هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1083)
«جامِ زمان» و «پیامِ زمین»!
هر «انسان»،«چه پیر و چه جوان»
و هر «کودک» هر چند «کوچک»،
برای ورق زدنِ «برگ های هدرشده» و «گلبرگ های پَرپَرشده» دفترِ عمر،
نه «تاب»،که بسی «شتاب» دارد.
او «زمانِ حالِ رونده را تلف»می کند و «دورانِ وصالِ آینده را هدف»می پندارد.
گویی «عروسِ هدف» و «وِنوسِ شعف»،
تنها در واپسین «صفحه هستی» از این «صحیفه اَلَستی»،
«خفته» و «نهفته» است.
غافل از این که «روزهای زندگی» چون «رودهای ارزندگی»
«نگران» و «شتابان» می گذرد.
هر قطره از «جامِ زمان را باید نوشید»
و هر واژه از «پیامِ زمین را باید نیوشید».
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
تاب: طاقت،توانایی،قرار و آرام
وِنوس: ربُّ النّوع عشق و جمال در نزد رومی ها و یونانی های قدیم
شَعَف: خوشحالی، شادمانی،خوشدلی
صحیفه: نامه ،ورق کتاب، کتاب کوچک، روزنامه
اَلَست: روز ازل و زمان بی آغاز
نیوشیدن: گوش دادن،شنیدن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1082)
«آمونِ مقدّس» یا «قانونِ دادرس»؟
من مردمي را ديدم «سکون گریز» و «قانون ستیز»،
كه تنها آن گاه «عُیون» و «قانون» را
با «اعتقاد» به «یاد» می آورند،
که با هم «درمی آویزند» و «می ستیزند»!
در نگاه آنان ،قانون «خیزی برای کمین» است،نه «دستاویزی برای تمکین»!
قانون تا آن جا «شنُفته» و «پذیرُفته» می شود،
که تنها «سودِ من» را تامین کند،نه «سودای دُشمن» را .
قانون در نگاه اینان،«زار» است و «ابزار».
جامعه آن گاه می تواند از «عادت» بگذرد و به «سعادت» برسد،
که «برترین عیار» و «بهترین معیار»،
برای همه «فرادستان» و «فرودستان»،
نه «آمونِ مقدّس»،که «قانونِ دادرس» باشد.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------
آمون: ربّ النّوع خورشید در نزد مصریان قدیم
عُیون: جمع عین،شغل های بزرگ،کارهای بزرگ
آویز: جنگ،پیکار،نبرد،درآویختن با دشمن
کمین: پنهان شدن به قصد دشمن یا صید و ناگاه به درآمدن،جای پنهان شدن
تمکین: قبول کردن و پذیرفتن ،فرمان کسی را پذیرفتن
سودا: معامله، داد و ستد،خرید و فروش،خیال و آرزو
زار: بد و خراب، نابسامان،شوریده و درهم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1081)
«صدای شنیدنی» و «خطای بخشیدنی»!
من نه تنها «افرادِ حَسود»،که حتّی «اشخاصِ عَنود» را
برای خود نه «ناقلِ حرام»،که «قابلِ احترام» دیدم.
زيرا آنان نه از «بیمِ جَلب»،که از «صميمِ قَلب»،
بر اين «انگار» و «پندار» هستند،
كه من از آنان «بسی برتر» و «بسیار بهتر» هستم!!
برای هر انسان، «نفرت و نفرینِ حسدورز»،«بهترین اندرز» است.
زیرا اینان چون «مگس» و «کرکس»،
بر روی «باشه های عَفِنِ عیوب» و «لاشه های مُتعفِّنِ معیوب»می نشینند
و گویی از «غیب»،محلِّ «عیب» را به انسان «می نمایانند»
و او را برای «دفعِ درد» و «رفعِ نبرد» «یاری می رسانند».
بیاییم با هر گونه «اعتقاد»،«نقد و انتقاد» را بپذیریم،
گر چه با «شگردِ دشمن» و «گُفتاوَردِ اهریمن» باشد.
دُشمن گر چه «رَیب ها را از پُشت می افزاید»
و «عَیب ها را دُرُشت می نماید»،
ولی کسی که «پیشه صلاح» و «اندیشه اصلاح» دارد،
از دشمن نیز به جای «ترس»،«درس» می گیرد!
«دُشمن» اگر واقعاً «دُشِ من» هم باشد،
«صدای او شنیدنی» و «خطای او بخشیدنی» است!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
عَنود:ستیزه کار،ستیزنده
ناقل: نقل کننده، جابه جا کننده
حرام: ناروا،گناه،ضدّ حلال
باشه: قوش،پرنده ای شکاری و زردچشم و کوچک تر از باز
عَفِن: گندیده،بدبو
گُفتاوَرد: مناظره،گفتگو
رَیب: شک،گمان،تهمت
دُش: ضد،بد و زشت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1080)
بستنِ «چشمه نور» با «کرشمه کور»
خودکامه ای که هر گونه «سور» را «سانسور»
و «حُقوقِ مردُم» را با «عُقوقِ تهاجُم» پاسخ می دهد،
او «جاه را می طلبد» و «وجاهت را می شکند»!
ولی افرادی که «سور را تدلیس» و «سانسور را تقدیس» می کنند،
«فاقِد فهم» اند و «مقلِّدِ وَهم».
کسی که «سانسور را می ستاید»،در حقیقت از انسان، «شعور را می زداید».
آن که خود را «لایقِ دانستن» و «شایقِ توانستن» نمی داند،
برای خویش،«فهم را حرام» و «وَهم را مرام» می پندارد!
کسی که «زلالِ فهمیدن را می نوشد» و برای «کمال اندیشیدن می کوشد»،
«شایسته آیش» است و «بایسته ستایش».
ولی فردی که «فهمیدن را جُرم» و «اندیشیدن را گُرم» می انگارد،
«انسانیّتِ خود را انکار» و «به حیوانیّتِ خویش اقرار» می کند.
زیرا تنها «رازِ برتری» و «امتیاز سروَری» انسان بر حیوان،
«ژرف فهمیدن» و «شگرف اندیشیدن» است.
بستنِ «چشمه نور» با «کرشمه کور»،
«دامی پلید» و «اقدامی عَنید» است،
ولی «ستودنِ این کار» و «پالودنِ این انکار»،
«عملی پوسانه» و «اَمَلی چاپلوسانه» است.
مردمی که «دیروز از تزویر حقارت رَستند»،
«امروز زنجیر اسارت را می پرستند»!
در اینجا «دشوارترین کار» و در عین حال «ماندگارترین ابتکار»،
«تنویرِ افکار» و «تغییرِ رفتار» است!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
کرشمه: ناز،غمزه،اشاره با چشم و ابرو
سور: مهمانی،بزم ،جشن، جشن عروسی
عُقوق: نافرمانی
وجاهت: زیبایی، عزت،وجیه شدن
تدلیس: عوام فریبی
تقدیس: به پاکی ستودن،پاک و منزه کردن
شایق: علاقه مند،راغب،مشتاق
مرام: مقصود ،آرمان،هدف،مراد
آیش: بارورشدن،میوه دادن
گُرم: اندوه، غم ،دلتنگی
عَنید: ستیزه کننده، ناسازگار، مخالف حق
پوسانه: چاپلوسی ،چرب زبانی برای فریب
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1079)
«بانی بیداد» و «قربانی استبداد»!
من مردمی را دیدم «بی رگ» و «بی رنگ»،
با «هویّت هایی پیچیده» و «شخصیّت هایی فروپاشیده» .
نه «اصيل» اند و نه «اصولي»؛
نه در «خاك، ريشه اي» دارند و نه در «افلاك، انديشه اي»؛
چون خاشاكي به روي «آب» و هوايي درون «حُباب»؛
نه «بندي با اَخلاف» دارند و نه «پیوندي با اَسلاف»؛
حلقه اي جداشده از «مامِ زنجير» و مانده در «دامِ تقدير»؛
گاه چون «خسي اسيرِ موج» اند و گاه چون «کرکسي اجیرِ اوج»؛
نه بر «موج ،اختياري» دارند و نه بر «اوج،افتخاري».
این مردم خود «بانی بیداد»اند و «قربانی استبداد»!
برای اینان تنها «راهِ رهایی» و «پگاهِ شکوفایی»،
بازگشت به «سلامتِ عقلانی» و «کرامتِ انسانی» است.
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
بانی: بناکننده،سازنده،بنیانگذار،موسس
اخلاف: جانشینان،بازماندگان،جمع خلف
اسلاف: گذشتگان،پیشینیان،جمع سلف
مام: مادر
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1078)
«فهمی از حقیقت» و «سهمی از واقعیّت»
یکی از «نشان های برجسته»برای «انسان های وارسته»،
در «عرصه گفتگو» و «عرضه آرزو»،
این است که هیچ گاه «یقین» ندارند و «تلقین» نمی کنند ،
که تنها آنان «بر حق» و دیگران،«احمق»اند.
