هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 970)
«ابزارِ نوین»،ولی با «افکارِ دیرین»!
من در «جهانِ امروز»،«انسانِ دیروز» را دیدم
با «چشمی نگران» و «روحی سرگردان».
او «با هر آرزویی می زیست» و «به هر سویی می نگریست» .
او همه «افزارهای رفاه» و «ساز و کارهای همراه» را داشت،ولی مرفّه نبود!
او همه «آهنگ های شاد را می شنید» و «ضرباهنگ های آزاد را می دید» ،
ولی نه «اساس شادی» می دید و نه «احساس آزادی» می کرد!
او هم «مال» داشت و هم «امیال»،
ولی نه از «مال» به «آمال» می رسید و نه از «امیال» به «مَآل»!
او همیشه «با پویایی می دَوید»،ولی «به جایی نمی رسید».
زیرا او با «افکاری دیرین» می کوشید «ابزاری نوین» بسازد!
برای «زندگی امروز» باید «به روز» بود!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
مَآل: عاقبت(خوش)
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 969)
«نور گریزی» و «شعور ستیزی»!
من در ورای ده ها «چشم بند» و صدها «پای بند»،
«اندیشه هایی گران» و «چشم هایی نگران»را دیدم.
هر انسان از «گنجینه فهم»،یک «گزینه سهم» دارد!
فهم،«جویباری روان» و «آبشاری ریزان» است.
هر کس از زلال آن «به بازه عقلش می نوشد»
و «به اندازه نقلش می نیوشد».
فهم،«آفتابی درخشان» است و «مهتابی تابان»!
نمی توان جلوی این «چشمه نور» را با «کرشمه سانسور» گرفت!
می توان «دهان ها را بست» و «قلم ها را شکست»،
ولی نمی توان «اندیشه» را برای «همیشه» سرکوب کرد!
می توان جلوی «دیدن» را گرفت،ولی «فهمیدن» را هرگز!
می توان «گفتن» را ممنوع کرد،ولی «شکفتن» را هرگز!
می توان «شعار» را سرکوب کرد،ولی «شعور» را هرگز!
می توان «دیدن» و «شنیدن» را «سانسور کرد»،
ولی نمی توان از «خطِّ بیداری» و «شطِّ هشیاری»،«عبور کرد»!
می توان «زبان» را برید،ولی «بیان» را هرگز!
«لال گفتن» و «زلال شکفتن» ،
«موهبتی الهی» و «مرحمتی نامتناهی» است.
بنابراین چه «نادان» و «ناتوان» اند،
آنان که از «نور می گریزند» و با «شعور می ستیزند»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 968)
«جسور» یا «مجبور»؟!
«اختلافِ نظر» و «انحرافِ باور»
در «جوامعِ انسانی»،حتّی در «شرایعِ آسمانی»،
لازمه «اندیشیدن» و «ژرف دیدن» است.
فقط در دو جامعه به طور کامل «یگانگی باور» و «وحدت نظر» وجود دارد
و حتّی ذرّه ای «خلاف» و «اختلاف» در باورها دیده نمی شود،
آن دو، «جامعه گورستان» است و «جامعه گوسپندان».
(اِختلافِ عُلَماءِ اُمَّتی رَحمَه)
این جوامع استبدادی است که یک نفر «به جای همه» و «برای همه»
هم «می اندیشد» و هم «تصمیم می گیرد».
البته چنین جمعی را نه «جامعه انسانی»،که «مجموعه حیوانی»می توان نامید!
برای آزاداندیشی،باید «شجاعتی ژرف» و «شهامتی شگرف» داشته باشیم.
بیاییم «جُراتِ آزاداندیشی» و «جسارتِ سبزکیشی»را برگزینیم؛
بیاییم در «آفرینش نظر» و «گُزینشِ باور»،
«جسور» باشیم،نه «مجبور»!
حتّی در صورت لزوم «متفاوت با جماعت» و «متخالف با جمعیت»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 966)
«حیای بینش» در «حیات آفرینش»
«شبنم شرمِ بُلبُل» بر «گونه نرمِ گُل»
تجلّی «حیای بینش» است در «حیات آفرینش».
انسانی که خود را به زیور «شرم و حیا نمی آراید»،
قطعاً «خطِّ خطا می پیماید».
برای «جوانِ شریف» و «انسانِ حَنیف»،
«شرم،شرفی شایسته» است و «آزرم،هدفی بایسته».
«حیا،حُرمتِ حیات» است و «پروا،پروانه نجات».
«شرم ،حافظی استوار» و «آزرم،محافظی ماندگار» است،
که «هماره و همیشه»،«انسانِ خردپیشه» را
از «پستی ها» و «سرمستی ها» نگه می دارد.
#شفیعی_مطهر
--------------------------
حنیف: راست ، مستقیم،ثابت و پایدار در دین،پاک نهاد
آزرم: شرم،حیا،نرمی،رفق،شفقت،بزرگی و شرف و عزّت و حُرمت
پروا: صبر و قرار،آرام،شکیبایی،طاقت،میل و رغبت،توجه،بیم و ترس
پروانه: اذن،اجازه،جواز،حکم،فرمان
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 965)
«سیری به سوی زوال»یا«مسیری به کوی کمال»؟!
«زایش و رویش» و نیز «مرگ و میرش»،
نه «رَوَندی کاهنده»، که «فَرایَندی فَزاینده» است.
به دیگر سخن، مرگ و میرایی نه «سیری به سوی زوال»،
که «مسیری به کوی کمال» است.
«سیر و سفرِ انسان» از «جَنین تا جَنان»
از پلی می گذرد به نام «جهانِ ملموس» و «دنیای محسوس».
ما لحظه «ترکِ این سرای بیگانه» و «درکِ آن مَاوای جاودانه» را «مرگ» می نامیم!
در حالی که این «دنیای فُرودین» نسبت به «سرای جنین»
«بسی بزرگ تر» و «بسیار سترگ تر» است.
به همین نسبت «دنیای باقی» نسبت به این «سرای فانی»،
«بسی ستُرده تر» و «بسیار گُسترده تر» است.
این «نکته حکیمانه» را چه زیبا می سراید «مولانای فرزانه»:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او جانی ستانم جاودان
او ز من دَلقی ستاند رنگ رنگ
#شفیعی_مطهر
---------------------------
دلق: خرقه، پوستین، جامه درویشی، لباس ژنده
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 964)
«بهترین مدیر» و «برترین امیر»
«توانِ تصمیم گیری» و «میزانِ مشورت پذیری»
و نیز «گامِ شجاعانه» و «اقدامِ خردمندانه»
در «شکوفایی استعدادها» و «رویارویی با رویدادها» ،
کلیدِ «عظمتِ رهبری» و «مدیریتِ بهره وری» است.
«بهترین مدیر» و «برترین امیر»،
کسی است که «جمعی پراکنده» را دورِ «شمعی برازنده»گِرد آورد
و با مدیریت مدارا، آنان را «سامان» و «سازمان» بخشد.
...و بدترین مدیر کسی است که با «شایستگان درآویزد» و با «بایستگان بستیزد»،
در نتیجه «سامانی توانمند» و «سازمانی ورجاوند» را
با «بی بصری» و «تنگ نظری» فروپاشد.
چه زیبا «می فرماید» پیامبر اکرم(ص) آن جا که «زبان می گشاید»:
«خَیرُالوُلاتِ مَن جَمَعَ المُختَلِف وَ شَرُّالوُلاتِ مَن فَرَّقَ المُوتَلِف».
#شفیعی_مطهر
-------------------------
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 956)
«واقعیّتِ روشن» و «حقیقتِ مُتقَن»
همه خود را «پیراسته از رذایل» و «آراسته به فضایل» می دانیم.
تا کسی «اِکسیرِ غیب» نداند، خود را «اسیرِ عیب» نمی داند.
عیب، «ضعفی گران» و «نقصی عیان» است که فقط دیگران دارند.
زیرا هر کسی ضعف های خود را «کمال» و نقص هایش را «جمال» می داند.
ما باید این «واقعیّتِ روشن» و «حقیقتِ مُتقَن» را بپذیریم،
که هیچ انسانی نه «دانای غیب» است و نه «مُبرّای از عیب».
انسان آن گاه عیب خود را «می پذیرد» و شیوه اصلاح خود را «فرامی گیرد»،
که این «نظر» را «باور» کند،
که هیچ انسانی نه «کامل» است و نه «واصل»،
بل که همه در «سیر تکامُل» و «مسیر تعامُل» هستیم.
