نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

(بخش دوم)

حملهٔ عراق به خاک ایران

عراق در ۲۹ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) با هدف براندازی جمهوری اسلامی ایران، حمله به ایران را آغاز کرد. نیروهای عراقی به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بودند که نواحی بزرگی از غرب ایران را اشغال کنند. عراقی‌ها بمب گذاری، مین گذاری، عملیات نامنظم و تجاوزهای مرزی شان را خیلی زودتر از آن چه شروع جنگ دانسته می‌شود، شروع کردند.

عراق با تقلید از استراتژی نظامی اسرائیل در حمله برق آسا و کوبنده هوایی به فرودگاه ها و هواپیماهای مصر، سوریه و اردن در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل و نتایج چشمگیر آن، خواست که همان نتایج را این بار برای خود رقم بزند.
 

روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ راس ساعت ۱۲ به وقت بغداد، مرکز فرماندهی جنگ در عراق دستور پرواز ۱۹۲ بمب افکن و جنگنده را برای حمله هوایی به فرودگاه‌های ایران صادر کرد. بیست دقیقه بعد، عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق در گزارشی این موضوع را به صدام حسین اعلام کرد. به این ترتیب جنگ هوایی بین ایران و عراق آغاز شد.

نیروی هوایی عراق در بعد از ظهر همان روز به پایگاه‌های نیروی هوایی ایران حمله کرد. حملات هوایی عراق به این صورت بود:


 
در روز اول جنگ فرودگاه مهرآباد هدف بمباران چند میگ-۲۳ عراق قرار گرفت و چندین هواپیما منهدم شدند.
  • ساعت یک و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهر توسط ۶ میگ به فرودگاه اهواز،
  • ساعت دو و دوازده دقیقه بعد از ظهر با ۴ میگ به فرودگاه مهرآباد تهران،
  • ساعت دو و چهل پنج دقیقه به پایگاه نوژه،
  • ساعت چهارده و سی دقیقه با ۳ میگ به فرودگاه سنندج و مرکز سپاه،
  • با ۸ میگ به فرودگاه تبریز، پالایشگاه و نیروگاه و نیز با حمله چند میگ به اسلام آباد و کرمانشاه و اصفهان.

همزمان با آغاز عملیات هوایی، نیروی زمینی عراق از سه جبهه و در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز کرد. سپاه اول از جبهه شمالی، سپاه دوم از جبهه میانی و سپاه سوم از جبهه جنوبی پیشروی خود را آغاز کردند؛ این درحالی بود که فرماندهان جنگ در ایران به فکر از دست دادن زمین در ازای گرفتن زمان بودند. با این حال مردم مناطق مرزی در حرکتی خودجوش و با کمک روحیه بالا، با دادن تلفات سنگین و با تجهیزات نظامی ناچیز همچون تفنگ ام۱ گاراند جلوی پیشروی سریع ارتش عراق را گرفتند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 | 7:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق

به روایت ارقام و آمارها

 (بخش نخست)

جنگ عراق با ایران که در ایران با نام‌های دفاع مقدس، جنگ تحمیلی، و جنگ هشت‌ساله، و نزد اعراب با نام‌های قادسیه صدام و جنگ اول خلیج فارس (به عربی: قادسيّة صدّام، حرب الخليج الأولی) شناخته می‌شود، جنگی است که از شهریور ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۷ میان نیروهای مسلح دو کشور ایران و عراق جریان داشت. 

جنگ ۸‌ساله ایران و عراق یکی از فاجعه‌های تاریخ بشری در قرن بیستم، و پس از جنگ ویتنام و بالاتر از جنگ جهانی اول، دومین جنگ طولانی قرن بیستم بوده‌است.

این جنگ درنهایت بدون این که پیروزی داشته باشد با آتش‌بس موقت میان ایران و عراق پایان یافت. این آتش‌بس تا امروز از جانب طرفین شکسته نشده و هنوز پابرجاست.
 

شورای امنیت در تاریخ ۱۸ آذر۱۳۷۰ مصادف با ۹ دسامبر۱۹۹۱ طی گزارشی که از جانب دبیرکل وقت سازمان ملل متحد دریافت کرده بود، عراق را به عنوان متجاوز جنگ معرفی کرد. این شورا همچنین عراق را موظف به پرداخت غرامت جنگ به ایران نمود.
 

در این جنگ ارتش عراق به طور گسترده از جنگ‌افزارهای شیمیایی علیه کردهای عراقی و مردم و نظامیان ایران استفاده کرد. با این وجود جامعه جهانی هیچ گاه نتوانست اجماعی برای محکوم کردن این جنایت جنگی از سوی عراق ترتیب دهد. در طول جنگ، ارتش عراق با استفاده از سلاح‌های شیمیایی حدود ۱۰۰٬۰۰۰ مرد، زن و بچه را به قتل رساند.

  همچنین صدام حسین با جلب موافقت عربستان سعودی و کشورهای عربی منطقه خلیج فارس برای جنگ با ایران توانست از امکانات مالی، نظامی و تدارکات این کشورها بهره برداری کند. رژیم عراق در آخرین سال قبل از جنگ حدود ۳۸ میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت و با این وجود، کشورهای نفتی منطقه خلیج فارس (عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی و قطر) حاضر به پرداخت ۱۴ میلیارد دلار وام بدون بهره به عراق شدند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 | 9:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 نظر آیت الله بروجردی درباره حکومت روحانیون 

Картинки по запросу

تفکر آیت الله بروجردی در باب دین چنان هوشمندانه بود که نمی پسندیدند کوچک ترین گردی بر دامان دین نشیند.

صادق طباطبایی در کتاب خاطرات خود این گونه بیان می کند :

"در یکی از روزهای بهار سال 31 که نوجوانی 9 ساله بودم ،گروهی از طلبه های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند.... نواب صفوی و یارانش قصد دیدار با آیت الله بروجردی را داشتند که ظاهرا ایشان آن ها را نپذیرفته بودند.

از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیت الله بروجردی علت این رفتار را از ایشان پرسیده بودند که چرا این افراد را به حضور نپذیرفتید ؟

ایشان در جواب می گویند :

"این آقایان می خواهند شاه را بردارند و امثال شما (روحانیان )را جایگزین او کنند.

 شخصی که ظاهرا مرحوم آیت الله کبیر از علمای بزرگ و از فقهای برجسته بوده است، می پرسد ،مگر چه اشکالی دارد؟

آیت الله بروجردی پاسخ می دهد که :

  بزرگ ترین اشکال آن است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می افتد . با این اسلحه می شود مقابله کرد ، ولی اگر شما به جای او نشستید ،اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می اندازید .با این اسلحه نمی توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می شود".

  آیت الله بروجردی این چنین از پایمال شدن ایمان مردم می هراسید.

 

منبع: نگارستان / سید هادی طباطبایی

لینک قبلی این مطلب در مدارا: http://modara.blogfa.com/8712.aspx


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 25 شهريور 1395 | 11:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                                          كسي در ميعاد 

 

                به بهانه سالروز درگذشت زنده ياد جلال آل احمد 

#شفیعی_مطهر

Картинки по запросу

جلال قطره زلالي بود كه شبانگاه از چشم خيس ستاره اي چكيد و چون ژاله اي بر سيماي لاله اي نشست. 

او در دامن سپيده رشد كرد و در مهد ميهن باليد و از شهد گل ها نوشيد.

 از چشم چشمه ساران كياست جوشيد و در جويباران سياست خوش خروشيد.

گرچه سراب را تجربه كرد ، اما سرانجام از زلال حقيقت سيراب شد .

در آسمان ادب درخشيد و در عرصه مكتب ،هنر آفريد.

در مكتب نويسندگي طرحي نو درافكند و بر تيرگي ها پرتو افكند .

در مذهب عشق رهروي صديق بود و اهل تحقيق .

غرش حنجر او ، برش خنجر داشت و بغض گره خورده ستمديدگان را فرياد مي كرد.

آزادي را ستود و شعر آزادگي سرود .

زلال آب و ضلال سراب تمدن غرب را خوب شناخت و آگاهانه آن را نقد کرد و بر کاستی هایش تاخت .

خون خشم از حلقوم خامه اش مي تراويد و چون ستاره بر سينه سپيد كتاب مي تابيد .

در ميقات خسي شد ، تا در ميعاد كسي شود.

                        روانش شاد و يادش سبز باد !  

Картинки по запросу

زنده ياد جلال آل احمد در سال ۱۳۰۲ در خانواده اي روحاني چشم به جهان گشود . پس از اتمام تحصيلات متوسطه و فراگيري صرف و نحو عربي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد . در سال ۱۳۲۵ فارغ التحصيل شد . در نهضت ملي شدن صنعت نفت شركت فعال داشت .

پس از كودتاي آمريكايي ۲۸ مرداد ۳۲ عملا از سياست كناره گرفت و بيشتر به تحقيق و تاليف پرداخت . در نويسندگي سبكي خاص و شيوه اي ويژه داشت . نثرش صريح و حساس  و شخصيت پردازي هايش روشن و دقيق است . توانايي او در گنجانيدن نكات اجتماعي - سياسي در ضمن داستان هايش چشمگير است . 

در عالي ترين اثر خود - " غرب زدگي " - تضاد اصلي بنيادهاي سنتي - اجتماعي جامعه خود را به خوبي به تصوير كشيده ، ترقي و تحول دروغين را افشا مي كند .

 " خدمت و خيانت روشنفكران " او دربر گيرنده مهم ترين انديشه هاي سياسي - اجتماعي و مذهبي اوست .

برخي ديگر از آثار او عبارت است از : " خسي در ميقات "( سفرنامه حج) ، " ديد و بازديد" ، پنج داستان" و " مدير مدرسه " .

اين نويسنده بزرگ و انديشمند سترگ در ۱۸ شهريور ماه ۱۳۴۸ شمسي در گيلان چشم از جهان فروبست و رشته حيات كوتاه اما پرافتخارش از هم گسست .

آل احمد در ملك ادب ، جلال بود و براي اهل انديشه ، جمال . 

          نامش زنده و يادش پاينده باد !

 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 18 شهريور 1395 | 11:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

      پرستوهاي پر افروخته ۴

 

  (يادي از معلمان شهيد رجايي و باهنر)

خاطره دوم:

برادر رجايي ذاتا انساني خويشتن دار و خود نگه دار بود و از هر موقعيتي كه امكان داشت نفس ، او را به رفاه طلبي و تجمل پرستي بكشاند و در ميدان باز زندگي بدون كنترل رها كند ، طفره مي رفت . در تمام لحظات زندگي حتي خصوصي به هواي نفس و خواهش هاي نفساني زودگذر ، ميدان عمل نمي داد ، تا به جايي برسد كه ديگر نتواند اختيارش را داشته باشد!

يك بار بلوز بافته اي به حضورش آوردند و گفتند: 

خانمي آن را بافته و با اميد و آرزوي فراوان به نخست وزير محبوب و حزب الهي خود هديه و سفارش كرده است كه حتما ايشان از آن براي شخص خود استفاده كند . رجايي ابتدا حسب معمول از پذيرفتن آن خودداري كرد ، ولي وقتي كه به يادآوري هاي پيام آورنده توجه كرد ، چاره اي نديد جز آن كه آن را بپذيرد و قلب ساده و بي آلايشانسان رنج كشيده اي را به دست آورد و به ارزش هاي ساده، ولي پر محتوايش احترام بگذارد . لذا آن را پوشيد و مسماي پوشيدن را تحقق بخشيد . آنگاه نگاهي به اطرافيان كرد و خود را برانداز نمود . لحظه اي بعد با تبسمي حاكي از كفايت و كنترل خواسته ها بلوز پوشيده را از تن در آورد و گفت :

من پوشيدم و خواهش نفسم را اجابت كردم و نذر آن خانم را نيز برآورده ساختم . اما از اين بيشتر نيازي نيست و افزون از آن جز اسراف نمي تواند باشد ، زيرا من فعلا چيزي دارم كه مرا بپوشاند ! بهتر آن است كه آن را براي محرومان و جنگ زدگان ارسال كنيد كه آنان اولويت داشته و استحقاق بيشتري در اين مورد دارند!!   

...ادامه دارد


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 10 شهريور 1395 | 12:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

اصرار بر تداوم توسعه نیافتگی !  

#شفیعی_مطهر

ميكادو، امپراتور ژاپن با ناصر‌الدين‌شاه قاجار همزمان مي‌زيستند و هر دو به اروپا سفر كردند.
در آن زمان وضع هر دو كشور ايران و ژاپن يكسان بود. در آغاز حكومت «مي جي» (همزمان امير‌كبير) در ژاپن فقط 4 درصد مردم سواد داشتند.
ناصرالدين‌شاه وقتي پيشرفت‌هاي اروپا را ديد، گفت:
 ما هرگز به پاي اروپا نمي‌رسيم! فقط بايد كاري كنيم كه مردم ما نفهمند در آن طرف درياها چه خبر است!!

ولی ميكادو بعد از مشاهده پيشرفت‌هاي اروپا، گفت:

ما با دو عنصر قناعت و ثبات كار بايد خود را به پاي اروپا برسانيم.

البته شاهان قاجار هم بيكار نبوده‌اند. فعاليت‌هاي پربركتي داشته‌اند؛ از جمله: فتحعلي شاه قاجار در حرمسرا 158 زن داشته، كه از آنان 60 پسر و 48 دختر داشت. در موقع مرگ از او 57 پسر و 46 دختر و 296 نوه پسري و 293 نوه دختري باقي ماند.

حاکمان هر کشور تبلور برآیند شخصیت مردم آن کشور هستند!

به دیگر سخن مردم هر جامعه ای شایسته همان فرمانروایانی هستند که بر آنان فرمان می رانند!

إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم

خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند!

ما ملت نه خالق «ناصرالدین شاه» ها هستیم و نه «امیرکبیر»ها؛ اما واقعیت های تاریخی می گوید ما استعداد و شایستگی تحمل 50 سال سلطنت مستبدانه ناصرالدین شاه را داشتیم، ولی ظرفیت سه سال اصلاح طلبی امیرکبیر را نداشتیم!

...و این است سرنوشت تکراری ما ! 150 سال است بر روی خط محیط دایره افتان و خیزان راه می پوییم و هر چه تندتر بدویم،زودتر به نقطه اغاز می رسیم!

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : دو شنبه 8 شهريور 1395 | 8:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  

سیمای رایانه در قاب فرهنگ چرتکه! 


 #شفیعی_مطهر


 گفت: امروزه بحدالله روند مکانیزاسیون و بهره بردن از ديجيتال در سطح ادارات ،بانك ها ،شركت ها ، دانشگاه ها و...خلاصه همه عرصه ها به خوبي پيش مي رود.

گفتم: خدا را شكر! حالا چه موردي ديده اي كه اين چنين احساساتي و خوشحال شده اي؟ 

 گفت: وقتي مي بينم كه همه كارهاي روزمره مردم در يك جامعه پيشرفته مكانيزه چه با دقت و سرعت پيش مي رود، خوشحال مي شوم.

گفتم: البته جاي خوشحالي و اميدواري است، به شرطي كه استفاده از ابزار مدرنيسم و تفكر مدرنيته با هم هماهنگ باشد.

گفت: ساده تر بگو بفهمم!

گفتم: فكر انسان مثل چتر نجات است، تا باز نشود، نمي تواند انسان را نجات دهد. فكر انسان هماهنگ با مدرن شدن ابزار زندگي، بايد باز و شكوفا شود . به ديگر سخن بهره برداري از هر پديده ، فرهنگ ويژه خود را دارد. مثلا با فرهنگ قاطر سواري نمي شود ماشين سواري كرد!

 مثلا كسي كه به جاي به كارگرفتن تفكر و انديشه براي حل مشكلات زندگي به رمالي و فال گيري و طالح بيني روي مي آورد، وقتي دستش به رايانه و اينترنت هم مي رسد، با آن همين كار را انجام مي دهد!!

Картинки по запросу

مثلا مي گويند در يك تیمارستان در يك برهه زماني تصميم مي گيرند تعدادي از بيماران رواني را در شرف بهبود هستند، مرخص كنند.

قرار می شود دكتر روان شناس با چند نفر از بيماراني نسبتا خوب شده اند، مصاحبه اي بكند.

  دكتر از  نفر نخستين مي پرسد: 

اگر به تو یك کش بدهیم ، با آن چکار می کنی؟

 بيمار مي گويد : با آن يك  تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه همسایه را می شکنم!

 دکتر دستور مي دهد او را بستري كنند.

 چند ماه بعد دکتر مجددا مي آيد و از او مي پرسد: 

اگر به تو یك کش بدهیم ، با آن چکار می کنی؟

 بيمار باز مي گويد : با آن يك  تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه همسایه را می شکنم!

دکتر باز هم دستور مي دهد او را بستري كنند. 

   چند ماه بعد دکتر تصمیم می گیرد سوال خود را عوض کند!

 دكتر، بيمار را فرامي خواند و به او مي گويد : 

اگه یك زن به تو بدهیم، با او چکار می کنی؟

 بيمار مي گويد : بسيارخوب! او را به خانه می برم!

 دکتر : آفرین ! خب بعدا چه؟

بيمار : او را می برم و رو ي تخت مي خوابانم! 

 دکتر : جالب شد ! بعد چه مي كني؟

 بيمار : پیراهنش را درمی آورم !

 دکتر: به به ! مثل این که عاقل شده ! بعد چه؟

 بيمار : شلوارش را  درمی آورم!

 دکتر : خوبه !

 بيمار : سوتینش را در می آورم !

 دکتر : خب خب! بعد چه؟! 

 بيمار: شرتش را در می آورم !

 دکتر: وای وای ! خب!

 بيمار آن گاه: با کش شرتش يك تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه همسایه را می شکنم!!


 گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 4 شهريور 1395 | 10:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

یک نامه تاریخی با دغدغه های مدرنیسم
 

اين نامه به تاريخ چهاردهم شهر ذي الحجه الحرام سال  1294 قمری (143 سال پیش)توسط ناظم الملك در لندن تحرير يافته و به عنوان نامه هاي رسمي به تهران ارسال شده است.


در پشت آخرين صفحه آن ناصرالدين شاه به خط خود نوشته است:


ان شاءا … تعالي اين پاكت را در حضور ملكم خان باز نمایيد و خوانده شود،در ايران فهميده نمی شود.

متن نامه چنين است:

جناب رفيق !فدايت شوم. می خواهيد بدون طول و تفصيل بنويسم كه چه بايد كرد؟

جواب بنده از اين قرار است:

از خلق فرنگستان صد كرور پول بگيريد و از دول فرنگستان صد نفر معلم و محاسب و مهندس و صاحب منصب و...بخواهید.
 
اين صد نفر معلم و صاحب منصب را در تحت ده نفر وزير ايراني مأمور نمایيد كه  وزارتخانه ها و كل شقوق اداره دولت را موافق علوم اين عهد نظم دهند.

از ممالك فرنگستان بيست كمپاني بزرگ به ايران دعوت نمایيد و به آن ها امتيازات بدهيد كه صد كرور تومان ديگر به ايران بياورند و مشغول شوند به احداث معظم كه در زبان فارسي اسم هم ندارند.

و به توسط اين كمپاني ها راه هاي آهني ايران را از چندين جا شروع کنید.

در هر يك از ممالك ايران بانك هاي تجارتي و بانك هاي ملكي و بانك هاي زراعت بسازيد.

معادن و آب ها و جنگل هاي ايران را موافق همان اصول كه در جميع دول معمول است، به كار بيندازيد.

ديوانخانه هاي تجارتي ما را موافق قواعدي كه مقتضي تجارت اين عهد است، نظم بدهيد.

رسوم و شرايط تقسيم و تحصيل ماليات ما كه الآن از جمله علوم عميق دنيا شده است، موافق اين علوم تغيير و  ترتيب تازه بدهيد.