بلکه می دانند همه «نظرها» و «باورها»،
«فهمی از حقیقت» و «سهمی از واقعیّت» را دارند.
هیچ انسانی به طورِ «مُطلق»،«برحق» نیست،
بلکه همه «پندارها،نِسبی» و «رفتارها،حِسبی» هستند.
بپذیریم که در جامعه خود و در بین «هموندان»و «شهروندان»،
هیچ کس مطلقاً «خوب یا بد» و «صفر یا صد» نیست.
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
تلقین: فهماندن و یاددادن کلامی به کسی،کسی را وادارکردن به گفتن کلامی
حِسبی: به امید اجر و پاداش از خداوند
هموند: عضو
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1077)
«عرصه کتاب» یا «عرضه کباب»؟!!
مدیرانِ کشوری که «هزینه جنگ» را بر «گنجینه فرهنگ» برتری می بخشند،
مردم را به جای «رفاهِ موعودی» به ژرفای «چاهِ نابودی» می افکنند!
جنگ برای بشر یادگارِ «دورانِ جاهلیّت» و «فُقدانِ عقلانیّت»است.
انسانی که «زبانی پاسخگو» و «بیانی برای گفتگو» دارد،
چه نیازی به «جنگِ جاهلانه» و «تفنگِ دیوانه» دارد؟
ملّتی که «کتاب می خواند»،«اسرارِ آفتاب را می داند»
و خود را از «سراب می رهاند» و به «آب می رساند»!
ولی ملّتی که «عرضه کباب»* را بر «عرصه کتاب» ترجیح می دهد،
ناگزیر «ذلّتِ تباهی» را بر «عزّتِ آگاهی»برمی گزیند.
ملّتی که «اضطرابِ جنگ» را در «کتابِ فرهنگ» می خوانَد،
می داند که جنگ جز «ویرانی جهان» و «پریشانی انسان» در برندارد.
بیاییم «قصّه پُرغُصّه جنگ» و «حِصِّه پُرجُثّه نیرنگ» را
برای «بیداری فرزندان» و «هشیاری ورجاوندان» بنویسیم.
«حصّه هایی» برای «آگاهی و بیداری» و «دادخواهی و هوشیاری»،
نه «قصّه هایی» برای «لالایی خواب» و «فریبایی سراب»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
* - اشاره به خبری مبنی بر این که در تهران تعدادی از کتاب فروشی ها به کباب فروشی تبدیل شده است!
حِصّه: نصیب،بهره،بخش
جُثّه: بدن،تن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1075)
k
«نهفته ها» و «ناگفته ها»
من دیدم وقتی «درختی افتاد» و یک «سختی رُخ داد».
همه آن را «دیدند» و صدای افتادنش را «شنیدند»،
ولی وقتی «جنگلی انبوه» و «قُللی بشکوه»،
«بتدریج» و بدون «ترویج»،
«سر برمی کشند» و «سقفِ فلک را می خراشند»،
هیچ «فَرناس» آن را «احساس» نمی کند.
بنابراین معمولاً «افتادن» و «رخ دادن» ،
هم «صدا» دارد و هم «سیما» ،
پس آن «دیدنی»است و این «شنیدنی»،
ولی آنچه کمتر «دیده» و «شنیده» می شود،
«صدای بوییدن گُل» است و «سیمای روییدن سُنبُل».
بیاییم «چشمِ جان» و «گوش گران» را بگشاییم،
تا «نهفته ها را بنگریم» و «ناگفته ها را بشنویم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
ترویج: رواج دادن،رونق دادن
فَرناس: غافل، نادان ،خواب آلود
سُنبُل: خوشه، خوشه جو یا گندم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1074 )
«یاری سختکوش»یا «باری بر دوش»؟!
عُقاب در «اوجِ پرواز» و بر «موجِ معراج»،
نه از «روی دادن» می ترسد و نه از «افتادن».
زیرا او «بال» دارد ،نه «وبال».
عُقاب «ابزارِ عروج» و «اختیارِ خروج» را
نه در «بیرون»،که در «درون» دارد،
نه به «مال» اتّکا دارد و نه به «آمال»!
کسی که «حلقه به گوش همگنان» است و «پای بر دوش دیگران» می گذارد ،
تا بر «قُلّه مقام خروشد» و «حُلّه فرنام درپوشد»،
او نه «امیری عزیز»،که «اسیری فتنه انگیز» است.
آن که «پَرِ پرواز» دارد،به «پایوَر، نیاز» ندارد!
«حلقه به گوش نگران» همیشه «پای بر دوش دیگران» می نهد
تا از «باریکه حقارت» بر «اریکه صدارت» تکیه زند،
ولی «پاک نهادِ آزاداندیش» با تکیه بر «استعدادِ خویش»،
«گام به گام» و با «کمالِ اهتمام»،
به سوی «بُنیادِ بهروزی» و «چکادِ پیروزی»
«راه می گُشاید» و «خودآگاه می پیماید»!
این به «استحقاق» می اندیشد و آن به «طُمطُراق»!
این «شیفته خدمت» است و آن «فریفته قدرت»!
نهایتاً این «یاری سختکوش»است و آن «باری بر دوش»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
معراج: پلّکان ،نردبان
روی دادن: اتفاق افتادن،حادثه،واقعه
اتّکا: تکیه کردن ،پشت دادن و تکیه زدن به چیزی
حُلّه: جامه،لباس نو،جامه بلند که بدن را بپوشاند
پایور: پایه ور،صاحب پایه،صاحب منصب
بُنیاد: پایه،اساس،اصل،شالوده
طُمطُراق: سر و صدا،کرّ و فرّ،خودنمایی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1073 )
«ژنِ خوب» با «وِرژنِ مرغوب»!
در یک «جامعه سالم» با مدیریت یک نظامِ «مردم سالارانه مداوم»،
برای رسیدن به «موجِ موفّقیّت» و «اوجِ مقبولیّت»،
نه «سانسور» وجود دارد و نه «آسانسور»؛
بلکه هر «فرد» با هر گونه «شگَرد»،
می تواند خود به طورِ «آزاد» و در «حدِّ استعداد»،
«پلّکانِ رشد» و «نردبانِ رشاد» را
از «دورانِ کودکی»،«یکی یکی» بپیماید.
در چنین «جامعه ای» هیچ «قائمه ای»،
جز «قانونِ عادلانه» نمی تواند «ستونِ این آشیانه» را برپا نگه دارد
تنها «آیینِ جلالت»،اجرای «موازینِ عدالت» است.
«ژنِ خوب» در هر «وِرژنِ مرغوب»،
جز اتّکا بر «نهاد» و «استعدادِ» خود،
نمی تواند «مقامی برگزیند» و بر کرسیِ «فرنامی بنشیند»!
در این شهر نه کسی «تن» می فروشد و نه «وطن»!
همه «دست ها دستیار»اند و همه «پای ها،پایدار».
«استمرارِ بهروزی» و «استقرارِ پیروزی»،
«سرشتِ معلوم» و «سرنوشتِ محتومِ» این مردم است.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
ژن: عامل انتقال دهندة صفات ارثی
شگرد: روش، طریقه،فن و طرز عمل
رشاد: راستی و ایستادگی و پیروزی
قائمه: ستون پایدار و استوار،ثابت و برقرار
جلالت: بزرگ شدن،بزرگی،عظمت،شوکت
فرنام: عنوان،لقب
نهاد: سرشت،طینت ،خلقت، بنیاد، پی، باطن، درون
مقام: منزلت،رتبه،پایه،جایگاه
سرشت: خوی، نهاد، طینت،فطرت
محتوم: حتمی، ثابت و استوار
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1072)
«مُعتقِد» یا «مُنتقِد»؟!
نه «موران» با هم سخن می گویند و نه «زنبوران»؛
امّا همه با هم «آشیانه دارند» و «دانه می انبارند».
آدمیان این شهر هم با هم «گفت و گو» دارند و هم «های و هو»،
ولی به جای «گزینه تفاهُم»،گویی «زمینه تهاجُم» دارند!
همه هم «زبان گویا» دارند و هم «بیان پویا»،
ولی نداشتن زبان مشترک «دیده ها را کور» و «دل ها را از هم دور» می کند.
انسان با دیگران باید به جای «تقابُلِ خشم انگیز» به «تعامُلِ مهرآمیز» پردازد
و به جای «ترکِ خالف» به «درکِ مخالف» دست یازد.