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
مُتقَن: محکم استوار
تعامُل: با یکدیگر کارکردن،رفتار متقابل
مبرّا: تبرئه شده، کسی که پاک از تهمت است
واصل: رسنده، کسی که به هدف رسیده است
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 955)
«داشت» یا «برداشت»؟!
خوشبختی نه یک «اساس»،که یک «احساس» است!
چه بسیار انسان هایی که دارای «پول بسیار» و «تیول بی شمار» هستند،
امّا به جای «احساس خوشبختی»،«هَمّاسِ سختی» هر لحظه
آنان را «بیشتر می افسُرَد» و «پَریشتر می پژمُرَد» .
نیز بسی «فَرناسِ فرودست» بدون «احساسِ شکست»،
«روزن های بسته را می گشایند» و با «تن های خسته راه می پیمایند»!
در زندگی آن چه مهم است،نه «داشت»،که «برداشت» است!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
تیول: ملک و آب و زمینی که در قدیم پادشاه به کسی واگذار می کرد که از درآمد آن زندگی کند
هَمّاس: شیر درّنده،بسیار درهم شکننده
پریش: پریشان،پریشیده،پراکنده،متفرق
فَرناس: غافل ،نادان،خواب آلود
برداشت: درک،فهم،فهم خاص از یک پدیده
**************************************
برای نخستین بار در تاریخ ادبیات پارسی منتشر شد
بازنویسی همه قصه های ناب «کلیله و دمنه» برای جوانان و نوجوانان ایرانی و پارسی زبان
240 صفحه ،قیمت روی جلد: 15هزار تومان
برای تهیه با شماره های زیر تماس بگیرید تا برایتان ارسال شود:
02144642331
09123491190
----------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 953)
«تعادل بهار» در «تکامل رفتار»
«سرمای زمستان، لرزاننده» است و «گرماي تابستان ،سوزاننده»،
ولی «تعادل بهار» و «تحوُّل روزگار»
«روياننده» و «برانگیزاننده» است.
هماره «تعادل، رويشگر» است و «افراط و تفريط، ويرانگر».
«غنچه های داد» و «شکوفه های استعداد»،
نه در «سرمای تُندروی» می شکفند و نه در «گرمای کُندروی»!
بلکه این غنچه ها در «بهار عدالت می رویَند» و در «روزگار کرامت می بویَند».
نادان،«سیرِ حیات» و «مسیرِ ممات» را
یا «بسی تُند» می پیماید یا «بسیار کُند».
او با «تخیُّل،یگانه» است و با «تعادُل،بیگانه».
چه زیبا فرمود «امیر بیان» و «مولای متّقیان»:
«لایُرَی الجاهِلَ اِلّا مُفرِطاً اَو مُفَرِّطاً».
رهرو آن نیست که گَه تُند و گَهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
بیاییم «تعادل بهار» را در «تکامل رفتار» تبلور بخشیم.
آن گاه می بینیم که «نسیم بهارآفرین» از «چشمه سار بهشت برین»،
«پر و بال می گشاید» و «ترانه وصل و وصال می سراید».
از هر «ذرّه زمین» و هر «لحظه زمان» رایحه عشق می تراود
و ما می توانیم «شکوفه های بهار» را از «شاخسار روزگار» بچینیم
و «طراوت بهار» را با «حلاوت رفتار» جاودانه سازیم.
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
افراط: زیاده روی،تندروی،از حد درگذشتن
تفریط: کوتاهی کردن در کاری،کُندروی،تلف کردن مال،ضایع کردن
داد: قانون،عدل،انصاف،مقابل ظلم و ستم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
دل ديدني هاي شهر سرب و سراب
(به بهانه فرارسیدن شب هاي قدر)
امام صادق(ع) : هنگامي كه روزه هستي، بايد گوش و چشم تو از حرام ، و باطن و تمام اعضاي بدنت از زشتي ها روزه باشد.
من ماه مبارك رمضان را ماهي ديدم كه سرآغازش رحمت، ميانه اش مغفرت و پايانش رهايي از آتش دوزخ بود.
من رمضان را ماه انفجار نور دیدم و فصل سبز سرور.
من شکم و شهوت را زمینی ترین اندام ها دیدم و چون آن دو اندام را روزه دار دیدم ،از هرزه گردی هاي دیگر اندام ها چون چشم،گوش، زبان و...بر خود لرزيدم.
من رمضان را بهار دل ديدم و شب هاي قدر را فصل فضائل. اين فصل با رويت هلال آغاز مي شود؛ اما فصل بهار دل ها نه با رويت هلال كه با تحول در حال آغاز مي گردد.
من بهار رمضان و شب هاي قدر را چون نسيمي ديدم كه نه تنها خاك را ، كه افلاك را حيات مي بخشد. نسيم سحرگاهانش مشكبار است و شميم شامگاهانش خوشگوار.
من در رگ های هر شب رمضان بويژه در شب هاي قدر ، نور نيايش را جاري ديدم. در انبان هر لحظه عطري از عشق نهفته و غنچه اي از شوق شكفته است. نسيم رمضان بهارآفرين است و عطرآگين. نسيمش نرم خيز است و شميمش ، مشكبيز.
من در شب هاي قدر از حنجره هر پنجره آواي تلاوت قرآن را مي شنوم كه در كوچه ها عطر معنويت مي پراكند. بر شاخساران گلدسته ها گل تكبير مي شكفد و سينه سياه ظلمت را مي شكافد. از ساقه ترد لحظه ها جوانه هاي سبز عرفان و شكوفه هاي سرخ ايمان مي رويد.
#شفیعی_مطهر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 952)
«جذرِ امید» یا «بذرِ تردید»؟!
در بازارِ «شهر سرب و سراب» و در این دورانِ «قهر آب و آفتاب»،
به جای «تربیت و تهذیب»،«فقر و فرق و فریب»،
«رایج ترین سکّه» و «رفیع ترین سبیکه» است.
در یک قرارداد «خودسرشته» و «نانوشته» ،
همه برای اسارت یکدیگر «یوغ می جویند» و به همدیگر «دروغ می گویند».
اینان به قدری «بدخواه» و دُژآگاه» اند،
که از سرِ کلاه داران «کلاه برمی دارند» و بر سرِ «بی کلاهان می گذارند»!!
این «خوی پلید» و «هیاهوی شدید»،
در دل ها به جای «جذرِ امید»،«بذرِ تردید» کاشته است.
همه در آتشی «می سوزند»،که خود «می افروزند».
آن که «غم را برمی گزیند» و «جهنّم را می آفریند»،
نه «خدای رحمان»،که «انسانِ نامهربان» است.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
جذر: بیخ، ریشه،اصل
فرق: تفاوت،جدایی،تبعیض
سبیکه: نقره گداخته،تکه سیم یا زر،شمش طلا یا نقره
یوغ: چوبی که هنگان شخم زدن زمین روی گردن جفت گاو می گذارند و گاوآهن را به آن می بندند
دُژآگاه: بداندیش،بددل،بدخو،تندخو،نادان و بی تربیت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 951)
«بینش ویژه» و «گزینش آویژه»!
من «بذر هر باور» و «جذرِ هر هنر» را
که نه تنها در «بسترِ طاهِر»،که حتی در «خاکسترِ خاطِر» افشاندم،
«هالی از واقعیت» و «نهالي از حقيقت» را
در آن «بذر باور» ،«بارور» ديدم.
در هر «مذهبِ آسمانی» و «مکتبِ انسانی»،
«رگ هایی از حقیقت» و «رگه هایی از واقعیت» دیده می شود.
«واقعیتِ حق» و «حقیقتِ مطلق»،
تنها در «ذاتِ لایزال» و «ثباتِ بی زوال» است.
همه آن چه در «اذهان بشر» به صورت «نقد و نظر» وجود دارد،
تنها«بخشی از حقیقت» و «رَخشی از واقعیت» را دربردارد.
حقیقت، «بارقه ای مجرَّد» و «شارقه ای از خرد» است،
که هر کس از آن «بینشی ویژه» و «گزینشی آویژه» دارد.
بنابراین هیچ انسانی «عقلاً نباید» و «شرعاً نشاید»،
که «باورِ عقلی» و «نظرِ نقلی» خود را
«حقیقتِ مطلَق» و دیگران را «احمق» بپندارد!
#شفیعی_مطهر
-------------------------
آویژه: ویژه،خاص،خالص
جذر: بیخ،ریشه،اصل
هال:قرار،آرامش،،آرام،صبر و شکیبایی
رَخش: روشنی،پرتو،شعاع،درخشندگی،انعکاس نور
بارقه: ابر برق دار،برق زننده،درخشنده
مجرَّد: منزّه از مادّه
شارقه(شارق): برآینده،تابنده،تابان و درخشان،آفتاب،خورشید هنگامی که برآید
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 950)
«نیوشیدن ندای فطرت»و«نوشیدن گوارای طینت»
«عواطف انساني» و «لطایف آسمانی» در ژرفاي وجودِ انسان ها
مُبتني بر «فطرت و فضيلت» و روييده بر «باورِ طينت» است.
انسان حتی در اوجِ چيرگي «خشم و خشونت» در جبهه هاي «جنگ و جنايت»
نيز نمي تواند «نداي فطرت» را نشنود و «سيماي فضيلت» را نبيند.
گاه ممکن است «سیمای انسانیت» در زیر «غبارِ غفلت»
«نهان» و «پنهان» شود،
ولی هیچ گاه در «وجود»،«نابود» نمی شود.
«نیازهای فطری» ، «رازهای عِطری»است،
و چون «شیدی رخشان» و «خورشیدی درخشان»،
گاه ممکن است در زیر «ابرِ شعار» و «جبرِ روزگار»
از «دیده ها نهان» و در میان «پدیده ها پنهان» شود،
ولی سرانجام«شید نشاید که نشتابد» و «خورشید نباید که نتابد»!
«فطرت اصیل» در وجود هر انسان«چه بخیل و چه نبیل» وجود دارد.
افرادِ «شیّاد» و «بدنهاد»،
سیمای زیبای این «سرشته لاهوتی» و «فرشته ملکوتی» را
در زیر «بارِ خس» و «غبارِ هوس»
«می پوشانند» و به آن زهرِ مرگ «می نوشانند».
بیاییم هماره برای«نیوشیدن ندای فطرت» و «نوشیدن گوارای طینت»،
«گوشی شنوا» و «هوشی پویا» داشته باشیم!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
نیوشیدن: شنیدن، گوش کردن،گوش فرادادن
طینت: خلقت، سرشت، خوی، جبلّت
شید: نور،روشنایی،آفتاب
نبیل: مرد نجیب و شریف،دانا و هوشیار
خَس: خار،خاشاک،مردم پست و فرومایه و ناکس و زبون
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 949)
«تحجُّر» یا «تفکُّر»؟!
من دو چیز را «پنهان» و «بی پایان» دیدم :
یکی «نهایتِ جهان» و دیگری «حماقتِ انسان» .
ممکن است روزی عمر جهان به «کفایت» و «نهایت» برسد،
ولی حماقت انسان،«قاموسی بی پایانه» است و «اقیانوسی بی کرانه» .
مردمی که «درک» را «ترک» می کنند
و «توحید» را نیز بر پایه «تقلید» می پذیرند،
«با شعور می ستیزند» و «از نور می گریزند»!
اینان «ریشه روشنایی» و «اندیشه شکوفایی» را برمی کَنَند
و «تحجُّر» را بر «تفکُّر» برمی گزینند!
آیا هیچ «اندیشه ای» و «خردپیشه ای»،
می تواند این همه «حماقت» را «طاقت»
و برای این همه «بلاهت»،«شباهت» بیاورد؟!
آیا هیچ «آدم دانا» و «قلم توانا» می تواند
این گروه را بهتر از این «تعریف» و «توصیف» کند؟
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴿۱۷۹،اعراف﴾
و محقّقا بسیاری از جنّ و انس را برای جهنّم آفریدیم ، چه آن که آن ها را دل هایی است بی ادراک و معرفت ، و دیده هایی بی نور و بصیرت ، و گوش هایی ناشنوای حقیقت ، آن ها مانند چهارپایانند، بلکه بسی گمراه ترند ، آن ها همان مردمی غافل اند.
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
تحجُّر: سنگ شدن،سخت شدن،دُگماتیسم
کفایت: بس شدن ،کافی بودن،تمام شدن
قاموس: دریا،دریای عظیم،میانه دریا
بلاهت: نادانی،کودنی،ضعف عقل
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 947)
«گران ترین» و «رایگان ترین» کالا!
«گران ترین» و در عین حال «رایگان ترین» کالا
در «بُنیانِ بینش» و «جهانِ آفرینش»،وقت است!
وقت،«عیار زندگی» و «معیار ارزندگی» است.
زندگی چون «برگی لطیف» و «گلبرگی ظریف» است،
امّا «داسِ مرگ» ناگهان «هراسِ گلبرگ» را درو می کند.
«گران ترین گوهر» و «شایگان ترین جوهر»،
اگر «تلف» و تبدیل به «خَزَف» شود،
«قابلِ یافت» و «شاملِ بازیافت»است،
امّا «گوهر زمان» و «جوهر جان»،
اگر «اِسراف» یا «اِتلاف» شود،
دیگر نه «مکانِ ارزیابی» دارد و نه «امکانِ بازیابی»!
زیرا «ثانیه ها»،«المُثنّی» ندارد!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
خزف: سفال،ظرف گلی
کتاب های زیر از همین قلم منتشر شد:
1- دل دیدنی های شهر سرب و سراب، جلد سوم،
288 صفحه قیمت روی جلد: 10 هزار تومان
2- کلیله و دمنه،بازنویسی همه قصه ها به زبان روز برای جوانان،
240 صفحه ،قیمت روی جلد: 15هزار تومان
3- شورا،مشورت و مشارکت از دیدگاه امام علی(ع)،(چاپ دوم)
88 صفحه ،قیمت روی جلد :5هزار تومان
مرکز پخش در تهران: خ انقلاب،روبروی دانشگاه تهران،بین خ رازی و خ دانشگاه،انتشارات علوم بنیادی
تلفن: 66973659 - 66973774
برای تهیه بیش از 10جلد با شماره های زیر تماس بگیرید تا برایتان ارسال شود:
02144642331
09123491190
-------------------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 946)
«ذاتِ ارزنده» و «صفاتِ برازنده»!
آیا ما «مردُم» کمتر از «گندُم» هستیم؟
چون او را «زیرِ خاک» و «اسیرِ مَغاک» کنند،
«امیدوارانه می رویَد» و راهِ رشد را «عاشقانه می پویَد»!
چون او را با «ضرباهنگِ آب»،زیر «سنگِ آسیاب»می فشارند،
با کمی «گارد» تبدیل به «آرد» می شود.
چون او را «می سایند» ، بر بهایش «می افزایند».
چون بر او آب «ریزند» و با آن «بیامیزند»،
«خمیری چسبنده» و «اِکسیری ارزنده» می شود.
آن گاه که آتش «می افروزند» و او را «می سوزند»،
نه با «سودایی سوخته»، که با «سیمایی برافروخته»،
برای بشر «خوب تر» و «مطلوب تر» می شود.
و چون او را «با زبان بچشند» و «به زیر دندان بکشَند»،
به «انسان،جان»می بخشد و به «جان،جهان» را!
انسان نیز اگر دارای «ذاتی،ارزنده» باشد و «صفاتی،برازنده»،
در «گردونه هستی» از هر «آزمونه پَستی»،
«سرفراز» و «بی انباز» به درمی آید .
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
مغاک: گودال،گود،جای گود
گارد: پاسبانی، پاسداری، نگهبانی ،مراقب پاسدار،نگهبان
اکسیر: کیمیا، جوهری که ماهیت جسمی را تغییر دهد، مثلا مس را طلا کند
سودا :هوا و هوس،عشق و جنون
انباز:حریف،همباز،شریک،همتا
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 944)
«خردِ زُلال» یا «عددِ سال»؟!
چه بسیار افرادی که در «گشتِ زمین» و «گذشتِ زمان»
«موی را به سپیدی برف» و «روی را به سیاهی شَنگَرف» درآورده اند،
امّا دریغ از انباشتنِ «خوشه ای از حکمت» و «توشه ای از معرفت»!
عمر، «حُبابِ برف» است و زمان، «آفتابِ شِگَرف»،
اگر از «لحظه لحظه» و «لمحه لمحه»آن،
«سود نجوییم» و راه آن را «با فَرنود نپوییم»،
«قطره قطره مرگ»،«ذرّه ذرّه این تگرگ» را
«بی بهانه آب» می کند و «بی رحمانه به سراب» تبدیل می کند.
بدین گونه «عمر بر باد» می رود و «زندگی از یاد»!