گمر ك هاي داخله ما را به كلي موقوف نمایيد.

يك اداره مخصوص ترتيب بدهيد از براي خالصجات ما به توسط اين.

مسئله پول ايران را كه يكي از اسباب ناگزير زندگي ملت و الآن معايب آن علاوه بر خرابي تجارت مايه افتضاح دولت شده است، نظم بدهيد.

هزار نفر شاگرد به فرنگستان بفرستيد .نه اين كه مثل سابق هر كدامي دو سه زن بگيرند.

بلكه تا ده سال در مدرسه های آنجا محبوس بمانند، به طوري كه ثلث آن ها در زير كار بميرند و باقي ديگر آدم شوند. اصول كار اين ها هستند.كارهاي كردني اين ها هستند.

تنظيماتي كه فرنگستان از سفر همايون متوقع بود، اين ها هستند.

شكي نيست كه اگر كسي جرأت بكند و اين مطالب را در مجلس وزراي ما به زبان بياورد، همه متفقاً حكم بر سفاهت گوينده خواهند كرد و ليكن جناب شما كه در حق بنده هنوز فی الجمله حسن ظني داريد ،بايد در اينجا بعضي توضيحات را به دقت گوش بدهيد.

خيالات و كارهاي فرنگستان عموماً به نظر ما اغراق و عجيب و بي معني می آيند.
چرا؟سببش اين است كه ما در ايران هوش و ذهن و فراست طبيعي خود را با علوم دنيا به كلي مشتبه كرده ايم.جميع آن مطالب علمي را كه عقلاي ساير ملل به جهت تحصيل آن عمرها صرف می كنند، ما می خواهيم درايران بدون هيچ زحمت و به هوش و ذهن طبيعي خود در آن واحد درك كنيم. اين طرز تحقيق ما يك وقتي چندان عيب نداشت .اما حالا به كلي معيوب است.

كارهاي دنيا يك وقتي ساده بود و هر كس معني آن ها را به حكم هوش و ذهن طبيعي مي توانست به سهولت درك نمايد.
مهندسي عهد هوشنگ، حسابداني حسن صباح و وزارت كريم خان زند چندان عمق و امتيازي نداشت كه فراست طبيعي نتواند معني آن ها را بفهمد و ليكن در اين عهد تازه به واسطه ترقيات علوم چندان اسباب و معاني عجيب بروز كرده كه هوش طبيعي بدون علم كسي هرگز قادر به ادراك آن ها نخواهد بود.

هوش و ذهن بي علم چگونه می تواند بفهمد كه محالات تلقراف و تصوير عكس را چطور ممكن ساخته اند.

هوش و ذهن مستوفی هاي كابل چطور مي تواند قبول كند كه در فرانسه دو سه نفر وزراي خود را در يك سال دوهزاركرور پول قرض كردند.

اين ها مطالبي هستند كه به جهت فهميدن دقايق آن ها يك عقل سليم بايد اقلاً سي سال مشغول چندين علوم مختلف باشد.

ما در ايران از جميع آن علوم تازه كه قانون به كارهاي فرنگستان دارد ،بي خبر هستيم .يعني در هيچ مدرسه اي و در هيچ كتاب آن علوم را درس نخوانده ايم. وليكن اين بی عملي ما هيچ تقصير نيست.

وزراي ساير دول نيز از اغلب اين علوم بی خبر هستند. تكليف وزرا به هيچ وجه اين نيست كه داراي جميع علوم باشند. نكته واجب اين است كه هوش و ذهن شخص خود را با علوم دنيا مشتبه نكنند.

در انگليس يك دستگاهي هست كه قدرت و امنيت و جان و ملت انگليس بسته به آن است و اين دستگاه عبارت است از وزارت بحريه.

در اين اوقات انقلاب و احتمال جنگ عمومي خواستند اين دستگاه را محكم تر و معتبرتر كنند. چه كردند؟ يك شخصي را آوردند وزير بحري كردند كه هرگز در خدمات بحريه و عسكريه نبوده و از اوضاع دريا و كشتي اصلاً اطلاعي ندارد. به همين طور اغلب مي بينيم بر سر دستگاه هاي بزرگ چنان آدم ها مأمور می شوند كه از علوم مخصوصه آن دستگاه به هيچ وجه بويي نشنيده اند. با وصف وزراي بي ربط ، چطور مي شود كه نظم امور اين ها ساعت به ساعت در ترقي است؟ سببش همان است كه عرض كردم.

وزراي فرنگستان هوش و ذهن خود را با وسعت علوم دنيا مشتبه نمي كنند.

هر علمي را كه در مدرسه تحصيل نكرد ه اند ،بدون خجالت می  گويند ما اين علوم را نخوانده ايم و به حكم اين اعتراف حكيمانه هميشه تحقيق مسائل عمده را رجوع به اصحاب علم مخصوص مي نمايند.

برخلاف اين رسم فرنگستان، ما در ايران تحقيق جميع مسائل را منحصراً رجوع به هوش و ذهن شخصي خود می كنيم.

در هر كار هوش و سليقه شخصي خود را حَكَم مطلق قرار می دهيم. علم و تحصيل از براي ما هيچ است. مسائل علمي كه از آن عميق تر و مشكل تر نباشد ،حكم آن را در آن واحد جاري  می كنيم. هيچ لازم نيست از وزراي ما بپرسند كه اين علوم و كمالات را در چه زمان و در چه كتاب تحصيل كرد ه ايد. چون هوش و ذهني كه دارند كافي است. جميع علوم را نخوانده مي دانند.   "نمي دانم" و" نخوانده ام "در زبان ايشان كفر است. دانستن جزو منصب است. خيال می كنند كه اگر احياناً در يك مسئله بگويند نمی دانم، شأن و منصب شخص آن ها به كلي خواهد رفت.

قسم مي خورم كه در ميان اين صد نفر فرنگي كه در تهران هستند، يك نفر نيست كه جرأت بكند بگويد من اكونومي پولتيك می دانم، اما جميع اهل درب خانه ما كل اين علوم را در سينه خود مضبوط دارند.

اگر از سفراي انگليس و فرانسه بپرسيد: بانك را چطور ترتيب می دهند؟ يقيناً بلاتأمل جواب خواهند داد كه اين مطلب علوم مخصوص لازم دارد و ما نخوانده ايم و نمي دانيم. اما اگر اين مسئله را رجوع به مجلس وزرا نمایيم ،نه تنها جميع وزرا بر كل دقايق آن احكام قطعي جاري خواهند كرد ،بلكه فراش هاي خلوت ما نيز جميع معايب آن رادر آن واحد خواهند شكافت.

ارسطو كه يكي از اعاظم عقول دنيا محسوب می شود، هرگاه حالا زنده بشود با جميع عقول خود نمی تواند بدون تحصيل علوم تازه بفهمد استقراض دولتي يعني چه، اما شهاب الملك مرحوم و امثال غير مرحوم او با علم نخوانده همه نكات اين علم را كاملاً مي دانند.

دول فرنگستان به جهت ترقي علوم اكونومي پولتيك كرورها خرج مي كنند و چندين هزار نفر عمر خود را در تحصيل اين علوم تلف می نمايند تا اين كه چند نفر اكونوميست پيدا می شوند.

در ايران هيچ احتياج به اين نقل ها نيست. ما همه اكونوميست كامل هستيم. بانك و را ه آهن و علوم ماليه و علوم اداره همه در نظر ما مثل آب سهل و روشن است.

مادامي كه در ايران وضع تحقيق ما اين است، مادامي كه وزراي ما همه علوم را نخوانده می دانند ،بديهي است كه در ايران هيچ كار تازه ممكن نخواهد بود.

پس چه بايد كرد؟

اولاً آن فضول هاي احمق كه مي گويند ما همه اين كارها را فهميده و همه اين علوم را مي دانيم -بايد آن ها را ازمجلس وزرا بيرون كرد.

ثانياً آن اشخاص باشعور كه می گويند ما از اين علوم بی خبر هستيم ،ولي اجراي اين كارها را موافق عقل از براي ايران واجب و ناگزير مي دانيم- بايد دست اين اشخاص را بوسيد و ايشان را مأمور كرد كه اين قبيل كارها را مجرا بدارند.

سرتان را به تأسف حركت مي دهيد و آهي مي كشيد كه اين ناظم الملك ساده لوح چرا به اين شدت از اوضاع ايران بي خبر است.

مضموني كه مي خواهيد به من جواب بنويسيد اين است كه: اي رفيق اينجا ايران است. اينجا ملك اسلام است .(صد باد صبا اينجا بی سلسله می رقصند). مستوفی ها صد نوع مضمون خواهند گفت، علما پوست ما را خواهند كند.

اين تعرضات كهنه حالا ديگر واقعاً بدتر از فحش است.

هرگاه اين كارها كه ذكر شد به دين اسلام به قدر ذره  اي مخالفت داشته باشند، يا به دستگاه علما سرمویي ضرر برسانند، يا از مداخل و اعتبار مستوفي ها چيزي كم بكنند، ايراد شما به جا مي شد و ليكن در نيم ساعت می توان مثل آفتاب روشن كرد كه مصلحت ملا و مستوفي و خير دين و دولت در اجراي اين كارها و مجبوراً و منحصراً بسته به اين كارهاست.

با صد كرور سرمايه و با آن تدابير معجزنما كه ساير دول را غرق نعمت كرده در دو سال محصولات ايران سي چهل مقابل بيشتر خواهد شد.
يعني حالا هر قدر غله و ابريشم و ترياك و تنباكو به عمل مي آيد ،سي چهل مقابل بيشتر شده (ماليات ايران هم سي چهل مقابل زيادتر خواهد شد) و آن وقت ملا و مستوفي، رعيت و لشكر، نوكر و پادشاه در جميع امور خود، چنان وسعتي پيدا خواهند كرد كه از تصور حالت امروزه خود وحشت نمايند.

مطلب را بيش از اين شرح نمی دهم.

به سليقه بنده كارهاي كردني عبارت از همان چند فقرات است كه ذكر شد.

هر گاه اين كارها را به ميزان ذهن و فراست شخصي خود بسنجيم ،شكي نيست كه همه معيوب و مضر و بی معني و محال به نظر خواهد آمد.
اما هر گاه اين كارها را از روي علوم معينه تحقيق كنيم، بلاتأمل تصديق خواهيم كرد كه اجراي آن ها سهل و طبيعي و موافق دين اسلام و متضمن نجات دولت است.

معني اين كارها خواه مقبول خواه مردود و اجراي اين كارها خواه مشكل، خواه آسان جان مطلب اين است كه خارج از اين كارها هرچه بكنيد در فرنگستان بی معني و جز بازيچه و اسباب تمسخر و مايه تضييع عمر دولت نخواهد بود.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 27 مرداد 1395 | 9:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 به سوی نابودی جنگل ها !! 

 

در دو دهه اخیر بیش از ۱۴ هزار هکتار از جنگل های شمال در هر سال تخریب شده اند . سالانه بیش از ۱۰۰ هزار هکتار از جنگل های غرب کشور تخریب می شوند . طی ۳۰ سال گذشته ۶۰ میلیون هکتار از جنگل ها ی کشور تخریب شده است . مساحت کل جنگل های کشور اکنون ۱۲ میلیون و ۴۰۰هزار هکتار است . مساحت مراتع از سال ۵۷ تا ۷۴ از ۱۴ میلیون هکتار به ۳/۹ هکتار رسیده است .

معاون سازمان حفاظت محیط زیست گفت :روند تخریب منابع طبیعی به ویژه جنگل ها و مراتع امروزه در کشور بسیار نگران کننده و بحرانی است . امروزه منابع طبیعی کشور در آستانه سقوط و مرگ قطعی قرار دارد ! وسعت جنگل ها ی کشور از ۱۸ میلیون هکتار به ۴/۱۲ میلیون هکتار کاهش یافته است وتنها دو میلیون هکتار از جنگل ها ی شمال،جنگل واقعی است. امروز هر ارگان ،نهاد و دستگاهی که به زمین نیاز داشته باشد، از منابع طبیعی می گیرد !

طبق آمار رسمی ارائه شده از سوی حفاظت محیط زیست در تاریخ ۱۶/۳/۷۸به هیئت دولت ، هر ۵ سال یک میلیون هکتار جنگل از بین می رود . هر سال یک میلیون هکتار از مراتع نابود می شود . در سال ۱۴۱۰ (یعنی ۲۳ سال دیگر )جنگل های شمال از۹/۱ میلیون هکتار به صفر خواهد رسید !!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 26 مرداد 1395 | 12:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 آرزوی انتخابات آزاد! 

 

در تاریخ ایران نام مهندس مهدی بازرگان در راه آزادی، استقلال و حاکمیت مردم می درخشد. وی که نخست وزیر دولت موقت بود، همواره با مشکلات بسیاری که از جانب نیروهای تندرو انقلابی پیش پای دولت بوجود می آمد، دست و پنجه نرم می کرد و پس از اشغال سفارت امریکا در تهران از سمت خود کناره گیری کرد. در ادامه فعالیت های سیاسی به نمایندگی مردم تهران وارد اولین مجلس پس از انقلاب شد. وی همواره از تند روی، انحصارگری و تغییر اهداف انقلاب به عنوان آفات انقلاب نام می برد و در راه مبارزه با آن ها می کوشید. 

متن زیر بخشی ازسخرانی مهندس بازرگان در مجلس در حمایت از انتخابات آزاد است که در نهایت با مداخله برخی نمایندگان معلوم الحال قطع شده و با شعار مرگ بر بازرگان پایان می یابد.

 یاد مهندس بازرگان گرامی و روحش شاد باد.

 

(( اگر ما مجلس آزاد مستقلی نداشته باشیم که متعلق به تمام ملت باشد، دیر یا زود جمهوری اسلامی  مانند سلف خود مشروطیت سلطنتی با حفظ صورت و عنوان، تبدیل به نوعی استبداد و نظام طاغوتی متکی به استیلای خارجی خواهد شد. 

همیشه و در همه جای دنیا استبداد از روزی شروع شده است که یک شاه، یک خاندان، یک طبقه و حتی یک مکتب خواسته است، ولو با حسن نیت و قصد خدمت، خود را یگانه مالک، یگانه مسئول و یگانه مامور بر سایرین تصور و بر جامعه تحمیل نموده، وقعی به رضایت و رای مردم ندهد. در حالی که مجلس های شورای واقعی و آزادی های اجتماعی آخرین و بلکه یگانه سنگرهای استقلال کشورها و ضامن بقا و سعادت ملت ها هستند. 

شما نمایندگان محترم و کسانی که زمام امور فعلا در اختیارشان هست، دو راه در پیش دارید، یک ، اجرای انتخابات در شرایط و جو حاضر، دو ، انجام انتخابات واقعا آزاد و ملی بر طبق قانون اساسی. بدیهی است که در شرایط حاکم و محیطی که روزنامه ها و رسانه های گروهی ، راهپیمایی ها و اجتماعات، محاکم و منابر و نهاد ها حالت انحصاری و یک طرفه داشته ، مخالفین، معنرضین و غیر موافقین محروم از روزنامه، اجتماعات و سخنرانی های عمومی باشند و در صورت نامزد انتخابات شدن نگران از حملات و خطرات شدید خصوصا در شهرستان ها باشند ، با چنین احوال و مشکلات، هیچ انتخاباتی را هیچ آدم منطقی منصف انتخابات آزاد نخواهد گفت. بنابر این از پشت این تریبون اعلام می دارم که انتخابات خالی از آزادی و نظارت ملی و مجلس حاصل از آن فاقد کمترین اثر برای اهداف فوق(اهداف انقلاب) و عاری از اعتبار و ارزش از نظر قانونی، شرعی و حقوقی بوده .هر اکثریتی که آورده شود و هر ادعایی که از استقبال و تایید مردم بنمایند، مردود و باطل است. 

انتخابات واقعا آزاد این است که، اسما و رسما به دور از تبعیض و تظاهر و از هم اکنون که چند ماه به زمان انتخابات مانده است، اعلام اجرای آزادی گردیده، اجازه نطق، نوشتن و گرد امدن آن طور که قانون اساسی  و قانون مطبوعات مقرر داشته است، به مخالف و موافق داده شود، همه افراد ملت در اظهار عقیده و انتقاد و اعتراض و در انتخاب نمایندگان خود آزاد باشند و از تهمت و ....)) 

در این لحظه عده ای به شعارهای مرگ بر آمریکا و بازرگان می پردازند و سخنرانی قطع می شود.

 با کمی تفکر در این سخنرانی  و شرایط کنونی جامعه متوجه می شویم این مطالب برای چه کسانی سنگین تمام شد که به قطع سخنرانی پرداختند. کسانی که می خواستند نظر خود را با زور بر جامعه تحمیل کنند و ظرفیت شنیدن حرف مخالف و اعتراض را نداشتند و مملکت را به وضعیت کنونی سوق دادند.     

                       ( نقل از وبلاگ شخصی آقای آرش حمزه لو)


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 23 مرداد 1395 | 11:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 چه کسی مسئول قتل کودک بی گناه است ؟!!


۱-این سخن را از امیرالمومنین علی (ع) بخوانید :

 

امام علی (ع) در نامه ای به عثمان بن حنیف فرماندار بصره نوشت :

"ااقنع من نفسی بان یقال :هذا امیرالمومنین؟ ولا اشارکهم فی مکاره الدهر، او یکون اسوه لهم فی جشوبه العیش ؟! فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات . کالبهیمه المربوطه . همها علفه . او المرسله شغلها تقممها .تکترش من اعلافها . و تلهو عما یراد بها . او اترک سدی و اهمل عابثا . او اجر حبل الضلاله . او اعتسف طریق المتاهه !"                    

  " بخشی از نامه ۴۵ نهج البلاغه "

آیا به همین قناعت کنم که بگویند : این امیرالمومنین و رهبر مسلمین است ؟!اما در سختی ها با مردم همدردی نکنم و یا در تنگناهای زندگی، رهبر آن ها نباشم ؟   خدا مرا خلق نکرده که مانند حیوانی که در خانه برای چاق شدن می بندند، خود را به خوردن لذائذ سرگرم سازم و تمام غم من خوراکم باشد .

من مانند حیوانی آزاد در سبزه زار نیستم که کار من خوردن علف های پیش روی اوست تا شکم خود را پرکند و به این موضوع توجه نداشته باشد که چه انتظاری از او هست .

 من مانند آن حیوان نیستم که آزاد رهایم کنند و یا ولگرد باشم یا سرگردان و یا در مسیر انحراف گام بردارم !!

۲-هنگامی که به امام علی (ع) خبر رسید که سربازان متجاوز معاویه زینت یک دختر یهودی را (که در پناه حکومت اسلامی می زیسته ) به زور ربوده اند ،بر فراز منبر فریاد زد که هر مسلمانی این خبر را بشنود و از غصه دق کند و بمیرد عجب نیست !!

۳-...و حالا این خبر را بخوانید و بیندیشید که مسئول سرنوشت تلخ این مادر و دختر کیست ؟!

زن خیابانی و مثله کردن فرزند 5 روزه

 
 
۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۷
 

اعتماد: قضات ديوان عالي کشور حکم قصاص زني که فرزند 5 روزه اش را به قتل رسانده و مثله کرده بود، تاييد کردند.
 اين زن 28 ساله که سهيلا نام دارد، در يکي از مراکز بهزيستي فرزندش را به دنيا آورد و 5 روز بعد او را با چاقو به قتل رساند.
 سهيلا در اعترافاتش در شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران، اتهام قتل را پذيرفت و گفت: 

از 15سالگي بي خانمان شدم. پدرم که فوت شد، از خانه فرار کردم و ديگر برنگشتم. کسي هم دنبالم نيامد. پسري که من فريب عشقش را خورده بودم ،در تهران رهايم کرد. از فرط گرسنگي و بي سرپناهي به يک زن خياباني تبديل شدم. هر شب و هر روز در يک خانه مورد سوءاستفاده قرار مي گرفتم. چاره اي نداشتم جز اين که به خواسته هاي عده اي مرد هوسران تن دهم. آن ها مي دانستند که من بي کس و بي پناه هستم و از من سوءاستفاده مي کردند.