هر انسان حق دارد نسبت به «نظر» یا «باور» ما
«مُعتقِد» یا «مُنتقِد» باشد.
دگراندیشی نه «جُرم» است و نه «جریمه» دارد.
اگر «دیده ها» و «شنیده ها»ی خود را با دیگری عوض می کردیم،
چه بسا ما نیز دنیا را چون او «می دیدیم» و چون او «می اندیشیدیم».
بنابراین بکوشیم بین «خلاف» و «اختلاف» فرق بگذاریم.
اختلاف فکری لازمه «سبزکیشی» و «آزاداندیشی» است.
دگراندیشی برای انسانِ «فکور» و «ذی شعور» امری اجتناب ناپذیر است.
در جوامع زنده و پویا هر «شهروند آزاد» و «ورجاوندِ نقّاد» حق دارد
متفاوت با دیگران «هر زمینه را ببیند» و «هر گزینه را برگزیند».
«وحدت فکر» و «خلوتِ بِکر» تنها در دو جامعه وجود دارد:
«گلّه گوسپندان» و «محلّه گورستان»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
مُنتقِد: انتقادکننده،نقدکننده
خالف: گول،احمق،نانجیب
خلاف: ناحق و دروغ،ضد قانون
بِکر: تازه و دست نخورده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1071)
«نیرنگ سیاست» با «رنگ قداست»
جنگ،شایسته «وحوش» است،نه «انسانِ باهوش».
انسان هم «بُرهانِ عقل» دارد و هم «توانِ نقل»،
بنابراین می تواند با همه «ابنای بشر» در همه امورِ «خیر و شر»،
به جای «تقابُلِ وحشیانه» به «تعامُلِ صمیمانه» بپردازد.
حتّی «توسعه غَدر» را با «سعه صَدر» می توان درمان کرد.
صلح نه به معنی «نبودِ جنگ»،که به معنی «نمودِ فرهنگ»است.
پیش زمینه صلح،«قرارِ قیادت» بر پایه «استقرار عدالت» است.
خشونت،خشونت است،چه با «پرتابِ سنگ» و چه با «عتابِ تُفنگ».
انگیزه بسیاری از جنگ ها با«نیرنگ سیاست»،ولی با «رنگ قداست» است.
هیچ گاه نمی توان «جنایتِ مُطلَق» را حتّی با توسُّل به «آیت حق»
از «سیمای جنگ» و «بلای تفنگ» زدود!
علّت بسیاری از «پیکارهای بشر»،«انکارهای شَر» است.
«ستیزه های بیهوده» مولودِ «انگیزه های آلوده» است.
تنها «جنگِ مُجاز» و «آهنگِ تاخت و تاز»،
«دفاع از آزادی» و «نزاع با شیّادی» است.
تنها جنگی که بشر باید بدان «دست یازد» و در راه آن «جان بازد»،
پیکار با «اهریمنِ جنگ» و «دشمن فرهنگ» است!
از «زبان تفنگ،خون» می چکد و از «بیانِ فرهنگ،قانون».
بیاییم بر «ظرافتِ تحمُّل» و «ظرفیّتِ تعامُل» بیفزاییم،
تا بتوانیم «ریشه رعونت» و «اندیشه خشونت» را
از بین «دوستان بصیرت» و «بوستان بشریت» برکَنیم!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
ابنا: پسران،(ابنای بشر: آدمی زادگان)
غَدر:خیانت ،بی وفایی، فریب، حیله،پیمان شکستن
قیادت:رهبری، راهنمایی ،پیشوایی
عتاب: خشم گرفتن ،درشتی کردن
دست یازیدن:دست درازکردن به سوی چیزی،اقدام کردن
رعونت: احمق شدن، نادانی، کم عقلی، سستی ،یاوه سرایی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1070)
«آرایه نور» و «پیرایه شعور»
شناختِ «جهل» بسیار «سهل» است،
ولی آن گاه که «خودکامگانِ شریر» و «خداوندانِ زور و زر و تزویر»،
جهل را با «نیرنگِ سیاست» به «رنگِ قداست» می آلایند،
جهل ،«لباسِ آیین می پوشد» و با «داسِ دین می خروشد» .
در این جا«دانایی جزایی سنگین» در بَردارد و «نادانی،حلوایی شیرین»!
ذهن های «علیل» از «تحلیل» درمی مانند
و «دانش ها،سَتَروَن» می شوند و «پژوهش ها،اَلکَن»!
«دیدن،جُرم» است و «اندیشیدن،جریمه» دارد!
جاهل،«تحمُّلِ اسارت را صواب» و «تذلُّلِ در برابرِ امارت را ثواب» می پندارد!
او «قصیده ذلّت» را «به قصدِ قُربت» می پذیرد
و «تازیانه حماقت» را «نشانه لیاقت» می انگارد.
«تنها علّامه دهر»،«حاکم خودکامه شهر» است.
دیگران نه «حقِّ فهمیدن» دارند و نه «رمقِ اندیشیدن».
یک نفر به جای همه هم «فکر» می کند و هم «ذکر»!
بیاییم در «پیکار با اوهام» در «نخستین گام»،
از «ساحتِ جهل» و «مساحتِ مَهل»،
«ننگِ سیاست» و «رنگِ قداست» را «بزداییم»
و انسانیت را با «آرایه نور» و «پیرایه شعور» «بیاراییم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
آرایه: زیور و زینت
پیرایه :زیب،زینت،زیور،آرایش
سَتَروَن :نازا،عقیم
صواب: راست و درست،حق،شایسته،لایق،سزاوار،ضدّخطا
تذلُّل: خود را خوار و ذلیل نشان دادن،اظهار خواری و زبونی
امارت: امیرشدن،فرمانروایی
ثواب: مزد،پاداش،جزاء
رمق: باقی جان،نیمه جان
ذکر: یادکردن،بر زبان راندن،مطلبی را بر زبان آوردن
مَهل: آهسته کارکردن،نرمی و آهستگی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1069)
از «ایستگاه تباهی» تا «پگاه آگاهی»
در «هِند»،نه مردی «رِند»،
که گاوی «مقدّس» از روی «هَوَس»،
با کمالِ «میل» رویِ «ریل» می خوابد
و «قطار» را از حرکت به سوی «مطار» بازمی دارد.
هیچ کس نمی تواند او را «برخیزانَد» و از رویِ ریل «بگریزانَد»؛
زیرا گاو،«مقدّس است» و اراده اش محترم تر از «هر کس است» .
چه «داعیِ روشنی» و «تداعیِ مُبرهَنی» است،
«کند و کاو» درباره تشابُهِ «گاو»،
با افرادی که با «توسُّل به مقدّسات» و «تفاُّل با خرافات»،
مردم را از حرکت از «ایستگاه تباهی» به سوی «پگاه آگاهی» بازمی دارند!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------------
رِند: زیرک، زرنگ، حیله گر، بی باک، لاابالی
مطار: فرودگاه،جای پرواز،ایستگاه
داعی: دعاکننده،طلب کننده،دعوت کننده
تداعی معانی: از یک معنی به معنی دیگر پی بردن،به یادآوردن یک معنی ،معنی دیگر را
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1068)
«آتشِ آلام» و «عطشِ انتقام»
«زاری»،نتیجه «بیزاری» است.
«سوختنِ سینه» به خاطر «اندوختنِ کینه» است.
«عطشِ انتقام» باعث شعله ورشدن «آتشِ آلام» می شود.
آن که در «سینه خویش»،«کینه دگراندیش» را می پرورد،
«پیش از دشمن» و «بیش از اهریمن»،
خود را «با شکنج می گدازد» و «به رنج می اندازد» .
آن گاه که «سینای سینه» را از «سیمای کینه» می زداییم،
«شمیم بهشتِ جانان»،«نسیم سرشتِ جان» را
«مشکین» و «عطرآگین» می سازد.
«نفرت و نفرین،دل را می آلاید»
و «افرنگ و آفرین،جان را می آراید»!
«موجِ نیک خواهی» در «اوجِ خودآگاهی»،
نخست درونِ خودِ شخص را از «تاریکی ها می پالاید»
و به «نیکی ها می آراید».
سپس «جهان را در بر» و «دیگران را در نظر» می گیرد.
بیاییم «ریشه اوهام» و «اندیشه انتقام» را
«از بُنیاد برانیم» و «در نهاد فرونشانیم» !
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
زاری: زبونی، خواری، ضعف و ناتوانی
سینا:محلی موسی به پیغمبری برگزیده شد و الواح عشره را خداوند بدو اعطا کرد
شمیم:بوی خوش
اَفرَنگ: فرّ و شکوه،زیب و زیبایی،افرند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1067)
«ریشه پستی» و «اندیشه بت پرستی»
در «درازنای زمان» و در «پهنای زمین»
در شکل گیریِ «نظرها» و «باورها»،
آن چه هماره «فراگیر» و در «حالِ تغییر» است،
«پیکره بت ها» است،نه «سیطره بت پرستی»!
