين، روزي صد بار «روح را می فشارَد» و «روان را مي آزارَد».
«باورهای بنیادین» و «نظرهای نمادین»،
گُل هایی هستند که تنها در «فضای آزادی» و «هوای نقّادی» می شکفند.
گل هایی که با «نسیمِ مُشگین» و «شمیمِ عطرآگین» خود،
مشامِ جان را می آگنند و «جان» را به «جانان» می رسانند.
باورها نه «زوری»،که «ضروری» اند،
ولی باور باید برای «باورپذیر» و «اهلِ تدبیر»،
«قابلِ تحلیل» باشد،نه «عاملِ تحمیل»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 895)
«خواصِّ جیره خوار» و «عوامِ ساده انگار»!
ستون های «سُلطه بیداد» و «سَلطنتِ استبداد»،
بر گُرده دو گروه «استوار» و «پایدار»است :
«عوامِ ساده انگار» و «خواصِّ جیره خوار».
«دل آگاهان روشنگر» و «دردآشنایان دانشور»،
باید «بیشترین کنگاش» و «برترین تلاش» را
در آگاهی بخشی به «توده های عوام» مصروف دارند تا «خواصِّ عالی مقام»؛
زيرا «خُفتگانِ غافل» را زودتر مي توان بيدار كرد تا «خُفته نمايان لايعقل» را.
اینان «خواب» اند و آنان،«خراب»!
اینان «اسیرِ حصار»اند و آنان،«امیرِ انحصار»!
اینان «در زنجیر استضعاف،گرفتار»اند و آنان «بر اریکه اشراف،برخوردار»!
تا اینان «بارکَشَند»،آنان نیز از اینان،«کار می کَشَند»!
اینان اند که باید «آگاهانه برخیزند» و با بیداد و استبداد «مردانه بستیزند»!
بنابراین باید در هر «پگاهی درخشید» و به اینان «آگاهی بخشید»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
کنگاش : شور،مشورت
لایَعقل: بی عقل،بی خرد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 894)
«هُنر» یا «گُهر»؟!
من آن گاه «سایه» را با «همسایه» متفاوت دیدم،
که «هنر، چشمک» زد و «باور،مِحَک».
«هنر» برتر از «گُهر» است؛
این «نان» دارد و آن،«جان»!
«هنر زیبا» است و «گهر،فریبا».
هنر به انسان «بینشی ژرف» و «آفرینشی شگرف» می بخشد.
هنرمند،«زبانِ برگ» را می فهمد و «بیانِ گلبرگ» را می شنود.
همه «مو» را می بینند و او «پیچشِ مو»را.
همه «ابرو» را می نگرند و او «اشارت های ابرو» را!
هنرمند،«بُرجی از آمال» دارد و «مُرغی از خیال»!
آن گاه که «مرغ خیال» از «برج آمال» پر می گیرد،
نه تنها «کیهانِ رَخشان»،که «کهکشان بی کران» را دربرمی گیرد!
«نادیده ها را می بیند» و «ناشنیده ها را می شنود».
با «مهر» با «زبان سپهر» سخن می گوید و با «چشمه» با «بیان کرشمه»!
برای «رود»،«سرود» «می سراید» و به هر «فراز»،«فرود» را «می افزاید»!
«ارزش ها را می ستاید» و «لغزش ها را می زداید»!
«بهار» در «مِهار» اوست و «پاییز» در «مِهمیز»او!
«واژه ها در زنجیرِ او» هستند و «تیراژه ها در تسخیرِ او»!
او بر «مُلکِ سخن، فرمان می راند» و بر «مُلکتِ اهریمن،حِرمان می نشاند».
زینهار که این «بیان» برای «نان» «ستمگر را بستاید»
و این «قلم» برای «درم» «تاجور را بسراید»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
مِحَک:سنگی که طلا و نقره را به آن می مالند و عیار آن ها را می آزمایند
کیهان:جهان،روزگار،دنیا،مجموع سیارات منظومه شمسی
کهکشان:خط سفید ابرمانندی که از کیلیون ها ستاره تشکیل شده و شبیه جاده دیده می شود
مِهار: افسار،زمام،چوب کوچکی که در پرّه بینی شتر جامی دهند و ریسمان به آن می بندند
مِهمیز: آلت فلزی که هنگام سواری بر پاشنه چکمه می بندند و به وسیله آن اسب را به حرکت و جست و خیز درمی آورند
تیراژه: رنگین کمان
حِرمان: نومیدی،بی بهره ماندن،بی روزی کردن
مُلکت: سلطنت،پادشاهی
دِرم: دِرهم،مسکوک نقره،پول نقد،واحد پول از اوایل اسلام تا دوره مغول
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 891)
هر چه «نپاید» ،دلبستگی را «نشاید»!
من در «کناره رویا» و «کرانه دریا»
حُباب هایی را دیدم به «بزرگی اندوه» و به حجم «غم های انبوه» .
ولی «زمینی نگَشت» و «زمانی نگذَشت»،
كه «نسیمی نرم» و «شمیمی گرم» وزید
و آن «باب های رها» و «حُباب های هوا» را میراند.
بنابراین دانستم که در زندگی بشر نه «غم و اندوه» ماندگار است
و نه «شادی های انبوه».
نه «شادی های زمان می شاید» و نه «آبادی های زمین می پاید».
بنابراین دنیا نه «بایسته وابستگی» است و نه «شایسته دلبستگی» .
«سعدی فرزانه» و «شاعر جاودانه»
چه زیبا «گُفت» و دُرِّ این سخن را «سُفت»که:
«هر چه نپاید ،دلبستگی را نشاید»!
دلبستگی ها چون«حُباب،خالی» اند و چون «سراب،خیالی»!
نه «سراب،آب» دارد و نه «حُباب،باب»!
دل را باید به خدایی «بست» که بتوان از همه «رَست».
در تنهایی ها خدا «هر دم،همدم» است و در هر «راه»،«همراه»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
می شاید: شایسته ماندگاری است
باب: در،درِخانه،دروازه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 889)
«طینتِ رفتار» و «لینتِ گفتار»
من نه «عفریتی افروخته»،که «کبریتی سوخته» را دیدم .
او در حالی به پایان «خط زندگی» و «خطای شرمندگی» رسیده بود
که «هیزم هایی را شعله ور» و «هزینه هایی را خاكستر» کرده بود.
...و چه «پیوندی شگفت آور» و «همانندی جلوه گر» دیدم
بین این «کبریت افروخته» و «انسانِ خودفروخته»!
کبریت،«هیزُمی» را می سوزانَد و این انسان،«مردُمی» را!
آن،«جانی» را به آتش می کشد و این،«جهانی» را!
آن ،«آتش افروزی» می کند و این،«کینه توزی»!
گاه یک «انسان» با یک «زخمِ زبان»
آتشی را«برمی افروزد»،که دل ها را «می سوزد».
«زخمِ زبان» بسی سوزناک تر از «زخمِ سنان» است.
آن با «مَرهَمی،درمان» می شود و این با «عالَمی،سامان» نمی گیرد.
بیاییم با «تنویرِ خودارزی» و «اکسیرِ خردورزی»،
«رفتارها را با طینت» و «گفتارها را با لینت» بیامیزیم؛
تا «درونی را نتراشیم» و «اندرونی را نخراشیم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------------
طینت:خلقت،سرشت،خوی
لینت: نرمی،نرم شدن،ضدِخشونت
عفریت: خبیث، منکر، دیو ،غول،موجود زشت و بد و سهمناک
سنان: سرنیزه قطعه آهن نوک تیز که بر سر چوبدستی یا نیزه نصب کنند
سامان دادن: نظم و ترتیب دادن و آراستن،سر و صورت دادن
اِکسیر: کیمیا،جوهری که ماهیّت جسمی را تغییر می دهد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 888)
«روح تفرُّق» و «روحیّه تملُّق»
انسان هایی هستند که «روی خود را سیاه» می کنند
تا «روی روزگار را سپید» نمایند.
انسان هایی که «سلامتِ ایمان» و «کرامت انسان» را
در زیر «رنگ سیاه» و «نیرنگِ نگاه» جامعه خود می پوشانند،
تا از «یارانِ پست» و «شهریارانِ سرمست»،
«پاداش تحقیر» و «معاشِ تدمیرِ» خود را دریافت کنند!!
شهریارانی که برای مردم،«مرام» را «رام» می خواهند و
«انسان» را برای «سان»!
«سخت تر» و «شوربخت تر» از شهریاران،
«چاپلوسانی فرومایه» و «دستبوسانی دون پایه» هستند،
که چون «گوسپندانی رام» و «آزمندانی آرام»،
در رکاب شهریاران «ذلیلانه می دوند» و پستی را «رذیلانه می خرند»!
«پایه های تخت» و «سایه های سرسختِ»
«شوکتِ خیالی» و «قدرتِ پوشالی» خودکامگان،
بر دوش این «فرومایگان مزدور» و «دون پایگان مامور» است.
بیاییم در جامعه با «روح تفرُّق» و «روحیّه تملُّق»،
نه «کار»،که «پیکار» کنیم
و «خوی آزادگی» و «روی ایستادگی» را
نه «انکار»،که «ابتکار» کنیم!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
تفرُّق: پراکندگی،جداشدن،پریشانی
تدمیر: هلاک کردن،تباه ساختن،نابودکردن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 887)
«ایده کیاست» و «پدیده سیاست»
مفهوم سیاست نه در «اقیانوسِ دهر»،که در «قاموسِ این شهر»،
«مَنجلابی عَفِن» است و «مُردابی متعفّن» ،
که هر «پاکزادِ فرزانه» و هر «نیک نهادِ زمانه»،
«پای بدین آفت می گذارد»،آن را«پایانی بر شرافت می پندارد»!
در حالی که اگر «پدیده سیاست» با «ایده کیاست» آمیخته
و در زمینه ای «آراسته به اخلاق» و «پیراسته از نفاق» طرّاحی شود،
می تواند «زندگی ها را سامان» بخشد و «درماندگی ها را درمان» کند.
«میزِ ریاست» و «تمییزِ سیاست» ،
اگر با «درایت و تفاهُم» در «خدمت مردُم» باشد،
برای جامعه خزان زده،«نسیمی بهارین» است و «شمیمی عطرآگین» ،
ولی اگر به صورت «حربه ای گزنده» برای زدن «ضربه ای کُشنده»،
در دست «شهریاران پُرافاده» برای سرکوب «شهروندان آزاده»قرار گیرد،
برای مردم ،«قهر و نفرین» است و «زهر مرگ آفرین» .
برخی اسیرانِ «غُدّه ذلّت» و «عُقده حقارت»،
«میز» را «عاملِ تمییز» می پندارند،
و چون در ورای آن «نشستند» و به «از ما بهتران پیوستند»،
خود را از همه «فهیم تر» و «حکیم تر» می انگارند،
اینان نه «شیفته خدمت»،که «فریفته قدرت» اند!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
قاموس: دریا،میانه دریا،،دریای عظیم/کتاب لغت
عَفِن: گندیده،بدبو
تمییز: فرق گذاشتن،جداکردن و شناختن چیزها از یکدیگر،تشخیص
افاده: فایده رساندن،(در فارسی به معنی) تکبُّر و خودبینی و خودنمایی
قهر: چیره شدن،چیرگی،غلبه کردن
غُدّه: تکّه گوشت سخت و زائد یا پیه که در میان گوشت یا زیر پوست پیدا می شود
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 886)
«شعار هیجانی» یا «رفتار عقلانی»؟
من دو ملت را دیدم که با «آرمان هایی بپاخاسته» با «انبان هایی پر از خواسته».
هر دو ملت دشمنی داشتند چون گاو «تناور»، امّا «شیرآور».
ملت اولی «رفتارهایی عقلانی» را برگزیدند و دومی «شعارهایی هیجانی» را.
آنان «با نرمی شیر را دوشیدند»،
ولی اینان «با گرمی چون شیر برهم جوشیدند»!
اینان «سینه ها» را تحریک کردند و آنان،«کینه ها» را!
اینان «مالش» را برگزیدند و آنان،«چالش» را!
اینان «کاری مفید» را انتخاب کردند و آنان «پیکاری پلید» را!
اینان «سینه های شیرآور را گشادند»و «آنان با شاخ های تناور درافتادند»!
سال هاست اینان «سود می برند» و آنان،«حسود می پرورند»!
برای گشودن «گره های کور» و «گریوه های دور»،
«صلاحی بهتر از انسانیّت» و «سلاحی برتر از عقلانیّت» نیست.
آنان که در «وهم اند» و می پندارند که «خیلی می فهمند»،
کاش این «حقیقت ناب» و «روشن تر از آفتاب» را می فهمیدند
که دشمن سگ صفت با «نفرت،هار» می شود و با «محبّت،مهار»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
چالش: جنگ و جدال،حمله و جولان
گریوه: تپه،گردنه کوه،پشته
صلاح: نیک شدن،خیر و نیکی،آشتی
سلاح: آلت جنگ،جنگ افزار
وهم: گمان،خیال،تصور،پندار
هار: سگ گزنده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 885)
«اعراض» یا «اعتراض»؟!
هر «شَهروندِ ساده» و هر «وَرجاوَندِ آزاده» در جامعه خود
حق دارد درباره هر «موضوع» هر چند به ظاهر «ممنوع»،
با آزادی کامل «کسبِ خبر» و «اظهارِ نظر» کند
و در برابر هر امری که آن را «ناعادلانه» و «غیرعاقلانه» می داند،
به جای «اغماض»،«اعتراض» کند.
«اِعتراضِ مسالمت آمیز» در برابر «اِغماضِ فتنه انگیز»،
هم برای «شهروندان باکیاست» و هم «شهریاران با سیاست»
«بهترین کُنِش» و «برترین واکُنش» است.
زیرا شهروندان بدین وسیله «دردهای بی درمان»
و «شگردهای پنهان» را بیان ،
و شهریاران نیز به آسانی «دُمل های چرکین»
و «راه حل های برین» را شناسایی و درمان می کنند.
بهترین «راهِ رایگان» و «وسیله درمان» برای هر گونه اعتراض،
«عیان گفتن» است،نه در «نهان نهفتن»!
اگر «هزینه گفتن»، «زمینه برآشفتن» شود،
«فریاد» از «یاد» نمی رود،
بلکه به «سکوتی انزجاری» و «باروتی انفجاری» تبدیل می شود.
اگر ستمدیده نتواند «ستم را یاد» و «اَلَم را فریاد» کند،
«اِعتراض عِصیانی» به «اِعراض همگانی» می انجامد!
...و این آتشی است که امروز «زیرِ خاکستر»است
و فردا بر «سریرِ بستر»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
اِعتراض: بازداشتن،خُرده گرفتن،ایرادگرفتن،واخواهی،روبه روی کسی ایستادن
اِعراض: روی برگرداندن،رخ برتافتن،دوری کردن،خشم گرفتن
اِغماض: چشم پوشی،چشم فروخواباندن
کیاست: زیرکی ،هوشیاری
اِنزجار: بیزاری،نفرت
اَلَم: درد،رنج
عِصیان: ترک طاعت،عدم انقیاد،نافرمانی،سرپیچی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 883)
«بی پروانه بودن»یا «بی پروا نبودن»؟!
من شمع را در حال «اِتلاف و سوختن»
و پروانه را در حال «طواف و افروختن» دیدم.
ولی نمی دانم چرا وقتی دل من چون «شمع»،حتّی در میان «جمع» می سوزد،
«زبانه» دارد،ولی «پروانه» ندارد؟
شاید «سوختن در تنهایی» و «افروختن با بی پروایی»
به «دل ،شور» می بخشد و به «جان،شعور».
در «مکتبِ سوختن» و «مذهبِ افروختن»،
«بی پروانه بودن»،به که «بی پروا نبودن»!
آن چه نه تنها «دلالت»،که «رسالت»ماست ،
سوختن است ،چه «بی پروا» و چه «بی پروانه»!
«نار» را از «منار» می جویند و «نور» را از «تنور»!
چه باک از «تنهازیستن» و در «شب ها گریستن»!
«جان»،«مشتاقِ جانان» است،نه در «فراقِ جنان»!
ما امروز «زندانی خاک» و فردا در «مهمانی افلاک» هستیم.
جان چند روزی در «من،نشیمن» دارد و در «تن،وطن» !
«خاک را پُل» می داند و «افلاک را جای تامُّل»!
پُل،نه «جایگاه اقامت»،که «گذرگاه قیامت» است.
زینهار اگر در «بسیطِ پُل»،«بساطِ تناوُل» بگستریم.
اینجا باید«کاشت» و آنجا «برداشت»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
اتلاف: تلف کردن،نابودساختن،تباه کردن
طواف:گرد چیزی گشتن،دورزدن
زبانه: شعله آتش،شعله شمع
نار: آتش
منار: جای نور،جای روشنایی،جای افروختن آتش
بسیط: گسترده،فراخ،گشاده،وسیع
بساط: گستردنی،فرش و سفره
تناوُل: غذاخوردن،خورد و خوراک
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 882)
«وفای غریزی» و «صفای مهرآمیزی»
سگ نسبت به انسان «وفادارترین» و «فداکارترین» حیوان است؛
اما نمي دانم چرا «مَثَلی غریب» و «ضرب المثلي عجیب» مي گويد:
«مثل سگ پشيمان شدم»!!
من به هر «سوی شتافتم» جز این «روی نیافتم»،
که تنها «مایه پشیمانی» و «گلایه نهانیِ» سگ،
«کردارِ ناشایگانی» و «رفتارِ غیرانسانی» ما انسان ها نسبت به اوست.
سگ با «وفای غریزی» و «صفای مهرآمیزی»
انسان را «پاس می دارد» و در حقیقت «سپاس می گزارد»؛
ولی گاه برخی انسان ها او را «بی رحمانه می رانند» و «بی بهانه می رنجانند»!
آیا این ما انسان ها نیستیم که با «رفتارِ خشن» و «کردارِ موهِن» خود
سگ را از «وفاداری» و «فداکاری» نسبت به خود پشیمان می کنیم؟
رفتار حیوانات از «روی غریزی» است،نه «نیروی تمییزی»،
بنابراین نه تنها «سگ وفادار»،که «گرگ خونخوار» نیز
«شایسته مهربانی» و «بایسته پشتیبانی» است.
مهربانی، زبانی است که همه «وحوش»،«چه رام و چه چموش»،
حتّی اگر «بی رحم اند»،همه آن را «می فهمند»!
بیاییم چون «بدرِ تابانِ محبّت» بر «صدرِ آسمانِ انسانیّت»،
با «سیمینه مِهر»،«سینه سپِهر» را
با «نورِ محبّت» و «سُرورِ مودّت»آذین بندیم
و نه تنها همه «انسان ها» ،که همه «حیوان ها» را نیز
از «زلال سبزکیشی» و «لایزال نیک اندیشی»سیراب سازیم!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
ناشایگانی: ناشایسته،ناپسند
موهِن: خوارکننده،سست کننده،ضعیف کننده
تمییز: تشخیص،فرق گذاشتن بین خوب و بد
بَدر: ماه تمام،ماه شب چهارده
مودّت: دوستی ،عشق و محبت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 881)
«مانایی» یا «میرایی»؟!
ساعت، نه تنها «زمان سنج»،که خود عامل «شکنج» است.
او «بی رحمانه» و «بی هیچ بهانه»،
«لحظه به لحظه» و «لمحه به لمحه»،
گوهرهای عمر ما را از «سرای بقا» به «دریای فنا»می ریزد.
ما چون «توده برف» با «شالوده شگرف»
در «شبانه روز » در برابر «آفتاب تموز»،
ذرّه ذرّه «آب» و تبدیل به «سراب» می شویم.
در این صورت «گفتار ما لاف» است و «رفتار ما ،اتلاف»،
مگر این که «گوهر لحظه ها» و «جوهر لمحه ها» را دریابیم.
در «گذر زمان» و «گذار زمین»،
تنها کسانی «جاودانه می پایند»،که راه مانایی را «خردمندانه می پیمایند».
ما برای «مانایی» آمده ایم،نه برای «میرایی»!
این ما هستیم که می توانیم از هر لحظه «گامی به سوی جاودانگی» بسازیم،
یا «لگامی به سوی از خودبیگانگی»!
این «بینش» ماست که «گزینش» ما را ارزش می بخشد،
گزینش «حیاتی لایزال» یا «ذاتی رو به زوال»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
شکنج: شکنجه،رنج و آزار،مکر و حیله
لمحه: یک بار نگریستن،با شتاب به چیزی نظرکردن
شگرف: عجیب، طُرفه، نیکو ،کمیاب و بی نظیر در خوبی
تموز: ماه دهم از ماه های رومی برابر با مردادماه،تابستان،موسم گرما
لاف :گفتار بیهوده و گزاف ،خودستایی
لگام: دهنه اسب
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 880)
«سند اعتماد» و «مُستند اعتقاد»
«اعتماد»،تنها«عماد»ی است ،
که چون «فروریزد» دیگر «برنمی خیزد»!
اعتماد،«سدّی سُتوار» و «سندی استوار» است،
ولی آن گاه که این «سد درهم شکست» و این «سند از هم گسست»،
دیگر نه «این رمیم، قابل ترمیم» است و نه «این عظیم،قابل تعظیم»!
«سند اعتماد» و «مُستند اعتقاد»
چون «مخدوش» و «مغشوش» شود،
دیگر نه «ثناء» دارد و نه «المثنّی»!
اعتماد،«برترین مایه» و «بهترین سرمایه»است،
امّا با وزش نسیمی از «نگرانی» و «بدگمانی»،
«بنیانش لرزان» و «بنایش ویران»می شود!
بیاییم اعتمادها را «پاس داریم» و مُعتمَدها را «سپاس گزاریم»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
مستنَد: دلیل و مدرک،چیزی که بدان استناد کنند
عِماد: آنچه بدان تکیه کنند،تکیه گاه
سُتوار: استوار،محکم،پایدار،پابرجا،سخت،راست و درست
رَمیم: پوسیده، کهنه
تَرمیم: مرمّت کردن،اصلاح کردن خرابی
مخدوش: خدشه دار،خراشیده شده
مغشوش: آمیخته شده،غش دار،غیرخاص،ناسره
ثناء: مدح،ستایش،سپاس،درود
المثنّی: نسخه دوم از هر نوشته ای
مُعتمَد: اعتمادکرده شده،شخص مورد اعتماد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 879)
«جهلِ مقدّس» در خدمتِ «اهلِ هوس»!
جهل و نادانی در هر «بُرهه از زمان» و در هر «نقطه از زمین»
«نمادِ نِفرت» و «نمودِ نِقمت» است.
هیچ «ستاینده ای آن را نمی ستاید»
و هیچ «سراینده ای آن را نمی سراید»!
هر انسان از آن «می نالد» و هیچ کس بدان «نمی بالد»!
امّا آن گاه که «نیرنگِ سیاست» به آن «رنگِ قداست» می بخشد،
جهل چون «حربه ای مخدّر» و «ضربه ای موثّر»
در دستِ بسیاری از «امیران ناس»،برای فریفتنِ«اسیران احساس»قرار می گیرد
و به آن «معبود می گویند» و از آن «سود می جویند».
حتّی هر «نظرِ دینی» و «باور آیینی»،
که از «نشانه عقلانیت» و «پشتوانه عدالت» بی بهره باشد،
نمادی از «جهلِ مقدّس» است در خدمت «اهل هوس» .
آن چه در «درازای زمان» و «پهنای زمین»
همیشه «شالوده های ایمانی» و «توده های انسانی» را
«به بند پیچیده» و «به کمند کشیده»،
«پندارهای واهی» و «شعارهای ناخودآگاهی» است!
بیاییم با «جُراتی عاقلانه» و «جسارتی عالمانه»،
هر «ایده بی مبانی» و هر «عقیده غیرعقلانی» را
از باورها «بزداییم» و جز حقیقت را «نستاییم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
بُرهه: روزگار،قسمتی از وقت و زمان
نِقمت: کینه کشی، عذاب، عقوبت، رنج و سختی
مخدّر: سست کننده،آنچه اعصاب را سست و بی حس کند
ناس: مردم ،مردمان،آدمی،آدمیان
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 878)
«تهدیدی ویرانگر» یا «فرصتی بهره ور»؟!
«طوفان و باد» در هر «بام و بامداد»
در هر «دار و دیار» و بر هر «شهر و شهریار» می وزد،
گاه «تُند و ویرانگر» و گاه «کُند و مستمر».
کسانی را در زندگی می توان «کامیاب» و «شاداب» دانست،
که در برابر طوفان و باد «آسیاب بادی» می سازند، نه «ديوار بی اعتمادي».
خشم طوفان چون «برآشوبد»،دیوارها را «درهم می کوبد»،
اما «پروانه های آسیاب» و «کرانه های خیزاب» را به جنبش درمی آورد.
باد،«نیرویی نوشین» و «جادویی حیات آفرین» است.
هم می تواند «فرصتی بهره ور» باشد و هم «تهدیدی ویرانگر».
این نگاه ماست که می تواند از آن برای «بشر،شر» بسازد،
یا برای «جهان،جان».
بیاییم از «دیدها»،«نُصرت» بسازیم
و از «تهدیدها»،«فُرصت»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
بام: سپیده دم،صبح زود،نزدیک طلوع/ سقف،طرف بیرونی سقف خانه
خیزاب: موج،کوهه آب
نُصرت: پیروزی،یاری
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 877)
«هماهنگ با حقيقت» یا «همرنگ با جماعت»؟!
من آن گاه که «ایده حقيقت» و «پدیده جماعت» را ديدم و شناختم،
حقيقت را همواره «قشنگ» و «يك رنگ»،
ولی جماعت را هر لحظه به «رنگي ناهمرنگ» و «نیرنگی رنگارنگ» ديدم؛
بنابراين دانستم كه براي «گریز از ریایی» و «پرهيز از رسوايي»
بايد «هماهنگ با حقيقت» بود، نه «همرنگ با جماعت».
هر کس بخواهد با جماعت «همرنگ» و «هماهنگ» شود
«راهی دشوار» و «گناهی نکبت بار» در پیش دارد،
زیرا جماعت خود نه «یک رنگ»،که «هزار رنگ» دارد!
«چه سخت است دوران»و «چه شوربخت است انسان»،
آن گاه که «اصالت انسانی» و «رسالت جهانی» خود را وانهد
و «همرنگی با جماعت» و «هماهنگی با جمعیّت» را فراپیش نهد!
«جماعتی که بانی ساخت» و «جمعیتی که مبانی شناخت» ندارد،
«مُقلِّدان کور» و «مُرَدَّدانِ بی شعور» را
از «دارِ دلالت» به «دیارِ ضلالت» رهنمون می شود!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
بانی: بناکننده،سازنده،موسس،بنیانگذار
مبانی: جمع مبنا ،پایه ها و بنیان ها
مُرَدَّد: دو دل، سرگردان،دو دله
دار: سرا ،خانه، شهر
دلالت: راهنمایی،راهنمایی به راه راست،بُرهان و دلیل
ضلالت: گمراهی،گمراه شدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 876)
«واپسین انقلاب» و «آخرین انتخاب»
من درختي را ديدم «تنها در بیشه» و «رها از ریشه» ،
كه نه شاخساران با تنه «پیوندی» داشتند
و نه تنه با ریشه «پایبندی»!
سرنوشت چنین درختی نه تنها «پژمُردن» و «افسُردن» ،
که در نهایت «مُردن» و «جان سپردن» است!
«جنبش های مردُمی» و «خیزش های تهاجُمی»
که صِرفاً بر «پایه قدرت» و «سرمایه سَطوَت» شکل می گیرند،
نمی توانند «همیشه بپایند» و «بی اندیشه بیاسایند»!
این «خیزش های کور» و «مبتنی بر شرّ و شور»،
چون «نهالی بی ریشه» و «استدلالی بی اندیشه» هستند.
نهضت هایی می توانند همیشه «پوینده و پیش رونده» و «زنده و بالنده» بمانند،
که شاخسارانشان بر «ریشه های پویا» و «اندیشه های پایا» برویَند.
همان گونه که «خیزاب» در «مُرداب» «نمی آساید»،
«انقلاب» هم با «اِرعاب» «نمی پاید»!
در انقلاب ها،اهدافی «قابل حصول» است که «مُقابلِ اصول» است .
اصول انقلاب باید مبتنی بر «کرامت انسان» و «سلامت وِجدان» باشد.
هر قدرتی که در برابر «آزادی انسان» و «آبادی جهان» بایستد،
در زیر چرخ های «محکم» و «مستحکم» فطرت انسان
محکوم به «نابودی» و «مردودی» است!
همیشه «واپسین انقلاب» و «آخرین انتخاب»، جنبشی است
که انسان را به همه «آرمان های مطبوع» و «حقوق مشروع» برساند.
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
سَطوَت: حمله،قهر و غلبه،ابهت
مُقابل: برابر با،
وِجدان: قوای باطنی انسان که به وسیله آن خوب و بد هر چیز را درک می کند
مطبوع: مناسب با طبع انسان،لازمه طبیعت و فطرت بشر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 874)
«نبوغِ ذکر» و «فروغِ فکر»!
من «ملت هایی غافل» و «دولت هایی کاهل» را دیدم
که «تاریخ نگاشته» با انبوهی از «توبیخ انگاشته» بر صفحات ذهن هایشان
کتابی بود با «سطر هایی ستُرده» و «برگ هایی بادبُرده» ؛
بنابراين آنان ناگزير بودند همه «رويدادهاي عبرت انگيز» و «تجربه هاي خطرآميز»را
بارها و بارها تكرار كنند و باز هم...
گاه از «مار عنید نمی ترسند» و گاه از «ریسمان سیاه و سپید می هراسند».
«گمراه های آلوده» بارها «راه های پیموده» را
«باز می آزمایند» و دوباره «از آغاز می پیمایند»!
نه «نبوغی از ذکر» و نه «فروغی از فکر»!
در اینجا «خائبِ بزرگ،ملّت» است و «غائبِ سترگ،عقلانیّت»!
همه می دوند،امّا با «مدیری مُقدَّر» و بر «مداری مدوَّر» !
هر چه «با سبقت بپیمایند» و «بر سرعت بیفزایند» ،
زودتر به «مکان آغازین» و «نقطه نخستین» می رسند!
همه می روند،امّا به «طرفِ ویرانه » ، نه به سوی «هدف یگانه»!
آن چه «اصالت دارد» و بر نابخردی «دلالت دارد»،
«غافلانه دویدن» است،نه «عاقلانه رسیدن»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------------
نبوغ : برآمدن،ظاهرشدن،هوشیاری و ذکاوت
ذکر: یادکردن،بر زبان راندن،یاد،آوازه
ستُرده: تراشیده،پاک کرده،زدوده،محوکرده
عنید: ستیزه کننده ،ناسازگار، مخالف حق
خائب: ناامید،بی بهره،مایوس
مُقَدَّر: آنچه تقدیر شده،نصیب و قسمت،سرنوشت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 872)
«بالیدن» یا «نالیدن»؟!
در «نسل بشر» و در «عرصه خیر و شر»
آن چه علت می خواهد «مرگ ناگهانی» است ،نه «زندگانی جاودانی».
ولی برای برخی انسان ها «اِمرار زندگی» و «اِستمرار ارزندگی»علت می خواهد!
برخی با مرگشان همه را به «سوگ و ثبور» می نشانند
و بعضی به «سور و سرور»!
مرگ برخی برای همه «جانسوز» است و مرگ بعضی ،«دلفروز»!
نفس های برخی انسان ها برای جهان انسانیت،
«پلّکان حیات» است و «نردبان نجات»،
ولی دم ها و بازدم های بعضی «شیب سقوط» است و «سراشیب هبوط»!
وجودِ آنان برای بشریت «زایلِ صَرف» است و «عاملِ مَصرف».
برای دیگران نه «سودی» دارند و نه «جودی»!
نه تنها «بود و نبود»شان یکی است،که «عدم»شان به زِ «وجود»!
بهترین انسان کسی است که برای دیگران «خدمتگزارتر» و «دوستدارتر» باشد.
«فُقدانِ جودِ اینان»،«خُسرانِ وجودِ انسان» است.
خوشا آنان که میلادشان نه تنها برای «خاکیان»،که حتّی «افلاکیان»،
چون «طلوع مهرِ امید» است و مرگشان،«غروبِ خورشید»!
بکوشیم و به گونه ای زندگی کنیم که انسانیت به زندگی ما «ببالد»
و از مرگ ما «بنالد»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
اِمرار : گذرانیدن،گذراندن وقت
ثبور: هلاک شدن،واویلاگفتن،وای
سور: مهمانی، جشن، جشن عروسی
دلفروز: دل افروز،آن چه دل را شاد و روشن کند
سقوط: افتادن،فرودآمدن بر زمین
هبوط: فرودآمدن
زایل: نابودکننده
صرف: خرج کردن
فُقدان: گم کردن،از دست دادن
جود: کرم ،بخشش، عطا، جوانمردی
خُسران: ضررکردن،زیان بردن،زیانکاری
بالیدن: نموکردن،رشدکردن،بزرگ شدن،فخرکردن،نازیدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 871)
«پَر واداشتن» و «پَروا داشتن»!
عشق واقعی چون «دیدن سیمای ارواح» است و «شنیدن صدای اشباح».
خیلی ها از آن «خبری می گویند» و «اثری می جویند»؛
ولی کمتر کسی از آن ها «سیمایی دیده» یا «صدایی شنیده» است.
عشق،«خود دادن» و «خدا دیدن» است،
نه «خود شیفتن» و «خدا را فریفتن»!
عاشق واقعی کسی است که «جان را می بازد» تا «جانان را بنوازد».
او پروانه ای است که از آتش عشق نه «پر وامی دارد» و نه «پروا دارد»!
این پروانه «از بستر پاک برمی خیزد» و «با خاکستر خاک درمی آمیزد».
بر «موج سوختن» تا «اوج افروختن» بال و پر می گشاید
و از «جان جهان» تا «جنانِ جانان» با پایِ سر می پیماید!
عشق،نه «هَوَس»،که «فریادرس» است،
ولی برای «عاشق راستین» و «فارغ از نفرت و نفرین».
عاشق،«قُقنوسِ دلباخته» است و «اُقیانوسِ گداخته».
اگر او را «بارها بسوزند» و با «خارها بیفروزند»،
باز «دلنواز» و «سرافراز»،
نه از «بستر نرم»،که از «خاکسترِ گرم» برمی خیزد
و در «سرای باقی» با «مینای ساقی» در می آویزد!
خوشا آنان که در این «سرای فانی» ، «لقای آنی» را درمی یابند
و با «سرنوشت عاشقانه» به سوی «بهشت جاودانه» می شتابند!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
اشباح: جمع شَبَح)،کالبد،سیاهی جسم که از دور به نظر آید
خود شیفتن: آشفتن،سرگشته خود شدن،خود را فریب دادن
پَر وادارد: بال و پر را بازدارد
پَروا دارد: می ترسد،ترس دارد
جنان: جمع جنّت،بهشت
دلنواز:دلارام،دلپذیر،دلجو،نوازش دهنده
درمی آویزد: می پیوندد
لقا: دیدار (در فارسی به معنی روی و چهره هم می گویند)
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 870)
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
«خسته خاکستر»یا «دسته تبر»؟!
انسان ها چون «درختان جنگل»اند ،ولی با «حیاتی لَم یَزَل».
انسان ها «می میرند» و درختان نیز «فناپذیرند»!
درختان را «می بُرّند» و انسان ها را به دیار دیگر «می بَرَند»!
اینان با «بُرش» و آنان با «میرش»!
چوب درختان گاه «عصایی پشتیبان» می شوند و چون «عیسایی مهربان»
خود، «شکست را می پذیرند»،ولی از «ناتوانان دست می گیرند» .
و برخی دیگر به جای گرفتن «دست بشر»،«دسته تبر» می شوند
و با کمک «تیغه سخت»،«ریشه درخت» را برمی آورند!
بعضی نیز «مرعوبِ عفریت» شده، «چوبِ کبریت» می شوند
و «بوستان را به آتش می کَشَند» و «دوستان را از عَطَش می کُشَند».
برخی نیز «تختِ تکیه گاه» می شوند و «تخته سیاه».
آن به پیران،«آسایش» می دهد و این به نونهالان،«آموزش»
ما نه «سختیم» و نه کم از «درختیم».
بیاییم اگر «کبریت» هم شدیم،«عفریت» نباشیم!
خود «در نار بسوزیم» ،ولی «نور بیفروزیم»!
اگر عصا شدیم،در برابر «طغیان ،عصای عصیان» شویم ،
ولی در برابر «شایان،عیسای شایگان».
بیاییم به جای «تخت شاه»،«تخته سیاه» شویم
تا معلمان،مشقِ «سیمینه ماه» را بر «سینه سیاهِ» ما بنگارند
و «جذرِ ریشه» و «بذرِ اندیشه» را در آن بکارند!
اگر باغبان «پیکرمان را بسوزد» و «اخگرمان را بیفروزد»،
«خسته خاکستر»می شویم،ولی «دسته تبر»نمی شویم!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------------
لَم یَزَل: بی زوال، پاینده، جاودان
مرعوب: ترسیده،ترسانیده شده
عفریت: خبیث،موجود زشت و پلید،دیو،غول
شایان: شایسته،سزاوار،لایق،درخور
شایگان: شایسته و سزاوار،لایق،درخور،هر چیز خوب و پسندیده و گرانمایه
جذر: بیخ،ریشه،اصل
اخگر: آتش،پاره آتش،تکه هیزم یا زغال افروخته
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 868)
«دیوانه» یا «از خود بیگانه»؟!
«سخت ترین گونه» و «شوربخت ترین نمونه» از خودبیگانگی
نه «نسخِ شخصیّت»،که «مسخِ هویّت»است.
مسخ نه تنها«صفات»،که «ذات» انسان را دگرگونه می کند؛
مسخ، انسان را چنان «دگرگونه» و «وارونه» می کند،
که نه تنها «دیگران» حتی «خودِ انسان» نیز
خود را «نمی شناسد» و از خود «می هراسد».
بازگشت به «خویشتنِ خویش» و «ایمِن از تشویش»،
«جهادی جانکاه» و «استعدادی خودآگاه» می طلبد.
انسانی که «میل به مال را شَرَف» و «نِیل به آمال را هَدَف» می پندارد،
نه «دیوانه»،که «از خود بیگانه» است.
چنین انسانی «رنگ باخته» و «فرهنگ نشناخته»،
«نه کیش را باور دارد» و «نه خویش را بارور می پندارد».
«درونی خالی» دارد و «اندرونی خیالی»!
بیاییم در «بوستان بشریت» و در جمعِ «دوستانِ انسانیت»،
از «ریشه بروییم» و «راه اندیشه بپوییم»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
نسخ : باطل کردن،ردکردن،برگرداندن چیزی
مسخ: تغییردادن،زشت کردن،اشتباه کردن
ایمِن: رستگار،در امان و بی خوف،آسوده خاطر
آمال: آرزوها،(جمعِ اَمَل-در اینجا یعنی آرزوهای پوچ و خیالی)
کیش : دین،آیین،مذهب
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 867)
«تندیسِ آفت» و «ابلیسِ سخافت»!
مشکل «خدا ستیزان» و «حق گریزان»
«خدایگان» است ،نه «خدای مهربان»؛
خدایگانی که خود را نه تنها «سایه خُدا»،که «سازمایه هُدا»می داند.
خدایگان همه انسان ها را نه تنها «بنده»،که «شرمنده» می خواهد.
او همه «شهروندانِ پارسا» و «ورجاوندانِ پریسا» را
«بسی ریز» و «بسیار ناچیز» می نگرد.
او از بس «حقیر» و «شایسته تحقیر» است،
برای «جبران حقارت» و «فقدان بصارت»،
«شایستگان زمانه» و «بایستگان فرزانه» را
«تحقیر» می کند و به «زنجیر» می کشد!
او «کوتوله» است و سلاحش،«گلوله»!
بنابراین در بوستان فضیلت ها هر «سروِ سرافراز» و «تَذَروِ تیزپرواز»،
که بیشتر «قامت افرازد» و «قیامت آغازد»،
در پای «بُتواره غرور» و «پتیاره مغرور» قربانی می شود.
او نه تنها «ضحّاکی غدّار»،که «سفّاکی خونخوار» است.
اگر «ماری بر دوش»ندارد،«مِنقاری چون وُحوش» دارد!
خوراک نفس او نه تنها «مغزِ جوان»،که«نغزِ انسان» است!
«خودکامه شرّ» برای «عامّه بشر»
«تندیسِ آفت» است و «ابلیسِ سخافت»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
تندیس: پیکر،تن مانند،تصویر،مجسمه،کالبد
آفت: آسیب،زیان،بلا،هر چیزی که مایه تباهی و فساد شود
سخافت: کم عقلی،ضعف و سبکی در هر چیز،سبک عقل بودن
سازمایه: مصالح ساختمانی
هُدا: راستی، رستگاری، راهنمایی،راه راست
ورجاوند: ارجمند،بلندپایه ،برازنده،نیرومند
پریسا: پری بند،افسونگر،کسی که جن و پری را تسخیر کند
بصارت:بینایی و دانایی
تَذَرو: خروس صحرایی،قرقاول،نر آن دم دراز و پرهای خوشرنگ و زیبا دارد
پتیاره: آفت،آسیب،بلا،زشت و مهیب،اهریمنی،دیو بدکار
غدّار: بی وفا،خائن،حیله گر،فریبکار
سفّاک: بسیار خونریز
مِنقار:نوک،چنگ،نوک مرغ
نغز: خوب،نیکو،لطیف،هر چیز عجیب و بدیع که دیدنش خوشایند باشد
عامّه:همه مردم،همگان
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 866)
«رذالت» یا «عدالت»؟!
در هر جامعه ای که شهروندانِ «جفادیده» و «ستم رسیده»،
برای «رفع ستم» و «دفعِ اَلَم»،
هیچ «کسی» و هیچ «دادرسی»،
هیچ «دادگاهی» و هیچ «دادخواهی»
جز «گریه و دعا» در «درگاه خدا» ندارند،
که ناگزیر به درگاه او «شکایت برند» و از او «حمایت طلبند»،
چنین جامعه ای نه با «نشانه اسلامی»،که در «آستانه سونامی» است!!
آن جامعه قطعا «دچارِ بیداد» است و «گرفتارِ استبداد»!
در جامعه ای که «سیر را بر سریر بنشانند» و «فقیر را حقیر بخوانند»،
بر آن جامعه «رذالت» حاکم است،نه «عدالت»!
هر کجا که «بویی از عدالت» و «رویی از دلالت» دیده نشود،
این جامعه نه «آیتی از آیین» دارد و نه «درایتی از دین»،
اگر چه از همه «ناره های شهر» و «مناره های دهر»،
«سروش تبشیر» و «خروش تکبیر»،
«با سلام و صلوات برخیزد» و «با احساسات درآمیزد»!
شهری که مردم را نه تنها «ریز»،که حتّی «ناچیز» ببینند،
آنان با «طاغوت،یگانه» اند و با «لاهوت،بیگانه»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
رذالت: فرومایگی ،پستی، ناکسی، زشتی ،زشت و پست شدن
اَلَم: درد،رنج
سونامی: طوفان ، عبارت است از آشفتگی شدید جوّی و اختلال شدید فشار هوا. گاه براثر برخورد دو جبهه هوای سرد و گرم، توفانی به وقوع میپیوندد که میتواند موجب قطع درختان، خرابی ساختمانها و شکستن شیشهها شود. گردباد در نقاط مختلف بهصورت تندباد، گردباد دریایی یا گردباد خشکی ظاهر میشوند. وقوع طوفان اغلب با بارانهای شدید و سیلآسا همراه است
سریر: تخت، تخت پادشاهی ،اورنگ
درایت: دانستن،دریافتن،آگاهی داشتن
ناره: زبانه ترازو یا قپّان،سنگ قپّان،نماد سنجش حق
تبشیر: بشارت دادن،مژده دادن
طاغوت: سرکش،شیطان،هر چیز و هرکس که آن یا او را پرستش کنند
لاهوت: خداوندی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.