 وي ادامه داد؛ هيچ کس نمي فهمد من چه مي گويم، مگر آن هايي که سرماي دي ماه را چشيده و اين شب ها را در خيابان خوابيده باشند. بارها اتفاق افتاد که شب هاي يخبندان را در خيابان صبح کردم. من نمي خواستم به اين راه کشيده شوم، مي خواستم زندگي کنم، آرامش داشته باشم و مثل تمام زنان دنيا به همسر و فرزندانم عشق بورزم، اما نتوانستم و نشد. 

تا اين که يک سال و نيم پيش مردي معتاد مرا به خانه اش برد. من زندگي کردن با او را دوست نداشتم، اما مجبور بودم تحمل کنم. من از آن مرد باردار شدم و در حالي که حامله بودم ،مجبور شدم خانه او را ترک کنم. آن مرد مي خواست مرا هم معتاد کند. پس از ترک وي دوباره بي خانمان شدم و يک روز پليس مرا دستگير کرد و به بهزيستي تحويل داد. من بهزيستي را دوست نداشتم. همه مي دانند که آنجا هيچ کس راحت نيست، اما چون باردار بودم ،مجبور شدم شرايط را تحمل کنم.وقتي پسرم به دنيا آمد، او را در آغوش گرفتم. حس مادر بودن خيلي زيبا است و مانند هزاران مادر ديگر عاشق فرزندم شدم.


 وي ادامه داد؛ مي دانستم سرنوشت تلخي در انتظار فرزندم است. فرزند نامشروع يک زن خياباني بودن جرم ناکرده يي بود که پسرم از بدو به دنيا آمدن بايد با خود يدک مي کشيد و مسلماً سرنوشت خوبي در انتظارش نبود، به همين خاطر تصميم گرفتم او را بکشم.

من پسرم را دوست داشتم، ولي چاره يي جز قتل وي برايم وجود نداشت. من نمي خواستم او هم سرنوشتي همانند من داشته باشد. من تقاضاي بخشش ندارم ،چون بزرگ ترين لطف را به فرزندم کردم.


 از آنجا که پدر اين کودک 5 روزه هرگز شناسايي نشد، دادستان تهران به عنوان ولي دم قهري براي سهيلا تقاضاي قصاص کرد و با توجه به اين تقاضا و در حالي که پزشکي قانوني اعلام کرد سهيلا بيماري رواني ندارد، قضات شعبه 71 حکم بر قصاص اين زن صادر کردند. با اعتراض وکيل تسخيري سهيلا پرونده به ديوان عالي کشور رفت، اما قضات ديوان اعتراض را وارد ندانستند و ديروز حکم قصاص را تاييد کردند. به اين ترتيب پرونده سهيلا براي گذراندن آخرين مرحله قضايي به دفتر رئيس قوه قضائيه فرستاده شد!!