بارها «بت ها شکسته» و «دستانِ بتواره ها بسته» می شود،
ولی «ریشه پستی» و «اندیشه بت پرستی»؛
همچنان به عنوان یک «پدیده پایدار» و «عقیده ماندگار»،
در دل ها «رسوب» و مغزها را «مشوب» کرده است.
«طاعتِ حق» و «اطاعتِ مُطلَق»،
تنها ویژه «فَرَهمَندِ لایزال» و «خداوندِ متعال» است.
برای غیر خدا «بندگی»،«سرافکندگی» است!
خودکامه ای که از «شهروندان،طاعت» و از «ورجاوندان،اطاعت» می خواهد،
بُتی «حقیر» است و بُتواره ای «اسیرِ تحقیر»،
اگر چه «خدای وحید را بستاید» و «بر تمنّای توحید بیفزاید».
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
سیطره: چیره شدن،تسلط داشتن،غلبه یافتن
بُتواره: انسان خودکامه که از دیگران پرستش می طلبد
مَشوب: آلوده،آغشته،آمیخته شده
فَرَهمَند: خدای باشکوه،دانا و هوشمند،با شان و شوکت
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1066 )
«بانی تغییر» یا «قربانی تقدیر»؟
انسانی که برای شخصیّتِ خویش «عزّت» و «کرامت» قائل است،
آن را با«ذلّتِ گناه نمی آلاید» و با «نکبتِ اِکراه نمی فرساید».
جامعه چُنین کسی را نه به «نِسیِه می انگارد» و نه به «نِسیان می سپارد».
او در «ردِّ عصیان» و در «حدِّ توان»
از «زمین،گناه را می سِتُرَد» و با «زمان راه را می سِپُرَد».
«احساسِ تدبیر را می گیرد» و «اساسِ تغییر را می پذیرد».
بنابراین «بانیِ تغییر» می شود،نه «قربانیِ تقدیر».
«پایه همیشه» و «دستمایه اندیشه» او
«هماهنگی با مناعت» است،نه «همرنگی با جماعت».
جماعتی که خود «می لَنگند»،با راست رُوان «می جنگند».
آنان خویش را در «ساحلِ سلامت» و دیگران را «قابلِ ملامت» می پندارند.
«فقدِ تشویش» در گروی «نقدِ خویش» است.
انسانِ «خودشیفته» و «خویش فریفته»،
«سهلِ شب» است و در «جهلِ مرکَّب».
خود را «کانونِ فضایل» و دگران را «مفتونِ رذایل» می پندارد.
نخستین «گامِ تنزیه» و «اقدامِ تنبیه»،
فرودآمدنِ «گُستاخِ مغرور» از «کاخِ غرور»است.
کسی را می توان «احمق انگاشت»،که خود را «مطلَق پنداشت»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------------------
بانی: بناکننده،سازنده،بنیانگذار
نسیان: فراموشی
مناعت: محکم و استواربودن،بلندنظری
فَقد: گم کردن،از دست دادن
سَهل: زمین نرم و هموار
تنزیه: دورداشتن خود از عیب و آلایش و بدی
تنبیه: بیدارکردن،هوشیارساختن،آگاه کردن کسی بر امری
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1065)
«نُخبگان» و «پَخمگان»!
همیشه و همه جا «فرارِ مغزها» به «مهارِ نغزها» می انجامد.
هر جا که «مغزها می رَمَند»،«بی مغزها به قدرت می رسَند».
جامعه ای که «نُخبگان را قدر نمی دانند»،ناگزیر «پَخمگان را بر صدر می نشانند»!
در بوستانی که «نوگُلان را برانند» و «بلبلان را برنجانند»،
در آن جا «زاغ ها و زغن ها می خوانند» و «اهریمن ها فرمان می رانند»!
هر روز «باغ ،پژمُرده تر» و «راغ،افسُرده تر» می شود.
در آن جا «بهار»،«مهار» است و مردم با «پاییز»،«گلاویز»!
نه «گُل تبسُّمی» دارد و نه «بلبل،ترنُّمی»!
بیاییم «مهار را بگُسِلانیم» و «بهار را برهانیم»!
«با درایت بدرخشیم» و «باغ را طراوت بخشیم»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------
نُخبه: برگزیده،برگزیده از هر چیز
پَخمه: کودن،کم عقل،کُندفهم،کم هوش
نغز: خوب نیکو لطیف بدیع هر چیز عجیب و بدیع
مهار: افسار،زمام،چوب کوچکی که در پرّه بینی شتر جا می دهند و ریسمان به آن می بندند
گلاویز: آویخته،آویزان،با هم دست به یقه شدن
ترنُِم: آوازخواندن،زمزمه کردن به آواز خوش
گُسِلاندن: پاره کردن،بریدن،گُسیختن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1064)
«جهانی بهتر» و «انسانی برتر»
«غم و اندوه» و «مصیبت های انبوه» ،
نه «آفريده يزداني»، كه «پديده انساني» است.
«پبشنهادِ یزدان» برای «نمادِ انسان» ،
چیدنِ«گُلِ خوشبختی» است،امّا پس از «تحمُّلِ سختی» .
دنیا،«کانونِ تلاش» است بر پایه «قانونِ پاداش».
ما می توانیم از «گِل»،«گُل» برویانیم
و از «خاک»،«تاک»،
امّا همه «رویِش ها» در گرویِ «پویِش ها»است .
نه تنها «بهره های درخت»،که «صخره های سخت» نیز،
در دست انسان های «آزاده» و «بااراده»،
چون «موم،نرم» می شوند و چون «سموم،گرم».
باید با «کار مُدام» و «پیکارِ پِدرام»،
«جهانی بهتر» و «انسانی برتر» بسازیم.
#شفیعی_مطهر
-------------------------------
نماد: نمود، نماینده ،نما
تاک: درخت انگور
پویش: دویدن،به شتاب رفتن
سموم: باد گرم ،باد زهرآگین،باد گرم و خفقان آور
پدرام: خوش و خرم،نیکو و آراسته،فرخ،خجسته،پاینده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1063)
«بهشتِ رفاه» یا «جهنّمِ جانکاه»؟!
هر انسان، «شيفته بهشت» است و «فریفته سرنوشت» ؛
اما هيچ كس نمي خواهد «بميرد» و «مرگ را بپذیرد»؛
در حالي كه بر این «گمان» و «مظان» است ،
که براي رفتن به بهشت نخست بايد «مُرد» و «جان سپُرد»!
تا پس از «خیز» در «روز رستاخیز»،
«نیک اندیشان را به جنانِ خُرّم» و «بدکیشان را به میانِ جهنّم»ببرند.
آنان که در این «کانونِ هستی»،«قانونِ اَلَستی» را می شناسند،
بر این باورند که «انسان» در همین «جهان»،
می تواند خود با «رفتار» و «گفتار»،
هم «باغ رضوان» بسازد و هم «جهنّمِ سوزان»!
هم اکنون نیز اگر «نیک بنگریم» و «باریک بنگاریم»،
جهانِ امروز نیز پر از «بهشت های رفاه» است و «جهنّم های جانکاه»،
که هر دو به دست «آزمندانِ هَرز» یا «ورجاوندانِ خِرَدوَرز» ساخته شده است.
بیاییم با «رفتارِ بهینه» و «گفتارِ بی کینه»،
از این «دنیای خاک و خشتی»،«سرای پاک و بهشتی» بسازیم.
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
فریفته: شیفته،فریب خورده
مظان: جاهای گمان بردن،(جمع مظنّه)
سرنوشت: آن چه از روز ازل برای انسان مقدر شده است
جنان: بهشت ها،(جمع جنّت)
رضوان: خوشنودی،بهشت
باریک: نازک،دقیق
هرز: هرزه، بیهوده ،یاوه، بیکاره ،ولگرد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1062)
«زیبایی رفتار» یا «فریبایی رُخسار»؟!
هر «زيبا» هماره «خوب» و «مطلوب»نیست ؛
اما هر «پدیده خوب» و «آفریده مطلوب»،
هميشه « زيبا» و «گیرا» است.
«زیبایی» و «فریبایی»،
نه «دلالتی پایا»،که «حالتی گذرا» است.
ممکن است «زیب» به «فریب» بینجامد
و «زیبایی» به «فریبایی»؛
امّا «وجودِ خوب» و «موجودِ مطلوب»،
«زیبنده» هست ،ولی «فریبنده» نیست!
زیبایی ،احتمالاً «وام» دارد،امّا «دوام» ندارد!