برای ارزیابی انسان آن چه مهم است «ارزندگی خرد» است،نه «زندگی اَبَد»،
زیرا بزرگی به «خردِ زُلال» است،نه به «عددِ سال».
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
شَنگَرف: سولفور جیوه،یک نوع سنگ معدنی
شگرف: عجیب، نیکو و خوش آیند،کمیاب و بی نظیر در خوبی و زیبایی
لمحه: یک بار نگریستن،با شتاب به چیز ی نظرکردن
فرنود: دلیل،برهان،حجت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 943)
«فرمانِ دَنی» و «نافرمانی مدنی»
,
در جامعه با «اَعمالِ منفور» و «اِعمالِ سانسور»،
«اندیشه ها را به بند» و «خردپیشه ها را به کمند» بکشد،
در این جا «نافرمانی مدنی» در برابرِ «فرمانِ دَنی»،
از حقوقِ مسلّمِ «شهروندانِ آگاه» و «ورجاوندانِ فرگاه» است.
کسانی «عطای طغیان را می چشند»،که «عصای عصیان را برکشند».
هر گاه در جامعه «شیوع خلاف» به «موضوعِ اختلاف» تبدیل شود،
«فصلِ ختام» و «اصلِ اختتام»،رای و نظر مردم است.
این مردم اند که به «گاهِ خطر»،«سخنِ آخر» را بیان می کنند.
«بستنِ دهان» و «شکستنِ بنان»مردم
به بهانه «عدم بینش» در «موسم گزینش»،
نه تنها به «نفیِ نبوغ»،که به «عدم بلوغ» ایشان می انجامد.
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
دَنی: ذلیل،فرومایه،پست و حقیر
طغیان: از حد خود درگشتن،از اندازه تجاوزکردن،گردنکشی،گستاخی
عصیان: ترک طاعت،نافرمانی،عدم انقیاد،سرپیچی
ختام: پایان،انجام،پایان امری یا چیزی
اختتام: به پایان رسانیدن،خاتمه دادن،ختم کردن
بنان: انگشتان،سرانگشتان(شکستن بنان:شکستن قلم و جلوگیری از نوشتن)
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 942)
انسانِ «رسول» و «مسئول»
من هر «انسان» را در «سپهر زمین و زمان»
«رسول» و در برابر رسالت خود،«مسئول» می دانم.
او تا آن جا که «می داند» و «می تواند»،
باید در «نارِ واهی بسوزد» و «نورِ آگاهی بیفروزد».
هیچ انسانی بدونِ «دلالتِ آسمانی» و «رسالتِ انسانی» آفریده نمی شود.
او نخست باید خود را «بسازد» و سپس به اصلاح جامعه «پردازد».
انجام این رسالت،نباید به نفیِ«آبادیِ جهان» و «آزادیِ انسان» بینجامد!
این رسالت نه «باوری را تحمیل» می کند و نه «داوری را،تحمُّل»!
رسالت هر انسان ،«روشنگری» است،نه «تاجوَری».
هر «انسانِ دلسوز» در «جهانِ امروز»،
«ناره ای مقدَّر» است و «مناره ای منوَّر».
هر که خواهد از روشنایی این نور «راه پوید» و «همراه جوید».
او «با نور می آمیزد» و «با زور می ستیزد».
«با داد کار» می کند و «با بیداد،پیکار».
«نظرِ او صائب» است و «منتظرِ مصائب»،
امّا گره هر گونه «سختی» و «شوربختی» را
با سرانگشتِ«خودارزی» و «خردورزی»می گشاید.
امید که «گُفتمانِ رسالت ها» به «درمانِ رذالت ها»بینجامد!
#شفیعی_مطهر
------------------------------
نار: آتش
واهی: سست، فروهشته، بی بنیان،کهنه و پوسیده
تاجور:ناجدار،پادشاه،صاحب تاج و تخت
ناره: زبانه ترازو یا قپّان
مقدَّر: سرنوشت،آنچه تقدیر شده،نصیب و قسمت
صائب :راست و درست، حق و رسا
مصائب: جمع مصیبت، سختی ها و رنج ها، اندوه ها ،غم ها
گفتمان:منظومه یا مجموعه نظری خاص در دوره ای خاص،مبحث
-------------------------------------------
کتاب های زیر از همین قلم منتشر شد:
1- دل دیدنی های شهر سرب و سراب، جلد سوم،
288 صفحه قیمت روی جلد: 10 هزار تومان
2- کلیله و دمنه،بازنویسی همه قصه ها به زبان روز برای جوانان،
240 صفه ،قیمت روی جلد: 15هزار تومان
3- شورا،مشورت و مشارکت از دیدگاه امام علی(ع)،(چاپ دوم)
88 صفحه ،قیمت روی جلد :5هزار تومان
مرکز پخش در تهران: خ انقلاب،روبروی دانشگاه تهران،بین خ رازی و خ دانشگاه،انتشارات علوم بنیادی
تلفن: 66973659 - 66973774
برای تهیه بیش از 10جلد با شماره های زیر تماس بگیرید تا برایتان ارسال شود:
02144642331
09123491190
---------------------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 940)
«خردمندترین» و «ورجاوندترین»انسان کیست؟
من «داننده اَلَستی» و «آفریننده هستی» را دیدم،
که با خود «غَور» و با من «شَور» می کرد.
او می گفت :همه انسان ها به جای «هماوردی» پر از «تفاوت های فردی» هستند.
می خواهم همه هستی را «درهم ریزم» و ریز و درشت را «با هم بیامیزم»
و از نو انسانی بیافرینم که هم در «جمال» و هم در «کمال» ،مطلق باشد.
اکنون در این«گردونه»به دنبال «انسانی نمونه» می گردم،
که از همه «کامل تر» و «عاقل تر» ،
و «پیراسته از همه رذایل» و «آراسته به همه فضایل» باشد.
حال آیا تو چنین کسی را «می شناسی»؟ و از معرفی او «نمی هراسی»؟
به نظر تو «خردمندترین» و «ورجاوندترین»انسان کیست؟
من همه انسان ها را «دیدم» و با خود «اندیشیدم»،
هیچ کس را از خود «بالاتر» و «والاتر» ندیدم!!
لذا باطناً با «رعایتِ خودمداری» و ظاهراً با «نهایتِ خاکساری» خود را معرفی کردم!!
خدا چون این سخن را «شنید»،«به شدّت خندید» !
وقتی «علّت خنده» بر این «بنده شرمنده» را پرسیدم،گفت:
آخر این سوال را از هر انسانی پرسیدم،همین پاسخ را داد!!!
همه انسان ها خود را در «عقل به کمال» و در «شکل به جمال» می دانند!!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------------
غَور: فروشدن،فرورفتن در امری،،به دقت نگریستن و تفکّرکردن
هماورد: حریف ،هم نبرد
گردونه: چرخ ،ارابه، گاری،فلک،هر چیز که می گردد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 939)
«تحمُّل» و «تحمیل»!
در هر جامعه چه «کافته» و چه «توسعه یافته»،
«حاکمانِ روز» و «سیاستمدارانِ پیروز»،
«عُصاره ذات» و «عَصیره صفاتِ» مردم آن جامعه هستند.
«برایندِ رنگ» و «فرایندِ فرهنگِ» مردم هر جامعه
در سیمای حاکمان آن نه تنها «تبلوُر»،که حتّی «تکثُّر» می یابد.
حاکمان توسّط مردم یا «دیده» و «برگزیده» شده اند
و یا با «زورِ تفنگ» و «سانسورِ فرهنگ»،
عقول را «تعطیل» و سُلطه خود را بر مردم «تحمیل» کرده اند!
در هر دو صورت اینان برای مردم «امیرانی شایسته» و «مدیرانی بایسته» اند؛
زیرا اگر حاکمان «اهلِ تحمیل»اند،مردم نیز «مهلِ تحمُّل» اند!
تا «تحمُّلِ زور» نباشد،«تحمیلِ ثُبور» تحقّق نمی یابد!
زور تا «زمینه تحمُّل نبیند»،«گزینه تحمیل را برنمی گزیند»!
اگر در جامعه ای حاکمان،«سور را سانسور»می کنند
و «سر را به زیرِ ساطور» می برند،
این مردم اند که «سر به زیر» دارند و «پای در قیر»!
حاکمانی که «بدونِ کفایت» بالا رفته اند،
«بدونِ جنایت» پایین نمی آیند!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
کافته: شکافته، ترکیده
عُصاره: شیره،افشره،چکیده هر چیز فشرده شده
عَصیره: شیره و چکیده چیزی
مَهل: آهسته کارکردن،نرمی و آهستگی
ثُبور: هلاک شدن،هلاک،وای
سور: جشن،مهمانی،جشن عروسی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 938)
انسانِ «کریم» و «عظیم»
هر انسانِ «زاده»،«آزاده» است،
بنابراین ممکن است از «آزار»،«آزُرده» نشود،
ولی حق دارد که از «افسار»،«افسُرده»شود.
زیرا «افسار بر ذلّت» می افزاید و «آزار بر ظرفیّت».
هر انسان «در ذات، کرامت» دارد و «در صفات، شخصیّت».
باید «کرامتش را پاس داشت» و «شخصیّتش را سپاس گزاشت».
«گزینشِ انسان» در «آفرینشِ یزدان»،«کریم» است و «عظیم».
هر «انسانِ حقیر» در درگاهِ «یزدانِ قدیر»،عزّت و کرامت دارد،
مگر انسانی که خود «سر به اسارت» دهد و «تن به حقارت».
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
افسار:تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
قدیر: قادر، توانا،یکی از نام های باری تعالی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 938)
انسانِ «کریم» و «عظیم»
هر انسانِ «زاده»،«آزاده» است،
بنابراین ممکن است از «آزار»،«آزُرده» نشود،
ولی حق دارد که از «افسار»،«افسُرده»شود.
زیرا «افسار بر ذلّت» می افزاید و «آزار بر ظرفیّت».
هر انسان «در ذات، کرامت» دارد و «در صفات، شخصیّت».
باید «کرامتش را پاس داشت» و «شخصیّتش را سپاس گزاشت».
«گزینشِ انسان» در «آفرینشِ یزدان»،«کریم» است و «عظیم».
هر «انسانِ حقیر» در درگاهِ «یزدانِ قدیر»،عزّت و کرامت دارد،
مگر انسانی که خود «سر به اسارت» دهد و «تن به حقارت».
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
افسار:تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
قدیر: قادر، توانا،یکی از نام های باری تعالی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 938)
انسانِ «کریم» و «عظیم»
هر انسانِ «زاده»،«آزاده» است،
بنابراین ممکن است از «آزار»،«آزُرده» نشود،
ولی حق دارد که از «افسار»،«افسُرده»شود.
زیرا «افسار بر ذلّت» می افزاید و «آزار بر ظرفیّت».
هر انسان «در ذات، کرامت» دارد و «در صفات، شخصیّت».
باید «کرامتش را پاس داشت» و «شخصیّتش را سپاس گزاشت».
«گزینشِ انسان» در «آفرینشِ یزدان»،«کریم» است و «عظیم».
هر «انسانِ حقیر» در درگاهِ «یزدانِ قدیر»،عزّت و کرامت دارد،
مگر انسانی که خود «سر به اسارت» دهد و «تن به حقارت».
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
افسار:تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
قدیر: قادر، توانا،یکی از نام های باری تعالی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 936)
«بابِ تعامُل» و «راه تکامُل»
بالاترین دغدغه هر پرنده،«یافتنِ دانه» است و «شتافتن به سوی لانه»!
و بیشترین آرزوی هر درّنده،نه «انجامِ کار»،که «کُنامِ شکار» است.
همه جانداران نه «آژوی ادراک»،که «آرزوی خوراک» دارند.
برای هر «جانورِ رونده» «چه پرنده و چه خزنده»،
«سدِّ جوع»،مهم ترین «موضوع»، است!
گاه برای انسان «لقمه ای از نان» چون «جرعه ای از جان» است،
ولی باز هم «نان»نه «قُلّه هدف»،که «وسیله کسبِ شرف» است.
«خوردن و نوشیدن» و «شهوت راندن و کوشیدن»،
برای همه جانوران «هدف» ،ولی برای انسان وسیله «کسب شرف» است.
برای انسان«خوراک» وسیله «ادراک» است.
انسان،«قوت» را برای «قنوت» می خواهد
و «جان» را برای «جانان»!
انسان «می خورد و می نوشد» و با تمام توان «می کوشد»،
تا از «ریشه بروید» و «راهِ اندیشه را بپوید» .
او با همه «پدیده های هستی» و «آفریده های اَلَستی»،
«بابِ تعامُل را می گشاید» و «راه تکامُل را می پیماید».
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
کُنام: جایگاه حیوانات چرنده و درنده،شبگاه دد و دام،چراگاه و آشیانه
آژو: کوشش،همّت و غیرت(واژه اوستایی است)
جوع: گرسنگی
قوت: خورش،خوردنی، طعام، روزی،آنچه انسان می خورد
قُنوت: فرمانبرداری از خدا ،فروتنی برای خدا ،به نمازایستادن
جانان: معشوق،محبوب،دلبر زیبا و بسیار دوست داشتنی،معبود
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 935)
«سهمِ عقل» و «فهمِ نقل»!
حقیقت را باید «عارفانه یافت» و به سویش «عاشقانه شتافت».
در جست وجوی حق باید گاه «دل به دریا» زد و گاه «سر به صحرا»!
چه بر «زورق نشینی» و چه «زَروَرق برگزینی»!
در این راه آن چه مهم است «درکِ سمت و سو»است و «ترکِ های و هو».
حقیقت،«گوهرِ ناب» است و «جوهرِ آفتاب» .
ولی «سهمی» یا «وهمی» ،
که از آن در «اذهانِ مردم» و در «زبانِ تکلّم» جریان دارد،
فهم «انسان»است از آن «حقیقتِ بی کران»!
بنابراین هیچ انسان هر چند «عالی» و «متعالی»
نمی تواند خود را «حقیقتِ مٌُجسَّم» و «مُجسّمه حقیقت» بپندارد!
هر انسان به اندازه «سهمِ عقل» و «فهمِ نقل»خود
می تواند از این «برق،بارقه ای» و از این «شرق،شارقه ای» برگیرد.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
زورق:کشتی کوچک،کرجی
زَروَرق:کاغذ زراندودشده،کاغذ زردرنگ نازک که به شکل ورقه زر بسازند و برای تزیین یا زرکوبی به کار برند
جوهر:معرب گوهر،اصل و خلاصه هر چیز،یاقوت،فیروزه،مروارید،زمرد
متعالی:بلندپایه،بلند و رفیع
برق:درخشش،درخشندگی
بارقه:ابر برقدار،برق زننده،درخشنده
شرق: برآمدن آفتاب،جای برآمدن آفتاب،خاور
شارقه(شارق): برآینده،تابنده،تابان و درخشان،آفتاب
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 934)
«کانِ مُعطّر» و «دکانِ مُطهّر»!
من نمی دانم در این«گلِ نوشکفته» چه عطری «نهفته»،
که با این «برگ های ظریف» و «گلبرگ های لطیف»
توانسته همه «ساحتِ باغ» و «مساحتِ راغ» را
«عطرآگین» و پر از «رایحه ریاحین» کند.
هر لحظه «نسیم روح آفرین»،«شمیمِ مشکین» را
در هوا «می پراکِنَد» و مشام جان را «می آکِنَد».
شگفت این که این همه «رایحه ریاحین» که در این «پردیسِ برین»،
از این «کانِ معطّر» و «دکانِ مطهّر»
«برخاسته»، گویی ذرّه ای از عطرش «نکاسته» است!
چرا؟! زیرا عطر در «ذاتِ گُل»نهفته است ،نه تنها در «صفات و تخیُّل»!
بنابراین بیاییم «ارزش های انسانی» و «انگیزش های ایمانی» را
به عنوان «بهترین گزینه» در «نهادِ خود نهادینه» کنیم
و اثرات آن را در «رفتارِ زیبا» و «گفتارِ گویا»،
به صورتِ یک «تفکُر»، «تبلوُر» بخشیم!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
کان:معدن،مرکز و مکان احجار و فلزّات و سایر چیزهای معدنی
ساحت: ناحیه، فضای باغ یا خانه، حیاط
مساحت: سطح، اندازه طول و عرض زمین
آکندن(آگندن):پرکردن،انباشتن
پردیس:باغ،بستان،فردوس
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 933)
«ننگِ سربه زیری» و «فرهنگ ستم پذیری»!
در «پهنای زمین» و در «درازای زمان»،
همیشه همه «فرعون» ها رفتنی اند،ولی «تَفَرعُن»ها ماندنی است.
فرعون یک «فرد» است ،ولی تفرعُن،یک «شگرد».
«فنای فرعون یک آن» است ،ولی «بقای تفرعن در دوران» .
فرعون اگر یک «قائد» است، تفرعن یک «قاعده» است.
با فرعون ها نه «کار»،که باید «پیکار» کرد،
امّا ضروری تر از این کار،«پیکار پیگیر» بر «مدارِ تنویر»
با «فاجعه تفرعُن» به عنوان «مانعه تمدُّن» است.
تفرعن گر چه «به باورِ ما یک ننگ» است،امّا « در خاطرِ خلق یک فرهنگ» است.
تفرعن نه تنها «صفتِ زشتِ خودکامه»،که «خصلتِ سرشتِ عامّه»است.
وقتی «خوی سربه زیری» و «تابوی ستم پذیری»
در جامعه ای نه به «صورتِ ننگ»،که به «صولتِ فرهنگ»،
«گزینه» و «نهادینه» می شود،
بنابراین پس از «فُقدانِ خودکامه» در «اذهانِ عامّه»،
قرن ها «می پاید» و سپهرِ اجتماعی را «می آلاید»!
لذا پیش از شکستن «تفنگِ تاجوَری» و «اورنگِ ستمگری»،
باید «ننگِ سربه زیری» و «فرهنگ ستم پذیری» را
از «سیمای شهر» و «فضای دهر» زدود!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
تفرعُن: خودخواهی و تکبُّر و خودنمایی،گردنکشی،جور و ستم،زشتخویی
شگرد: روش ،طریقه، فن و طرز عمل
قائد: جلودار،پیشوا،سردارفرمانده
مدار:جای دورزدن و گردش،آن چه که چیزی بر آن می گردد
تنویر: روشن کردن،درخشان کردن،روشنگری
مانعه(مانع): بازدارنده ،جلوگیری کننده
عامّه: همه مردم،همگان،عوام
تابو: چیزی که نزد مردم عامی مقدس است و دست زدن به آن ممنوع است
اورنگ: تخت،سریرِ پادشاهی
دهر: عصر و زمان،زمانه،روزگار
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 931)
«عقلِ ملکوتی» یا «نقلِ طاغوتی»؟!
من در این «شهرِ وارونه» و «دهرِ واژگونه»،
از آن چه «پیشتر حیرانم» و «بیشتر نگرانم»،
نه «پدیده بینوایی» و نه «ایده بی خدایی» ،
که بر عکس وجودِ «تعدُّد خدایان» و «تنوُّع خدایگانان» است!
شهریاری که خود را «مُطاع» و مردم را «مُطیع» می خواهد،
در حقیقت نه تنها بر «ملیکه فرمانروایی» ،که بر «اریکه خدایی» نشسته است!
رسالت همه پیامبران این بوده که «جانِ انسانیّت» در «جهانِ بشریّت»،
از هر «بند،رها» و با هر «کمند،ناآشنا» باشد.
در جوامع انسانی هر «زاده»،باید «آزاده» باشد.
هر انسان نه «رهبری بیرونی»،که «پیامبری درونی» دارد به نام عقل و خرد.
آن که می تواند انسان را از «زندان برهاند» و بر او «فرمان براند» ،
تنها «عقلِ ملکوتی» است،نه «نقلِ طاغوتی»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
مُطاع: اطاعت شده، فرمانفرما، کسی که مردم از او فرمانبرداری و اطاعت کنند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 930)
«حق گُفتن» و «در خونِ خود خُفتن»!
«شید از سوزش» لذّت می برد و «خورشید از فروزش».
«حاتَم به جود» می نازد و «خاتَم به سجود».
«ابر از بارش» به خود می بالد و «ببر از غُرّش».
«شمع از سوختن» و در «جمع افروختن» ،
نه «هراس و شکایت»،که «احساس رضایت»دارد.
«مادر از فداکاری» و «پدر از وفاداری»،
نه «می نالند»،که به خود «می بالند».
نه «کوه از شکوه» خسته می شود و نه «نستوه به ستوه» می آید.
«تبسُّمِ گُل» و «ترنُّمِ بُلبُل»،
در «عرصه باغ» و «صحنه راغ»
شمیم و نوا «می پراگَنَند» و مشام جان ها را «می آگَنَند».
....و «جوان آگاه» و «انسانِ فرگاه» نیز
در «جامعه خفته» با «فاجعه نهفته»،
پیوسته چون «شمع می سوزد» و در هر «جمع نورمی افروزد».
نه «درد می شناسد» و نه از «طَرد می هراسد».
او «نام را می گذارد» و از «فرنام می گذرد»
و در «گمنامی،نامی» می شود و در «ناکامی،کامی»!
او در «راه روشنگری» و «نگاه حق باوری»،
از «جان» می گذرد و به «جانان» می رسد.
چه «لذّتی اصیل» دارد و «بصیرتی بی بدیل»،
عمری «حق گُفتن» و در واپسین دَم «در خونِ خود خُفتن»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
شید: نور،روشنایی،آفتاب
حاتم: حاتم طایی از قبیله طی که در سخاوت و جوانمردی معروف بوده و در قرن ششم میلادی می زیسته است
جود: کرم،بخشش،عطا،جوانمردی
خاتم: حضرت محمد خاتم پیامبران(ص)
راغ: مرغزار،صحرا،دامن کوه،دامنه سبز کوه که به صحرا وصل باشد
شمیم: بوی خوش
نوا: آواز،نغمه،آهنگ
آگندن: انباشتن،پُرکردن
طَرد: راندن،دورکردن کسی را از شهر خویش،تبعید
فرنام: عنوان،لقب
نامی: نامور،نامدار،بنام،نام آور
کامی: کامیاب،پیروز
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 929)
«نیروی رویش» و «تکاپوی پویش»
بیاییم چون «جذرِ پویَنده» و «بذرِ رویَنده» باشیم،
که اگر ما را به جای «سریرِ افلاک»،به «زیرِ خاک» هم دفن کنند،
«دوباره بروییم» و «هماره ره بپوییم».
«نیروی رویش» و «تکاپوی پویش»،
باید در «ژرفای نهاد» و «زوایای استعداد» هر انسان باشد.
میرایی انسان، «روندی نهانی» و «فرایندی پنهانی» است ،
که نه از «بیرونِ جهان»،که از «درونِ جان» آغاز می شود.
کسی «هماره پگاهِ پایایی را می شاید»،
که «همواره راهِ پویایی را بپیماید».
اگر عاقلانه به سوی «ارزندگی نشتابیم»،
عارفانه «جاودانگی را درنمی یابیم».
در غیر این صورت در این «خزانِ بیهودگی» و «زمستانِ آلودگی»،
«چون برگ می پوسیم» و «لبِ مرگ را می بوسیم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------
جذر: بیخ، ریشه، اصل
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 928)
«خودارزی» و «خردورزی»
وقتی «بدون اراده» از مادر «زاده» می شویم،
«ما می گرییم»،ولی «همه می خندند».
بیاییم «زندگی را با مدیریّت» و «ارزندگی را با عقلانیّت»،
چُنان «سامان» و «سازمان» دهیم،
که به گاهِ «ریزشِ برگ» و «یورشِ مرگ»،
«ما شادمانه بخندیم» و «همه اندوهگنانه بگریند»!
انسانی به «سپهر می ارزد»،که به همه «مهر می ورزد».
ارزش هر انسان به اندازه «خدمتی شایسته» است که با «معرفتی بایسته»
نسبت به همه «انسان ها» در همه «زمین ها و زمان ها» عرضه می کند.
«خَیرُالنّاسِ اَنفَعُهُم لِلنّاسِ»(پیامبر اکرم«ص»)
بیاییم چون «مهرِ فروزان» بر سینه «سپهرِ دوران»،
سخاوتمندانه «بدرخشیم» و به جهان بشری «نور و نوا بخشیم»
و بدین گونه در «پهنای زمین» و در «درازای زمان»،
تا «بی کرانه بشاییم» و «جاودانه بپاییم» !
«رازِ ماناییِ نام» و «رمزِ پایاییِ فرنام»،
در «خودارزی» و «خردورزی» است.
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
خودارزی: خودارزشمندی،احساس کرامت نفس
نوا: سر و سامان، اسباب معاش، رونق و نیکویی حال
بشاییم: شایسته باشیم،سزاوار و لایق باشیم
فرنام: عنوان،لقب
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 927)
«مهر و آفرین» یا «نفرت و نفرین»؟!
«هنرِ دوست داشتن» و همه را «نیک انگاشتن»،
نه تنها در دوست داشتنِ «دوستانِ صمیمی» و «یارانِ قدیمی» است،
بل که در مهرورزیدن نسبت به «مخالفانِ خویش» و «دشمنانِ بداندیش» است .
عشق، یعنی افشاندنِ بذرِ «مهر و آفرین» در سرزمینِ «نفرت و نفرین».
عشق یعنی به آتش کشیدن «جنگلِ دل» برای برافروختن «شمعِ يك محفل».
خورشید،«چشمه نور» است و «سرچشمه نار»،
نمی تواند که در«نار نسوزد» و «نور نیفروزد»!
انسان های بزرگ نیز نمی توانند ««نیَرزَند» و «مِهر نَوَرزَند».
انسان های «آزاده و هوشیار» و «بزرگ و بزرگوار» را
گویی از «گِلِ ایثار»آفریده اند و «دلِ همیشه بهار» دارند
«پیامِ رفتاری» و «کلامِ گفتاری» اینان به بشریّت این است:
«دریادلی» را از «دلِ دریا» «بجوی» نه از دلِ «جوی»!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 926)
«زندانیِ حاد» یا «قُربانیِ بیداد»؟!
زندان، نه جایی است برای «رنجه» و «شکنجه» ؛
بلکه درمانگاهی است برای «برخورداری از درمانِ بیمار» و «بیداری وجدانِ بزهکار».
زندان ،«ایستگاهِ هشیاری» و «آموزشگاهِ بیداری» است،
برای انسان هایی است که «هویّت باخته»اند و «شخصیّت ناشناخته».
زندان،نه «آزمونِ اِرعابی»،که «کانون بازیابی» است،
برای افرادی که «فطرتِ انسانی» و «طینتِ آسمانی» خود را گُم کرده اند!
«روحِ رنجیده» و «روانِ تکیده» زندانی
نه «بایسته نفرت و نفرین»،که «شایسته محبّت و تسکین» است.
«زندانیِ حاد»،«قربانیِ بیداد» است.
این «جوامعِ بیمار» و «فجایعِ غمبار» اند،
که از «شهروندان سبزکیش» و «رادمندانِ نیک اندیش»،
«کرامتِ انسانی» و «سلامتِ نفسانی» را
«بی رحمانه می رُبایند» و آن را «ناعادلانه می آلایند».
پس هر «زندانی» احتمالاً یک «قربانی» است،
بنابراین «پیش از مجازات» و «بیش از مکافات»،
به «محبّتِ رحمانی» و «تربیتِ انسانی» نیازمند است.
یک «جامعه عدالت پرور» با «حکومتی دادگر»،
حتّی از «شهروندانِ کور»،«ورجاوندانِ فکور» می سازد!
بروندادِ زندان ها باید «فطرت های فرهیخته» باشد و «طینت های برانگیخته»،
نه «بیعارانِ خودفروخته» و «بزهکارانِ کارآموخته»!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------
حادّ: تند و تیز،بیماری مقابل مزمن
رنجه : آزرده،رنجیده،دلتنگ،دل آزرده
اِرعاب: ترساندن،(واژه عربی است،ولی در عربی نیامده.تنها در فارسی به کار می رود)
تکیده: لاغر،باریک،ضعیف
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد598 )
«آزمونِ انتظار» یا «قانونِ بهار»
ویژه نیمه شعبان
من چون «مکتب انتظار» و «مذهب ایثار» را دیدم ، دانستم:
با جور و جمود و جـــهل باید جنگید
تاپاک شودجهان از این هرسه پلید
یا ریشه هر سه را بباید خشـــکاند
یا سرخ به خون خویــش باید غلتید
من در «قاب انتظار»، «سيماي زيباي عشق و اميدِ بهار» را ديدم و فهميدم:
بنيان كاخ هستــــــي انســــان پاكــــزاد
بر عدل و عقل و علم بنا مي توان نهاد
با اين سه«عین»بکن ریشه سه«جیم»
جور و جمود و جهل سه عفــریت بدنهاد
من در «قاموس انتظار ظهور»، «صد اقيانوس سرشار نور» را ديدم و آگاه شدم كه:
من قطره ام اما به سر سوداي اقــــيانوس دارم
من واژه ام اما به دل صد دفــــتر قامــــوس دارم
در عرصه انديشه مي رزمم سلاحم كِلك و كاغذ
در ظلمت جور و جمود و جهل يك فــــانوس دارم
من «منتظر ظهور» و «چشم به راه نور» را ديدم
كه چونان شمع «مي سوخت» ، اما هماره و هميشه «نور مي افروخت» .
مشتاقانه به او گفتم:
بسوز امروز اي قُقنوس مظلوم
كه از سوز تو عــدل و داد خيزد
به فـــــردا از دل خاكــــستر تو
هــــزاران خوشـــه فرياد خيزد
من «آزمونِ انتظار» را «قانونِ بهار» ديدم و يقين كردم كه:
حتي اگر «حجمِ عظيمِ ظُلمت» و «هَجمه حجیم ضلالت»
در «تمام طول شب»،حتی «به نام مقبول مذهب»
از هر «حنجره باريك» و «پنجره تاريك» فرياد برآورد: مرگ بر آفتاب!! ...
اما آفتاب طلوع خواهد كرد به «گاهِ خويش» و از «بارگاهِ خويش»!
سحر گه هر مناره داد مي زد
طلــــوع نور را فـــــرياد مي زد
همين فرياد را شــــمع دل من
همه شب بر سر بيداد مي زد
فرخنده زادروز «مُنجي حق باوران» و «رهبر ستم ستيزان» تاريخ
بر همه «انسان هاي اميدوار» و «منتظران بهار» مبارك باد!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
کِلک: نی،قلم نی،قلم
قُقنوس: مرغی افسانه ای که در پایان عمر هزارساله خود در هیزم افروخته خود می سوزد و فرزندش از خاکستر او برمی خیزد
هَجمه: هجوم،حمله
حجیم: دارای حجم،بزرگ حجم،ستبر،ضخیم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 925)
بوسه؛«شورِ شوق» و «سرورِ ذوق»!
بوسه «ژرف ترین بیانِ احساس» و «شگرف ترین زبانِ سپاس» است.
عشق و عاطفه چون «فوجی جوشان» و «موجی خروشان» ،
از «دریای جان» به سوی «سیمای جانان» روی می آورد
و همه«بود» و «وجودِ» عاشق را
با «کمالِ طلب» بر «زلالِ لب» می نشانَد.
بوسه ،«شراره ای از شَرَر» و «نظاره ای از نَظَر» است،
که از «خرمنِ آتشِ خُفته» و «گُلخَنِ عطشِ نهُفته» زبانه می کشد ،
و «لبِ دلدار» را با داغی «تبِ یار» می گدازد!
بوسه،«شورِ شوق» و «سرورِ ذوق» است،
که همه «التهابِ جان» را به «جنابِ جانان»می بخشد.
بوسه،«حرارتِ آغوش» و «اشارتِ خاموش» را
در «کوره لب ها» و در «تنوره شب ها»می گدازد.
«بوسه مادرِ خرسند» بر «گونه فرزندِ دلبند» ،
نه «کِرِشمه خیال»،که «چشمه زلال» است.
از «چَشم این چشمه» و «کَشِ این کِرِشمه» ،
«زلالِ مهر می جوشد» و «خالِ چهر را می نوشد».
بوسه،گاه «آژوی مقدَّس» است و گاه از «روی هَوَس» است.
مباد که این «آژوی مقدَّس» بر «دستانِ هر کس و ناکس» بنشیند.
بوسه،وسیله «نیل به درگاهِ قُدّوسی» است،
نه «میل به بارگاهِ دستبوسی»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------
شراره: جرقّه،ریزه آتش که به هوا بپرد
شَرَر: جرقه ها
نظاره: نگریستن،نظرکردن
گُلخَن: آتشخانه،تون،آتشخانه حمام
جناب: آستانه،درگاه
کَش: بغل،سینه،تهیگاه
کِرِشمه: ناز،غمزه،اشاره با چشم و ابرو
آژو: کوشش،همت و غیرت(واژه اوستایی)
نَیل: رسیدن به مطلوب، به دست آوردن مطلوب،رسیدن به مراد و مقصود
قُدّوس: پاک و منزّه از هر عیب و نقص،یکی از نام های باری تعالی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 924)
«فُرصت ها» و «نُصرت ها»!
ارزشِ وجودیِ «تحویلِ سال»، ایجادِ «تحوُّل در حال» است.
با تحويل سال نو «دفتري سپيد» و كتابي «انباشته از اميد»،
با ۳۶۵ «برگِ نِهِشته» و «گلبرگِ نانِوشته»پيش روي هر انسان است،
كه او «هر روز و همیشه» بايد با «قلمِ انديشه»،
برگي از آن را «رَستاد بنگارد» و به دستِ «باد بسپارد».
از عمر بشر «لحظه ای کوتاه» و «لمحه ای بیگاه» نمی گذرد،
مگر این که با خود «فُرصتی زرّین» و «نُصرتی بی جایگزین»را می بَرَد.
«تختِ زمین،بستر» است و «درختِ زمان،بارور»،
این درخت هر «لحظه ای میوه ای» دارد و هر «لَمحه ای، نیوه ای»،
«میوه ها را باید چید» و «نیوه ها را باید شنید».
«آنی درنگ»،«خُسرانی شرنگ» به دنبال دارد.
باید «فُرصت ها را غنیمت شمُرد»
و «نُصرت ها را بابصیرت بُرد»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
نُصرت:یاری کردن،یاری،پیروزی
نِهِشتن: نهادن،گذاشتن،نصب کردن، رسوب دادن
رَستاد: راستاد،وظیفه،مستمرّی،راتب،جیره
نیوه: خروش،ناله،گریه،نوحه
لَمحه: یک بار نگریستن،چشم به زدن
شَرَنگ:سم،زهر،هر چیز تلخ،حنظل
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 922)
«آب حیات» و «آفتاب نجات»!
حقیقت،«شیری خروشان» است و «شمشیری بُرّان»،
این شیر در «نزاع،توانا» است و در«دفاع،خودکفا» .
«حقیقت»،تنها چیزی که در دعوای بین «خیر و شر» از «بشر» می خواهد،
این است که او را از هر «قید و انقیاد»،«آزاد» بگذارند.
اگر حقیقت در «لباسی اصیل» و بدونِ «تحمیل» به انسان ها عرضه شود،
همه «مخاطبانِ حنیف» و «شهروندانِ شریف»،
آن را با «آغوشِ باز» و «گوشِ نیاز» می پذیرند.
حقیقت «سیمایی زیبا» و «نوایی دلرُبا» دارد،
ولی اگر آن را با «زور» و برابر با «دستور» به کسی تحمیل کنند،
در نگاه هر «انسانِ فکور» و «جوانِ باشعور»،
در قابِ«چهری منفور» و «چهره ای مهجور» جلوه می کند.
حقیقت هم می تواند «عسلی شیرین» باشد و هم «حنظلی زهرآگین».
«سخنِ حق» برای «اهریمنِ احمق» ،
«بسی سنگین» و «بسیار پَژوین» است؛
ولی برای انسان «حقمِدار» و «هوشیار»،
«آب حیات» است و «آفتاب نجات»!
بدترین نوعِ «تبلورِ حق» و «تلقّی از حقیقت»
این است که کسی خود را «حقیقتِ مُجسَّم» و «مُجسّمه حقیقت» بپندارد!
حقیقتِ مطلق،«عروسی زیبا» و «ملوسی فریبا» است،
که در «کابینِ هیچ داماد» و بر «بالینِ هیچ فَرجاد»درنمی آید!
در نزد هر «حقدارِ نازنین» و هر «حقمِدارِ راستین»،
تنها «بخشی از حق» و «نقشی از حقیقت»وجود دارد!
بیاییم با خدا و خود پیمان بندیم
و تا «پایِ دار» بر آن «پایدار» بمانیم،
که جز «حق نگوییم» و جز «راهِ حق نپوییم»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
قید: بند،ریسمان یا چیز دیگر که به پای چارپایان می بندند
انقیاد: خوار و رام شدن، گردن نهادن، مطیع شدن، فرمانبرداری
حنیف: راست،مستقیم،ثابت و پایدار در دین،حقگرا
مهجور: جدامانده ،دورافتاده
حنظل: میوه ای است بسیار تلخ به شکل هندوانه کوچک با رنگ زرد
پژوین: چرکین ،چرک آلود،پلید
ملوس: نرم و قشنگ، زیبا ،خوشگل
فرجاد :فاضل، دانشمند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 921)
«تلاشِ خُجسته» یا«اغتشاشِ گُجسته»؟!
یک «جامعه بیمار» و «نیازمندِ تیمار»،
هرگز نمی تواند «فرهیختگانی خردمند» و «فرزانگانی ورجاوند» بِپَرورَد!
امروزه «نسلِ نو» و «قشرِ پیشرو»،
باید خود «زنجیرهای اسارت» و «تجیرهای حقارت» را بگسلند
و «راهِ رهایی» و «پگاهِ شکوفایی» را بیابند.
هر «جوانِ خردپیشه» باید خود «قُفل های اندیشه» را بگشاید
تا «درهای دانش» و «پنجره های پژوهش» به رویش باز شود.
در دنیای «دانش و فنّاوری» و «اندیشه پژوهشگری»
هر «پنجره باز» می تواند هزار «حنجره راز» را فریاد کند!
نسل نو حق دارد در برابر «فرمانِ دنی»،«نافرمانی مدنی» نشان دهد.
او نه «نوزادِ شیرخوار»،که «آزادِ مُختار» است.
او «لَبان را از لَبَن شُسته» و چون «سَمَن از چمن رُسته»
و امروز نه «هالی فریبنده»،که «نهالی زیبنده» است،
که جامعه می تواند در «سایه سارش بیاساید» و «برگ و بارش را بیازماید».
او می رود تا «سازی تازه بنوازد» و «پروازی پُرآوازه آغازد».
نباید هر «تلاشِ خُجسته» را «اغتشاشِ گُجسته»
و هر «فریادِ میهن» را «عنادِ دُشمن» نامید!
بیاییم «نیازها را درک» و «تاخت و تازها را ترک» کنیم!
#شفیعی_مطهر
#صدابانورحمانی
----------------------------------------
خُجسته: مبارک،میمون،خوب و خوش،گل همیشه بهار
گُجسته: خبیث، ملعون، پلید و ناپاک،ضدِّ خُجسته
تیمار :پرستاری و نوازش و مراقبت بیمار یا آسیب دیده،غمخواری،دلسوزی
تجیر: پرده بزرگ و ضخیم که در وسط حیاط برپاکنند تا قسمتی را از قسمت دیگر جدا کنند
دَنی: ذلیل،خسیس،فرومایه،پست و حقیر
لَبَن: شیر،شیرِ مادر،شیرِ حیوان ماده
سَمَن: گل یاسمن
هال: سراب،جایی در بیابان که در زیر آفتاب از دور مانند آب به نظر آید
عناد: ستیزه کردن، کجروی، دشمنی، گردنکشی،گمراهی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 920)
«بارِ زور» و «شعارِ بی شعور»!
برای هر ملّت، «بدترین بلا» و «تلخ ترین ابتلا»
این است که «اراذل و اوباش» و «مُفسدانِ کلّاش»
با «حفظِ ظواهر» ،ولی به صورتِ «طیّب و طاهر» ،
با «گفتارهای زیبنده» و «شعار های فریبنده»
در «پوششِ دین» و با «گویشِ آیین»
چون «ملیکه دیانت» بر «اریکه قدرت» «بنشینند»
و «مدیرانی گُجسته» و «امیرانی ناشایسته» را «برگزینند».
زشت ترین «کارِ سیاست» و «ابتکارِ ریاست» ،
تحمیلِ «امیرانِ خودپسند» به عنوان «مدیرانِ خردمند» به مردم است!
این «شیوه حکومت» با این «ریوه حاکمیّت»،
تنها در «جوامعِ کافته» با مردمی «توسعه نیافته»قابل پیاده شدن است.
«شهروندانِ آگاه» و «ورجاوندانِ فرگاه»
هرگز نه زیر «بارِ زور» می روند و نه فریبِ «شعارِ بی شعور» را می خورند!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------------
اراذل: مردم فرومایه و پست،فرومایگان،جمع ارذل به معنی پست تر و فرومایه تر و زبون تر
اوباش: مردم پست و بی سر و پا،افراد ولگرد و عامی و بی تربیت،مفرد آن در عربی «وَبَش» است که در فارسی استعمال نمی شود
کلّاش: بیکار، ولگرد، مفتخور
ملیکه(ملیک): پادشاه،صاحب ملک
گُجسته: خبیث، ملعون، پلید و ناپاک،مقابل خُجسته
ریوه: مکر، حیله، فریب، افسون
کافته: شکافته، ترکیده،دل افسرده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.