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 21 مرداد 1395 | 11:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
اعتماد ! اعتماد ! اعتماد ! ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------ یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز : ۱-قوت و غذای مردم ۲-امنیت مردم ۳-اعتماد مردم مخیر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم . زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همه چیزهای دیگر به دست می آید. اعتماد مردم کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !! ----------------------------------------- گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 10 مرداد 1395 | 10:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
« درستی راه » یا « بسیاری همراه »؟! ---------------------------------------------------- الکساندر سولژنیتسین، نویسنده روس و برنده جایزه نوبل ادبیات، شبانگاه یک‌شنبه سوم آگوست 2008 بر اثر نارسایی قلبی در ۸۹ سالگی در مسکو درگذشت . این نویسنده نقشی بسزا در ادبیات و تاريخ روسيه بازی کرد و جهان از طریق نوشته‌های او از جنایات استالین و وجود اردوگاه‌های کار اجباری در زمان شوروی سابق آگاه شد . سولژنيتسن در سال ۱۹۷۰ جايزه نوبل ادبيات را به دست آورد، اما از شوروی سابق تبعيد شد. او پس از بیست سال زندگی در خارج از زادگاهش، سرانجام در سال ۱۹۹۴ به روسيه بازگشت. " الکساندرسولژنیتسین " روزگاری یک تنه در برابر بزرگ ترین ابرقدرت دنیا - پس از آمریکا - ایستاد و جنایات استالین و خفقان حاکم بر جامعه شوروی سابق را افشا کرد . گر چه در آن زمان او را از رادگاه خود تبعید کردند . اما از آن جایی که مایه ای از آزادگی و حقانیت در انگیزه او بود، امروزه همه جهانیان او را پیروز این میدان نابرابر می دانند . بنابراین هرکس راه و منطق خود را حق و درست می داند، نباید از کمی باورمندان به مکتب خود بیمناک باشد ! در مکاتب فکری و فرهنگی آن چه مهم است « درستی راه » است ،نه « بسیاری همراه »!
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 3 مرداد 1395 | 12:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
ذهن شمادنیای شماراتغییر می دهد --------------------------------------------- انيشتين مي‌گفت: " آنچه در مغزتان مي‌گذرد، جهانتان را مي‌آفريند." استفان کاوي (از سرشناس‌ترين چهره‌هاي علم موفقيت) احتمالا با الهام از همين حرف انيشتين است که مي‌گويد: "اگر مي‌خواهيد در زندگي و روابط شخصي‌تان تغييرات جزيي به وجود آوريد، به گرايش‌ها و رفتارتان توجه کنيد؛ اما اگر دلتان مي‌خواهد قدم‌هاي کوانتومي برداريد و تغييرات اساسي در زندگي‌تان ايجاد کنيد، بايد نگرش‌ها و برداشت‌هايتان را عوض کنيد." او حرف‌هايش را با يک مثال خوب و واقعي، ملموس‌تر مي‌کند. صبح يک روز تعطيل در نيويورک سوار اتوبوس شدم. تقريبا يک سوم اتوبوس پر شده بود. بيشتر مردم آرام نشسته بودند يا سرشان به چيزي گرم بود و در مجموع فضايي سرشار از آرامش و سکوتي دلپذير برقرار بود. تا اين که مرد ميان سالي با بچه‌هايش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضاي اتوبوس تغيير کرد. بچه‌هايش داد و بيداد راه انداختند و مدام به طرف همديگر چيز پرتاب مي‌کردند. يکي از بچه‌ها با صداي بلند گريه مي‌کرد و يکي ديگر روزنامه را از دست اين و آن مي‌کشيد و خلاصه اعصاب همه مان توي اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقيقا در صندلي جلويي من نشسته بود، اصلا به روي خودش نمي‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبريز شد و زبان به اعتراض باز کردم که: آقاي محترم! بچه‌هايتان واقعا دارند همه را آزار مي‌دهند. شما نمي‌خواهيد جلويشان را بگيريد؟ مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقي دارد مي‌افتد، کمي خودش را روي صندلي جابه‌جا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعا متاسفم. راستش ما داريم از بيمارستاني برمي‌گرديم که همسرم، مادر همين بچه‌ها نيم ساعت پيش در آن جا مرده است. من واقعا گيجم و نمي‌دانم بايد به اين بچه‌ها چه بگويم. نمي‌دانم که خودم بايد چه کار کنم و ... و بغضش ترکيد و اشکش سرازير شد." استفان کاوي بلافاصله پس از نقل اين خاطره مي پرسد: صادقانه بگوييد! آيا اکنون اين وضعيت را به طور متفاوتي نمي‌بينيد؟ چرا اين طور است؟ آيا دليلي به جز اين دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ و خودش ادامه مي‌دهد که: راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعا مرا ببخشيد. نمي‌دانستم. آيا کمکي از دست من ساخته است؟ و.... اگرچه تا همين چند لحظه پيش ناراحت بودم که اين مرد چطور مي‌تواند تا اين اندازه بي‌ملاحظه باشد، اما ناگهان با تغيير نگرشم همه چيز عوض شد و من از صميم قلب مي‌خواستم که هر کمکي از دستم ساخته است، انجام بدهم. "حقيقت اين است که به محض تغيير برداشت، همه چيز ناگهان عوض مي‌شود. کليد يا راه حل هر مساله‌اي اين است که به شيشه‌هاي عينکي که به چشم داريم بنگريم؛ شايد هر از گاه لازم باشد که رنگ آن‌ها را عوض کنيم و در واقع برداشت يا نقش خودمان را تغيير بدهيم تا بتوانيم هر وضعيتي را از ديدگاه تازه‌اي ببينيم و تفسير کنيم." آنچه اهميت دارد خود واقعه نيست، بلکه تعبير و تفسير ما از آن است که به آن معنا و مفهوم مي‌دهد. دکتر کاوي با اين صحبتش آدم را به ياد بيت زيباي مولانا مي اندازد که : پيش چشم‌ات داشتي شيشه‌ي کبود لاجرم عالم کبودت مي‌نمود
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 31 تير 1395 | 11:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تکبر سواره و ذلت پیاده ! ------------------------------------- خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ هُوَ رَاکِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ فَقَالَ أَلَکُمْ حَاجَةٌ فَقَالُوا لَا وَ لَکِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِيَ مَعَکَ فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْيَ الْمَاشِي مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِي. در سيره حضرت علي (ع) مي خوانيم : روزي براي رفتن نزد اصحاب خود سوار بر مرکب شد و حرکت کرد . در بين راه، عده اي از ياران در پي وي، به راه افتادند. حضرت متوجه آنان شد و فرمود: حاجتي داريد؟ عرض کردند : نه، اي اميرمومنان، بلکه دوست داريم که همراه شما باشيم. حضرت فرمود : « انصرفوا فإنّ مشي الماشي مع الراکب مفسده للراکب و مذله للماشي » پي کار خود رويد، چه اگر پياده اي همراه سواره رود، اسباب تکبر سواره و ذلت پياده مي گردد.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 27 تير 1395 | 10:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
برابری همه شهروندان در برابر قانون ------------------------------------------- مردم همه چون دندانه های شانه برابرند. "پيامبر اكرم(ص)" " برابری همه مردم در برابر قانون " حرف قشنگی است و در عرصه بحث و گفتگو کمتر خردمندی با آن مخالفت می کند ، اما وجود يك جمله قشنگ و مقبول و معقول در لا به لاي كتاب ها يا حتي در متن فانون اساسي ج. ا. ا. به تنهايي دردي از دردهاي جامعه را درمان نمي كند . مردم از شنيدن حرف هاي قشنگ - بدون عمل - خسته شده اند . مردم دوست دارند عمل به اين نكات تحول آفرين را در عرصه اجتماع ببينند و شيريني آن را احساس كنند. قائل شدن امتیازات ویژه برای برخی از مقامات و رانت خواری های وسیع بعضی از وابستگان به قدرت ، حلاوت اصل برابري مردم را در كام مردم حق طلب تلخ مي كند. تبلور عمل به اين حقيقت مطلوب را در يك كشور اروپايي ببينيد و بخوانيد: --------------------------------------------- مصونیت قضایی برلوسکونی لغو شد --------------------------------------------- چندی پیش در خبرها خواندید که دادگاه عالی ایتالیا قانونی را که به سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر این کشور، در طول مدت نخست وزیری اش مصونیت از تعقیب کیفری می داد، لغو کرده است. با این تصمیم دادگاه عالی، این امکان به وجود می آید که آقای برلوسکونی ۷۳ ساله دست کم برای سه پرونده، که در یکی از آن ها با اتهام فساد مالی روبه روست، به دادگاه احضار شود. قضات این دادگاه مي گفتند: مصونیت آقای برلوسکونی، اصل برابری همه شهروندان در برابر قانون را نقض می کند. --------------------------------------- «گاه گویه های مطهر»: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 18 تير 1395 | 8:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
بن بست!! ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- پس از مدت ها تعقيب و گريز مجرم و پليس، سرانجام مجرم به سر كوچه اي رسيد. مجرم پيش خود گفت: «خدا كند بن بست نباشد.» اين را گفت و به سوي انتهاي كوچه شروع به دويدن كرد. پليس نيز پيش خود گفت: «خدا كند بن بست باشد.» با اين اميد به دنبال مجرم دويد. در انتهاي كوچه، كوچه اي ديگر به سمت چپ گشوده بود. مجرم با همان اميد «بن بست نبودن» و پليس نيز با اميد «بن بست بودن» هر دو به دويدن ادامه دادند. در سر پيچ نهم مجرم با همين اميد باز شروع به دويدن كرد؛ اما وقتي به انتهاي كوچه رسيد، با تعجب ديد كوچه بن بست است. ناگزير خود را براي تسليم آماده كرد. ولي هرچه منتظر شد. خبري از پليس نشد. زيرا پليس در ابتداي پيچ نهم نوميد شده و باز گشته بود!! در هر كشاكش پيروزي نهايي از آن حريفي است كه يك لحظه بيشتر مقاومت كند. ---------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 15 تير 1395 | 10:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
بد ترین نوع بی سوادی!! ---------------------------------------------- بد ترین نوع بی سوادی، بی سوادی اجتماعی و سیاسی است: شادروان حبیب یغمائی تعریف می کرد: در دوره رضاشاه که عزا داری، سینه زنی، و قمه زنی ممنوع شده بود، یک روز ملک الشعرای بهار به شوکت الملک ( امیر بیرجند ) گفته بود: سپاس خدای را که در این دیار هم برق دارید، هم آب، هم مدرسه، هم سالن نمایش، همه چیز دارید،این که بعضی ها هنوز شکایت می کنند! دیگر چه می خواهند؟ شوکت الملک گفته بود: این ها برق نمی خواهند!این ها محرم می خواهند.!؟ این ها مدرسه نمی خواهند،روضه خوانی می خواهند. کربلا را به این ها بدهید، همه چیز داده اید!!... حبیب یغمائی متعلق به کوره دهی بود به نام " خور " و خیلی به آنجا عشق می ورزید. در آنجا درمانگاه و کتابخانه و مدرسه ای ساخت و برای آبادانی آنجا جلوی هرکس و ناکسی ریش به خاک مالید و زانو زد... مهم تر آن که کتابخانه ای درست کرد و همه کتاب های خطی اش را که در طول عمر با خون دل جمع آوری کرده بود، به آنجا منتقل کرد و وصیت کرد بعد از مرگش او را آنجا دفن کنند... می دانید مردم قدر شناس(!!!) خور با جنازه اش چه کردند؟؟ وقتی پیکر نحیف و رنج کشیده اش را با کاروانی متشکل از شاگردانش، دکتر اسلامی، دکتر باستانی پاریزی، دکتر زرین کوب، سعیدی سیرجانی و دیگر چهره های نامدار وطن ما به روستای خور رسید، همان کودکانی که در مدرسه " یغمائی " درس خوانده و یا می خواندند، و همان مردمانی که در درمانگاهش درد های خود و عزیزانشان را درمان کرده بودند ، چه که نکردند ( !!!). به فتوای آخوندک ابله همان روستا، دامنشان را پر از سنگ ریزه کردند تا جنازه این خدمتگزار صدیق به فرهنگ ایران را سنگباران کنند!! دردناک تر آن که پس از دفن جنازه فرزندانش دو سه روزی در مقبره اش کشیک دادند؛ مبادا پیکرش را از زیر خاک بیرون بیاورند و به لاشخورها بدهند..؟!؟؟؟!! با تاثر فراوان باید اذعان کرد که میهن ما از این ناسپاسی ها و قدر نشناسی ها بسیار دارد که خود عاملی است بسیار مهم در عقب مانگی ما از کاروان تمدن... کسانی که نمی دانند، تصور می کنند می دانند.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 11 تير 1395 | 9:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
اصلاحات ، مبانی ، معانی و تعاریف --------------------------------------------- درباره " اصلاحات " تعاریف زیادی از سوی صاحب نظران و اندیشمندان گوناگون مطرح شده است .اصلاحات از آن گونه مفاهیمی است که در تعریف آن اختلاف نظرهای زیادی دیده می شود . البته هر کس حق دارد هرگونه تعریف یا باور از هر پدیده از جمله اصلاحات داشته باشد . نظر هر کس در جای خود محترم است . در باور بسیاری از شهروندان ایرانی آقای سید محمد خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات شناخته می شود . گرچه خود ایشان چنین داعیه ای ندارند . امروز می خواهیم تعریف و مفهوم اصلاحات را در آیینه نگاه ایشان به تماشا بنشینیم . مفهوم اصلاحات محورهاي تعريف شده از اصلاحات توسطسيد محمد خاتميدر نشست هاي مربوط به " تبيين مباني اصلاحات" : 1- يكي از اصول مهم اصلاح طلبي احترام به باز بودن فضاي بحث و نظر و بي هزينه بودن اظهار نظر كردن و آزادي بيان و فكر است. 2- در جريان بحث و گفت و گو است كه مي توان تكميل شد و بهبود و اصلاح پيدا كرد. 3- رسالت اصلاحات در نظر عبارت است از بازسازي ذهن اجتماعي و تاريخي جامعه به گونه اي كه مردم به عنوان "ملت" بتوانند خود را باز يابند و قادر باشند كه در عرصه حيات سرزميني ، منطقه اي و جهاني به طور فعال حضور داشته باشند. 4- درك مقتضيات و تلاش براي رهايي جامعه از غفلت زدگي تاريخي و غفلت زدگي معاصر ، كار بزرگي است كه اصلاحات انجام مي دهد. 5- اصلاحات حركتي در جهت درمان دردهاي مزمن و كهنه جامعه از يك سو و دردهاي جديد و تازه آن از سوي ديگر است. سه درد شاخص و قابل لمس ما درد استبداد، درد استعمار و وابستگي و سلطه بيگانه بر سرشت و سرنوشت كشور و منطقه و درد عقب ماندگي است . آنچه معتقدم كه جدي است و اگر حل شود بسياري از مسائل ديگر حل مي شود، اين است كه به جاي استبداد، آزادي و به جاي وابستگي ، استقلال و به جاي عقب ماندگي ، پيشرفت قرار گيرد و نيز در همه مراحل ، عدالت در جامعه برقرار شود. 6- اين كه ما مهندسي اجتماعي كنيم از نظر علمي غلط است . البته هدايت جامعه از سوي مربيان صالح، امر ديگري است. 7- اصلاحاتي كه ما مي گوييم اين است كه اگر مردم سالاري، جامعه مدني و پيشرفت و توسعه مي خواهيم، راه اين ها از طريق دين است. 8- من" انقلاب" اسلامي را بزرگ ترين فراز "اصلاحات" 150سال گذشته در ايران مي دانم. 9- در دنياي امروز، دوري اخلاق از سياست فاجعه بار بوده است. 10- مردم سالاري يك تقدير الهي و فرمان تاريخي براي جامعه ماست كه براي ملت در اين برهه خاص تاريخ صادر شده است و برآمده از وجدان بيدار و آگاه جامعه است و نيز مقتضاي روح زمانه ماست. 11- وقتي از عدالت و اخلاق صحبت مي كنم، نمي خواهم به بيان كلي اين مطلب اكتفا كنم ، بلكه مي گويم اگر اين دو مورد مهم هستند، بايد در قوانين آن نظام نيز تجلي داشته باشد. 12- ليبرال دموكراسي هاي كنوني، همزمان، همراه و مستلزم ايجاد نظام سلطه بين المللي شده است. در اينجاست كه دين مي تواند چاره ساز باشد. *** (منبع: ضميمه هفتگي شماره 3 روزنامه اعتماد ملي، 28/11/87)
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 30 خرداد 1395 | 7:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تکبر سواره و ذلت پیاده ! -------------------------------------------- خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ هُوَ رَاکِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ فَقَالَ أَلَکُمْ حَاجَةٌ فَقَالُوا لَا وَ لَکِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِيَ مَعَکَ فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْيَ الْمَاشِي مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِي. در سيره حضرت علي (ع) مي خوانيم : روزي براي رفتن نزد اصحاب خود سوار بر مرکب شد و حرکت کرد . در بين راه، عده اي از ياران در پي وي، به راه افتادند. حضرت متوجه آنان شد و فرمود: حاجتي داريد؟ عرض کردند : نه اي اميرمومنان، بلکه دوست داريم که همراه شما باشيم. حضرت فرمود : « انصرفوا فإنّ مشي الماشي مع الراکب مفسده للراکب و مذله للماشي » پي کار خود رويد، چه اگر پياده اي همراه سواره رود، اسباب تکبر سواره و ذلت پياده مي گردد.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 27 خرداد 1395 | 3:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
نظریات آیت الله بروجردی درباره حکومت روحانیون --------------------------------------------------------- تفکر آیت الله بروجردی در باب دین چنان هوشمندانه بود که نمی پسندیدند کوچک ترین گردی بر دامان دین نشیند. صادق طباطبایی در کتاب خاطرات خود این گونه بیان می کند : "در یکی از روزهای بهار سال ۳۱ که نوجوانی ۹ ساله بودم ،گروهی از طلبه های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند.... نواب صفوی و یارانش قصد دیدار با آیت الله بروجردی را داشتند که ظاهرا ایشان آن ها را نپذیرفته بودند. از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیت الله بروجردی علت این رفتار را از ایشان پرسیده بودند که چرا این افراد را به حضور نپذیرفتید ؟ایشان در جواب می گویند : "این آقایان می خواهند شاه را بردارند و امثال شما (روحانیان )را جایگزین او کنند. شخصی که ظاهرا مرحوم آیت الله کبیر از علمای بزرگ و از فقهای برجسته بوده است، می پرسد : مگر چه اشکالی دارد؟ آیت الله بروجردی پاسخ می دهد که : بزرگ ترین اشکال آن است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می افتد . با این اسلحه می شود مقابله کرد ، ولی اگر شما به جای او نشستید ،اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می اندازید .با این اسلحه نمی توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می شود". آیت الله بروجردی این چنین از پایمال شدن ایمان مردم می هراسید. ---------------------------------------------------------------- منبع: نگارستان / سید هادی طباطبایی لینک قبلی این مطلب در مدارا: http://modara.blogfa.com/8712.aspx
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 12 خرداد 1395 | 8:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
« واپس » یا « دلواپس »؟! گفت : آیا دلوایسان دغدغه منافع شخصی خود را دارند،یا منافع جامعه و کشور را؟! گفتم: چه عرض کنم؟ خودشان می گویند دلوایس آینده کشورند؟ گفت : آیا اینان با عدد،رقم،منطق،حساب و کتاب هم آشنایی دارند؟ یا فقط اهل شعاردادن و بوق سالاری اند؟ گفتم: من معمولا کمتر از اینان استدلال و منطق و ارقام و آمار دیدم؛بلکه بیشتر با شعارهای احساسی برخورد می کنند! اما من بر این باورم که اگر ما گزاره ای یا داعیه ای را می خواهیم مطرح کنیم ،حتما باید مبتنی بر استدلال و اعداد وارقام باشد. گفت : اتفاقا من اعدادی از مقایسه هزینه هایی قبل و بعد از تحریم ها را بیان کنم تا هر منصف اهل منطق و استدلال بتواند وجدان خود را حاکم کند و با استنتاج از آن حقیقت مطلب را دریابد. گفتم : سراپا گوشم برای شنیدن. گفت: فقط یک نمونه آماری نقل می کنم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! ما قبل از تحریم ها برای اجرای ده فاز برداشت از منابع گازی مشترک ایران و قطر از فاز یک تا 10،جمعا حدود 13 میلیارد دلار هزینه کرده ایم. در حالی که اجرای ده فاز بعدی حدودا 51 میلیارد دلار برای ما هزینه در بر داشته است! یعنی ما از رهگذر تحریم ها تقریبا 4 برابر بیشتر از جیب این ملت مظلوم ناگزیر هزینه کرده ایم! مسئول تحمیل این خسارت های ده ها میلیارد دلاری به ملت کیست؟! آیا وجدانی هست که متاثر شود؟! آیا اینان از کاروان فرهنگ وتمدن « واپس » مانده اند یا « دلواپس »؟!! فاعتبروا یا اولی الابصار!
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395 | 11:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
روز معلم روزی که معلمان دولت را ساقط کردند!! -------------------------------------------- ۱۲ اردیبهشت هر سال به عنوان روز معلم جشن گرفته میشود. مناسبت این روز، علاوه بر شهادت استاد مرتضی مطهری، استاد الهیات دانشگاه تهران در سال ۵۹ سالروز شهادت استاد دکتر ابوالحسن خانعلی نیز هست. تاریخچه روز معلم به اردیبهشت سال ۴۰ برمیگردد. در این سال در چنین روزی، دکتر خانعلی در جریان اعتصاب و تجمع معلمان در مقابل مجلس کشته شد. ابوالحسن خانعلی هنگام مرگ ۲۹ سال داشت. وی فارغ‌التحصیل رشته معقول از دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران بود. در سال ۳۵ در وزارت فرهنگ با سمت دبیری دبیرستان استخدام شد. در دبیرستان جامی‎، فقه و عربی تدریس می‌کرد. همزمان با تدریس، در دوره دکترای معقول و منقول مشغول به تحصیل بود. به روزنامه‌های آن دوره مراجعه می‌کنیم. مروری کوتاه و گذرا به رویدادهای اردیبهشت سال ۴۰ و سیر حوادث آن سال و اعتصاب معلمان میتواند بسیار آموزنده باشد. در زمستان سال ۳۹ انتخابات ریاست جمهوری در امریکا برگزار شد. جان.اف.کندی به عنوان رئیس‌جمهور امریکا از حزب دموکرات پیروز شد. کندی اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشورهای جهان سوم را تجویز می‌کرد و معتقد بود که این اصلاحات مانع پیشروی کمونیست‌ها خواهد شد. نیروهای سیاسی مخالف شاه به خصوص احزاب جبهه ملی در انتظار باز شدن فضای سیاسی و شروع مجدد فعالیت‌های خود بودند. در ۱۸ بهمن ۳۹ باشگاه مهرگان که در واقع تشکلی صنفی برای معلمان بود، این باشگاه قطعنامهای درمورد افزایش حقوق معلمان تصویب کرد. در روزهای بعد تا اردیبهشت ۴۰ معلمان سراسر کشور با امضای طومارهایی پشتیبانی خود را از این طرح اعلام میکردند . در مقالهای که در اسفند ۳۹ در روزنامه کیهان به چاپ رسیده چنین نوشته شده است: ـ " معلمین میگویند حقوق یک دبیر سابقهدار لیسانسه کمتر از حقوق یک مستخدم جزء در سازمان برنامه یا شرکت ملی نفت است و ما خودمان مکرر نوشتیم که حقوق یک معلم کمتر از حقوق یک راننده دولتی و به مراتب کمتر از یک راننده تاکسی است." ـ " ... یک لیسانسه در وزارت فرهنگ ماهی ۴۰۰ تومان میگیرد ولی لیسانسه دیگر با همان تحصیلات و پایه معلومات در یک سازمان دولتی دیگر ۲۵۰۰ تومان دریافت میکند..."هستند کسانی که "... بعد از ۸ سال خدمت ۲۷۳ تومان حقوق میگیرند.. در حالی که در همین زمان پرتقال دانهای سه ونیم تا ۱۲ریال، موز دانه ای ۴ تا هفت و نیم ریال، گندم کیلویی ۲۰۵ تا ۲۲۰ ریال، شکر روسی هر کیلو ۲۰ ریال، قند کله ورامین ۲۱ ریال. ... در کیهان۲۳ اسفند ۳۹ درخبری چنین آمده است: " بنا به تصویب هیات دولت حقوق معلمین ترمیم شد. حقوق کلیه معلمینی که کمتر از ۶۰۰ تومان میگیرند به ۶۰۰ تومان میرسد. "محل تامین بخشی از این اضافه حقوق معلمین این گونه انتخاب شد: ـ کیهان ۲۵ اسفند۳۹:" از سال آینده دبیرستانهای دولتی شهریه میگیرند. کلیه دبستانها به شهرداریها واگذار میشود و هزینه آن را شهرداریهای هر محل تامین خواهند کرد. ـ کیهان ۲۷ اسفند ۳۹:" درسال آینده از دانش آموزان ۱۰۰ تا۴۰۰ ریال شهریه گرفته می شود." در روزهای آغازین اردیبهشت ماه، طومارهای معلمان در حمایت از طرح باشگاه مهرگان بیشتر و بیشتر میشود. از جمله میتوان طومار کلیه آموزگاران مشهد، دامغان، رشت، کرند، بابل، مراغه، برازجان، گرمسار، شهسوار، نیریزو... را در کیهان دوم و چهارم اردیبهشت مطالعه کرد. روز ۱۲ اردیبهشت با اعلام اعتصاب، کلیه مدارس تهران تعطیل شد. معلمان از اوایل صبح دسته دسته به میدان بهارستان آمده و جلوی مجلس جمع شدند.جمعیت هر لحظه افزوده میشد. اطلاعات حوادث این روز را این گونه گزارش کرده است: ـ "ساعت ۵/۸ معلمین به میدان بهارستان رسیدند و چون جلوی خیابان اکباتان قبلا توسط ماموران انتظامی بسته شد، در خیابان شاهآباد و اول بهارستان بر روی زمین نشستند. ماموران از ماشین آب پاش برای متفرق کردن استفاده کردند. معلمان علیرغم این که خیس شده بودند از جای خود بلند نمیشدند. ... پس از مدتی اولین برخورد صورت گرفت. عده ای به طرف ماشینها رفتند تا سر لولههای آب را به سمت دیگر بازگردانند...." ـ "...قرار بود که هیأتی از معلمان با رئیس مجلس ملاقات کنند. اما سیر حوادث به گونه دیگری رقم خورد.معلمان فریاد می‌زدند و شعار می‌دادند. مأموران پلیس تیر هوایی شلیک می‌کردند و با باتوم معلمان را می‌زدند. صدای تیراندازی و شعارهای معلمان در صحن علنی مجلس شنیده می‌شد. مجلس در حال بررسی لایحه اشل حقوق معلمان بود که یکی از نمایندگان مخالف از جای خود برخاست و خطاب به رئیس مجلس گفت: در بیرون معلمان را می‌کشند و ما اینجا لایحه حقوق معلمان را بررسی می‌کنیم. جلسه متشنج شد..." پس از مدتی، معلمان با پیکر خونین سه معلم روبه رو شدند. دو نفر توسط چاقو زخمی شده بودند و یک نفر از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود .سرگرد شهرستانی، رییس کلانتری با اسلحه کمری خود به سر دکتر خانعلی شلیک کرده بود. پیکر دکتر خانعلی بر روی دست معلمان با شعار" کشتند یک معلم را" به بیمارستان بازرگانان منتقل شد. و متاسفانه اقدامات پزشکان موثر واقع نشد و دکتر خانعلی کشته شد. موج اعتراضات و انزجار از این حادثه سراسر کشور را فرا گرفت. مدارس تعطیل شد. تشییع جنازه باشکوهی برای وی برگزار شد: ـ " جسد دکتر خانعلی از بیمارستان بازرگانان به مسجدی در خیابان اسکندری منتقل شد. روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت، هزاران معلم در خیابان اسکندری تجمع کردند. تابوت معلم شهید بر دوش معلمان از مسیر خیابان شاه (جمهوری) به سمت میدان بهارستان توسط هزاران معلم و دانشجو و قشرهای دیگر مردم تشییع شد. معلمان اشک می‌ریختند و با فریاد خواستار استعفای شریف امامی و محاکمه قاتل دیوصفت معلم دانشمند بودند. گزارش این راهپیمایی و اعتصاب نامحدود معلمان در مطبوعات منعکس شد. مردم به هیجان آمدند، احزاب سیاسی، گروه‌های صنفی و سندیکاهای کارگری با صدور اطلاعیه حمایت خود را از معلمان اعلام کردند. تهران بعد از کودتای ۲۸ مرداد چنین راهپیمایی باشکوهی ندیده بود. جمعیت سوگوار تابوت را در میدان بهارستان بر زمین گذاشتند. ساعتی بعد پیکر بی‌جان خانعلی با آمبولانس به گورستان ابن‌بابویه در شهرری منتقل و به خاک سپرده شد. روزهای بعد ده‌ها مجلس یادبود در مساجد تهران و شهرستان‌ها به یاد وی برگزار شد. خواستههای معلمان دیگر تنها اضافه حقوق نبود. آنان خواستار برکناری دولت، تعقیب قاتل دکتر خانعلی، وعذرخواهی از معلمان بودند. ▪ در کیهان ۱۴ اردیبهشت در مقالهای با عنوان" معلمند نه اخلالگر" چنین آمده است: ـ " در مملکتی که روغن یک من ۶۰ تومان، گوشت سی یا سی و سهتومان است، چگونه یک عایله میتواند با ماهی ۲۰۰ تومان زندگی کند. آن هم خانوادهای که فهم دارد. شعور دارد و وضع دیگران را میبیند..." در ادامه در خصوص تفاوت حقوق معلمان با مدیران رده بالا چنین مینویسد: ـ " میگویند بیش از ده هزار وسیصد تومان نمیگیریم. البته این منهای ماشین، شوفر و مزایای دیگر است... با این همه تبعیض البته صدا درمیآید، اعتصاب میشود، بچههای مردم در خیابانها ولو میشوند. امتحانات متوقف میشود. .طبقهای که روح ملت و مملکت در دست اوست باید راضی شود. باید محترم باشد و بیش از همه باید خون او محترم باشد. کسانی که روی مغز معلم تیر خالی کرده اند، باید پیدا شوند...مامور دولت باید بین طبقه معلم و دزد و راهزن فرق بگذارد..." تظاهرات معلمان و کشته شدن دکتر خانعلی فضای سیاسی ایران را از رکود خارج کرد. شاه که بار دیگر پایه‌های تخت خود را لرزان می‌دید، دست به دامن علی امینی سیاستمدار استخوان‌دار و قدیمی شد که شخصیتی اصلاح‌طلب و در عین حال ضدکمونیست بود. ـ روز ۱۵ اردیبهشت ماه: شریف‌امامی در حالی که برخی نمایندگان مجلس در صدد استیضاح او بودند ، به حالت قهر مجلس را ترک کرد و بعد از ظهر همان روز استعفانامه خود را به دربار فرستاد. شاه با استعفای او موافقت کرد و فردای آن روز علی امینی را مأمور تشکیل کابینه کرد. ـ ۱۶ اردیبهشت: امینی نخست وزیر شد. در مدت ۱۱ روز اعتصاب معلمان فضای بسته جامعه به سرعت متحول شد و دوره‌ جدیدی از حیات سیاسی ایرانیان آغاز گردید. معلمان به عنوان یک قشر مرجع و مورد اعتماد جامعه در کانون اعتراضات سیاسی ملت قرار گرفتند. در اجتماع بزرگ معلمان در ۱۸ اردیبهشت ماه، معلمان با صدور قطعنامه‌ای روز ۱۲ اردیبهشت ماه را به یادبود اعتصاب موفقیت‌آمیز معلمان و شهادت معلم دانشمند مرحوم دکتر خانعلی روز معلم اعلام کردند و مقرر شد که در این روز همه ساله کلیه مدارس و مؤسسات فرهنگی در سراسر کشور تعطیل شوند و مراسم خاصی توسط معلمان اجرا شود. باشگاه مهرگان از چنان اعتباری برخوردار شد که علی امینی روز ۱۹ اردیبهشت در جمع معلمان اعتصابی حاضر شد و خواستار پایان اعتصاب شد. ۱۹ اردیبهشت روزنامه اطلاعات از قول امینی چنین نوشت: ـ " وضع کشور اسفناک است. اگر همه چیز را بگویم تولید وحشت و اضطراب میکند. قول شرف میدهم که برای ترمیم حقوق معلمین اقدام کنم. ولی به من مهلت و فرصت دهید. با افزایش حقوق مخالف نیستم ولی اگر بدون مطالعه اقدام شود، دور تسلسل به جایی دیگر میرسد که سقوط حتمی است..." علی امینی به دلجویی از معلمان پرداخت، سرگرد ناصر شهرستانی از کار برکنار و پرونده او را برای رسیدگی به دادگاه فرستاد و باب گفت‌وگو با باشگاه مهرگان گشوده شد. محمد درخشش پذیرش هر پیشنهادی را موکول به طرح و تصویب در مجمع عمومی معلمان کرد و مجمع عمومی معلمان، هزاران معلمی بودند که هر روز در باشگاه و بیرون باشگاه اجتماع می‌کردند. روز ۱۹ اردیبهشت برای معلمان روزی فراموشنشدنی بود. معلمان یکصدا با پیشنهاد نخست‌وزیر مخالفت کردند و خواستار تصویب طرح باشگاه مهرگان برای ترمیم حقوق معلمان شدند و اعلام کردند که هیچ کس را به جز محمد درخشش به عنوان وزیر فرهنگ قبول نمی‌کنند. امینی چاره‌ای جز قبول پیشنهادهای معلمان نداشت. به این ترتیب روز بعد جدول حقوقی جدید معلمان به تصویب هیأت دولت رسید . ▪ کیهان چنین نوشت: ـ " حقوق معلمین برابر حقوق مهندسین شد. به احتمال زیاد اعتصاب معلمین پایان مییابد و مدارس تا هفته آینده باز میشود. " حداقل حقوق کمک آموزگاران و آموزگاران ۵۰۰ و دبیران ۶۰۰ تومان و حداکثر حقوق از ۱۰۵۰ تومان تا ۲۲۲۰ تومان برای دبیران اعلام شد. و روز ۲۳ اردیبهشت معلمان به اعتصاب طولانی خود پایان دادند.معلمان در اطلاعیهای پایان اعتصاب خود را اعلام کردند: ـ "همکاران گرامی، دبیران، آموزگاران و فرهنگیان ایران ! شما در مبارزه خود برای تامین حقوق صنفی خود پیروز شدید. اکنون نوبت کار و کوشش صمیمانه در راه سعادت دانش آموزان فرا رسیده است... درود بر روان جاویدان برادر شهید و ناکام ما دکتر خانعلی که با خون خود افتخار جاودانی برای طبقه معلم و جنبش آزادی برای ملت ایران تامین کرد. درود بر ملت حقشناس و دلاور که مربیان و فرزندان خود را در تنگنای حوادث تنها نگذاشت. درود بر دانشجویان عزیز که به احترام علم و به خاطر حق و عدالت به یاری مربیان سابق خود شتافتند . درود بر دانشآموزان حقشناس و مهربان که با پشتیبانی معصومانه خویش پیوند دیرین و جاودانی میان معلم و شاگرد را استوار ساختند..." ▪ اطلاعات ۲۳ اردیبهشت اولین روز آغاز به کار مدارس را چنین توصیف کرد: ـ " معلم و شاگرد در آغوش هم اشک ریختند. خانمها با لباس سیاه و آقایان با کراوات سیاه سرکلاسها حاضر شدند. درتمام مدارس به احترام شهادت دکتر خانعلی یک دقیقه سکوت شد. امروز شاگردان معلمین خود را گلباران کردند. ... امروز کلیه معلمین در کلاسها برای شاگردان خود اعلام کردند که حاضرند یک یا دو ساعت بعدا از ظهر اضافه بر وقت تدریس کنند تا جبران این مدت که تعطیل بوده است بشود. ـ ۲۶ اردیبهشت: درخشش وزیر فرهنگ شد. ـ ۲۸ اردیبهشت: نام دبیرستان جامی به نام دبیرستان دکتر خانعلی تغییر کرد. در روزهای بعد سخنرانیها و مصاحبههای آقای درخشش وزیر فرهنگ در روزنامهها به چاپ میرسد. .ایشان دیگر به سیاستمداری مطرح تبدیل شده بود.اما خبری از دستگیری سرگرد شهرستانی، قاتل دکتر خانعلی نیست. به نظر میرسد دولت با مسلط شدن بر اوضاع، پس از پایان یافتن اعتصاب معلمان در حال سروسامان دادن قوای خود است. ▪ در خبر کوتاهی در کیهان ۲۲ تیر ماه چنین آمده است: ـ " صبح امروز گروهی از معلمین که به قصد دیدن آقای درخشش رفته بودند به تالار کیهان آمدند. آن ها موفق به دیدار وی نشده بودند. آن ها میگفتند: " ما برای وزارت آقای درخشش مبارزه نکردیم. بلکه مبارزه ما برای احقاق حقوق صنفی خودمان بود.ولی از جریان اعتصاب به نفع خودشان بهرهبرداری کردند. .. آن وقت هیچ کدام از معلمان حاضر به شکستن اعتصاب نبودند. زیرا اصولا مبارزهمان بدون نتیجه مانده بود. گذشته از این که، طرح باشگاه مهرگان تغیییر کرد. در پایان مواردی در آن گنجانیدند که پرداخت حقوق معلمین را منوط به تصویب نامه جدید هیات دولت کرد..." درخبر دیگری در همین شماره روزنامه اظهارات وزارت فرهنگ در مورد این گروه از معلمان نیز آمده است: ـ " صبح امروز عده ای حدود ۲۰ نفر که اخیرا از مشاغل فرهنگی برکنار شدند و.... آن ها به قصد اخلال به وزرات فرهنگ رفتهاند...." اسامی ۱۶ نفر که" به قصد اخلال نظم در صحن وزارتخانه اجتماع نمودهاند و منتظر خدمت شدند" در انتهای خبر آمده است. به نظر میرسد وزیر شدن آقای درخشش به دور شدن او از معلمان کمک بسیار کرد.در کیهان سال ۴۱ اردیبهشت ماه در آستانه بزرگداشت روز معلم اطلاعیهای کوتاه جلبنظر میکند: ـ "قابل توجه فرهنگیان کشور، چون به خواستههای معلمین سراسر کشور ترتیب اثر داده نمیشود، این جانب لازم دانستم استعفای خود را از باشگاه مهرگان اعلام دارم. محمد جدی، مسئول شهرستانها" آقای درخشش در نطق خود به مناسبت روز معلم به برخورد با جناح چپ معلمان اشاره میکند: ـ "...متاسفانه در مبارزاتی که در پیش گرفتهایم، همیشه دو جناح با ما مبارزه کردند. اول جناج چپنما و مخرب که برای این مبارزه ستیزه میکنند که نتوانستند اعتصاب طبقه معلم را با هدف پوچ خودشان آلوده کنند... ما دکانهای آن ها راتخته کردیم... جناح دوم دست راستیهای گردن کلفت...." به نظر میرسد روند حرکت صنفی معلمان پس از این پیروزی بزرگ ،در سالهای بعد تا آستانه انقلاب به تدریج دچار رکود شده است که نیاز به بررسی و تحلیل دقیقتردارد. اما از سال ۵۶ معلمان بار دیگر وارد صحنه شدند. در این سال‌ها کانون‌های مستقل معلمان شکل گرفت. حتی باشگاه مهرگان بار دیگر فعالیت‌های خود را از سرگرفت .اما شعارهای صنفی تحت‌الشعاع شعار سرنگونی شاه قرار گرفت. اعتصاب بزرگ معلمان در مهر و آبان سال ۵۷ و حضور چندصد هزار معلم و چند میلیون دانش‌آموز، فراموششدنی نیست... ---------------------------------- هاله صفرزاده گرفته از: شماره‌ پنجم مجله‌ی «راه آینده»، در اردیبهشت ۱۳۸۶ پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه سایت آفتاب
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 18 ارديبهشت 1395 | 11:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
میلاد امام علی (ع) و روز پدر مبارک باد ------------------------------------------------ صدف کعبه لب گشود و اسوه یگانه ، دردانه جاودانه و حقیقت ولایت را به جهان هستی تقدیم کرد . ای رهرو راستین ! و ای انسان پاک آیین! اگر می خواهی سرو حقیقت را در بالنده ترین قامت تماشا کنی ، اگر دوست داری که خورشید فروزان بینش را در درخشان ترین فروزش به نظاره بنشینی ، اگر می خواهی که آسمان فضیلت را در زیباترین تجلی بنگری ، اگر مشتاقی که کوه استقامت ر ا در استوارترین سیمایش تماشاگر باشی ، اگر آرزو داری جرعه ای از زلال ناب ترین چشمه ساران عرفان " کوثر " بنوشی ، اگر طالب تماشای تندیس قدسی و والاترین عروج انسی در رساترین صورت هستی ، اگر می خواهی به حقیقت یاور غمدیدگان و مددکار ستمدیدگان باشی ، ...و اگرمی خواهی معنی عدالت ، مفهوم حریت ، تبلور فتوت ، تجسم مروت ، عصاره فضیلت و مقام والای خلیفه اللهی را یک جا و همه و همه را در بلندای قامت یک انسان بنگری : علی بنگر !! زادروز فرخنده امیر مومنان علی علیه السلام و روز پدر بر همه حق اندیشان و سبزکیشان مبارک باد.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395 | 12:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 آیت الله طالقانی(ره) روحانی راستین اسلام 