زیبا،«جذّاب» و موردِ «اِعجاب» است،
ولی تنها «چشم را می نوازد» و «دل را به وسوسه می اندازد»!
گاه چشمِ خرد را «کور» و از تفکر «دور» می سازد!
زیبایی،«احساس را برمی انگیزد» و «با حواس درمی آویزد»!
چه خوب است انسان، «محبوبِ دل ها» باشد،نه «مغضوبِ محفل ها»!
ولی محبوبیّتی مبتنی بر «زیبایی رفتار»،نه «فریبایی رُخسار»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
وام: قرض،دین،(زیبا ممکن است وامدار کسی باشد)
زیب: زیور،زینت،آرایش
اِعجاب: به شگفت آوردن کسی،خودبینی،خودپسندی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1061 )
«محروم از بهبودی» و «محکوم به نابودی»
در «نبردی کَسبی»، «نعلِ اسبي»
به علتِ «سُستی میخ» از «بیخ» افتاد .
در نتیجه نه تنها «اسبِ زار»،که «اسب سوار» نیز فروافتاد!
با «افتادنِ دستار»،«از سرِ سردار»،
رشته فرماندهی «از هم گُسست» و سپاه «درهم شکست»!
«تاجوَری هبوط» و در نتیجه «کشوری سقوط» کرد!
اگر «نعلبندِ ملول» به عنوان یک «شهروندِ مسئول»،
در حاکمان،«کفایت» و در خاطرِ خود «رضایت» می دید،
در «کارش،دقیق تر» عمل می کرد و در «ابتکارش،عمیق تر»!
بنابراین حتّی«دلسوزی یک شهروند» به یک «پیروزی فرهمند» می انجامید!
گاه «استواریِ یک میخ» می تواند به «ماندگاریِ یک تاریخ» بینجامد!
کشوری که در حاکمانش،«کفایت» و در مردمانش،«رضایت» نباشد،
«محروم از بهبودی» و «محکوم به نابودی»است!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
کَسب: حاصل کردن، به دست آوردن،(جنگی برای کسب قدرت)
دستار: دستمال،شال،مندیل،عمامه،بروفه
هبوط: فرودآمدن
ملول: افسرده، اندوهگین، دلتنگ، بیزار
فرهمند: باشکوه،دانا و هوشمند،با شان و شوکت
کفایت: قابلیت، لیاقت ،شایستگی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1060 )
«ننگِ حقارت» و «شَرَنگِ اسارت»
من «دشتِ پُرگُل و گياهِ قالی» و این «گُلگشتِ سرسبزِ عالی» را
«بسی مُلوَّن»،ولی «بسیار سَتَروَن» ديدم،
زیرا اگر همه «ابرهاي آسمان» به همراهِ «باد و بوران» هم بر آن ببارند ،
آن ها نه «مي رويَند» و نه «مي بويَند»؛
زيرا آنان را كه «دستِ حقیر»، «پاي تحقير»
بر سرشان «مي سايد»، قُدرتِ هر گونه رشد را از آنان «مي رُبايد».
انسانی که «ننگِ حقارت» و «شرنگِ اسارت» را بِچشد،
«ریشه رویِش» و «اندیشه پویِش» در او می میرد!
«کرامتِ انسانی» و «سلامتِ نفسانی»،
«کالایی گران» و «کیمیایی شایگان» است،
که اگر انسان آن را «ببازد»،دیگر نمی تواند «سربرافرازد»!
انسان اگر «مردانه بمیرد»،به که «ذلیلانه حقارت را بپذیرد»،
زیرا او در این صورت نه تنها از «عِمادِ عقلانیّت»،
که از «چکادِ انسانیّت»نیز فرومی افتد.
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
شَرَنگ: سم،زهر،حنظل،هر چیز تلخ
مُلوَّن: رنگارنگ،رنگ آمیزی شده
سَتَروَن: نازاینده،نازا،عقیم
بوران: باد شدید همراه با برف و باران
عِماد: تکیه گاه،بناهای بلند
چکاد: قله کوه،بالای کوه،تارک،فرق سر،بالای پیشانی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1059 )
«کرامتِ انسانی» و «عدالتِ راژمانی»
در «عرصه آفرينش» و «عرضه گزینش»،
هر انسان «قَطعه اي از پازل» و «نَطعِه ای از شَمایلِ» جهانِ هستي است.
مهم نه «بافتارِ پازل» است و نه «ساختارِ شمایل»،
بل كه مهم اين است كه هر كس «جايگاهِ شايسته» و «پایگاهِ بایسته» خود را
به خوبي «بشناسد» و از پذيرشِ نقشِ خود «نهراسد».
نوع نقش مهم نیست،مهم این است که
نقشی را که «کارگردانِ هستی» و «پایندانِ اَلَستی»
بر عهده ما نهاده چگونه «بازی» و با جهانِ هستی «همنوازی» می کنیم!
مهم نیست در «سیمای شاه» باشی یا در «ژرفای چاه»،
امّا مهم این است که «داد» می کنی یا «بیداد»!
مهم نیست «ژنِ خوب» داری با عالی ترین «ورژنِ مرغوب»،
مهم این که در دریای وجودت «کرامتِ انسانی»موج می زند یا «لئامتِ حیوانی»!
بنابراین هر «انسان» در هر «زمان و مکان»،
با هر «ایده» و هر «عقیده»،
باید«کرامتِ انسانی را قدر بداند» و «عدالتِ راژمانی را بر صدر بنشاند».
#شفیعی_مطهر
----------------------------------
راژمانی: سیتماتیک،سازمانی،(عدالت راژمانی: عدالت اجتماعی)
نطع(نطعه): بساط،فرش
شمایل: طبع ها،خوی ها
ژن: عامل وراثت،واحد انتقال صفات ارثی که بر روی کروموزوم قرار دارد
لئامت: فرومایگی، بخیلی، پست فطرتی
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1058 )
«بنای مَحَبّت» و «مبنای مَوَدّت»
من «عروسی زیبا» و «ونوسی فریبا» را دیدم
با لباسی «بافته از تارِ احساس» و «تافته از پودِ اسکناس».
عروس ،«بس نگران» بود و لباسِ عروسی، «بسي گران»؛
اما همه اين «مال و منالِ مُكنت» به فداي «جرعه اي از زلالِ محبّت».
آن چه «پیوندها را استوار» و «سوگندها را پایدار» می سازد،
«ممزوجِ مهر و محبّت» است و «ساروجِ عشق و مودّت»؛
نه «داشتنِ مال» و «انباشتنِ آمال»!
آنان که به «پیرایه پول» و «سرمایه تیول» «می نازند»،
در حقیقت «لانه باد و بروت» و «خانه عنکبوت» «می سازند»!
نه آن «وفایی» دارد و نه این،«بقایی»!
امّا «بنای محبّت» و «مبنای مودّت»،
«ریشه در خاک» دارد و «اندیشه در افلاک».
آن که به همه انسان ها «مِهرمی ورزد»،وجودش به همه «سپِهرمی ارزد»!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------------
مبنا: محل بنا ،پایه وبنیان
وِنوس: ربّ النّوع عشق و جمال در نزد رومی ها و یونانی های قدیم
منال: جای یافتن مال و سود و ثروت مثل مزرعه یا دکان
مُکنت: قدرت،توانایی،نیرو،توانگری
ممزوج: آمیخته شده،آمیخته
ساروج: خمیری آمیخته از آهک و خاکستر برای ساختن ساختمان بویژه آب انبار و حوض و گرمابه
تیول: ملک و آب و زمینی که از طرف شاه به کسی واگذار شود....
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1057 )
«بهترین جهاد» و «برترین اجتهاد»
«سیمای زیبای حقیقت» و «کیمیای دلارای حقّانیّت»
نه در «رویاهای رنگین»، که در «درایت های بنیادین» است.
حقیقت ممکن است «نهالی مغضوب» در «هالی نامطلوب» باشد،
امّا همیشه «بَری شیرین» دارد و «باری نوشین».
پذیرشِ حقیقت «تحملّی ژرف» و «تامّلی شگرف» می طلبد.
گاه حقیقت «کاری سمین» و «باری سنگین» بر دوش می نهد
و گاه «جامِ جان» و «کامِ انسان» را تلخ می کند.
پذیرشِ «حرفِ حق» و «حقیقتِ مُطلَق»،
«بالاترین فضیلت» و «والاترین شجاعت» است.
«بیانِ حقایق» تنها از «انسانِ لایق» برمی آید.
«حقگویی» و «حقجویی»
در برابر «خودکامگانِ خودخواه» و «فرمانروایانِ دُژآگاه»،
«بهترین جهاد» و «برترین اجتهاد» است!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
اجتهاد: جهدکردن،کوشیدن
درایت: دانستن،دریافتن،آگاهی داشتن
هال: سراب، جایی در بیابان که در زیر آفتاب از دور مانند آب به نظر آید
بر: ثمر،میوه
بار: میوه درخت
سمین: فربه،چاق،استوار و محکم
دُژآگاه: بداندیش،بدخوی خشمگین،ستمگر،بی رحم
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد1056 )
افروختنِ «شمعِ امید» در «جمعِ نومید»
من شهروندانی را دیدم که «بالشان» نيز «وبالشان» بود.
«نهادهاي اجتماعي» و «ستادهاي دفاعی»
برايشان نه «يارِ شاطر» كه «بارِ خاطر» شده بود.
در «سرابِ سیاست» و در «غیابِ عقلانیّت» ،
«نظرِ صائب» نیز بر «خطرِ مصائب» می افزاید!
آن گاه که بر «وَرجاوندان بَرمی آشوبند» و «خردمندان را سَرمی کوبند»،
«باغِ خودارزی،فراموش» می شود و «چراغِ خردورزی،خاموش» .
«رودها از خروش» می افتند و «سرودها از نوشانوش»!
در «بوستانِ شباب» و در میان «دوستانِ شاداب»،
«کوفه های نژند» به جای «شکوفه های لبخد» می رویَد.
«سر به زیری» و «ستم پذیری» ،
«هر جمع را می پژمُرَد» و «هر شمع را می افسُرَد».
در شهرِ «فقر و فساد» و «ظلم و بیداد»،
«بهترین کار» و «برترین ابتکار»،
افروختنِ «شمعِ امید» در هر «جمعِ نومید» است!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
وبال: سختی، عذاب ،سوء عاقبت
یار شاطر: دوست زیرک،رفیق چابک و پالاک
بار خاطر: کسی که موجب زحمت و اندوه همنشین خود شود
صائب: راست و درست،حق و رسا
مصائب: مصیبت ها،سختی ها،رنج ها(جمع مصیبت)
نوشانوش: صدای نوش باد، نوش باد، در مجلس میگساری
شباب: جوانی،جوان شدن
نژند: اندوهگین، افسرده، پژمرده،خشمگین
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1055)
«بهره وری بهینه» و «باروری بیشینه»
من مردمی را دیدم با «امکاناتی فراوان» ،اما با «عقلانیّتی پریشان».
نه «تعقُّلي تا از امكانات بهره جويند»
و نه «تحوُّلی تا راه نجات را بپويند»؛
زيرا این مهم نیست که چقدر «منافعِ بنیادین» و «منابع زیرزمین» داریم ؛
اگر «بخردانه ندانیم» و «عالمانه نتوانیم»
که «راه صعود پوییم» و از آن ها «سود جوییم»،
آن «منابع عظیم» و «ذخائر قدیم» ،
هرچند «رایگان» و «شایگان» باشد،
نه «دردی را درمان» و نه «شگردی را بسامان» می کند.
برای «بهره وری بهینه» و «باروری بیشینه»،
باید از «جُمود رُست» و از خِرَد «سود جُست»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
شگرد: روش،طریقه، فن و طرز عمل
بسامان: خوب و نیکو و مرتب و با نظم و آراستگی
جُمود: بسته شدن،یخ بستن آب،خشکی و افسردگی
رُستن: روییدن ،سبزشدن و سر از خاک برآوردن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1046)
«اسیر تعصُّب» و «درگیر تصلُّب»!
کسی که «اسیرِ تعصُّب» و «درگیرِ تصلُّب» شود،
نه دیگر «چیزی می آموزد» و نه «تجربه ای می اندوزد».
متعصِّب نه «دل» را می فهمد،نه «دلیل» را!
نه برای «عقل» ارزش قائل است،نه برای«عقیل»!
نه «تفکُّر» را درک می کند و نه «تدبُّر» را.
به جای «فکرِ عقلانی»،تنها «ذکرِ زبانی» بلد است!
و به جای «ژرف دیدن» و «شگرف اندیشیدن»،
تنها «تقلید» را می داند و «تمجید» را!
او «قلّاده ای مُحکم» و «قیاده ای مُستَحکم» بر گردن دارد،
و «جهان بینی اش» تا نوکِ «بینی اش»!
با متعصّب نه «جدال،سودی» می بخشد و نه «استدلال،جودی»!
او در «غارِ بَدَویَّت»،اسیرِ «منقارِ مدنیّت» شده
و «اطاعتِ کورکورانه» را «طاعتِ شکورانه» می پندارد.
برای او از «لذّتِ عبادت»،تنها «غلظتِ عادت» مانده
و این «عادت» را «سعادت» می پندارد.
از «فرهنگ گفت وگو» تنها «نیرنگِ های و هو»را بلد است
و در گفت وگو تنها به فکرِ «پیروزی» است،نه «دانش اندوزی».
اگر «عالی ترین ارزش ها» و «متعالی ترین انگیزش ها» به او عرضه شود،
نه ذرّه ای «تاثیر می گیرد» و نه ذرّه ای «تغییر می پذیرد»!
اگر بتوان به «مَنگی مُرده» و «سنگی افسُرده» روح بخشید،
به انسانِ متعصّب نیز می توان «جراتِ تغییر» و «شهامتِ تدبیر» داد!
«مسیح»(ع) با عمری سراسر «ترویح»،
توانست «مُرده را جان» بخشد و «پژمُرده را روان»،
اما نتوانست «به متعصّب تدبُّر را بفهمانَد» و «متصلّب را از تحجُّر برهانَد»!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
تصلُّب: سخت شدن،سفت شدن
عقیل: انسان گرامی و خردمند
تدبُّر:اندیشیدن،در عاقبت کار اندیشیدن،چاره اندیشی
تمجید: بزرگ شمردن،کسی را به بزرگی نسبت دادن
قیاد(قیاده): مهار،افسار،لگام،ریسمانی برای بستن و کشیدن چهارپایان
جود: کرم،بخشش،عطا،جوانمردی
بَدَویَّت: صحرانشینی،انسان ابتدایی
مِنقار:نوک،تک،چنگ،نوک مرغ
مَنگ: کم هوش،گیج،احمق
ترویح: روح دادن،راحت دادن،کسی را آسایش رساندن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1044)
«تهذُّبِ ایده» یا «تعصُّبِ عقیده»؟!
بسیاری از «جنگ ها» و «نیرنگ ها»،
نه بر سَرِ «ایده ها»،که بر سَرِ «عقیده ها»است.
حقیقت،«اندیشه ای والا» است و «ریشه ای مانا» دارد.
حقیقت نه در «حصار» است و نه در «انحصار».
هیچ کس نمی تواند ادّعا کند که «فضیلتِ حق» و «حقیقتِ مطلق» تنها نزد اوست.
هر کس ممکن است «بخشی از حقیقت» و «آذرخشی از حقّانیّت» نزد او باشد.
برداشت و فهمِ هر کس از حقیقت،«پایه دیده» و «درونمایه عقیده» اوست.
امّا این «فهمِ آگاهی» ممکن است مُبتنی بر «وهمِ واهی» باشد!
فهم نباید از «راهِ خیال»،بل که باید از «گذرگاه استدلال» بگذرد،
تا بتواند «نوشی از حقیقت بنوشد» و «تن پوشی از حقّانیّت بپوشد».
اگر ما انسان ها بتوانیم «تهذُّبِ ایده» را به جای «تعصُّبِ عقیده» بنشانیم،
«ریشه جنگ ها» و «بیشه نیرنگ ها» می خشکد.
هر کس می تواند خود «داور» باشد
و برای خود یک «باور» داشته باشد،
ولی هیچ کس نمی تواند «پدیده حق» و «عقیده مطلق»را
در «حصار» و «انحصار» خود بداند!
#شفیعی_مطهر
----------------------------------------
تهذُّب: پاکیزه شدن از عیب و نقص
ایده: اندیشه،فکر،نیت
تعصُّب: جانبداری بی جا از کسی یا از مکتبی یا مذهبی
آذرخش: برق،صاعقه،پرتو
تن پوش: لباس ،جامه
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1043)
«جُرثومه فساد» و «سَمومه بیداد»!
پاکسازی جامعه از «جُرثومه فساد» و «سَمومه بیداد»،
چون «بازسازی نردبان» و «پاکسازی پلّکان» ،
باید از «بالا به پایین» و از «والا به فُرودین» آغاز شود!
وقتی آب از «سرچشمه» با صد «کَلَک و کِرِشمه»،
از «فراز تا فرود»،«گِل آلود» می شود،
«زدودن گِل و لای آب» و «پالودن زوایای مُرداب»،
در «جوی های باریک» و در «کوی های تاریک»،
نه «آب را زلال» می کند و نه«مُرداب را سیّال»!
در جوامع بشری نیز «زدودن ریشه فساد» و «پالودن اندیشه بیداد»،
نه از «کوخ فرودستان»،که از «کاخ فرادستان» باید آغاز شود.
آن که «اموالِ ناس» را با «روالِ اختلاس» می رُباید،
باید به جُرمِ این «گناه» به «پاداَفراه» برسد،
نه آن کسی که خبرِ «اختلاس» را بدونِ «هراس»،
«دلسوزانه افشا» و «صادقانه هُویدا» می کند!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------
جُرثومه: اصل،ریشه،خاک دور ریشه درخت،میکرب
سَموم(سَمومه): باد گرم،باد زهرآگین،باد گرم و خفقان آور
والا: بالا،بلند، بلندمرتبه
فرودین: زیرین،پایینی،پست تر
کَلَک: حیله،خدعه،نیرنگ
کِرِشمه: ناز، غمزه ،اشاره با چشم و ابرو
پالودن: صاف کردن،پاک کردن،پیزی را از صافی یا غربال درکردن
سَیّال: بسیار روان،آب روان،جاری
کوخ: کلبه،خانه محقر ،خانه بی پنجره
پاداَفراه: بازخواست،کیفر،مکافات،مجازات،سزای بدی(پهلوی)
هُویدا: پیدا ،آشکار،واضح و روشن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1041)
«سنگِ جفا» و «فرهنگِ وفا»!
من «کابوسِ سیاهِ تبر» را در «رویای سبزِ شجر» دیدم.
درخت سال ها با این «کابوس زیست» و با «افسوس گريست»؛
امّا باز هم كوشيد تا ديگران را «با برگ و بارش ،رامش» بخشد
و «در سايه سارش، آرامش».
شمعی که «پیشه افروختن» را برگزیده،
قطعاً «اندیشه سوختن» را به جان خریده!
ریشه های درخت در «دلِ خاک» و «داخلِ خاشاک»،
«شیره نهان» را می مکند و ثمره اش را به «عشیره انسان» می بخشند.
درخت ،«پرتابِ سنگ» و «عذابِ خدنگ» را صبورانه برمی تابد،
امّا بر سر «طالبانِ نگران» و «ضاربانِ نامهربان»،
«بَرِ شیرین» و «ثمرِ نوشین» می افکند.
بیاییم «صبوری» و «غیوری» را از درخت بیاموزیم.
در راهِ روشنگری «سنگِ جفا» را با «فرهنگِ وفا» پاسخ دهیم
و چون «مهر» بر سینه «سپهر» «بدرخشیم»
و «دوست و دشمن» را در هر «کوی و برزن» ،
«نور و نوا بخشیم»!
حافظ چه زیبا «سرود»،آنجا که «فرمود»:
منم که شُهره شَهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافری است رنجیدن
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------------
کابوس: حالت اختناق و سنگینی که گاهی در خواب به انسان دست می دهد،بختک
شجر :درخت
رامش: آرامش،آسودگی،فراغ و سکون
افروختن: روشن کردن،درخشیدن
خدنگ: تیر راست و بلند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1040)
«سر به زیر» و «ستم پذیر» !
مردمِ اين «شهرِ شلوغ» و «پر از درد و دروغ» ،
«سرمایه صداقت» را «نمایه حماقت» «می انگارند»
و «مَکّاری» را کارگشاتر از «دُرُستکاری» «می پندارند».
اینان «رشته راستی» و «فرشته درستی» را
نه با «حُسنِ تدبیر» که با «قُفل و زنجیر» بسته اند!!
در اینجا دروغ نه یک «گُزینه»،که «نهادینه» شده است.
شهروندان یا باید «دروغِ شرارت» را بپذیرند،
یا «یوغِ اسارت» را!
«ارزش ها وارونه» شده و «خیزش ها،واژگونه».
باید «گُرگ» باشی و «ستُرگ»،
و گر نه چون «گوسپند می دَرَندَت» و با «ریشخند می خورَندَت»!
و یا باید «کُلاهِ دیگران را برداری» یا «کُلاهت را برمی دارند»!
یا باید «به شُوکتت بنازی» و «با قُدرتت بتازی»،
و یا «سر به زیر» باشی و «ستم پذیر» !
گویی اینان «تا زِنده اند»،«تازَنده اند»!
...و چه سخت است در این شهر «آزادگی را پاس داشتن»
و «آزادگان را سپاس گزاشتن»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------------
مَکّاری: حیله گری،فریب،فریبکاری
ستُرگ: بزرگ، عظیم،بزرگ جُثّه،تنومند،زورمند،خشمناک و گستاخ و ستیزنده
ریشخند: خندیدن به ریش کسی،چاپلوسی برای گول زدن و فریب دادن یا مسخره کردن
شوکت: قوه و قدرت،نیرومندی،جاه و جلال
تازیدن(تاختن) :تندرفتن،حمله بردن،به تاخت درآوردن اسب،(تازَنده: تاخت و تازکننده،حمله ور)
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1038)
«شهروندِ آزاد» و «ورجاوندِ نقّاد»
در «تاریخ بشر» و در رویارویی «نمادهای خیر و شر»،
جای پای «مردان بزرگ» و «انسان های سترگ» ،
نه تنها بر «روی خاک»، که بر «تارَکِ افلاک» جلوه گر است.
تاریخ را انسان های «آزاده» و «بااراده» می سازند.
افرادِ «مقلِّد» با «مغزهای مُنجمِد»،
چون «پَرِ کاهی» و «هرزه گیاهی»،
«بی اختیار» و اسیر «مُشتی شعار»،
«از عِلاج، ناتوان اند» و بر «امواج، روان اند»!
باید از هر «فردِ بی اختیار» و «مردِ دل افگار»
یک «شهروندِ آزاد» و «ورجاوندِ نقّاد» ساخت.
آن که بر خود نیست فرمانش روان
می شود فرمان پذیر دیگران
هیچ «فرمانروای خودکامه»،«چه با تاج و چه با عمّامه»،
نمی تواند بر «ملّتی فکور» و «مردُمی باشعور»،
«مستبدّانه فرمان براند» و «بی رحمانه جان بستاند».
خودکامگان تنها می توانند بر «بندگانِ کور» فرمان برانند،نه بر «شهروندانِ فکور»!
این «مردم سربه زیر» و «ستم پذیر» هستند،
که حتّی از «زاهدانِ علّامه»،«مُستبدّانِ خودکامه» می سازند!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
تارَک:سر،فرق سر،میان سر
افگار: آزرده،خسته،رنجور،(دل افگار: دلخسته،آزرده دل)
ورجاوند: ارجمند، برازنده،نیرومند،دانا
نقّاد: سره کننده و جداکننده خوب از بد،نقدکننده،انتقادکننده
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1037)
«باورِ واهی» و «خطرِ تباهی»
بسیاری از «باورمندانِ استوار» و «پایبندانِ پایدار»
به «مکاتب انسانی» یا «مذاهب آسمانی» ،
کسانی اند که «بیش» و «پیش» از
«تاکیدِ حقّانیّت» و «تاییدِ عقلانیّت»،
«ارزشمندترین مایه» و «دلبندترین سرمایه» خود را
در راه آن «مکتب» یا «مذهب» قربانی کرده اند.
انسانِ «پُر تشویش» و «ساده اندیش» برای باور به یک مکتب،
به جای «شناختِ مبانی» به «پرداختِ قربانی»می اندیشد.
«عِیارِ سُستی» یا «مِعیارِ دُرُستی» در اعتقاد برای او
«هزینه هایی از مال» است که برای نیل به هدف «پرداخته»
نه «گنجینه هایی از استدلال» که برای حقّانیّت آن «اندوخته».
کسی که «راهی دراز» را با «سوز و گداز» پیموده،
و برای «چپاوُلِ گنج»،«تحمُّلِ رنج» را پذیرفته،
اگر به جای «گوهرِ گنجینه»،«خاکسترِ دفینه» نیز بیابد،
نمی تواند «سُستی باور» و «نادرستی نظر» را بپذیرد!
او می خواهد به هر «طریق» ،حتّی با «تحمیق»،
«ننگینی بن بست» و «سنگینی شکست» را توجیه کند،
بنابراین می کوشد بر قامتِ«باورِ واهی» و «خطرِ تباهی» ،
«لباسی از حقیقت» و «احساسی از حقّانیّت» بپوشاند!
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
دلبند: بسته شده به دل،کسی یا چیزی که انسان آن را از ته دل دوست بدارد
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1036)
«بهترین دین» و «برترین آیین»کدام است؟
هر دین «کانی» دارد و «دُکّانی».
کان،«سرچشمه زُلال» است و دُکّان،پر از «کرشمه ضلال».
آن جا «برای اِکمال دین می کوشند» و این جا «برای اِغفال،دین را می فروشند»!
آن جا «زرِ ناب» می افشانند و این جا «زهرِ اضطراب»!
کان،«جایگاه حاسب» است و دُکّان،«تکیه گاه کاسب»!
«کان،مکانِ آگاهی» است و «دُکّان،سُکّان تباهی».
«کان را یار»می سازد و «دُکّان را اغیار»!
دین هم «جهد و جهاد» دارد و هم «رُشد و رَشاد».
«بهترین دین» و «برترین آیین»،مرام و مکتبی است
که بتواند از ما «انسانی پاک تر» با «وجدانی باادراک تر» بسازد!
«ادیانِ اصیل»،«انسانِ نبیل» می پرورند
و «عقایدِ مُخدِّر»،«افرادِ متحجِّر»!
دینِ حق برای پیشرفت نه به «تیغ» نیاز دارد و نه به «تبلیغ».
دینمِداری نه «جار» لازم دارد و نه «اجبار».
«جار» به «انزجار» می انجامد
و «اجبار» به «جبّار»!
بیاییم «سیمای زیبای دین» را به «سودای ریای تلقین» نیالاییم.
بگذاریم «گُلِ دین خود ببوید» و «بلبلِ آیین خود سخن بگوید».
#شفیعی_مطهر
--------------------------------------
کان: معدن،مرکز فلزات و سنگ ها و چیزهایی که به طور طبیعی زیر زمین انباشته است
کرشمه: ناز،غمزه،اشاره با چشم و ابرو
اِکمال: کامل کردن،تمام کردن
اِغفال: گول زدن،غافل کردن
حاسب: محاسب،شمارنده،حساب دان ،داننده حساب
سُکّان: دنباله کشتی،آلتی در دنباله کشتی برای حرکت دادن کشتی از سمتی به سمت دیگر
نبیل: نجیب و شریف ،دانا و هوشیار
مُخدِّر: سست کننده،آنچه اعصاب را سست و بی حس کند
جار: بانگ،فریاد،دادزدن
انزجار: بیزاری جستن،رمیده شدن
جبّار: بسیار متکبّر و سرکش
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1035)
«راه آگاهی» یا «چاه تباهی»؟!
احمق ها دو گروه اند:
یکی آنان که هیچ «نمی دانند»،ولی سکوت را «نمی توانند».
و دیگر کسانی که خیلی «می دانند»،ولی بجاگفتن را «نمی توانند».
دانستن ،«ظرفیّت راهبُرد» می خواهد و «عقلانیّت کاربُرد».
آن جا که «ادّعای دانش» به «ارتقای بینش» نینجامد،
آن دانش نه «بال»،که «وبال» است!
در «دانش آموزی» و «تجربه اندوزی»،
مهم تر از «ظرف»، «ظرفیّت» است.
نهال،هر چه «پُربارتر»،«باوقارتر»،
و هر چه «بی بارتر»،«بیعارتر»!
چه بسیار افرادی که «توهُّم دانایی»،آنان را از «تفهُِم و دانش افزایی» بازداشته
و حجمِ «کوهی از دانش» و «انبوهی از پژوهش»،
نتوانسته به او «بینشی نو» و «گزینشی پیشرو» ببخشد،
تا او بتواند «راه آگاهی» را از «چاه تباهی»بازشناسد!
#شفیعی_مطهر
------------------------------------
راهبُرد: روش و راهي است كه ما را به هدفمان نزديك مي كند
وبال: سختی، عذاب، سوء عاقبت،وخامت امر
وقار: سنگینی، بردباری، بزرگواری
بیعار:بی شرم،بی حیا
توهُّم: گمان بردن، به گمان افتادن، خیال و گمان کردن
تفهُّم: فهمیدن،دریافتن
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1034)
«هنجار عادی» و «تکرار تراژدی»!
در «گزارش خبر» و «نگارش نظر»،
گاه مرگ یک نفر را «غم انگیز» و «اسف آمیز» می دانند،
ولی مرگ هزاران «نفر» و میلیون ها «بشر» را
«شمار» و «آمار» می نامند!
گویی «ژرفای فاجعه» که از «جفای واقعه» بگذرد،
«اَلَم ،عادی» می شود و «غم،متمادی»!
چه بد است که «انبوهِ اندوه»،«نستوه را به ستوه» آوَرَد!
..و انسان چه «غافل» و «سخت دل» می شود،
آن گاه که «تکرار تراژدی» را «هنجارِ عادی» تلقّی کند!
«انسانی حنیف» با «روانی لطیف»،
که «کلامِ مِهر» و «پیامِ سپهر» را «دریابد»،
هرگز پرپرشدن یک «گُل» و خاموش کردن نغمه یک «بلبل» را هم«برنمی تابد»!
#شفیعی_مطهر
-----------------------------
هنجار: راه و روش،طریق،راه راست،طرز و قاعده
تراژدی: نمایش غم انگیز،قصیده یا نمایش اندوه آور،مصیبت،بدبختی
اَلَم: درد،رنج
مُتمادی: دائمی، همیشگی، دراز،مدت دار
نستوه: خستگی ناپذیر
حنیف: راست،ثابت و پایدار،نیک اندیش
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1033)
«قانون فهم» یا «کانون وهم»؟!
بهشت،«قانون فهم» است و جهنّم،«کانون وهم».
جهنّم،«جایگاهِ جهلِ ابد» است و بهشت،«وعده گاهِ اهلِ خِرَد».
جهنّم نه در «محیط افلاک»،که در «بسیط خاک» است.
جهنّم،جامعه ای است که در آن «گردن ها زیر یوغ» است و «سخن ها درگیر دروغ».
جهل در آن جا «سایه ای بلند» دارد و «پایه ای نیرومند».
اینان «خِرَد را خار می پندارند» و «خردمندان را خوار می دارند».
در جهنّمِ جهل،«مَردُم» خود «هیزُم» اند!
همه با هم آتش «می افروزند» و همه با هم «می سوزند»!
#شفیعی_مطهر
---------------------------------------
قانون: اصل و مقیاس چیزی
محیط: احاطه کننده،فروگیرنده،چیزی که اطراف چیز دیگر را بگیرد
بسیط: وسیع،گشاده،فراخ
یوغ: چوبی که هنگام شخم زدن روی گردن جفت گاو می گذارند
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
هر پگاه نو با یک نگاه نو
#دل_دیدنی_های_شهرسرب_وسراب(فرگرد 1032)
«بهشتِ بَرین» و «سرنوشتِ آرمین»
«بلندترین کوه» و «اَفرَندترین شکوه»،
در برابر «زاده انسان» و «اراده جوان» ،
«ناگزیر از تسلیم» و «ناچار از تعظیم» است،
زیرا کوه در حال «سکون» است و انسان رو به «افزون»!
کوه در برابر حرکت نه تنها «جا»،که «درجا» می زند،
ولی انسان می تواند چون «گیاه برویَد» و «راه بپوید»،
و «صبورانه ببالَد» و «فکورانه بسگالَد» .
انسان «می بالد» و کوه «می نالد»!
بنابراین در «آژویی سنگین» و «رویارویی سهمگین»،
بینِ «انسان نَستوه» با «کوه بِشکوه»،
این انسان است که می تواند «سر بر سینه آسمان سپارد»
و «پای بر فرقِ فَرقَدان گذارد»
و «افاده کوه» را با «اراده نستوه» درهم شکند.
بیاییم این «باور» را «باروَر» کنیم،
که این «همّت های عالی» و «حمیَّت های متعالی»است،
که می تواند در این «خاکِ پَست» و «مَغاکِ بُن بَست»،
«بهشتی برین» و «سرنوشتی آرمین» بسازد!
#شفیعی_مطهر
-------------------------------------------
برین: بالایین،برتر،بالاتر
آرمین: آرامش
افرند: فرّ و شکوه،زیب و زیبایی
افاده : در فارسی به معنی تکبر و خودبینی و خودنمایی
درجازدن: پابرزمین زدن بدون پیش رفتن،پیشرفت نکردن
سگالیدن: اندیشیدن ،فکرکردن، پنداشتن،رای زدن
آژو: کوشش،همّت،غیرت(اوستایی)
فَرقَدان: نام دو ستاره در صورت فلکی دُبّ اصغر از ستارگان قطبی است
حمیّت: مروت،نخوت،غیرت
مَغاک: گود ،گودال،جای گود
کانال رسمی تلگرام گاه گویه های مطهر
موضوعات مرتبط: دل دیدنی های شهر سرب و سراب
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.