امروز ۱۹ شهریور ماه و  سال روز درگذشت نابهنگام آیت الله سید محمود طالقانی است . او که در سال ۱۲۸۵ به دنیا آمده بود در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۸ در حالی که همه از بند رسته های دوران حاکمیت استبداد دل به اندیشه های راهگشای او بسته بودند ، به طور ناگهانی و نا باورانه خبر پر کشیدن این پرستوی مهاجر را شنیدند . پدر ایشان نیز یک روحانی بود،  ولی از ساعت سازی ارتزاق می کرد .

     برای آشنایی بیشتر با اندیشه های مترقیانه این اندیشمند مسلمان و مفسر قرآن ضمن بزرگداشت نام و یاد ایشان برگزیده ای از سخنانشان را در موقعیت های مختلف به بررسی می نشینیم .

زنده یاد آیت الله طالقانی آستانه تحمل بالایی داشت و گستره چتر مهر و مدارای ایشان تا آنجا گسترده بود که همه گروه های مذهبی،فکری و سیاسی را در بر می گرفت.همه گروه ها را به سعه صدر و مدارا  فرامی خواند.ایشان تاکید می کرد:

    " فرزندان من ! نمی خواهم مبارزه گروه های مختلف را نادیده بگیرم . شما فرزندان من هستید . من دلم برای شما می تپد . در زندان از هر گروه که می شنیدم جلوی تیر گذاشته اند، مثل این که به قلب من تیر می زدند ." 

(از آزادی تا شهادت- ص۶۵)

     شما می توانید یک خانواده سالم تشکیل بدهید . این کار استبداد و استعمار است که همه با نظر وحشت و بدبینی به هم نگاه می کنند . ما یک خانواده هستیم و باید با هم بسازیم . اختلافات در حد یک خانواده باشد  نه بیشتر . "

  (همان- ص۱۰۰)

         " اگر این محیط آزادی را قدردانی نکنیم و آن را محیط عقده گشایی و عناد و به هم ریختگی و موضع گیری قرار بدهیم ، نتیجه اش پیدایش مستبدین است . " 

(همان -ص۲۷۱)

      " این آن را تکفیر می کند . این به آن می گوید:"مرتجع" و آن به این می گوید: "انحرافی!"....باید از همان قدم اول پرچم رحمت را بلند کنیم. " 

(همان - ص۲۱۷)

     " هیچ حزب و جمعیتی هم حق ندارد برای خودش سهم بزرگ تری در نظر بگیرد و  این جهت حکومت را در انحصار خود بگیرد ." 

(همان- ص۶۷)

     "مکتب پرستی یک نوع بت پرستی است."      (همان- ۳۲)

    " این ملت دنبال مکتب نیست ، دنبال آزادی است . "     (همان- ص۴۵)

    " اگر این ایده ئولوژی بت شد ، خودش مخرب است ." (همان- ص۵۶)

    "روشنفکران ما دچار شرک مترقی هستند."          (سروش -۲۱)

    " مسائل اجتماعی و مسائل انسانی با فرمول حل نمی شود . دانشگاهی های ما و طلبه های ما همه اش دچار فرمول اند ."   

(از آزادی تا شهادت- ص۱۸۰)

     آیت الله طالقانی آرزو داشت روحانیان روزی مسئولیت های اجرایی را ترک گویند( به جز موارد استثنایی) و به مساجد برگردند و بر کارها نظارت نمایند.

(همان- صص ۴۳۹- ۴۶۹)

   ایشان در سال ۱۳۳۴نوشت : "

      " هر مسئله و طرح و مرام اجتماعی که خودسران را محدود نماید  و جلوی اراده آنان را بگیرد ، قدمی به هدف پیامبران و اسلام نزدیک تر است . ولی مقصود نهایی نیست . مشروطیت و دموکراسی و سوسیالیسم همه این ها به معنای درست و حقیقی خود گام هایی پی در پی است که ما را به نظر نهایی نزدیک می نماید."           

( مقدمه " تنبیه الامه و تنزیه المله" -ص۱۰) 

       و در سال ۱۳۵۸ نوشت :

     "  هر انقلاب علیه ظلم ، علیه استبداد و علیه استعمار در هر کجای دنیا که باشد، از نظر ما یک انقلاب اسلامی است . چرا که روح اسلام در جهت رفع ظلم از همه انسان ها و مظلومین است." 

(از آزادی تا شهادت- ص۲۶۳)

       " اگر مخالفین نیامدند از آن ها دعوت کنید تا مجلس قانون اساسی یک بعدی نباشد . "       (سروش-۲۱)

       " حکومت اسلامی بر مبنای آزادی و دموکراسی است و کمونیست ها هم در گفتن مسائلشان و هم در تشکیلاتشان آزاد هستند ." 

(از آزادی تا شهادت- ص۶۴)

      " شما جوانان هر مسلکی که دارید، فطرتتان پاک است . ایرانی اصیل هستید . همه این ها را من می دانم . بهتر از خودت می دانم . سال ها با تو بوده ام . ای جوان مذهبی ! کمونیست! می دانم دردت چیست." 

( همان -  ص ۴۵)

     او حتی کمونیسم را مولود استبداد سیاسی و اجتماعی و دینی می دانست .    

(سخنرانی فیضیه -سروش-۲۱)

       " قرآن و مراجع دینی می خواهند شخصیت زنان حفظ شود . مسئله این است . هیچ اجباری در کار نیست. مسئله محدود کردن زن ها نیست . مسئله چادر نیست . حالا این که روسری سر کنند یا نکنند . باز هم هیچ کس اجباری در این کار نکرده است . اجباری حتی برای زن های مسلمان نیست . چه اجباری؟! وقتی نسبت به آن ها این طور نیست، برای اقلیت های مذهبی مسیحی  زردشتی و یهودی ( که البته خود مقید به حجاب روی همان سنن ایرانی که از قبل بوده هستند) برای آن ها اجباری نیست ." 

(از آزادی تا شهادت-صص۱۰۹ -۱۱۲) 

       " در مکتب های شرق و غرب، اقتصاد حاکم بر آزادی است ، ولی در اسلام آزادی حاکم بر اقتصاد است ."     (همان-ص۴۶۴)

     " ما هیچ وقت در اسلام نمی توانیم تحمل کنیم که استبداد جایش را به یک حزب و یا استبداد دیگری بدهد. "    ( همان-ص۷۸)

     آیت الله طالقانی  بر این باور پای می فشرد که :

      " هیچ کس نباید چنین ادعایی کند که آنچه می گوید و می اندیشد مطابق واقع است ."

      " شماها که حرف های مرا گوش می کنید، نباید تعبدا قبول کنید . شما مسئولید و باید بگویید اینجا اشتباه کردی ."

       دکتر علی گلزاده غفوری معتقد بود : 

 " آرزوی کامل طالقانی این بود که یک اسلام بی متولی نشان دهد ."(سروش-۲۱)

      طالقانی می گفت: " اسلام با تنگ نظری درست در نمی آید." (سروش-۲۱۹ )

      "  سینه مستبد با اراده خدا تضاد دارد ." ( از آزادی تا شهادت-ص۲۴۶)

       طالقانی در واپسین خطبه نماز جمعه تهران گفت :

        "...خودخواهی و خودرایی را کنار بگذاریم . گروه خواهی،  فرصت طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم  با درد مندها  رنج کشیده ها و با محروم ها هم صدا شویم . " (همان-ص۳۱۹)


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 19 شهريور 1394 | 6:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

یک نمایشنامه در دو پرده 

 

پرده نخست : گفت و گوی دو جنین در شکم مادر

- داداشی ! چطوری؟ تو جات خوبه؟

- اره،آبجی جون! تو چطور؟

- منم جام خوبه.این لوله بند ناف چیز خوبیه! ما در اینجا هر چی لازم داریم،از آب و غذار و میوه و هر خوراکی که بدنمون لازم داره،از بدن مادر می گیره و واسمون میاره.

- اره،خیلی راحتیم. بدون هیچ تلاش و مشقتی هر روز و هر لحظه هر نوع غذای مورد نیاز ما از این طریق تامین میشه. خدا کنه ما رو از اینجا بیرون نکنن!

- اما ، داداشی! دیروز شنیدم فرشته ای می گفت شما دو تا به زودی از اینجا باید برید بیرون !         

- چرا؟!

- می گفت دوران جنینی شما داره به پایان می رسه.باید از اینجا به دنیای دیگه ای برید.

- من که هرگز اینجا رو ترک نمی کنم.کجا از این جا بهتر؟! بدون هیچ زحمتی روزی ما می رسه.ما جامون خوبه، من اصلا دوست ندارم از اینجا بیرون برم!


پرده دوم : پس از تولد روی تخت زایشگاه

- داداشی! چشاتو وا کن! ببین چه خبره!! چه دنیای بزرگی! چقدر تنوع ! چه دنیای رنگارنگی! چقدر آدمای جور واجور! چه خوراکی های رنگ و وارنگی!

  - به به!چه دنیای روشنی! چقدر زیباست! این دنیا خیلی بزرگ تر و زیباتر از دنیای جنینه. چه خوب شد اومدیم اینجا.....

تامل!!

آیا فکر نمی کنید دنیای پس از مرگ بسیار زیباتر و بزرگ تر از این دنیای تنگ و پر از رنج و درد باشد؟!بویژه که این دنیا را زودگذر و فانی و آن دنیا را باقی و ابدی می نامند.

کلام خدا:

بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى؛(سوره اعلی،ی16 و 17)

لیکن [شما] زندگى دنیا را بر مى‌گزینید، با آن‌که [جهان] آخرت نیکوتر و پایدارتر است.  

کلام شاعر حکیم:

از جمادی مردم و نامی شدم

وز نما مردم به حیوان برزدم

مردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

حملهٔ دیگر بمیرم از بشر

تا بر آرم از ملایک پر و سر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو

کل شیء هالک الا وجهه

بار دیگر از ملک قربان شوم

آنچ اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چون ارغنون

گویدم که انا الیه راجعون

مرگ دان آنک اتفاق امت است

کاب حیوانی نهان در ظلمت است

همچو نیلوفر برو زین طرف جو

همچو مستسقی حریص و مرگ‌جو

مرگ او آب است و او جویای آب

می‌خورد والله اعلم بالصواب

ای فسرده عاشق ننگین نمد

کو ز بیم جان ز جانان می‌رمد

جوی دیدی کوزه اندر جوی ریز

آب را از جوی کی باشد گریز

آب کوزه چون در آب جو شود

محو گردد در وی و جو او شود

وصف او فانی شد و ذاتش بقا

زین سپس نه کم شود نه بدلقا

خویش را بر نخل او آویختم

عذر آن را که ازو بگریختم (*)

(شفیعی مطهر)      

--------------------------------------------

(*) - شعر از مولانا


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : دو شنبه 19 مرداد 1394 | 2:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 آزادي مطبوعات و بیسمارک  

 Image result for ‫بیسمارک‬‎

 گفت: کلافه شدم. همه کشک است ! کرامت انسانی کیلویی چنده؟ حقوق شهروندی چه صیغه ای است؟

 گفتم: دیگر چه شده؟

گفت: ولله ! چه بگویم؟ در مترو و اتوبوس آدم را مثل گوسفند تنگ هم می چپانند و تازه هم می گویند باید به هر نوزاد یک میلیون تومان بدهیم تا مردم تشویق به زاد و ولد شوند و بر جمعیت بیفزایند.

گفتم : خب! از دست چه کسی عصبانی هستی؟

گفت: از دست مسئولان!

گفتم : مسئولان چه می دانند که شما در مترو و اتوبوس چه بر سرتان می آید؟  انان که نمی توانند هر روز و هر ساعت همه جا باشند تا بفهمند همه مردم چه می کشند!!

 گفت: آنان ندانند پس که باید بداند؟

گفتم : چگونه باید مطلع شوند؟

گفت: از بيسمارك صدر اعظم بزرگ آلمان پرسيدند:

 به كدام لطيفه غيبي در مدت بسيار اندك به اين مقامات عاليه و ترقيات عمده نائل شدي؟

 جواب داد : ما زبان و قلم ملت را آزاد كرديم و همه را اجازه داديم كه هر چه نقيصه در كار ملاحظه مي نمايند، بدون ملاحظه بنويسند و بگويند و هر چه را اسباب تقدم و ترقي فرض  و هر اقدامي را كه موجب سعادت ملت و شوكت دانستند، آزادانه اظهار نمايند ، تا ما بخوانيم و مستحضر شويم....

                                (نقل مطلب تاريخي از:نداي وطن،سال۲،ش۲۵۰، ص۱، ربيع الآخر۱۳۲۶ه.ق)


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 3 مرداد 1394 | 12:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 سياه نمايي !!

گفت:مي داني آمار طلاق روز به روز افزايش مي يابد؟

گفتم: خب!!

گفت: مي داني مقدار مصرف مواد مخدر هم روز به روز افزايش مي يابد؟

گفتم: خب! ديگر چي؟

گفت: مي داني موارد فحشا هم روز به روز افزايش مي يابد؟

گفتم: خب ! مثلا چي؟

گفت: مي داني روز به روز آمار بزهكاري ها ،سرقت ها و دزدي ها و..هم افزايش مي يابد؟!

گفتم : امروز از چه دنده اي برخاسته اي كه فقط افزايش ها را مي بيني؟

گفت : بفرما این هم تعدادي از كاهش ها : تعداد  ازدواج ها،سن اعتياد،سن فحشا ،رشد اقتصادي و...


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 1 مرداد 1394 | 16:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 
سخنانی کوتاه و پرمحتوا از امام حسن مجتبی علیه السلام  

 

با عرض تبریک فرخنده زادروز ایشان  


1. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : زهد چيست‌ ؟ فرمود :

 رغبت‌ به‌ تقوى‌ و بى‌ رغبتى‌ به‌ دنيا. 
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
2. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : مروت‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 حفظ دين‌ ، عزت‌ نفس‌ ، نرمش‌ ، احسان‌ ، پرداخت‌ حقوق‌ و اظ‌هار دوستى‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
3. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : كرم‌ چيست‌ ؟ فرمود : بخشش‌ پيش‌ از خواهش‌ و اطعام‌ در قحطى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
4. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : بخل‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 آنچه‌ در كف‌ دارى‌ف شرف‌ بدانى‌ ، و آنچه‌ انفاق‌ كنى‌، تلف‌ شمارى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
5.از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: بى‌ نيازى‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 رضايت‌ نفس‌ به‌ آنچه‌ برايش‌ قسمت‌ شده‌ ، هر چند كم‌ باشد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)

------------------------------------

6 . از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: فقر چيست‌ ؟ فرمود : حرص‌ به‌ هر چيز .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
7. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: شرف‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 موافقت‌ با دوستان‌ و حفظ همسايگان‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
8. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: پستى‌ و ناكسى‌ چيست‌ ؟ فرمود : به‌ خود رسيدن‌ و بى‌اعتنايى‌ به‌ همسر .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
9. پناهنده‌ به‌ خدا آسوده‌ و محفوظ است‌ ، و دشمنش‌ ترسان‌ و بى‌ياور .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)
------------------------------------
10. از خدا بر حذر باشيد با زيادى‌ ياد او ، و از خدا بترسيد به‌ وسيله‌ تقوى‌ ، و به‌ خدا نزديك‌ شويد با طاعت‌ ، به‌ درستى‌ كه‌ او نزديك‌ است‌ و پاسخگو .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)

------------------------------------
11.بزرگى‌ كسانى‌ كه‌ عظمت‌ خدا را دانستند اين‌ است‌ كه‌ تواضع‌ كنند ،

 و عزت‌ آن ها كه‌ جلال‌ خدا را شناختند اين‌ است‌ كه‌ برايش‌ زبونى‌ كنند ،  

و سلامت‌ آن ها كه‌ دانستند خدا چه‌ قدرتى‌ دارد اين‌ است‌ كه‌ به‌ او تسليم‌ شوند.



موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 11 تير 1394 | 10:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 
سخنانی کوتاه و پرمحتوا از امام حسن مجتبی علیه السلام  

 

با عرض تبریک فرخنده زادروز ایشان  


1. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : زهد چيست‌ ؟ فرمود :

 رغبت‌ به‌ تقوى‌ و بى‌ رغبتى‌ به‌ دنيا. 
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
2. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : مروت‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 حفظ دين‌ ، عزت‌ نفس‌ ، نرمش‌ ، احسان‌ ، پرداخت‌ حقوق‌ و اظ‌هار دوستى‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
3. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : كرم‌ چيست‌ ؟ فرمود : بخشش‌ پيش‌ از خواهش‌ و اطعام‌ در قحطى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
4. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : بخل‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 آنچه‌ در كف‌ دارى‌ف شرف‌ بدانى‌ ، و آنچه‌ انفاق‌ كنى‌، تلف‌ شمارى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
5.از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: بى‌ نيازى‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 رضايت‌ نفس‌ به‌ آنچه‌ برايش‌ قسمت‌ شده‌ ، هر چند كم‌ باشد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)

------------------------------------

6 . از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: فقر چيست‌ ؟ فرمود : حرص‌ به‌ هر چيز .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
7. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: شرف‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 موافقت‌ با دوستان‌ و حفظ همسايگان‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
8. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: پستى‌ و ناكسى‌ چيست‌ ؟ فرمود : به‌ خود رسيدن‌ و بى‌اعتنايى‌ به‌ همسر .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
9. پناهنده‌ به‌ خدا آسوده‌ و محفوظ است‌ ، و دشمنش‌ ترسان‌ و بى‌ياور .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)
------------------------------------
10. از خدا بر حذر باشيد با زيادى‌ ياد او ، و از خدا بترسيد به‌ وسيله‌ تقوى‌ ، و به‌ خدا نزديك‌ شويد با طاعت‌ ، به‌ درستى‌ كه‌ او نزديك‌ است‌ و پاسخگو .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)

------------------------------------
11.بزرگى‌ كسانى‌ كه‌ عظمت‌ خدا را دانستند اين‌ است‌ كه‌ تواضع‌ كنند ،

 و عزت‌ آن ها كه‌ جلال‌ خدا را شناختند اين‌ است‌ كه‌ برايش‌ زبونى‌ كنند ،  

و سلامت‌ آن ها كه‌ دانستند خدا چه‌ قدرتى‌ دارد اين‌ است‌ كه‌ به‌ او تسليم‌ شوند.



موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 11 تير 1394 | 8:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﺁﻣﺎﺭﻫﺎﯼ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺯﯾﺴﺖ ﺑﻮﻡ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺍﺳﺖ 


ﻣﺪﯾﺮﮐﻞ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻣﺤﯿﻂ ﺯﯾﺴﺖ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺣﻔﺎﻇﺖ  ﻣﺤﯿﻂ  ﺯﯾﺴﺖ ﮔﻔﺖ : 

ﺑﺮﺍﺳﺎﺱ ﺭﺗﺒﻪ ﺑﻨﺪﯼ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺤﯿﻂ ﺯﯾﺴﺘﯽ، ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺁﺏ ﺍﺯ 100 ﻧﻤﺮﻩ 2.77 ﻭ ﺭﺗﺒﻪ 117 ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ  به دﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩ !
ﺑﺨﺶ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﺎﻓﯽ ﺩﻫﺸﺘﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ :
* ﺧﺴﺎﺭﺕ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩﯼ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ ﻫﻮﺍ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺳﺎﻻﻧﻪ ﺣﺪﻭﺩ ﻫﺸﺖ ﻣﯿﻠﯿﺎﺭﺩ ﺩﻻﺭ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺷﺶ ﺩﺭﺻﺪ از ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺟﺎﻧﻮﺭﯼ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﺷﮑﺎﺭ ﻏﯿﺮﻣﺠﺎﺯ ﺩﺭ ﻣﻌﺮﺽ ﺍﻧﻘﺮﺍﺽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺧﺴﺎﺭت هاﯼ ﻭﺍﺭﺩﻩ ﺑﻪ ﺗﺎﻻب ها ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻪ 40 ﺗﺎ 100 ﺩﺭﺻﺪ ﺍﺳﺖ .
* ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﻼﻑ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺟﺰﻭ 10 ﮐﺸﻮﺭ ﻧﺨﺴﺖ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﺼﺮﻑ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﯿﻌﺖ 40 ﺩﺭﺻﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ 60 ﺩﺭﺻﺪ ﺑﺎقی ماﻧﺪﻩ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﺪ .
* ﺳﺮﺍﻧﻪ ﺍﻧﺘﺸﺎﺭ ﮔﺎﺯ ﺩﯼ ﺍﮐﺴﯿﺪ ﮐﺮﺑﻦ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺣﺪﻭﺩ 4.9 ﺗﻦ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ 7.7 ﺗﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺭﻗﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﻧﺎﺧﺎﻟﺺ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﭘﺎﯾﯿﻨﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺎﻻ ﺍﺳﺖ .
* ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺎﻧﮕﯿﻦ ﺑﺎﺭﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ 241 ﻣﯿﻠﯿﻤﺘﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ 855 میلی متر است!

 

 

موضوعات مرتبط: مقالاتروزنوشت

ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 2 تير 1394 | 8:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  دولتمرد مردمی

 

 یادمه ماه رمضان سال 63 بود، جناب مهندس موسوی بنده را صدا زدند داخل اتاقشان و یک برگ چک دادند به بنده، گفتند:
 اگر زحمتی نیست، این حقوق مرا از،بانک بگیری.
نگاه کردم به مبلغ چک ،دیدم 3500 تومان نوشتند، بی اختیار به ایشان گفتم:
 آقای مهندس ! چرا این قدر کم حقوق می گیری؟
ایشان به من گفتند: مگر شما چقدر حقوق می گیری؟
 من گفتم: شش هزار تومان،
پرسیدند: چند تا بچه داری؟
عرض کردم :مانند شما سه تا فرزند.
ایشان با حالتی خاص فرمودند،
من به عنوان نخست وزیر باید طوری زندگی کنم که درد مردم طبقه پایین جامعه را درک کنم، و بدانم آنان چه می کشند!!!
**********
حال خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل، درود بر شرفت میرحسین مظلوم،
میرحسین کجا و این اصحاب دروغ و دزدی کجا،!!!! 
خدایا در این شب های ماه مبارک رمضان میرحسین مظلوم و همسر آزاد اندیش و همراه و یاور میرحسین را در پناه خودت حفظشان بفرما !
امین یا رب العالمین
!

(بابارضا کنگرلو)


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 30 خرداد 1394 | 9:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

شرافت 


عکس نوشته ای از دکتر شریعتی
اگـر بـرای به دست آوردن پــول مجبــوری دروغ بگــویی و فریبکـاری کنی ، تهیــدسـت بمـان!

اگـر بـرای به دست آوردن جــاه و مقــامی بـایـد چـاپلـوسی کنی و تملّــق بگــویی ، از آن چشـم بپــوش!
اگـر بـرای آن که مشهــور شـوی ، مجبــور می شــوی مانند دیگــران خیــانـت کنی ، در گمنــامی زنـدگــی کن!
بگــذار دیگــران پیـش چشــم تـو بـا دروغ و فــریـب ثـروتمنــد شونـد ،
بـا تملّــق و چـاپلـوسی شغل های بـزرگـی را به دسـت آورنـد
و بـا خیــانـت و نـادرستـی شهــرت پیــدا کننـد ،
تـو گمنــام و تهیــدسـت و قـــانـع بــاش! ،
زیـرا اگـر چنیــن کنی تـو سـرمـایـه ای را که آن هـا از دسـت داده انـد ،
به دسـت آورده ای و آن شـــرافـت است.


( دکتر علی شریعتی – آثار جوانی – صفحه 53 )


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 29 خرداد 1394 | 8:43 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

تبلیغ رفتاری،نه شعاری!!
*************
مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 پنس اضافه تر می دهد!
او می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...
گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت:
آقا از شما ممنونم .
پرسیدم : بابت چی ؟
گفت : می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم، اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید، خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید، بیایم . فردا خدمت می رسیم!
او تعریف می کرد :
تمام وجودم دگرگون شد .حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم، در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم!!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 28 خرداد 1394 | 19:10 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


✔️منم دلواپسم......
اما نه از نوع هسته ای!!!!!!!


 ⭕️من دلواپس،
ثبت روزانه ۴۳۴ طلاق در کشورم هستم.(سایت فارس)

⭕️من دلواپس،
قتل روزانه ۶نفر در کشورم هستم. (سایت مشرق نیوز)

⭕️من دلواپس،
خانواده ۲۱۰هزار زندانی کشورم هستم.(سایت تسنیم)

⭕️من دلواپس،
۱۷ هزار کشته جاده ای کشورم هستم.(سایت عصر ایران)

⭕️من دلواپس،
اینم که چرا ایران ۴۲درصد تریاک جهان را مصرف می کنه، یعنی رتبه اول. (سایت تابناک)

⭕️من دلواپس،
 ۲۴میلیون از افراد مجرد کشورم هستم(سایت عصر ایران)

⭕️من دلواپس،
کاهش سن فحشا به ۱۲ سال در کشورم هستم.(سایت تبیان)

⭕️من دلواپس،
فساد اداری واقتصادی در کشورم هستم، که چرا از میان ۱۷۵کشور رتبه ۱۳۶گرفته است. سالم ترین کشور از این نظر دانمارک است.

(سایت صدای اقتصاد)

⭕️من دلواپس،
فرار مغزها از کشورم هستم، سالانه ۱۵۰هزار تحصیل کرده از کشور مهاجرت می کنند.(سایت صدای اقتصاد)

⭕️من دلواپس،
۶میلیون از جویندگان کار در کشورم هستم. (خبرگزاری مهر)


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : دو شنبه 25 خرداد 1394 | 10:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هر انسانی منحصر به فرد است! 

**********************
یکی از روزها حیوانات جنگل دور هم جمع میشن تا مدرسه‌ای درست کنن .
خرگوش، پرنده، سنجاب و مارماهی شورای آموزشی مدرسه را تشکیل دادن .
خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامۀ درسی باشه .

پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود.
مارماهی هم به آموزش شنا معتقد بود
و سنجاب اصرار داشت که بالا رفتن از درخت نیز باید در زمرۀ آموزش‌های مدرسه قرار بگیره.
شورای مدرسه با لحاظ کردن همۀ پیشنهادها دفترچۀ راهنمای تحصیلی مدرسه رو تهیه کرد و بعد قرار شد همۀ حیوانات همۀ درس‌ها را یاد بگیرن.
خرگوش در دویدن نمرۀ بیست گرفت ،اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود و مرتب از پشت به زمین می‌خورد. دیری نگذشت که در اثر یکی از این سقوط‌ها مغزش آسیب دید و قدرت دویدن را هم از دست داد و حالا به‌جای نمرۀ بیست، ده می‌گرفت و در بالا رفتن از شاخۀ درختان هم نمره‌اش از صفر بالاتر نمی‌رفت.
پرنده در پرواز عالی بود، اما نوبت به دویدن روی زمین که می‌رسید، نمرۀ خوبی نمی‌گرفت، مرتب بال‌هایش می‌شکست و دیری نگذشت که در درس پرواز هم نمره‌ای بهتر از ده نصیب او نشد. در کار دویدن هم مرتب صفر می‌گرفت. صعود از تنۀ درخت‌ها هم برایش شاق بود.
جالب اینجاست که تنها مارماهی کند ذهن می‌توانست درس‌های مدرسه را تا حدودی انجام دهد و با ضعیف بالا برود.
اما مسئولان مدرسه خوشحال بودند که همۀ دانش‌آموزان، همۀ دروس را می‌خوانند.
ما به این داستان می‌خندیم، اما واقعیتی است که وجود دارد. همۀ تلاش ما بر این است که همه را مثل هم کنیم. ... در حالی که وظیفۀ راستین آموزش، باید یاری رساندن به کودک باشد تا او منحصر به فرد بودن خود را کشف کند و به سوی تکامل خود یگانه‌اش پیش رود...

******************
برداشتی از کتاب : زندگی عشق و دگر هیچ
نویسنده : لئو بوسکالیا،
مترجم : مهدی قراچه باغی
نشر : دایره


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 2 خرداد 1394 | 9:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

روز طبیعت یا اعلان جنگ به طبیعت؟


ایرانیان در روز سیزده به‌در، طبیعت خود را معادل "۵۸ سال" در ژاپن تخریب می کنند!!

میزان آلودگی محیط زیست در روز سیزده به‌در ده برابر روزهای معمولی است!!

در روز سیزده به‌در، تنها در مناطق حفاظت شده پایتخت، ۶ تن زباله در دامان طبیعت رها می‌شود. این رقم در کل استان تهران به ۱۰ هزار و ۳۰۰ تن زباله می رسد!
http://goldasteh.blogfa.com/post-8755.aspx

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 14 فروردين 1394 | 10:17 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

۱۰۰ ﺧﺼﻠﺖ ﺍﺯ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎﺕ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ پیاﻣﺒﺮ ‏(ﺹ ‏)
 
۱ -ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﻲ ﻭ ﻭﻗﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ
۲ - ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻦ ﻗﺪﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﻧﻤﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۳ -ﻧﮕﺎﻫﺶ ﭘﻴﻮﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺯﻳﺮ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ.
۴ - ﻫﺮﮐﻪ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺩﻳﺪ، ﻣﺒﺎﺩﺭﺕ ﺑﻪ ﺳﻼﻡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﺩﺭ ﺳﻼﻡ ﺑﺮ اﻭ ﺳﺒﻘﺖ ﻧﮕﺮﻓﺖ.
۵ -ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ، ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﻤﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۶ -ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﺎﻥ ﻣﻌﺎﺷﺮﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻫﺮﮐﺲ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺳﺖ.
۷ - ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﻣﻲ ﻧﮕﺮﻳﺴﺖ، ﺑﻪ رﻭﺵ ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎ ﮔﻮﺷﻪ ﭼﺸﻢ ﻧﻈﺮ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۸ - ﻫﺮﮔﺰ ﺑﻪ ﺭﻭﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﺸﻢ ﻧﻤﻲ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺧﻴﺮﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۹ -ﭼﻮﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ، ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ، ﻧﻪ ﺑﺎ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺍﺑﺮﻭ .
۱۰-ﺳﮑﻮﺗﻲ ﻃﻮﻻﻧﻲ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺗﺎ ﻧﻴﺎﺯﻧﻤﻲ ﺷﺪ، ﻟﺐ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﻧﻤﻲ ﮔﺸﻮﺩ .
۱۱- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ، ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺍﻭ ﺧﻮﺏ ﮔﻮﺵ ﻓﺮﺍ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ.
۱۲- ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺳﺨﻦ ﻣﻲ ﮔﻔﺖ، ﮐﺎﻣﻼ ﺑﺮﻣﻲ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ.
۱۳-ﺑﺎ ﻫﺮﮐﻪ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ،ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﺭﺍﺩﻩ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻦ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ، ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﻧﻤﻲ ﺧﺎﺳﺖ .
۱۴- ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﻧﻤﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﻧﻤﻲ ﺧﺎﺳﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﺎ ﻳﺎﺩ ﺧﺪﺍ .
۱۵- ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺴﻲ ﺩﺭﺁﺧﺮ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺩﺭﺏ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻧﻪ ﺩﺭﺻﺪﺭ آﻥ .
۱۶- ﺩﺭﻣﺠﻠﺲ ﺟﺎﻱ ﺧﺎﺻﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﻲ ﻣﻲ
ﮐﺮﺩ .
۱۷- ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﮑﻴﻪ ﻧﻤﻲ ﺯﺩ .
۱۸- ﺍﮐﺜﺮ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻗﺒﻠﻪ ﺑﻮﺩ .
۱۹- ﺍﮔﺮﺩﺭ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻭ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺥ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻧﺎﭘﺴﻨﺪ ﻭﻱ ﺑﻮﺩ ،ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ گرﻓﺖ .
۲۰- ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﮐﺴﻲ ﺧﻄﺎﻳﻲ ﺻﺎﺩﺭ ﻣﻲ ﮔﺸﺖ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻘﻞ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۲۱- ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻟﻐﺰﺵ ﻭ ﺧﻄﺎﻱ ﺩﺭﺳﺨﻦ ﻣﻮﺍﺧﺬﻩ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۲۲- ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺎ ﮐﺴﻲ ﺟﺪﻝ ﻭ ﻣﻨﺎﺯﻋﻪ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۲۳- ﻫﺮﮔﺰ ﺳﺨﻦ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻧ ﮑﻪ ﺣﺮﻑ ﻟﻐﻮ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﺑﮕﻮﻳﺪ.
۲۴- ﭘﺎﺳﺦ ﺑﻪ ﺳﻮﺍﻟﻲ ﺭﺍ ﭼﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮ ﺷﻨﻮﻧﺪﻩ ﻣﺸﺘﺒﻪ ﻧﺸﻮﺩ .
۲۵- ﭼﻮﻥ ﺳﺨﻦ ﻧﺎﺻﻮﺍﺏ ﺍﺯ ﮐﺴﻲﻣﻲ ﺷﻨﻴﺪ . ﻧﻤﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩـ ‏« ﭼﺮﺍﻓﻼﻧﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ ‏»، ﺑﻠﮑﻪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ‏« ﺑﻌﻀﻲ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﭼﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﮐﻪﭼﻨﻴﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ؟ ‏»
۲۶-ﺑﺎ ﻓﻘﺮﺍ ﺯﻳﺎﺩ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺁﻧﺎﻥ ﻫﻢ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺷﺪ .
۲۷- ﺩﻋﻮﺕ ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻭ ﻏﻼﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﻲ ﭘﺬﻳﺮﻓﺖ .
۲۸- ﻫﺪﻳﻪ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻳﮏ ﺟﺮﻋﻪ ﺷﻴﺮ ﺑﻮﺩ.
۲۹- ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺻﻠﻪ ﺭﺣﻢ ﺑﻪ ﺟﺎ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ .
۳۰-ﺑﻪ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺑﻲ ﺁﻧ ﮑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮﺗﺮﻱ دهد
۱- ﮐﺎﺭ ﻧﻴﮏ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﻭ ﺗﺸﻮﻳﻖ میﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﮐﺎﺭ ﺑﺪ ﺭﺍ ﺗﻘﺒﻴﺢ ﻣﻲﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻧﻬﻲ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۳۲- ﺁﻧﭽﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺻﻼﺡ ﺩﻳﻦ ﻭ ﺩﻧﻴﺎﻱ مردم ﺑﻮﺩ، ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﻣﮑﺮﺭ ﻣﻲﮔﻔﺖ ﻫﺮﺁﻧﭽﻪ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﻲ ﺷﻨﻮﻧﺪ، ﺑﻪ ﻏﺎﻳﺒﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ.
۳۳- ﻫﺮﮐﻪ ﻋﺬﺭ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ، ﻋﺬﺭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۳۴- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺣﻘﻴﺮ ﻧﻤﻲ ﺷﻤﺮﺩ .
۳۵- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻟﻘﺐ ﻫﺎﻱ ﺑﺪ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪ .
۳۶- ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺴﻲ ﺍﺯ ﺍﻃﺮﺍﻓﻴﺎﻥ ﻭﺑﺴﺘﮕﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻔﺮﻳﻦ ﻧﮑﺮﺩ .
۳۷- ﻫﺮﮔﺰ ﻋﻴﺐ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۳۸-ﺍﺯﺷﺮﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮﺣﺬﺭ ﺑﻮﺩ، ﻭﻟﻲ ﺍﺯﺁﻧﺎﻥ ﮐﻨﺎﺭﻩ ﻧﻤﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺷﺨﻮ ﺑﻮﺩ.
۳۹- ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺬﻣﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺪﺡ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﻤﻲ ﮔﻔﺖ.
۴۰-ﺑﺮ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺻﺒﺮ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﺑﺪﻱ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﻴﮑﻲ ﺟﺰﺍ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ.
۴۱-ﺍﺯ ﺑﻴﻤﺎﺭﺍﻥ ﻋﻴﺎﺩﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﺍﮔﺮﭼﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻮﺩ .
۴۲-ﺳﺮﺍﻍ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺟﻮﻳﺎﻱ ﺣﺎﻝ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﺪ.
۴۳- ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻧﺎﻡ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺻﺪﺍ ﻣﻲ ﺯﺩ .
۴۴-ﺑﺎ ﺍﺻﺤﺎﺑﺶ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺗﺎﮐﻴﺪ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۴۵- ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻭﺍﺭ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻏﺮﻳﺒﻪ ﺍﻱ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥﻭﺍﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﺪ، ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺸﺨﻴﺺ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﮐﺪﺍﻣﻴﮏ ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
۴۶- ﻣﻴﺎﻥ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﻧﺲ ﻭ ﺍﻟﻔﺖ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۴۷- ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩ.
۴۸- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻪ ﻓﻘﻴﺮ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ، ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺴﻲ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ .
۴۹- ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﭘﻴﺶ ﺍﻭ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ، ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۵۰- ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﮔﺮﻳﻪ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻧﻤﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻣﻲﮐﺮﺩ.
۵۱-ﻋﺰﻳﺰﺗﺮﻳﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﮐﺴﻲ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺧﻴﺮﺵ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﻣﻲ ﺭﺳﻴﺪ.
۵۲- ﺍﺣﺪﻱ ﺍﺯ ﻣﺤﻀﺮ ﺍﻭ ﻧﺎ ﺍﻣﻴﺪ ﻧﺒﻮﺩ ﻭ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ ‏« ﺑﺮﺳﺎﻧﻴﺪ ﺑﻪ ﻣﻦﺣﺎﺟﺖ ﮐﺴﻲ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪﺣﺎﺟﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ . ‏»
۵۳- ﻫﺮﮔﺎﻩ ﮐﺴﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺣﺎﺟﺘﻲ ﻣﻲﺧﻮﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﻣﻘﺪﻭﺭ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﺍ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﻧﻪ ﺑﺎ ﺳﺨﻨﻲ ﺧﻮﺵ ﻭ ﺑﺎﻭﻋﺪﻩ ﺍﻱ ﻧﻴﮑﻮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﺍﺿﻲ ﻣﻲﮐﺮﺩ.
۵۴- ﻫﺮﮔﺰ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﺩ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﺴﻲ ﻧﺪﺍﺩ ﻣﮕﺮ ﺁﻧ ﮑﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﻌﺼﻴﺖ ﺑﺎﺷﺪ .
۵۵-ﭘﻴﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﮐﺮﺍﻡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻮﺩ .
۵۶-ﻏﺮﻳﺒﺎﻥ ﺭﺍ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺮﺍﻋﺎﺕ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ.
۵۷-ﺑﺎ ﻧﻴﮑﻲ ﺑﻪ ﺷﺮﻭﺭﺍﻥ، ﺩﻝ ﺁﻧﺎﻥﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻲ ﺁﻭﺭﺩ ﻭﻣﺠﺬﻭﺏ ﺧﻮﺩﻣﻲ کرﺩ .
۵۸- ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﺘﺒﺴﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻋﻴﻦﺣﺎﻝ ﺧﻮﻑ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺩﻝ ﺩﺍﺷﺖ .
۵۹- ﭼﻮﻥ ﺷﺎﺩﻣﻲ ﺷﺪ ،ﭼﺸﻢ ﻫﺎ ﺭﺍﺑﺮ ﻫﻢ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭﺧﻴﻠﻲ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﻓﺮﺡ ﻧﻤﻲ کرﺩ.
۶۰- ﺍﮐﺜﺮ ﺧﻨﺪﻳﺪﻥ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺗﺒﺴﻢ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﻳﺶ ﺑﻪ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ .
۶۱- ﻣﺰﺍﺡ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﺰﺍﺡ ﻭ ﺧﻨﺪﺍﻧﺪﻥ، ﺣﺮﻑ ﻟﻐﻮ ﻭ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻤﻲ ﺯﺩ .
۶۲-ﻧﺎﻡ ﺑﺪ ﺭﺍ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻲ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺁﻥ ﻧﺎﻡ ﻧﻴﮏ ﻣﻲ ﮔﺬﺍﺷﺖ.
۶۳-ﺑﺮﺩﺑﺎﺭﻱ ﺍﺵ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺮ ﺧﺸﻢ ﺍﻭ ﺳﺒﻘﺖ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ.
۶۴-ﺍﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﻮﺕ ﺩﻧﻴﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ ﻭ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ ﻧﻤﻲ ﺁﻣﺪ.
۶۵-ﺍﺯ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﺁﻧ ﭽﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﻲ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﮐﺴﻲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﻤﻲﺷﻨﺎﺧﺖ
۶۶- ﻫﺮﮔﺰ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﻣﮕﺮ ﺁﻧ ﮑﻪ ﺣﺮﻳﻢ ﺣﻖ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺷﻮﺩ .
۶۷-ﻫﻴﭻ ﺧﺼﻠﺘﻲ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻨﻔﻮﺭﺗﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﻳﻲ ﻧﺒﻮﺩ.
۶۸- ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﻭ ﻧﺎ ﺧﺸﻨﻮﺩﻱ ﺟﺰ ﻳﺎﺩ ﺣﻖ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ .
۶۹- ﻫﺮﮔﺰ ﺩﺭﻫﻢ ﻭ ﺩﻳﻨﺎﺭﻱ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩ ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻧﮑﺮﺩ .
۷۰- ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻭ ﭘﻮﺷﺎﮎ ﭼﻴﺰﻱ ﺯﻳﺎﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭﺍﻧﺶ ﻧﺪﺍﺷﺖ .
۷۱-ﺭﻭﻱ ﺧﺎﮎ ﻣﻲ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺧﺎﮎ ﻏﺬﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ.
۷۲- ﺭﻭﻱ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ .
۷۳-ﮐﻔﺶ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻭﺻﻠﻪ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۷۴-ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺷﻴﺮ ﻣﻲ ﺩﻭﺷﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻱ ﺷﺘﺮ ﺵ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﺑﺴﺖ.
۷۵- ﻫﺮ ﻣﺮﮐﺒﻲ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻣﻬﻴﺎ ﺑﻮﺩ ،ﺳﻮﺍﺭ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻓﺮﻗﻲ ﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ.
۷۶-ﻫﺮﺟﺎ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﻋﺒﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۷۷- ﺍﮐﺜﺮ ﺟﺎﻣﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻔﻴﺪ ﺑﻮﺩ .
۷۸- ﭼﻮﻥ ﺟﺎﻣﻪ ﻧﻮ ﻣﻲ ﭘﻮﺷﻴﺪ، ﺟﺎﻣﻪ ﻗﺒﻠﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﻘﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ.
۷۹- ﺟﺎﻣﻪ ﻓﺎﺧﺮﻱ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﻮﺩ.
۸۰- ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮐﻔﺶ ﻭ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﻮﺷﻴﺪﻥ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺍﺯ ﺳﻤﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ .
۸۱-ﮊﻭﻟﻴﺪﻩ ﻣﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺭﺍ ﮐﺮﺍﻫﺖ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺴﺖ .
۸۲-ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺧﻮﺷﺒﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻣﺨﺎﺭﺝ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺮﻳﺪﻥ ﻋﻄﺮ ﺑﻮﺩ .
۸۳-ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﺎ ﻭﺿﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻣﺴﻮﺍﮎ ﻣﻲ ﺯﺩ .
۸۴-ﻧﻮﺭ ﭼﺸﻢ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﺑﻮﺩ ﻭﺁﺳﺎﻳﺶ ﻭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻲ ﻳﺎﻓﺖ .
۸۵- ﺍﻳﺎﻡ ﺳﻴﺰﺩﻫﻢ ﻭ ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﻭﭘﺎﻧﺰﺩﻫﻢ ﻫﺮﻣﺎﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻩ ﻣﻲ ﺩﺍﺷﺖ .
۸۶- ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻌﻤﺘﻲ ﺭﺍ ﻣﺬﻣﺖ ﻧﮑﺮﺩ .
۸۷-ﺍﻧﺪﮎ ﻧﻌﻤﺖ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻲ ﺷﻤﺮﺩ .
۸۸- ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﮑﺮﺩ ﻳﺎ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻳﻲ ﺑﺪ ﻧﮕﻔﺖ.
۸۹-ﻣﻮﻗﻊ ﻏﺬﺍ ﻫﺮﭼﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻲ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻣﻴﻞ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۹۰- ﺩﺭ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﺯ ﺟﻠﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﻏﺬﺍ ﺗﻨﺎﻭﻝ ﻣﻲ ﻓﺮﻣﻮﺩ .
۹۱-ﺑﺮ ﺳﺮ ﻏﺬﺍ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻲ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺩﻳﺮﺗﺮ ﺩﺳﺖ ﻣﻲﮐﺸﻴﺪ .
۹۲-ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ، ﻏﺬﺍ ﻣﻴﻞﻧﻤﻲ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﻴﺮ ﺷﺪﻥﻣﻨﺼﺮﻑ ﻣﻲ ﺷﺪ.
۹۳- ﻣﻌﺪﻩ ﺍﺵ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺩﻭ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺟﻤﻊ ﻧﮑﺮﺩ.
۹۴- ﺩﺭ ﻏﺬﺍ ﻫﺮﮔﺰ ﺁﺭﻭﻍ ﻧﺰﺩ .
۹۵-ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﻏﺬﺍ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺭﺩ .
۹۶-ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﺩست ها ﺭﺍ ﻣﻲ ﺷﺴﺖ ﻭ ﺭﻭﻱ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﮐﺸﻴﺪ .
۹۷- ﻭﻗﺖ ﺁﺷﺎﻣﻴﺪﻥ ﺳﻪ ﺟﺮﻋﻪ ﺁﺏ ﻣﻲ ﻧﻮﺷﻴﺪ؛ ﺍﻭﻝ ﺁن ها ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﺁﺧﺮ ﺁن ها ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ .
۹۸-ﺍﺯ ﺩﻭﺷﻴﺰﮔﺎﻥ ﭘﺮﺩﻩ ﻧﺸﻴﻦ ﺑﺎ ﺣﻴﺎﺗﺮ ﺑﻮﺩ.
۹۹- ﭼﻮﻥ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻮﺩ ،ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ.
۱۰۰- ﺍﻭﻗﺎﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﻨﺰﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻪ ﺑﺨﺶ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ: ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ، ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﺑﺨﺸﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﻗﺴﻤﺖ ﻣﻲ ﮐﺮﺩ
 دیگران را از این مطلب محروم نکنید


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 19 دی 1393 | 7:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

هشت سخن ناب از هشتمین معصوم (ع)

 

به مناسبت سالروز شهادت عالم آل محمد (ص) به هشت سخن ناب از هشتمین معصوم (ع) اشاره می‌کنیم  ضمن عرض تسلیت ،امیدواریم همه از عمل کنندگان به احادیث گهربار امامان معصوم (ع) باشیم چراکه عمل به سخنان معصومین (ع) می‌تواند راه‌گشای زندگی ما باشد.

امام رضا (ع) می‌فرمایند:

1- زمانی‌ بر مردم‌ خواهد آمد که‌ در آن‌ عافیت‌ 10 جزء است‌، که‌ 9 جزء آن‌ در کناره‌گیری‌ از مردم‌ و یک‌ جزء آن‌ در خاموشی‌ است‌.

2- بخیل‌ را آسایشی‌ نیست‌، 

حسود را خوشی‌ و لذتی‌ نیست‌، 

زمامدار را وفایی‌ نیست‌ 

و دروغگو را مروت‌ و مردانگی‌ نیست‌.

3- ایمان‌ چهار رکن‌ است‌: توکل‌ بر خدا، رضا به‌ قضای‌ خدا، تسلیم‌ به‌ امرخدا، واگذاشتن‌ کار به‌ خدا.

4- بعد از انجام‌ واجبات‌، کاری‌ بهتر از ایجاد خوشحالی‌ برای‌ مؤمن‌، نزد خداوند بزرگ‌ نیست‌.

5- پنج‌ چیز است‌ که‌ در هر کس‌ نباشد، امید چیزی‌ از دنیا و آخرت‌ به‌ او نداشته‌ باش‌: 

کسی‌ که‌ در نهادش‌ اعتماد نبینی‌ 

و کسی‌ که‌ در سرشتش‌ کرم‌ نیابی‌ 

و کسی‌ که‌ در خلق‌ و خوی‌اش‌ استواری‌ نبینی‌ 

و کسی‌ که‌ در نفسش‌ نجابت‌ نیابی‌ 

و کسی‌ که‌ از خدایش‌ ترسناک‌ نباشد.

6- هر که می‌خواهد معده‌اش آزارش ندهد، در بین غذا آب نخورد.

7- هر چیز سودمند و نیروزا برای جسم که موجب تقویت بدن می‌شود، حلال است و هر چیز زیان‌آور که نیروی آدمی را می‌گیرد یا کشنده است، حرام است.

8- بکوشید که زمانتان را به چهار بخش تقسیم کنید: 

زمانی برای مناجات با خدا، 

زمانی برای تأمین معاش، 

زمانی برای معاشرت با برادران و معتمدانی که عیب‌هایتان را به شما می‌شناسانند و در دل شما را دوست دارند 

و ساعتی برای کسب لذّت‌های حلال. 

با بخش چهارم توانایی انجام دادن سه بخش دیگر را به دست می‌آورید.


پی نوشت ها:

تحف‌العقول‌، ص‌ 470

تحف‌العقول‌، ص‌ 473

تحف‌ العقول‌، ص‌ 469

بحارلانوار، ج‌ 78، ص‌ 347

تحف‌العقول‌، ص‌ 470


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 2 دی 1393 | 6:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

سخنانی کوتاه و بسیار پرمحتوا از امام حسن مجتبی علیه السلام


حدیث,احادیث امام حسن(ع),حدیث از امام حسن مجتبی (ع)

سخنانی کوتاه و پرمحتوا از امام حسن مجتبی علیه السلام 


1. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : زهد چيست‌ ؟ فرمود : 

رغبت‌ به‌ تقوى‌ و بى‌ رغبتى‌ به‌ دنيا.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

------------------------------------

2. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : مروت‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

حفظ دين‌ ، عزت‌ نفس‌ ، نرمش‌ ، احسان‌ ، پرداخت‌ حقوق‌ و اظ‌هار دوستى‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

------------------------------------
3. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : كرم‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

بخشش‌ پيش‌ از خواهش‌ و اطعام‌ در قحطى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
4. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : بخل‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

آنچه‌ در كف‌ دارى‌ شرف‌ بدانى‌ ، و آنچه‌ انفاق‌ كنى‌ تلف‌ شمارى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)

------------------------------------
5.از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: بى‌ نيازى‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

رضايت‌ نفس‌ به‌ آنچه‌ برايش‌ قسمت‌ شده‌ ، هر چند كم‌ باشد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)


------------------------------------
6 . از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: فقر چيست‌ ؟ فرمود : 

حرص‌ به‌ هر چيز .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
7. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: شرف‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

موافقت‌ با دوستان‌ و حفظ همسايگان‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
8. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: پستى‌ و ناكسى‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

به‌ خود رسيدن‌ و بى‌اعتنايى‌ به‌ همسر .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
9. پناهنده‌ به‌ خدا آسوده‌ و محفوظ است‌ ، و دشمنش‌ ترسان‌ و بى‌ياور


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)
------------------------------------
10. از خدا بر حذر باشيد با زيادى‌ ياد او ، و از خدا بترسيد به‌ وسيله‌ تقوى‌ ، و به‌ خدا نزديك‌ شويد با طاعت‌ ، به‌ درستى‌ كه‌ او نزديك‌ است‌ و پاسخگو .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)


------------------------------------
11.بزرگى‌ كسانى‌ كه‌ عظمت‌ خدا را دانستند اين‌ است‌ كه‌ تواضع‌ كنند ، و عزت‌ آن ها كه‌ جلال‌ خدا را شناختند اين‌ است‌ كه‌ برايش‌ زبونى‌ كنند ، و سلامت‌ آن ها كه‌ دانستند خدا چه‌ قدرتى‌ دارد اين‌ است‌ كه‌ به‌ او تسليم‌ شوند .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)


------------------------------------
12. بدانيد كه‌ خدا شما را بيهوده‌ نيافريده‌ و سر خود رها نكرده‌ ، مدت‌ عمر شما را معين‌ كرده‌ ، و روزى‌ شما را ميانتان‌ قسمت‌ كرده‌ ، تا هر خردمندى‌ اندازه‌ خود را بداند و بفهمد كه‌ هر چه‌ برايش‌ مقدر است‌ به‌ او مى‌رسد ، و هر چه‌ از او نيست‌ به‌ او نخواهد رسيد ، خدا خرج‌ دنياى‌ شما را كفايت‌ كرده‌ و شما را براى‌ پرستش‌ فراغت‌ بخشيده‌ و به‌ شكرگزارى‌ تشويق‌ كرده‌ ، و ذكر و نماز را بر شما واجب‌ كرده‌ و تقوى‌ را به‌ شما سفارش‌ كرده‌ ، و آن‌ را نهايت‌ رضايت‌مندى‌ خود مقرر ساخته‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 234)


------------------------------------
13.  اى‌ بندگان‌ خدا ، از خدا بپرهيزيد ، و بدانيد كه‌ هر كس‌ از خدا بپرهيزد ، خداوند او را به‌ خوبى‌ از فتنه‌ها و آزمايش ها برآورد و در كارش‌ موفق‌ سازد و راه‌ حق‌ را برايش‌ آماده‌ كند .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 234)
------------------------------------
14.  هيچ‌ مردمى‌ با هم‌ مشورت‌ نكند مگر اين كه‌ به‌ درستى‌ هدايت‌ شوند .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)
------------------------------------
15.  پستى‌ و ناكسى‌ اين‌ است‌ كه‌ شكر نعمت‌ نكنى‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)


------------------------------------
16. در طلب‌ مانند شخص‌ پيروز مكوش‌ ، و مانند كسى‌ كه‌ تسليم‌ شده‌ به‌ قدر اعتماد نكن‌، چون‌ به‌ دنبال‌ كسب‌ و روزى‌ رفتن‌ سنت‌ است‌ ، و ميانه‌روى‌ در طلب‌ روزى‌ از عفت‌ است‌ ، و عفت‌ مانع‌ روزى‌ نيست‌ ، و حرص‌ موجب‌ زيادى‌ رزق‌ نيست‌ . به‌ درستى‌ كه‌ روزى‌ قسمت‌ شده‌ و حرص‌ زدن‌ ، موجب‌ گناه‌ مى‌شود .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)
------------------------------------
17. انسان‌ تا وعده‌ نداده‌ ، آزاد است‌ . اما وقتى‌ وعده‌ مى‌دهد زير بار مسؤوليت‌ مى‌رود ، و تا به‌ وعده‌اش‌ عمل‌ نكند، رها نخواهد شد .


(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 113)
------------------------------------
18. آن‌ كس‌ كه‌ بر حسن‌ اختيار خداوند توكل‌ و اعتماد كند ( و به‌ قضا و قدر الهى‌ خوشنود باشد ) آرزو نمى‌كند در غير حالى‌ باشد كه‌ خداوند برايش‌ اختيار كرده‌ است‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)
------------------------------------
19.خيرى‌ كه‌ هيچ‌ شرى‌ در آن‌ نيست‌ ، شكر بر نعمت‌ و صبر بر مصيبت‌ و ناگوار است‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)


------------------------------------
20. آن‌ حضرت‌ - عليه‌ السلام‌ - به‌ مردى‌ كه‌ از بيمارى‌ شفا يافته‌ بود ، فرمود : 

خدا يادت‌ كرد پس‌ يادش‌ كن‌ ، و از تو گذشت‌ پس‌ شكرش‌ كن‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)
------------------------------------
21.  هر كس‌ كه‌ پيوسته‌ به‌ مسجد رود، يكى‌ از اين‌ هشت‌ فايده‌ نصيبش‌ شود :
آيه‌ محكمه‌ ، دست‌يابى‌ به‌ برادرى‌ سودمند ، دانشى‌ تازه‌ ، رحمتى‌ مورد انتظار ، سخنى‌ كه‌ او را به‌ راه‌ راست‌ كشد يا او را از هلاكت‌ برهاند ، ترك‌ گناهان‌ از شرم‌ مردم‌ و ترس‌ از خدا .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 238)


------------------------------------
22.  به‌ درستى‌ كه‌ پر ديدترين‌ ديده‌ها آن‌ است‌ كه‌ در خير نفوذ كند ، و شنواترين‌ گوش ها آن‌ است‌ كه‌ تذكرى‌ را بشنود و از آن‌ سود برد ، سالم ترين‌ دل ها آن‌ است‌ كه‌ از شبهه‌ها پاك‌ باشد .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 238)
------------------------------------
23.  مردى‌ به‌ امام‌ حسن‌ - عليه‌ السلام‌ - عرض‌ كرد : دخترى‌ دارم‌ ، به‌ نظر شما با چه‌ كسى‌ وصلت‌ كنم‌ . فرمود : با كسى‌ كه‌ متقى‌ و باايمان‌ باشد .
چون‌ اگر او را دوست‌ بدارد ، مورد احترامش‌ قرار مى‌دهد ، و اگر از او نفرت‌ داشته‌ باشد ، به‌ او ظ‌لم‌ نمى‌كند.


(مستظ‌رف‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 218)


------------------------------------
24. به‌ درستى‌ كه‌ نعمت‌ دنيا پايدار نيست‌ ، نه‌ از آسيبش‌ آسودگى‌ هست‌ ، و نه‌ از بدي هايش‌ جلوگيرى‌ ، فريبى‌ است‌ حايل‌ سعادت‌ ، و تكيه‌ گاهى‌ است‌ خميده‌ .


(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 239)
------------------------------------
25.  اى‌ بندگان‌ خدا از عبرت ها پند گيريد ، و از اثر گذشتگان‌ متوجه‌ شويد ، و به‌ وسيله‌ نعمت ها از نافرمانى‌ خدا باز ايستيد ، و از پندها سود بريد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 239)
------------------------------------
26. به‌ درستى‌ كه‌ خداوند ماه‌ رمضان‌ را ميدان‌ مسابقه‌ خلق‌ خود ساخته‌ تا به‌ وسيله‌ طاعتش‌ به‌ رضاى‌ او سبقت‌ گيرند.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 239)
------------------------------------
27.  به‌ خدا سوگند اگر پرده‌ برگيرند ، معلوم‌ مى‌شود كه‌ نيكوكار مشغول‌ كار نيك‌ خود است‌ و بدكار گرفتار بدكردارى‌ خود.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 240)


------------------------------------
28.  اى‌ پسرم‌ با هيچ كس‌ برادرى‌ مكن‌ تا بدانى‌ كجا مى‌رود و از كجا مى‌آيد و چه‌ ريشه‌اى‌ دارد ، پس‌ چون‌ خوب‌ از حالش‌ آگاه‌ شدى‌ و معاشرتش‌ را پسنديدى‌ با او برادرى‌ كن‌ به‌ شرط گذشت‌ از لغزش‌ و كمك‌ در تنگى‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 236)
------------------------------------
29.  از آن‌ حضرت‌ سؤال‌ شد : ترس‌ چيست‌ ؟ فرمود : 

دليرى‌ بر دوست‌ و گريز از دشمن‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
30. ننگ‌ كشيدن‌ آسان تر از دوزخ‌ رفتن‌ است‌.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)


------------------------------------
31.  سفاهت‌ ، به‌ پستى‌ گراييدن‌ و با گمراهان‌ نشستن‌ است‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 115)
------------------------------------
32.  آن‌ حضرت‌ در وصف‌ برادر ( دوست‌ ) نيكوكارش‌ فرمود : 

از همه‌ مردم‌ در چشم‌ من‌ بزرگ تر بود و سر بزرگوارى‌ او در نظر من‌ كوچكى‌ دنيا در چشم‌ او بود ، جهل‌ و نادانى‌ بر او تسلط نداشت‌ ، اقدام‌ نمى‌كرد مگر بعد از اطمينان‌ به‌ سودمند بودن‌ آن‌ . نه‌ شكايتى‌ داشت‌ و نه‌ خشم‌ و دلتنگى‌ .
بيشتر عمرش‌ خاموش‌ بود ، و چون‌ لب‌ به‌ سخن‌ مى‌گشود بر همه‌ گوينده‌ها چيره‌ بود ، ضعيف‌ و ناتوان‌ مى‌نمود ، اما هنگام‌ نبرد شيرى‌ درنده‌ بود . چون‌ با دانشمندان‌ مى‌نشست‌ به‌ شنيدن‌ شيفته‌تر بود تا گفتن‌.
به‌ هنگام‌ ضرورت‌ سخن‌ ، سكوت‌ خود را مى‌شكست‌. نمى‌گفت‌ آنچه‌ را عمل‌ نمى‌كرد و عمل‌ مى‌كرد آنچه‌ را نمى‌گفت‌ ، چون‌ در برابر دو كار قرار مى‌گرفت‌ كه‌ نمى‌دانست‌ كدام‌ خداپسندانه‌تر است‌ آن‌ را در نظر مى‌گرفت‌ كه‌ پسند نفسش‌ نبود ، هيچ كس‌ را به‌ خاطر كارى‌ كه‌ مى‌توان‌ از آن‌ عذرى‌ آورد، سرزنش‌ نمى‌كرد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 237)


------------------------------------
33.  كسى‌ كه‌ عقل‌ ندارد ادب‌ ندارد ، و كسى‌ كه‌ همت‌ ندارد مروت‌ ندارد ، و كسى‌ كه‌ دين‌ ندارد حيا ندارد. و خردمندى‌ موجب‌ معاشرت‌ نيكو با مردم‌ است‌ ، و به‌ وسيله‌ عقل‌ سعادت‌ هر دو عالم‌ به‌ دست‌ مى‌آيد .
(بحار الانوار ، ج‌ 78 ، ص‌ 111)
------------------------------------
34. تعجب‌ مى‌كنم‌ از كساني كه‌ در غذاى‌ جسم‌ خود فكر مى‌كنند ،ولى‌ در امور معنوى‌ و غذاى‌ جان‌ خويش‌ تفكر نمى‌كنند. شكم‌ را از طعام‌ مضر حفظ مى‌كنند، ولى‌ در روح‌ و روان‌ خويش‌ افكار پليد و پستى‌ را وارد مى‌كنند.
(بحار الانوار، ج‌ 1 ، ص‌ 218)


------------------------------------
35.حضرت‌ مجتبى‌ - عليه‌ الاسلام‌ - بهترين‌ جامه‌هاى‌ خود را در موقع‌ نماز مى‌پوشيد ، كسانى‌ از آن‌ حضرت‌ سبب‌ اين‌ كار را سؤال‌ كردند ، در جواب‌ فرمود :

خداند جميل‌ است‌ و جمال‌ و زيبايى‌ را دوست‌ دارد؛ به‌ اين‌ جهت‌ خود را در پيشگاه‌ الهى‌ زينت‌ مى‌كنم‌ ، خداوند امر فرموده‌ كه‌ با زينت‌هاى‌ خود در مساجد حاضر شويد.
(تفسير عياشى‌ ، ج‌ 2 ، ص‌ 14)


------------------------------------
36. تنها چيزى‌ كه‌ در اين‌ دنياى‌ فانى‌ ، باقى‌ مى‌ماند قرآن‌ است‌ ، پس‌ قرآن‌ را پيشوا و امام‌ خود قرار دهيد ، تا به‌ راه‌ راست‌ و مستقيم‌ هدايت‌ شويد.
همانا محق‌ ترين‌ مردم‌ به‌ قرآن‌ كسانى‌ هستند كه‌ بدان‌ عمل‌ كنند اگر چه‌ آن‌ را حفظ نكرده‌ باشند ، و دورترين‌ افراد از قرآن‌ كسانى‌ هستند كه‌ به‌ دستورات‌ آن‌ عمل‌ نكنند گرچه‌ قارى‌ و خواننده‌ آن‌ باشند.
(ارشاد القلوب‌ ، ص‌ 102)
------------------------------------


37. اى‌ مردم‌ هر كس‌ براى‌ خدا اخلاص‌ ورزد و سخن‌ او را راهنماى‌ خود قرار دهد، به‌ راهى‌ كه‌ درست‌تر و استوارتر است‌ هدايت‌ مى‌شود و خداوند او را براى‌ آگاهى‌ و هوشيارى‌ توفيق‌ داده‌ و به‌ عاقبت‌ خوش‌ كمك‌ كرده‌ است.
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)
------------------------------------
38.  پرسش‌ صحيح‌ نيمى‌ از علم‌ است‌ ، و مدارا كردن‌ با مردم‌ نيمى‌ از عقل‌ است‌ ، و اقتصاد و اعتدال‌ در زندگى‌ نيمى‌ از مخارج‌ است‌.
(شرح‌ نهج‌ البلاغه‌ ابن‌ ابى‌ الحديد ، ج‌ 18 ، ص‌ 108)
------------------------------------
39. بيشترين‌ زيركى‌ ، ترس‌ از خدا و پرهيزكارى‌ است‌ و بيشترين‌ نادانى‌ ، عياشى‌ و شهوترانى‌ است‌.
(حليه‌ الاولياء ، ج‌ 2 ، ص‌ 37)


------------------------------------
40.  مادرم‌ فاطمه‌ ( س‌ ) را ديدم‌ كه‌ شب‌ جمعه‌ تا صبح‌ مشغول‌ عبادت‌ و ركوع‌ و سجود بود و شنيدم‌ كه‌ براى‌ مؤمنين‌ دعا مى‌كرد و اسامى‌ آنان‌ را ذكر مى‌نمود و براى‌ آنان‌ بسيار دعا مى‌كرد، ولى‌ براى‌ خودش‌ دعا نكرد ، پس‌ به‌ او عرض‌ كردم‌ : مادر چرا همان‌ طور كه‌ براى‌ ديگران‌ دعا كردى‌ براى‌ خودت‌ دعا نكردى‌ ، فرمودند : پسرم‌ ، اول‌ همسايه‌ را مقدم‌ دار و سپس‌ خود و اهل‌ خانه‌ را .
(بحار الانوار ، ج‌ 43 ، ص‌ 81)


------------------------------------
41.  رسول‌ خدا ( ص‌ ) فرمود : محبت‌ و دوستى‌ ما اهل‌ بيت‌ را اختيار كنيد ، چون‌ هر كس‌ خدا را در حالى‌ ملاقات‌ كند كه‌ ما اهل‌ بيت‌ را دوست‌ داشته‌ باشد ، با شفاعت‌ ما وارد بهشت‌ مى‌شود.
(محاسن‌ ، ص‌ 61)


------------------------------------
42. اى‌ مردم‌ ! از جدم‌ پيامبر خدا شنيدم‌ كه‌ مى‌فرمود : من‌ شهر علم‌ و دانشم‌ و على‌ ( ع‌ ) دروازه‌ آن‌ است‌ ، آيا از غير دروازه‌ وارد شهر مى‌شوند ؟
(امالى‌ صدوق‌ ، ص‌ 207)
------------------------------------
43. شخصى‌ به‌ امام‌ حسن‌ - عليه‌ السلام‌ - عرض‌ كرد : اى‌ پسر پيامبر خدا چرا ما از مرگ‌ اكراه‌ داريم‌ و آن‌ را دوست‌ نداريم‌ ؟ حضرت‌ فرمود : چون‌ شما آخرت‌ خود را خراب‌ و دنيايتان‌ را آباد كرده‌ايد ، بنابراين‌ انتقال‌ از عمران‌ و آبادانى‌ به‌ خرابى‌ و ويرانى‌ را دوست‌ نداريد .
(بحار الانوار ، ج‌ 44 ، ص‌ 110)


------------------------------------
44. سوگند به‌ خداوند ! هر كس‌ ما را دوست‌ داشته‌ باشد ، اگر چه‌ در دورترين‌ نقاط مانند ديلم‌ اسير باشد ، دوستى‌ ما براى‌ او مفيد است‌ . همانا محبت‌ ما گناهان‌ فرزندان‌ آدم‌ را از بين‌ مى‌برد ، همان طور كه‌ باد برگ‌ درختان‌ را مى‌ريزد .
(بحار الانوار ، ج‌ 44 ، ص‌ 24)


------------------------------------
45.  بيشتر اهل‌ كوفه‌ به‌ معاويه‌ نوشتند : ما با تو هستيم‌ ، اگر مى‌خواهى‌ ما حسن‌ ( ع‌ ) را دستگير مى‌كنيم‌ و پيش‌ تو مى‌فرستيم‌ . بعد خيمه‌ امام‌ حسن‌ ( ع‌ ) را غارت‌ كرده‌ و آن‌ حضرت‌ را مجروح‌ كردند.


پس‌ امام‌حسن‌ ( ع‌ ) به‌ معاويه‌ نوشت‌ : همانا اين‌ امر ( حكومت‌ ) و جانشينى‌ پيامبر از آن‌ من‌ و اهل‌ بيت‌ من‌ است‌ و براى‌ تو و اهل‌ بيت‌ تو حرام‌ است‌ ، من‌ اين‌ مطلب‌ را از رسول‌ خدا شنيدم‌ .
سوگند به‌ خداوند ، اگر يارانى‌ شكيبا و آگاه‌ به‌ حق‌ خويش‌ مى‌يافتم‌ ، تسليم‌ تو نمى‌شدم‌ و آنچه‌ را مى‌خواستى‌ به‌ تو نمى‌دادم‌ .
(بحار الانوار ، ج‌ 44 ، ص‌ 45)


------------------------------------
46.  اگر همه‌ دنيا را تبديل‌ به‌ يك‌ لقمه‌ غذا كنم‌ و به‌ انسانى‌ كه‌ خدا را از روى‌ خلوص‌ عبادت‌ مى‌كند بخورانم‌ ، باز احساس‌ مى‌كنم‌ كه‌ در حق‌ او كوتاهى‌ كرده‌ام‌ .

و اگر از استفاده‌ كردن‌ كافر از دنيا جلوگيرى‌ كنم‌ تا به‌ آن‌ اندازه‌ كه‌ جانش‌ از شدت‌ گرسنگى‌ و تشنگى‌ به‌ لب‌ برسد ، آنگاه‌ جرعه‌اى‌ آب‌ به‌ او بدهم‌ ، خود را اسرافكار مى‌پندارم‌ .
(تنبيه‌ الخواطر و نزهة‌ النواطر ( مجموعه‌ ورام‌ ) ، ج‌ 1 ، ص‌ 350)


------------------------------------
47. والاترين‌ مقام‌ نزد خداوند ، از آن‌ كسى‌ است‌ كه‌ بيشتر از همه‌ به‌ حقوق‌ مردم‌ آشنا باشد و در اداى‌ آن‌ حقوق‌ ، بيشتر از همه‌ كوشا باشد . و كسى‌ كه‌ در برابر برادران‌ دينى‌ خود تواضع‌ كند ، خداوند او را از صديقين‌ و شيعيان‌ اميرالمؤمنين‌ - عليه‌ السلام‌ - قرار مى‌دهد .
(حياة‌ امام‌ حسن‌ بن‌ على‌ ، ج‌ 1 ، ص‌ 319)


------------------------------------
48.پيامبر خدا ( ص‌ ) فرمود : هيچ‌ بنده‌اى‌ حقيقتا مؤمن‌ نيست‌ مگر اين كه‌ نفس‌ خود را شديدتر از محاسبه‌ بين‌ دو شريك‌ و يا محاسبه‌ مولا از بنده‌ خود مورد محاسبه‌ قرار دهد .
(بحار الانوار ، ج‌ 70 ، ص‌ 72)

------------------------------------
49. پيامبر خدا ( ص‌ ) فرموده‌ است‌ : يكى‌ از موجبات‌ آمرزش‌ گناهان‌ ، مسرور كردن‌ برادران‌ دينى‌ است‌ .
(مجمع‌ الزوائد و منبع‌ الفوائد ، ج‌ 8 ، ص‌ 193)


------------------------------------
50. دنيا محل‌ گرفتارى‌ و آزمايش‌ است‌ و هر چه‌ در آن‌ است‌ رو به‌ زوال‌ و نابودى‌ مى‌باشد ، و خداوند ما را از احوال‌ دنيا آگاه‌ كرده‌ است‌ تا عبرت‌ گيريم‌ ، و به‌ ما وعده‌ عذاب‌ داده‌ تا بعد از آن‌ ، حجتى‌ بر خدا نداشته‌ باشيم‌ . پس‌ در اين‌ دنياى‌ فانى‌ زهد بورزيد و به‌ آنچه‌ باقى‌ و پايدار است‌ رغبت‌ داشته‌ باشيد و در خفا و آشكار از خدا بترسيد .
(توحيد صدوق‌ ، ص‌ 378) 

منبع:اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : دو شنبه 1 دی 1393 | 8:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد