انسان و جهان در چند عدد و رقم


#شفیعی_مطهر

عمر کهکشان ها را ۱۲ میلیارد سال تخمین می زنند .

از پیدایش کره زمین ۴ میلیارد سال می گذرد .

عمر حیات جانوری را در زمین  ۵۰۰ میلیون سال دانسته اند .

نخستین بشر معادل "انسان هوشمند " حدود ۲۰۰ هزار سال پیش در شمال شرق آفریقا پدیدار شد .

قریب ۴۰ هزار سال پیش  دسته ای از آنان به آسیا  اروپا و آمریکا مهاجرت کردند .

عمر مدنیّت بشر به ۶ هزار سال می رسد . اما سابقه تمدن صنعتی تنها ۱۳۵ سال  بیشتر نیست !

آیا تا کنون با خود اندیشیده ایم که عمر حدود ۷۰ ساله ما نسبت به عمر بشریت - عمر حیات جانداران - عمر کره زمین و عمر کهکشان ها چه کسر کوچکی است ؟!!

در این فرصت اندک چه می کنیم ؟!!

 گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 15 آبان 1395 | 12:7 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 بهره وری! 

 Картинки по запросу

گفتم : مشکل اقتصادی ما چیست ؟

گفت : لابد مواد اولیه نداریم .

گفتم : داریم . اگر هم نداشته باشیم، وارد می کنیم .

گفت : انرژی .

گفتم : داریم . اگر نداشته باشیم هم وارد می کنیم .

گفت : نیروی انسانی تحصیل کرده و ماهر .

گفتم : داریم . اگر نداشته باشیم هم وارد می کنیم .

گفت : تکنولوژی .

گفتم : داریم . اگر نداشته باشیم هم وارد می کنیم .

گفت : تجهیزات و امکانات .

گفتم : داریم . اگر نداشته باشیم هم وارد می کنیم !

گفت : ارز !

گفتم : داریم . اگر نداشتیم این قدر کالاهای غیر ضروری وارد نمی کردیم !

گفت : پس چی ؟

گفتم : " بهره وری "

گفت : نداریم !وارد کردنی هم نیست !!!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 5 آبان 1395 | 9:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 عادی تلقی کردن بیداد!

خطری فراتر از فساد!!

 #شفیعی_مطهر

ای کاش آن گاه که بنیان های کاخ عظیم اعتماد عمومی فرومی ریخت، صدایی وحشتناک چون فروریختن بنای آسمان خراشی فلک فرسا برمی انگیخت،تا همه مغزهای جاهل و وجدان های غافل بیدار و هشیار می شدند و عمق حادثه و ژرفای فاجعه را درک می کردند!

ای کاش آن گاه که سونامی چالش های فرهنگی و آسیب های اجتماعی بنیان ها و ستون های هستی جامعه را درهم می کوبد،صدایی دهشتناک چون صدای انفجار بمبی اتمی داشت تا گوش های سنگین و دل های آهنین متولیان فرهنگی و اجتماعی متوحشانه از جای برمی جَستند و چاره ای می جُستند!

متاسفانه بنای برج های عظیم اعتماد عمومی بسرعت در حال لرزش و ریزش است و چون روند فروپاشی آن نه صدایی چون صدای انفجار دارد و نه شعله ای چون حریق بازار؛بنابراین طنین رعدآسای آن نه گوشی را می خراشد و نه چشمی را می آزارد!

وقتی شهروندان عادی کشور خبر اختلاس های چندصد میلیارد دلاری را می خوانند و می شنوند و می بینند با این فسادهای عظیم و بنیان برافکن نه زلزله ای زمین را می لرزاند و نه برخورد با عاملان آن مفسدانی را می ترساند،بنابراین همه می آموزند که سیمای مفاسد اندک تر را نادیده  و عربده مستانه مفسدان کوچک تر را نشنیده گیرند! 

با پیدایش رایانه و شبکه جهانی اینترنت انقلابی عظیم در همه عرصه های فرهنگی،اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی به وجود آمد. این انقلاب در کشورهای پیشرفته به تشکیل دولت های الکترونیک انجامید و انجام بسیاری از فعالیت های اجتماعی و اقتصادی مردم را عهده دار شد .اکنون روند رو به رشد نظام الکترونیکی به سویی می رود که مردم از این پس جز برای تفریح و گردش از خانه به سوی خیابان ها و معابر هچوم نیاورند.

اما در جامعه ما مظاهر مدرنیسم چون تلفن ،اینترنت و رایانه نیز بسرعت به صورت ابزاری در خدمت کلاهبرداران و عوامفریبان درآمده است!

من فقط یک کلاهبرداری معمولی و کوچک را که خود شاهد بوده ام به عنوان یک کِیس مطرح می کنم.

«تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!»

حدود هفت هشت ماه قبل از سوی شرکتی به نام «آرمان سلامت» به صورت تلفنی و اینترنتی کارت هایی به مشتریان فروخته می شد که در ازای آن شرکت متعهد می شد هر زمان که مشتری اراده کند، در شمال ویلایی مجهز با امکانات کافی  و همراه با پذیرایی سه روز در اختیار خود و دو همراه او بگذارند. من در برابر تبلیغات گوشنواز آنان مقاومت کردم، ولی مامور تبلیاتچی آن شرکت توانست دو عدد از این کارت ها را به افراد خانواده ما بفروشد. 

حدود یک ماه قبل برای استفاده از مزایای این سفر در مدت بیش از ده روز به همه تلفن های این شرکت زنگ زدم،اما هیچ کدام جواب ندادند.ناگزیر شماره موبایلی در یکی از سایت هایشان یافتم و زنگ زدم.گوینده پس از چند بار وعده های دروغ سرانجام گفت:باید حضوری به دفتر ما مراجعه کنید. 

روز بعد پس از مراجعه به دفترشان، پس از دریافت مبالغی دیگر نامه ای به عنوان «هتل هراز ساحلی» واقع در سرخ رود حوالی محمودآباد برای سه دادند.

وقتی پنجشنبه من و پنج نفر از افراد خانواده به هتل مزبور مراجعه کردیم،شخصی که خود را «شهاب رفیعی» معرفی می کرد،اظهار داشت : 

این نامه هیچ اعتباری ندارد. اگر اتاق می خواهید، باید پول آن را بدهید! 

این شخص البته می کوشید تا هویت خود را آشکار نکند،اما من پس از اصرار زیاد توانستم نام اورا کشف کنم!

چون شب و دیرهنگام بود،ناگزیر پذیرفتیم اتاقی دو تخته بسیار نامناسب و بدون امکانات در یک محیط کثیف و حیاطی پر از موش های صحرایی در اختیار ما بگذارد. جالب تر این که علی رغم سختگیری های مرسوم اداره اماکن مبنی بر تشخیص هویت مهمانان ،این به اصطلاح هتل! هیچ گونه تشریفات پذیرش و تشخیص هویت و بررسی شناسنامه هم نداشت. گویی ایشان خود را از هفت دولت آزاد می دانست!

وقتی ما می خواستیم مختصر اعتراضی بکنیم، با صدای بلندی رجز می خواند که :

هر کاری می خواهید بکنید! به هر کس و هر کجا می خواهید شکایت کنید! به پلیس 110 زنگ بزنید! هیچ کاری نمی توانید بکنید!

و ما چون چند تجربه شکایت بی ثمر به مراجع مختلف داشتم ،چاره ای جز تحمل این وضع ناگوار نداشتیم.

باز جالب تر این که این شخص علاوه بر دریافت مبلغ کرایه اتاق، نامه شرکت را هم می خواست .ما ناگزیر هم پول کرایه اتاق را دادیم و هم عین نامه را.فقط من کوشیدم در ذیل آن نامه از ایشان رسید بگیرم و با موبایلم عکسی از نامه تهیه کنم.

حال چیزی که برای من مهم است،نه مبالغی است که از ما گرفته و خورده اند،مهم روحیه عوامفریبی و تجاوزگری است که هر کس در هر پایه ای از قدرت گویی یقین دارد که بازخواستی وجود ندارد.

ما آن شب را با سختی گذراندیم و صبح روز بعد با ناراحتی و تجربه ای تلخ از سفر تفریحی(!!) شمال به تهران برگشتیم.

من به دو علت این رویداد به ظاهر کم اهمیت را خدمت شما عزیزان گزارش می کنم:

1- از مسئولان اداره اماکن و گردشگری استان مازندران بپرسم آیا در جریان وضعیت این به اصطلاح هتل ساحلی نیستند؟ آیا نباید در بازدیدهای دوره ای وضع اقامتگاه ها را بررسی کنند و مدیران مجتمع ها را وادار به ساماندهی مجموعه تحت مدیریت خود کنند؟

2 - من بنا به تجربه شخصی، امیدی به پیگیری و احقاق حقوق افرادی چون خود که فریب این شرکت ها را خورده ایم، ندارم.چون حوصله تحمل پیچ و خم های اداری و حقوقی را ندارم .فقط توصیه من هشدار به دیگر افرادی است که به وعده های تلفنی و اینترنتی افراد سودجو اعتماد نکنند. 

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 | 11:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

برگی ازتحریفات رویدادهای عاشورا
 

درای کاروان کربلا کم کم به گوش می رسد .در سطح جامعه مذهبی ما جنب و جوشی فراوان تحت عنوان عزاداری در برزگداشت این واقعه مهم تاریخی به چشم می خورد. اما پرسشی که معمولا ذهن هر اندیشمندی را به پاسخی اقناعی فرا می خواند ، این است که اکنون در سال 1438ه.ق.حدود 1377سال از آن رویداد غم انگیز گذشته ، اصل ماجرا چه بوده و نقل کنندگان چقدر از احساسات خود را به جای واقعیات درج کرده اند؟

 در این باب مورخان و متفکران تحقیقاتی کم و بیش انجام داده اند . امروز نمونه هایی از تلاش ها و نظریات استاد مطهری را مرور می کنیم .

 

مطلب حاضر برگرفته از کتاب "حماسه حسینی" است که شامل سخنرانی های استاد شهید آیت الله مطهری در خصوص تحریفات صورت گرفته در مورد واقعه عاشورا می باشد.

لازم به ذکر است که مطالب استاد چون سخنرانی بودند پردازش و ویرایش ‌شده اند.

 

  گریه بر امام حسین علیه السلام با هر وسیله 

مرحوم حاجی نوری نکته ای را در کتاب لؤلؤ و مرجان ذکر کرده است و آن این که عده ای گفتند موضوع امام حسین و گریه بر او، ثوابش آن قدر زیاد است که از هر وسیله ای برای این کار می شود استفاده کرد. یک حرفی امروزی ها در مکتب "ماکیاول" در آورده اند که می گویند هدف، وسیله را مباح می کند؛ هدفت خوب باشد، وسیله هرچه شد، شد! گفتند ما یک هدف مقدس و منزه داریم و آن این است که گریستن بر امام حسین کار بسیار خوبی است و باید گریست. به چه وسیله بگریانیم؟ به هر وسیله که شد! هدف که مقدس است، وسیله هرچه شد، شد. اگر تعزیه در آوریم، تعزیه های اهانت آور، درست است یا نه؟ گفتند اشک جاری می شود یا نه؟ همین قدر که اشک جاری شود، اشکال ندارد! شیپور بزنیم، طبل بزنیم، معصیت کاری بکنیم، به بدن مرد، لباس زن بپوشانیم، عروسی قاسم درست کنیم، جعل کنیم، تحریف کنیم، در دستگاه امام حسین این حرف ها مانعی ندارد. دستگاه امام حسین از دستگاه دیگران جداست، در اینجا دروغ گفتن بخشیده می شود، جعل و تحریف کردید، شبیه سازی کردید، بخشیده می شوید. هر گناهی که در مراسم انجام دادید، بخشیده می شوید.

چون کتاب روضة الشهدا اولین کتاب به زبان فارسی است که نوشته شد، مرثیه خوان ها که اغلب بی سواد بودند و به کتاب های عربی مراجعه نمی کردند ، همین کتاب را می گرفتند و در مجالس از رو می خواندند. این است که امروزه مجالس عزاداری امام حسین را روضه خوانی می گوییم. 
در زمان امام حسین و حضرت صادق و امام حسن عسکری که روضه خوانی نمی گفتند و بعد در زمان سید مرتضی و خواجه نصیرالدین طوسی هم روضه خوانی نمی گفتند. از پانصد سال پیش به این طرف اسمش روضه خوانی شده، روضه خوانی یعنی خواندن کتاب روضة الشهدا، خواندن همان کتاب پر از دروغ. از وقتی که این کتاب به دست مردم افتاد، کسی تاریخ واقعی امام حسین را مطالعه نکرد.
 با كمال تاسف باید بگویم تحریف‌هایی كه به دست ما در این حادثه صورت گرفته است، هم در جهت پایین آوردن و نسخ كردن قضیه بوده و هم در جهت بی خاصیت و بی اثر كردن قضیه بوده است. و در این قضیه، هم گویندگان و علمای امت و هم مردم تقصیر داشته‌اند.
نقل می‌كنند كه یكی از علمای بزرگ در یكی از شهرستان‌ها تا اندازه‌ای درد دین داشت و همیشه به این دروغ‌هایی كه روی منبر گفته می‌شد اعتراض می كرد و تعبیرش هم این بود كه می‌گفت: 
این زهرماری‌ها چیست كه بالای این منبرها می‌گویند؟ 
واعظی به او گفت : اگر این ها را نگوییم اصلا باید در دکان را تخته كنیم. 
آن آقا جواب داد: این ها دروغ است و نباید گفته شود. 
از قضا چندی بعد خود این آقا بانی شد و مجلسی در مسجد خودش تشكیل داد و همان واعظ را دعوت كرد. ولی قبل از شروع منبر به واعظ گفت : 
من می‌خواهم به عنوان نمونه یك مجلسی ترتیب بدهم كه در آن، روضه دروغ نباشد و تو هم مقید باشی كه جز از كتاب‌های معتبر، هیچ روضه‌ای نخوانی و یا به تعبیر خودش گفت كه از آن زهرماری‌ها نباید چیزی بگویی. واعظ هم گفت: چون مجلس مال شماست، اطاعت می شود. 
شب اول خود آقا در محراب رو به قبله نشسته بود، منبر هم كنار محراب بود، آقای واعظ صحبت‌هایش را گفت و موقع خواندن روضه شد. شروع كرد به خواندن  روضه و خود را مقید كرده بود كه جز روضه راست چیزی نگوید. اما هرچه گفت مجلس تكان نخورد و مجلس همین طور یخ كرده بود. آقا دید عجب، این مجلس مال خودش هست .بعد مردم چه می‌گویند، تصور می‌کنند که لابد آقا نیتش پاك نیست كه مجلسش نمی‌گیرد. اگر آقا خودش نیتش درست باشد، اخلاص نیت داشته باشد، حالا كربلا شده بود. دید كه آبرویش می رود. به فکر رفت که چه بكند؟ یواشكی و زیر چشمی به واعظ گفت: 
یك كمی از آن زهرماری‌ها قاطی کن !
این انتظاری كه مردم برای كربلا شدن دارند، خود دروغ‌ساز است و لهذا غالب جعلیاتی كه وارد شده است، مقدمه گریز زدن بوده است، یعنی برای این که بشود گریزی زد و اشک مردم را جاری كرد. یك جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است. 
این قضیه را من مكرر شنیده‌ام و لابد شما هم شنیده‌اید و حاجی نوری در مقدمات قضایا آن را نقل كرده است. می‌‌گویند روزی امیرالمومنین علی علیه السلام در بالای منبر بود و خطبه می‌خواند. امام حسین علیه السلام فرمود: من تشنه‌ام و آب می‌خواهم. 
حضرت فرمود : كسی برای فرزندم آب بیاورد. 
اول كسی كه از جا بلند شد ،كودكی بود كه همان حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بود ،كه رفتند و از مادرشان یك كاسه آب گرفتند و آمدند ،كه این جریان با یك طول و تفسیری نقل می‌شود. بعد امیر المومنین علی علیه السلام چشمشان كه به این منظره افتاد، اشكشان جاری شد. 
به آقا عرض كردند: شما چرا گریه می‌كنید؟ 
فرمود: قضایای کربلا یادم افتاد. 
كه دیگر معلوم است گریز به كجا منتهی می‌شود. 
حاجی نوری در این جا یك بحث عالی دارد. می‌گوید :
شما كه می‌گویید علی در بالای منبر خطبه می‌خواند، باید بدانید كه علی فقط در زمان خلافتش منبر می رفت و خطبه می‌خواند. پس در کوفه بوده است و در آن وقت امام حسین مردی بود که تقریبا سی و سه سال داشت. بعد می گویند اصلا این حرف معقول است که یک مرد سی و سه ساله در حالی که پدرش در حال موعظه مردم است و خطابه می خواند، ناگهان وسط خطابه بگوید: آقا من تشنه ام،آب می خواهم؟ اگر یک آدم معمولی این کار را بکند، می گویند چه آدم بی ادب و بی تربیتی است؛ و از طرفی حضرت ابوالفضل هم در آن وقت کودک نبوده و یک جوان اقلا پانزده ساله بوده است. می بینید که چگونه جریانی را جعل کرده‌اند. آیا این قضیه در شان امام حسین است؟! و غیر از دروغ بودنش اصلا چه ارزشی دارد؟ آیا این جریان، شان امام حسین را بالا می برد یا پایین می آورد؟! مسلم است که پایین می آورد، چون یک دروغ به امام نسبت داده ایم و آبروی امام را برده ایم. طوری حرف زده ایم که امام را در سطح بی ادب‌ترین افراد مردم پایین آورده ایم؛ در حالی که پدری مثل علی مشغول سخن گفتن است، تشنه اش می شود، طاقت نمی آورد که جلسه تمام شود و بعد آب بخورد، همان جا حرف آقا را قطع می‌کند و می گوید من تشنه ام برای من آب بیاورید.
نمونه دیگری که تحریف و جعل شده است، این است که قاصدی برای ابا عبدالله (ع) نامه ای آورده بود و جواب می‌خواست. آقا فرمود که سه روز دیگر بیا ، از من جواب بگیر. سه روز دیگر که سراغ گرفت، گفتند: آقا حرکت کردند و امروز عازم رفتن هستند. این را هم گفت: پس حالا که آقا می روند ، بروم ببینم که جلال و کوکبه پادشاه حجاز چگونه است. رفت و دید آقا خودش روی یک کرسی نشسته است و بنی هاشم روی کرسی‌های چنین و چنان، بعد محمل هایی آوردند. چه حریرها و چه دیباج‌هایی، در آنجا بود. بعد مخدرات را آوردند و با چه احترامی سوار این محمل‌ها کردند. این ها را می گویند و می گویند تا ناگهان به روز یازدهم گریز می زنند و می گویند این ها که در آن روز چنین محترم آمدند، روز یازدهم چه حالی داشتند.

حاجی نوری می گوید: این حرف ها یعنی چه، بنا بر استناد تاریخی امام حسین در حالی که بیرون آمد، این آیه را می‌خواند: «فخرج منها خائفا یترقب» یعنی در این بیرون آمدن خودش را به موسی بن عمران که از فرعون فرار می کرد، تشبیه کرده است:

«قال عسی ربی ان یهدینی سواع ا لسبیل.[4]»

یک قافله بسیار بسیار ساده ای داشتند. مگر عظمت ابا عبدالله به این است که یک کرسی مثلا زرین برایش گذاشته باشند؟! یا عظمت خاندان او به این است که سوار محمل هایی شده باشند ،که آن ها را از دیباج و حریر پوشانده باشند؟!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 14 مهر 1395 | 10:49 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

 

بخش دهم(بخش پایانی) 
 


 

پرداخت غرامت جنگی

در سال ۱۹۹۱ خاویر پرز دکوئیار (دبیرکل وقت سازمان ملل متحد) رسماً، عراق را آغازگر جنگ معرفی کرده و از خواسته ایران برای دریافت غرامت پشتیبانی کرد. دولت هاشمی رفسنجانی، رقم خسارت‌های وارده به ایران را هزار میلیارد دلار برآورد نمود، ولی سازمان ملل تنها با ۲۰۰ میلیارد آن موافقت نمود، ولی این مسئله به دلیل قطع رابطه بین ایران و عراق در آن زمان مسکوت ماند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 11 مهر 1395 | 10:53 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها


بخش نهم


 آلودگی نفتی خلیج فارس

نوشتار اصلی: جنگ نفت‌کش‌ها
 

اولین حمله به تاسیسات نفتی طرفین درگیر جنگ از جانب رژیم عراق صورت گرفت. در این حمله که در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۶۱ به میدان نفتی نوروز انجام شد، سکوی شماره ۳ میدان آسیب دید. ۲۱ روز بعد دومین حمله به سکوی چاه مزبور انجام شد که نتیجهٔ آن تخریب کامل سکو و فوران روزانه ۲۵۰۰ بشکه نفت‌خام به آب های خلیج فارس و آلودگی وسیع آن بود. 

برابر اعلام شرکت نفت فلات قاره ایران میزان نفتی که تنها از فوریه تا اواخر سپتامبر ۱۹۸۳ به آب های خلیج فارس نشت کرد، حدود ۷۱ میلیون گالن براورد می‌شود. 

این آلودگی نفتی بی‌سابقه بیشترین خسارات را به کشورهای بحرین، قطر، کویت و عربستان سعودی وارد آورد و آن ها را با کمبود آب آشامیدنی و ماهی روبه رو کرد. بسیاری از کارخانجات تصفیه آب این کشورها تعطیل شدند. همچنین بسیاری از جانداران دریایی خلیج فارس از گونه‌های بوفالو دریایی، لاک پشت، دلفین و مار آبی و پرندگان نابود شدند.

بر اساس برآورد کارشناسان، در بین سال های ۸۷-۱۹۸۰، ۲۸٪ از نفت استخراج شده از چاه های نفت کشورهای حوزه خلیج فارس به هدر می‌رفت. 

جمهوری اسلامی ایران، رژیم عراق را متهم به نقض مادهٔ ۳۵ پروتکل ۱۹۷۷ الحاقی به قرارداد۱۹۴۹ ژنو کرد.

مجموع کشته شدگان حملات هوایی عراق به مناطق مسکونی ایران ۱۵۹۵۹ اعلام شد.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 10 مهر 1395 | 8:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

 

بخش هشتم

شکنجه و قتل 6000 اسیر ایرانی در زندان عراق

وضعیت اردوگاه های اسرای ایرانی در عراق با وضعیت اردوگاه های هیتلر مقایسه شده‌است. هزاران تن از اسرای ایرانی در دوران جنگ توسط ارتش و استخبارات عراق شکنجه و کشته شدند. 

کارشکنی صدام در روند آزادی اسرا این مسئله را تا بیش از یک دهه پس از پایان جنگ ادامه داد. پس از سرنگونی رژیم صدام و دستگیری مقامات استخبارات عراق اطلاعات بیشتری پیرامون جنایات عراق در طول جنگ یا ایران افشا شد. تعداد اسرای ایرانی کشته شده بیش از شش هزار نفر تخمین زده شده‌است.

همچنین در بازجویی از اسرای عراقی مشخص شده که افسران ارتش بعث در موارد متعدد اسرای ایرانی زخمی را در صحنه نبرد به حال خود رها کرده تا در اثر خون ریزی مداوم به مرور زمان جان خود را از دست دهند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 | 20:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

 

بخش هشتم

شکنجه و قتل 6000 اسیر ایرانی در زندان عراق

وضعیت اردوگاه های اسرای ایرانی در عراق با وضعیت اردوگاه های هیتلر مقایسه شده‌است. هزاران تن از اسرای ایرانی در دوران جنگ توسط ارتش و استخبارات عراق شکنجه و کشته شدند. 

کارشکنی صدام در روند آزادی اسرا این مسئله را تا بیش از یک دهه پس از پایان جنگ ادامه داد. پس از سرنگونی رژیم صدام و دستگیری مقامات استخبارات عراق اطلاعات بیشتری پیرامون جنایات عراق در طول جنگ یا ایران افشا شد. تعداد اسرای ایرانی کشته شده بیش از شش هزار نفر تخمین زده شده‌است.

همچنین در بازجویی از اسرای عراقی مشخص شده که افسران ارتش بعث در موارد متعدد اسرای ایرانی زخمی را در صحنه نبرد به حال خود رها کرده تا در اثر خون ریزی مداوم به مرور زمان جان خود را از دست دهند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 | 20:23 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

بخش هفتم

 مقایسه قدرت نظامی ایران و عراق

قدرت نظامی ایران و عراق از آغاز جنگ در سال ۱۹۸۰ میلادی تا پایان جنگ در سال ۱۹۸۷ هیچ گاه با یکدیگر یکسان نبود. حمایت تمامی کشورهای عربی به جز سوریه از رژیم بعث عراق و حمایت مالی و تسلیحاتی بسیاری از کشورهای جهان از رژیم بعث عراق، تفاوت نابرابری قدرت نظامی میان دو کشور را به خوبی نمایان می‌کند. 

جدول زیر، نمودار قدرت نظامی دو کشور را در آغاز جنگ و در پایان جنگ نشان می‌دهد که توسط مجله اکونومیست منتشر شد.
 

نابرابری توازن قدرت (۱۹۸۰-۱۹۸۷) عراق ایران
تانک در سال ۱۹۸۰ ۲۷۰۰ ۱۷۴۰
تانک در سال ۱۹۸۷ ۴۵۰۰ ۱۰۰۰
هواپیمای جنگنده در سال ۱۹۸۰ ۳۳۲ ۴۴۵
هواپیمای جنگنده در سال ۱۹۸۷ ۵۰۰+ ۶۵
بالگرد جنگنده در سال ۱۹۸۰ ۴۰ ۵۰۰
بالگرد جنگنده در سال ۱۹۸۷ ۱۵۰ ۶۰
توپخانه در سال ۱۹۸۰ ۱۰۰۰ ۱۰۰۰+
توپخانه در سال ۱۹۸۷ ۴۰۰۰+ ۱۰۰۰+

طارق عزیز معاون نخست وزیر و وزیر امور خارجه عراق درسال۱۹۸۶ درجریان سفر رسمی سه روزه خود به برزیل اعتراف کرده بود که عراق درجنگ علیه ایران بارها و در موارد مختلف از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرده‌است. دبیر کل سازمان نیز در سخنرانی خود در ۸ فروردین ماه سال ۱۳۶۷ به استفاده وسیع عراق از سلاح‌های شیمیایی در حلبچه اشاره کرده بود.
 

بر اساس گزارش های رسمی، گاز اعصاب باعث مرگ بیش از۲۰۰۰۰ سرباز ایرانی به صورت آنی می‌باشد. از۹۰۰۰۰ بازمانده این حملات ۵۰۰۰ نفر از آن ها به طور مرتب به درمان نیاز دارند و در حدود ۱۰۰۰ نفر از آنان هنوز در بیمارستان بستری می‌باشند و حال آنان وخیم گزارش شده‌است.بسیاری دیگر نیز مورد اصابت گاز خردل بوده‌اند.

همچنین عراق گازهای شیمیایی را بر ضد غیرنظامیان، روستاییان و بیمارستان‌ها استفاده کرد که باعث مرگ بسیاری از آنان شد. علاوه بر این ۳۰۸ موشک عراقی در طی سال های ۱۹۸۸-۱۹۸۰ بر ضد نواحی پر جمعیت ایران شلیک شد که باعث مرگ۱۲۹۳۱ نفر شد.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 8 مهر 1395 | 11:59 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

بخش پنجم

تلفات و خسارات ایران و عراق در جنگ


 
پل ویران شده خرمشهر نمونه‌ای از ویرانه‌های دوران جنگ

جنگ تحمیلی علیه ایران ۲۸۸۷ روز به طول انجامید که طی آن ۱۰۰۰ روز نبرد فعال صورت گرفت که ۷۹۳ روز حمله از سوی رزمندگان ایرانی بود و ۲۰۷ روز از سوی ارتش عراق.

مقاومت نیروهای ایرانی که منجر به طولانی شدن جنگ شد، سبب شد تا ذخایر ارزی عراق که در ابتدای جنگ، حدود ۳۰ میلیارد دلار بود، پس از شکست در عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر به صفر برسد و پس از پایان جنگ، این کشور بیش از ۷۰ میلیارد دلار بدهی داشته باشد.
 

بر اساس آمارهای بین‌المللی، جنگ ایران و عراق ۶۲۷ میلیارد دلار هزینه برای دولت ایران و ۵۶۱ میلیارد دلار هزینه برای دولت عراق به همراه داشت. همچنین هزینه بازسازی خرابی‌های ناشی از جنگ برای ایران ۶۴۴ و برای عراق ۴۵۲ میلیارد دلار برآورد می‌شود. بر همین اساس در طول این جنگ ۱٬۰۰۰٬۰۰۰ انسان کشته و زخمی شدند که از این میان ۲۶۲٬۰۰۰ ایرانی و ۱۰۵٬۰۰۰ عراقی کشته شده‌اند.
 

تلفات این جنگ براساس آمار رسمی حکومت ایران، جنگ تحمیلی ۲۱۳٬۰۰۰ ایرانی کشته و ۳۳۵٬۰۰۰ ایرانی معلول و ۴۲٫۶۱۸ اسیر و ۷۰۰۰ مفقود الاثر و ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت بر جامعه ایران وارد کرده‌است. 

در حال حاضر، ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار هکتار اراضی ایران همچنان آلوده به مین است. جنگ ایران و عراق، بعد از جنگ ویتنام که ۱۵ سال به طول انجامید، دومین جنگ طولانی قرن بیستم بود(جنگ جهانی اول ۴ سال و جنگ جهانی دوم ۶ سال به طول انجامید) مدافعان ایرانی برای دفاع از خرمشهر ۳۵ روز جنگیدند. در حالی که در باز پس گیری خرمشهر، ایران ۲ روزه موفق شد.

در سال های پایانی جنگ هزینه روزانه جنگ برای دولت ایران ۱۰۰٬۰۰۰ و برای دولت عراق ۲۷٬۰۰۰٬۰۰۰ دلار تخمین زده شده بود.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 | 10:14 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق  به روایت ارقام و آمارها

(بخش دوم)

حملهٔ عراق به خاک ایران

عراق در ۲۹ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) با هدف براندازی جمهوری اسلامی ایران، حمله به ایران را آغاز کرد. نیروهای عراقی به‌گونه‌ای برنامه‌ریزی کرده بودند که نواحی بزرگی از غرب ایران را اشغال کنند. عراقی‌ها بمب گذاری، مین گذاری، عملیات نامنظم و تجاوزهای مرزی شان را خیلی زودتر از آن چه شروع جنگ دانسته می‌شود، شروع کردند.

عراق با تقلید از استراتژی نظامی اسرائیل در حمله برق آسا و کوبنده هوایی به فرودگاه ها و هواپیماهای مصر، سوریه و اردن در جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل و نتایج چشمگیر آن، خواست که همان نتایج را این بار برای خود رقم بزند.
 

روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ راس ساعت ۱۲ به وقت بغداد، مرکز فرماندهی جنگ در عراق دستور پرواز ۱۹۲ بمب افکن و جنگنده را برای حمله هوایی به فرودگاه‌های ایران صادر کرد. بیست دقیقه بعد، عدنان خیرالله وزیر دفاع عراق در گزارشی این موضوع را به صدام حسین اعلام کرد. به این ترتیب جنگ هوایی بین ایران و عراق آغاز شد.

نیروی هوایی عراق در بعد از ظهر همان روز به پایگاه‌های نیروی هوایی ایران حمله کرد. حملات هوایی عراق به این صورت بود:


 
در روز اول جنگ فرودگاه مهرآباد هدف بمباران چند میگ-۲۳ عراق قرار گرفت و چندین هواپیما منهدم شدند.
  • ساعت یک و چهل و پنج دقیقه بعد از ظهر توسط ۶ میگ به فرودگاه اهواز،
  • ساعت دو و دوازده دقیقه بعد از ظهر با ۴ میگ به فرودگاه مهرآباد تهران،
  • ساعت دو و چهل پنج دقیقه به پایگاه نوژه،
  • ساعت چهارده و سی دقیقه با ۳ میگ به فرودگاه سنندج و مرکز سپاه،
  • با ۸ میگ به فرودگاه تبریز، پالایشگاه و نیروگاه و نیز با حمله چند میگ به اسلام آباد و کرمانشاه و اصفهان.

همزمان با آغاز عملیات هوایی، نیروی زمینی عراق از سه جبهه و در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز کرد. سپاه اول از جبهه شمالی، سپاه دوم از جبهه میانی و سپاه سوم از جبهه جنوبی پیشروی خود را آغاز کردند؛ این درحالی بود که فرماندهان جنگ در ایران به فکر از دست دادن زمین در ازای گرفتن زمان بودند. با این حال مردم مناطق مرزی در حرکتی خودجوش و با کمک روحیه بالا، با دادن تلفات سنگین و با تجهیزات نظامی ناچیز همچون تفنگ ام۱ گاراند جلوی پیشروی سریع ارتش عراق را گرفتند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 | 7:20 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

نگاهی گذرا به جنگ هشت ساله ایران و عراق

به روایت ارقام و آمارها

 (بخش نخست)

جنگ عراق با ایران که در ایران با نام‌های دفاع مقدس، جنگ تحمیلی، و جنگ هشت‌ساله، و نزد اعراب با نام‌های قادسیه صدام و جنگ اول خلیج فارس (به عربی: قادسيّة صدّام، حرب الخليج الأولی) شناخته می‌شود، جنگی است که از شهریور ۱۳۵۹ تا مرداد ۱۳۶۷ میان نیروهای مسلح دو کشور ایران و عراق جریان داشت. 

جنگ ۸‌ساله ایران و عراق یکی از فاجعه‌های تاریخ بشری در قرن بیستم، و پس از جنگ ویتنام و بالاتر از جنگ جهانی اول، دومین جنگ طولانی قرن بیستم بوده‌است.

این جنگ درنهایت بدون این که پیروزی داشته باشد با آتش‌بس موقت میان ایران و عراق پایان یافت. این آتش‌بس تا امروز از جانب طرفین شکسته نشده و هنوز پابرجاست.
 

شورای امنیت در تاریخ ۱۸ آذر۱۳۷۰ مصادف با ۹ دسامبر۱۹۹۱ طی گزارشی که از جانب دبیرکل وقت سازمان ملل متحد دریافت کرده بود، عراق را به عنوان متجاوز جنگ معرفی کرد. این شورا همچنین عراق را موظف به پرداخت غرامت جنگ به ایران نمود.
 

در این جنگ ارتش عراق به طور گسترده از جنگ‌افزارهای شیمیایی علیه کردهای عراقی و مردم و نظامیان ایران استفاده کرد. با این وجود جامعه جهانی هیچ گاه نتوانست اجماعی برای محکوم کردن این جنایت جنگی از سوی عراق ترتیب دهد. در طول جنگ، ارتش عراق با استفاده از سلاح‌های شیمیایی حدود ۱۰۰٬۰۰۰ مرد، زن و بچه را به قتل رساند.

  همچنین صدام حسین با جلب موافقت عربستان سعودی و کشورهای عربی منطقه خلیج فارس برای جنگ با ایران توانست از امکانات مالی، نظامی و تدارکات این کشورها بهره برداری کند. رژیم عراق در آخرین سال قبل از جنگ حدود ۳۸ میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت و با این وجود، کشورهای نفتی منطقه خلیج فارس (عربستان سعودی، کویت، امارات متحده عربی و قطر) حاضر به پرداخت ۱۴ میلیارد دلار وام بدون بهره به عراق شدند.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 2 مهر 1395 | 9:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |


 

 نظر آیت الله بروجردی درباره حکومت روحانیون 

Картинки по запросу

تفکر آیت الله بروجردی در باب دین چنان هوشمندانه بود که نمی پسندیدند کوچک ترین گردی بر دامان دین نشیند.

صادق طباطبایی در کتاب خاطرات خود این گونه بیان می کند :

"در یکی از روزهای بهار سال 31 که نوجوانی 9 ساله بودم ،گروهی از طلبه های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند.... نواب صفوی و یارانش قصد دیدار با آیت الله بروجردی را داشتند که ظاهرا ایشان آن ها را نپذیرفته بودند.

از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیت الله بروجردی علت این رفتار را از ایشان پرسیده بودند که چرا این افراد را به حضور نپذیرفتید ؟

ایشان در جواب می گویند :

"این آقایان می خواهند شاه را بردارند و امثال شما (روحانیان )را جایگزین او کنند.

 شخصی که ظاهرا مرحوم آیت الله کبیر از علمای بزرگ و از فقهای برجسته بوده است، می پرسد ،مگر چه اشکالی دارد؟

آیت الله بروجردی پاسخ می دهد که :

  بزرگ ترین اشکال آن است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می افتد . با این اسلحه می شود مقابله کرد ، ولی اگر شما به جای او نشستید ،اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می اندازید .با این اسلحه نمی توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می شود".

  آیت الله بروجردی این چنین از پایمال شدن ایمان مردم می هراسید.

 

منبع: نگارستان / سید هادی طباطبایی

لینک قبلی این مطلب در مدارا: http://modara.blogfa.com/8712.aspx


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 25 شهريور 1395 | 11:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

                                          كسي در ميعاد 

 

                به بهانه سالروز درگذشت زنده ياد جلال آل احمد 

#شفیعی_مطهر

Картинки по запросу

جلال قطره زلالي بود كه شبانگاه از چشم خيس ستاره اي چكيد و چون ژاله اي بر سيماي لاله اي نشست. 

او در دامن سپيده رشد كرد و در مهد ميهن باليد و از شهد گل ها نوشيد.

 از چشم چشمه ساران كياست جوشيد و در جويباران سياست خوش خروشيد.

گرچه سراب را تجربه كرد ، اما سرانجام از زلال حقيقت سيراب شد .

در آسمان ادب درخشيد و در عرصه مكتب ،هنر آفريد.

در مكتب نويسندگي طرحي نو درافكند و بر تيرگي ها پرتو افكند .

در مذهب عشق رهروي صديق بود و اهل تحقيق .

غرش حنجر او ، برش خنجر داشت و بغض گره خورده ستمديدگان را فرياد مي كرد.

آزادي را ستود و شعر آزادگي سرود .

زلال آب و ضلال سراب تمدن غرب را خوب شناخت و آگاهانه آن را نقد کرد و بر کاستی هایش تاخت .

خون خشم از حلقوم خامه اش مي تراويد و چون ستاره بر سينه سپيد كتاب مي تابيد .

در ميقات خسي شد ، تا در ميعاد كسي شود.

                        روانش شاد و يادش سبز باد !  

Картинки по запросу

زنده ياد جلال آل احمد در سال ۱۳۰۲ در خانواده اي روحاني چشم به جهان گشود . پس از اتمام تحصيلات متوسطه و فراگيري صرف و نحو عربي در دانشكده ادبيات دانشگاه تهران به تحصيل ادامه داد . در سال ۱۳۲۵ فارغ التحصيل شد . در نهضت ملي شدن صنعت نفت شركت فعال داشت .

پس از كودتاي آمريكايي ۲۸ مرداد ۳۲ عملا از سياست كناره گرفت و بيشتر به تحقيق و تاليف پرداخت . در نويسندگي سبكي خاص و شيوه اي ويژه داشت . نثرش صريح و حساس  و شخصيت پردازي هايش روشن و دقيق است . توانايي او در گنجانيدن نكات اجتماعي - سياسي در ضمن داستان هايش چشمگير است . 

در عالي ترين اثر خود - " غرب زدگي " - تضاد اصلي بنيادهاي سنتي - اجتماعي جامعه خود را به خوبي به تصوير كشيده ، ترقي و تحول دروغين را افشا مي كند .

 " خدمت و خيانت روشنفكران " او دربر گيرنده مهم ترين انديشه هاي سياسي - اجتماعي و مذهبي اوست .

برخي ديگر از آثار او عبارت است از : " خسي در ميقات "( سفرنامه حج) ، " ديد و بازديد" ، پنج داستان" و " مدير مدرسه " .

اين نويسنده بزرگ و انديشمند سترگ در ۱۸ شهريور ماه ۱۳۴۸ شمسي در گيلان چشم از جهان فروبست و رشته حيات كوتاه اما پرافتخارش از هم گسست .

آل احمد در ملك ادب ، جلال بود و براي اهل انديشه ، جمال . 

          نامش زنده و يادش پاينده باد !

 

 

شما را چشم در راهیم در کانال زیر:

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 18 شهريور 1395 | 11:39 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

      پرستوهاي پر افروخته ۴

 

  (يادي از معلمان شهيد رجايي و باهنر)

خاطره دوم:

برادر رجايي ذاتا انساني خويشتن دار و خود نگه دار بود و از هر موقعيتي كه امكان داشت نفس ، او را به رفاه طلبي و تجمل پرستي بكشاند و در ميدان باز زندگي بدون كنترل رها كند ، طفره مي رفت . در تمام لحظات زندگي حتي خصوصي به هواي نفس و خواهش هاي نفساني زودگذر ، ميدان عمل نمي داد ، تا به جايي برسد كه ديگر نتواند اختيارش را داشته باشد!

يك بار بلوز بافته اي به حضورش آوردند و گفتند: 

خانمي آن را بافته و با اميد و آرزوي فراوان به نخست وزير محبوب و حزب الهي خود هديه و سفارش كرده است كه حتما ايشان از آن براي شخص خود استفاده كند . رجايي ابتدا حسب معمول از پذيرفتن آن خودداري كرد ، ولي وقتي كه به يادآوري هاي پيام آورنده توجه كرد ، چاره اي نديد جز آن كه آن را بپذيرد و قلب ساده و بي آلايشانسان رنج كشيده اي را به دست آورد و به ارزش هاي ساده، ولي پر محتوايش احترام بگذارد . لذا آن را پوشيد و مسماي پوشيدن را تحقق بخشيد . آنگاه نگاهي به اطرافيان كرد و خود را برانداز نمود . لحظه اي بعد با تبسمي حاكي از كفايت و كنترل خواسته ها بلوز پوشيده را از تن در آورد و گفت :

من پوشيدم و خواهش نفسم را اجابت كردم و نذر آن خانم را نيز برآورده ساختم . اما از اين بيشتر نيازي نيست و افزون از آن جز اسراف نمي تواند باشد ، زيرا من فعلا چيزي دارم كه مرا بپوشاند ! بهتر آن است كه آن را براي محرومان و جنگ زدگان ارسال كنيد كه آنان اولويت داشته و استحقاق بيشتري در اين مورد دارند!!   

...ادامه دارد


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 10 شهريور 1395 | 12:50 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

اصرار بر تداوم توسعه نیافتگی !  

#شفیعی_مطهر

ميكادو، امپراتور ژاپن با ناصر‌الدين‌شاه قاجار همزمان مي‌زيستند و هر دو به اروپا سفر كردند.
در آن زمان وضع هر دو كشور ايران و ژاپن يكسان بود. در آغاز حكومت «مي جي» (همزمان امير‌كبير) در ژاپن فقط 4 درصد مردم سواد داشتند.
ناصرالدين‌شاه وقتي پيشرفت‌هاي اروپا را ديد، گفت:
 ما هرگز به پاي اروپا نمي‌رسيم! فقط بايد كاري كنيم كه مردم ما نفهمند در آن طرف درياها چه خبر است!!

ولی ميكادو بعد از مشاهده پيشرفت‌هاي اروپا، گفت:

ما با دو عنصر قناعت و ثبات كار بايد خود را به پاي اروپا برسانيم.

البته شاهان قاجار هم بيكار نبوده‌اند. فعاليت‌هاي پربركتي داشته‌اند؛ از جمله: فتحعلي شاه قاجار در حرمسرا 158 زن داشته، كه از آنان 60 پسر و 48 دختر داشت. در موقع مرگ از او 57 پسر و 46 دختر و 296 نوه پسري و 293 نوه دختري باقي ماند.

حاکمان هر کشور تبلور برآیند شخصیت مردم آن کشور هستند!

به دیگر سخن مردم هر جامعه ای شایسته همان فرمانروایانی هستند که بر آنان فرمان می رانند!

إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَومٍ حَتّىٰ يُغَيِّروا ما بِأَنفُسِهِم

خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آن که آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند!

ما ملت نه خالق «ناصرالدین شاه» ها هستیم و نه «امیرکبیر»ها؛ اما واقعیت های تاریخی می گوید ما استعداد و شایستگی تحمل 50 سال سلطنت مستبدانه ناصرالدین شاه را داشتیم، ولی ظرفیت سه سال اصلاح طلبی امیرکبیر را نداشتیم!

...و این است سرنوشت تکراری ما ! 150 سال است بر روی خط محیط دایره افتان و خیزان راه می پوییم و هر چه تندتر بدویم،زودتر به نقطه اغاز می رسیم!

 

بیشتر بخوانید در کانال زیر:

 

گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : دو شنبه 8 شهريور 1395 | 8:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

  

سیمای رایانه در قاب فرهنگ چرتکه! 


 #شفیعی_مطهر


 گفت: امروزه بحدالله روند مکانیزاسیون و بهره بردن از ديجيتال در سطح ادارات ،بانك ها ،شركت ها ، دانشگاه ها و...خلاصه همه عرصه ها به خوبي پيش مي رود.

گفتم: خدا را شكر! حالا چه موردي ديده اي كه اين چنين احساساتي و خوشحال شده اي؟ 

 گفت: وقتي مي بينم كه همه كارهاي روزمره مردم در يك جامعه پيشرفته مكانيزه چه با دقت و سرعت پيش مي رود، خوشحال مي شوم.

گفتم: البته جاي خوشحالي و اميدواري است، به شرطي كه استفاده از ابزار مدرنيسم و تفكر مدرنيته با هم هماهنگ باشد.

گفت: ساده تر بگو بفهمم!

گفتم: فكر انسان مثل چتر نجات است، تا باز نشود، نمي تواند انسان را نجات دهد. فكر انسان هماهنگ با مدرن شدن ابزار زندگي، بايد باز و شكوفا شود . به ديگر سخن بهره برداري از هر پديده ، فرهنگ ويژه خود را دارد. مثلا با فرهنگ قاطر سواري نمي شود ماشين سواري كرد!

 مثلا كسي كه به جاي به كارگرفتن تفكر و انديشه براي حل مشكلات زندگي به رمالي و فال گيري و طالح بيني روي مي آورد، وقتي دستش به رايانه و اينترنت هم مي رسد، با آن همين كار را انجام مي دهد!!

Картинки по запросу

مثلا مي گويند در يك تیمارستان در يك برهه زماني تصميم مي گيرند تعدادي از بيماران رواني را در شرف بهبود هستند، مرخص كنند.

قرار می شود دكتر روان شناس با چند نفر از بيماراني نسبتا خوب شده اند، مصاحبه اي بكند.

  دكتر از  نفر نخستين مي پرسد: 

اگر به تو یك کش بدهیم ، با آن چکار می کنی؟

 بيمار مي گويد : با آن يك  تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه همسایه را می شکنم!

 دکتر دستور مي دهد او را بستري كنند.

 چند ماه بعد دکتر مجددا مي آيد و از او مي پرسد: 

اگر به تو یك کش بدهیم ، با آن چکار می کنی؟

 بيمار باز مي گويد : با آن يك  تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه همسایه را می شکنم!

دکتر باز هم دستور مي دهد او را بستري كنند. 

   چند ماه بعد دکتر تصمیم می گیرد سوال خود را عوض کند!

 دكتر، بيمار را فرامي خواند و به او مي گويد : 

اگه یك زن به تو بدهیم، با او چکار می کنی؟

 بيمار مي گويد : بسيارخوب! او را به خانه می برم!

 دکتر : آفرین ! خب بعدا چه؟

بيمار : او را می برم و رو ي تخت مي خوابانم! 

 دکتر : جالب شد ! بعد چه مي كني؟

 بيمار : پیراهنش را درمی آورم !

 دکتر: به به ! مثل این که عاقل شده ! بعد چه؟

 بيمار : شلوارش را  درمی آورم!

 دکتر : خوبه !

 بيمار : سوتینش را در می آورم !

 دکتر : خب خب! بعد چه؟! 

 بيمار: شرتش را در می آورم !

 دکتر: وای وای ! خب!

 بيمار آن گاه: با کش شرتش يك تیرکمان درست می کنم و می زنم شیشه همسایه را می شکنم!!


 گاه گویه های مطهر   telegram.me/amotahar


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 4 شهريور 1395 | 10:6 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

یک نامه تاریخی با دغدغه های مدرنیسم
 

اين نامه به تاريخ چهاردهم شهر ذي الحجه الحرام سال  1294 قمری (143 سال پیش)توسط ناظم الملك در لندن تحرير يافته و به عنوان نامه هاي رسمي به تهران ارسال شده است.


در پشت آخرين صفحه آن ناصرالدين شاه به خط خود نوشته است:


ان شاءا … تعالي اين پاكت را در حضور ملكم خان باز نمایيد و خوانده شود،در ايران فهميده نمی شود.

متن نامه چنين است:

جناب رفيق !فدايت شوم. می خواهيد بدون طول و تفصيل بنويسم كه چه بايد كرد؟

جواب بنده از اين قرار است:

از خلق فرنگستان صد كرور پول بگيريد و از دول فرنگستان صد نفر معلم و محاسب و مهندس و صاحب منصب و...بخواهید.
 
اين صد نفر معلم و صاحب منصب را در تحت ده نفر وزير ايراني مأمور نمایيد كه  وزارتخانه ها و كل شقوق اداره دولت را موافق علوم اين عهد نظم دهند.

از ممالك فرنگستان بيست كمپاني بزرگ به ايران دعوت نمایيد و به آن ها امتيازات بدهيد كه صد كرور تومان ديگر به ايران بياورند و مشغول شوند به احداث معظم كه در زبان فارسي اسم هم ندارند.

و به توسط اين كمپاني ها راه هاي آهني ايران را از چندين جا شروع کنید.

در هر يك از ممالك ايران بانك هاي تجارتي و بانك هاي ملكي و بانك هاي زراعت بسازيد.

معادن و آب ها و جنگل هاي ايران را موافق همان اصول كه در جميع دول معمول است، به كار بيندازيد.

ديوانخانه هاي تجارتي ما را موافق قواعدي كه مقتضي تجارت اين عهد است، نظم بدهيد.

رسوم و شرايط تقسيم و تحصيل ماليات ما كه الآن از جمله علوم عميق دنيا شده است، موافق اين علوم تغيير و  ترتيب تازه بدهيد.

گمر ك هاي داخله ما را به كلي موقوف نمایيد.

يك اداره مخصوص ترتيب بدهيد از براي خالصجات ما به توسط اين.

مسئله پول ايران را كه يكي از اسباب ناگزير زندگي ملت و الآن معايب آن علاوه بر خرابي تجارت مايه افتضاح دولت شده است، نظم بدهيد.

هزار نفر شاگرد به فرنگستان بفرستيد .نه اين كه مثل سابق هر كدامي دو سه زن بگيرند.

بلكه تا ده سال در مدرسه های آنجا محبوس بمانند، به طوري كه ثلث آن ها در زير كار بميرند و باقي ديگر آدم شوند. اصول كار اين ها هستند.كارهاي كردني اين ها هستند.

تنظيماتي كه فرنگستان از سفر همايون متوقع بود، اين ها هستند.

شكي نيست كه اگر كسي جرأت بكند و اين مطالب را در مجلس وزراي ما به زبان بياورد، همه متفقاً حكم بر سفاهت گوينده خواهند كرد و ليكن جناب شما كه در حق بنده هنوز فی الجمله حسن ظني داريد ،بايد در اينجا بعضي توضيحات را به دقت گوش بدهيد.

خيالات و كارهاي فرنگستان عموماً به نظر ما اغراق و عجيب و بي معني می آيند.
چرا؟سببش اين است كه ما در ايران هوش و ذهن و فراست طبيعي خود را با علوم دنيا به كلي مشتبه كرده ايم.جميع آن مطالب علمي را كه عقلاي ساير ملل به جهت تحصيل آن عمرها صرف می كنند، ما می خواهيم درايران بدون هيچ زحمت و به هوش و ذهن طبيعي خود در آن واحد درك كنيم. اين طرز تحقيق ما يك وقتي چندان عيب نداشت .اما حالا به كلي معيوب است.

كارهاي دنيا يك وقتي ساده بود و هر كس معني آن ها را به حكم هوش و ذهن طبيعي مي توانست به سهولت درك نمايد.
مهندسي عهد هوشنگ، حسابداني حسن صباح و وزارت كريم خان زند چندان عمق و امتيازي نداشت كه فراست طبيعي نتواند معني آن ها را بفهمد و ليكن در اين عهد تازه به واسطه ترقيات علوم چندان اسباب و معاني عجيب بروز كرده كه هوش طبيعي بدون علم كسي هرگز قادر به ادراك آن ها نخواهد بود.

هوش و ذهن بي علم چگونه می تواند بفهمد كه محالات تلقراف و تصوير عكس را چطور ممكن ساخته اند.

هوش و ذهن مستوفی هاي كابل چطور مي تواند قبول كند كه در فرانسه دو سه نفر وزراي خود را در يك سال دوهزاركرور پول قرض كردند.

اين ها مطالبي هستند كه به جهت فهميدن دقايق آن ها يك عقل سليم بايد اقلاً سي سال مشغول چندين علوم مختلف باشد.

ما در ايران از جميع آن علوم تازه كه قانون به كارهاي فرنگستان دارد ،بي خبر هستيم .يعني در هيچ مدرسه اي و در هيچ كتاب آن علوم را درس نخوانده ايم. وليكن اين بی عملي ما هيچ تقصير نيست.

وزراي ساير دول نيز از اغلب اين علوم بی خبر هستند. تكليف وزرا به هيچ وجه اين نيست كه داراي جميع علوم باشند. نكته واجب اين است كه هوش و ذهن شخص خود را با علوم دنيا مشتبه نكنند.

در انگليس يك دستگاهي هست كه قدرت و امنيت و جان و ملت انگليس بسته به آن است و اين دستگاه عبارت است از وزارت بحريه.

در اين اوقات انقلاب و احتمال جنگ عمومي خواستند اين دستگاه را محكم تر و معتبرتر كنند. چه كردند؟ يك شخصي را آوردند وزير بحري كردند كه هرگز در خدمات بحريه و عسكريه نبوده و از اوضاع دريا و كشتي اصلاً اطلاعي ندارد. به همين طور اغلب مي بينيم بر سر دستگاه هاي بزرگ چنان آدم ها مأمور می شوند كه از علوم مخصوصه آن دستگاه به هيچ وجه بويي نشنيده اند. با وصف وزراي بي ربط ، چطور مي شود كه نظم امور اين ها ساعت به ساعت در ترقي است؟ سببش همان است كه عرض كردم.

وزراي فرنگستان هوش و ذهن خود را با وسعت علوم دنيا مشتبه نمي كنند.

هر علمي را كه در مدرسه تحصيل نكرد ه اند ،بدون خجالت می  گويند ما اين علوم را نخوانده ايم و به حكم اين اعتراف حكيمانه هميشه تحقيق مسائل عمده را رجوع به اصحاب علم مخصوص مي نمايند.

برخلاف اين رسم فرنگستان، ما در ايران تحقيق جميع مسائل را منحصراً رجوع به هوش و ذهن شخصي خود می كنيم.

در هر كار هوش و سليقه شخصي خود را حَكَم مطلق قرار می دهيم. علم و تحصيل از براي ما هيچ است. مسائل علمي كه از آن عميق تر و مشكل تر نباشد ،حكم آن را در آن واحد جاري  می كنيم. هيچ لازم نيست از وزراي ما بپرسند كه اين علوم و كمالات را در چه زمان و در چه كتاب تحصيل كرد ه ايد. چون هوش و ذهني كه دارند كافي است. جميع علوم را نخوانده مي دانند.   "نمي دانم" و" نخوانده ام "در زبان ايشان كفر است. دانستن جزو منصب است. خيال می كنند كه اگر احياناً در يك مسئله بگويند نمی دانم، شأن و منصب شخص آن ها به كلي خواهد رفت.

قسم مي خورم كه در ميان اين صد نفر فرنگي كه در تهران هستند، يك نفر نيست كه جرأت بكند بگويد من اكونومي پولتيك می دانم، اما جميع اهل درب خانه ما كل اين علوم را در سينه خود مضبوط دارند.

اگر از سفراي انگليس و فرانسه بپرسيد: بانك را چطور ترتيب می دهند؟ يقيناً بلاتأمل جواب خواهند داد كه اين مطلب علوم مخصوص لازم دارد و ما نخوانده ايم و نمي دانيم. اما اگر اين مسئله را رجوع به مجلس وزرا نمایيم ،نه تنها جميع وزرا بر كل دقايق آن احكام قطعي جاري خواهند كرد ،بلكه فراش هاي خلوت ما نيز جميع معايب آن رادر آن واحد خواهند شكافت.

ارسطو كه يكي از اعاظم عقول دنيا محسوب می شود، هرگاه حالا زنده بشود با جميع عقول خود نمی تواند بدون تحصيل علوم تازه بفهمد استقراض دولتي يعني چه، اما شهاب الملك مرحوم و امثال غير مرحوم او با علم نخوانده همه نكات اين علم را كاملاً مي دانند.

دول فرنگستان به جهت ترقي علوم اكونومي پولتيك كرورها خرج مي كنند و چندين هزار نفر عمر خود را در تحصيل اين علوم تلف می نمايند تا اين كه چند نفر اكونوميست پيدا می شوند.

در ايران هيچ احتياج به اين نقل ها نيست. ما همه اكونوميست كامل هستيم. بانك و را ه آهن و علوم ماليه و علوم اداره همه در نظر ما مثل آب سهل و روشن است.

مادامي كه در ايران وضع تحقيق ما اين است، مادامي كه وزراي ما همه علوم را نخوانده می دانند ،بديهي است كه در ايران هيچ كار تازه ممكن نخواهد بود.

پس چه بايد كرد؟

اولاً آن فضول هاي احمق كه مي گويند ما همه اين كارها را فهميده و همه اين علوم را مي دانيم -بايد آن ها را ازمجلس وزرا بيرون كرد.

ثانياً آن اشخاص باشعور كه می گويند ما از اين علوم بی خبر هستيم ،ولي اجراي اين كارها را موافق عقل از براي ايران واجب و ناگزير مي دانيم- بايد دست اين اشخاص را بوسيد و ايشان را مأمور كرد كه اين قبيل كارها را مجرا بدارند.

سرتان را به تأسف حركت مي دهيد و آهي مي كشيد كه اين ناظم الملك ساده لوح چرا به اين شدت از اوضاع ايران بي خبر است.

مضموني كه مي خواهيد به من جواب بنويسيد اين است كه: اي رفيق اينجا ايران است. اينجا ملك اسلام است .(صد باد صبا اينجا بی سلسله می رقصند). مستوفی ها صد نوع مضمون خواهند گفت، علما پوست ما را خواهند كند.

اين تعرضات كهنه حالا ديگر واقعاً بدتر از فحش است.

هرگاه اين كارها كه ذكر شد به دين اسلام به قدر ذره  اي مخالفت داشته باشند، يا به دستگاه علما سرمویي ضرر برسانند، يا از مداخل و اعتبار مستوفي ها چيزي كم بكنند، ايراد شما به جا مي شد و ليكن در نيم ساعت می توان مثل آفتاب روشن كرد كه مصلحت ملا و مستوفي و خير دين و دولت در اجراي اين كارها و مجبوراً و منحصراً بسته به اين كارهاست.

با صد كرور سرمايه و با آن تدابير معجزنما كه ساير دول را غرق نعمت كرده در دو سال محصولات ايران سي چهل مقابل بيشتر خواهد شد.
يعني حالا هر قدر غله و ابريشم و ترياك و تنباكو به عمل مي آيد ،سي چهل مقابل بيشتر شده (ماليات ايران هم سي چهل مقابل زيادتر خواهد شد) و آن وقت ملا و مستوفي، رعيت و لشكر، نوكر و پادشاه در جميع امور خود، چنان وسعتي پيدا خواهند كرد كه از تصور حالت امروزه خود وحشت نمايند.

مطلب را بيش از اين شرح نمی دهم.

به سليقه بنده كارهاي كردني عبارت از همان چند فقرات است كه ذكر شد.

هر گاه اين كارها را به ميزان ذهن و فراست شخصي خود بسنجيم ،شكي نيست كه همه معيوب و مضر و بی معني و محال به نظر خواهد آمد.
اما هر گاه اين كارها را از روي علوم معينه تحقيق كنيم، بلاتأمل تصديق خواهيم كرد كه اجراي آن ها سهل و طبيعي و موافق دين اسلام و متضمن نجات دولت است.

معني اين كارها خواه مقبول خواه مردود و اجراي اين كارها خواه مشكل، خواه آسان جان مطلب اين است كه خارج از اين كارها هرچه بكنيد در فرنگستان بی معني و جز بازيچه و اسباب تمسخر و مايه تضييع عمر دولت نخواهد بود.


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 27 مرداد 1395 | 9:25 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 به سوی نابودی جنگل ها !! 

 

در دو دهه اخیر بیش از ۱۴ هزار هکتار از جنگل های شمال در هر سال تخریب شده اند . سالانه بیش از ۱۰۰ هزار هکتار از جنگل های غرب کشور تخریب می شوند . طی ۳۰ سال گذشته ۶۰ میلیون هکتار از جنگل ها ی کشور تخریب شده است . مساحت کل جنگل های کشور اکنون ۱۲ میلیون و ۴۰۰هزار هکتار است . مساحت مراتع از سال ۵۷ تا ۷۴ از ۱۴ میلیون هکتار به ۳/۹ هکتار رسیده است .

معاون سازمان حفاظت محیط زیست گفت :روند تخریب منابع طبیعی به ویژه جنگل ها و مراتع امروزه در کشور بسیار نگران کننده و بحرانی است . امروزه منابع طبیعی کشور در آستانه سقوط و مرگ قطعی قرار دارد ! وسعت جنگل ها ی کشور از ۱۸ میلیون هکتار به ۴/۱۲ میلیون هکتار کاهش یافته است وتنها دو میلیون هکتار از جنگل ها ی شمال،جنگل واقعی است. امروز هر ارگان ،نهاد و دستگاهی که به زمین نیاز داشته باشد، از منابع طبیعی می گیرد !

طبق آمار رسمی ارائه شده از سوی حفاظت محیط زیست در تاریخ ۱۶/۳/۷۸به هیئت دولت ، هر ۵ سال یک میلیون هکتار جنگل از بین می رود . هر سال یک میلیون هکتار از مراتع نابود می شود . در سال ۱۴۱۰ (یعنی ۲۳ سال دیگر )جنگل های شمال از۹/۱ میلیون هکتار به صفر خواهد رسید !!


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 26 مرداد 1395 | 12:44 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 آرزوی انتخابات آزاد! 

 

در تاریخ ایران نام مهندس مهدی بازرگان در راه آزادی، استقلال و حاکمیت مردم می درخشد. وی که نخست وزیر دولت موقت بود، همواره با مشکلات بسیاری که از جانب نیروهای تندرو انقلابی پیش پای دولت بوجود می آمد، دست و پنجه نرم می کرد و پس از اشغال سفارت امریکا در تهران از سمت خود کناره گیری کرد. در ادامه فعالیت های سیاسی به نمایندگی مردم تهران وارد اولین مجلس پس از انقلاب شد. وی همواره از تند روی، انحصارگری و تغییر اهداف انقلاب به عنوان آفات انقلاب نام می برد و در راه مبارزه با آن ها می کوشید. 

متن زیر بخشی ازسخرانی مهندس بازرگان در مجلس در حمایت از انتخابات آزاد است که در نهایت با مداخله برخی نمایندگان معلوم الحال قطع شده و با شعار مرگ بر بازرگان پایان می یابد.

 یاد مهندس بازرگان گرامی و روحش شاد باد.

 

(( اگر ما مجلس آزاد مستقلی نداشته باشیم که متعلق به تمام ملت باشد، دیر یا زود جمهوری اسلامی  مانند سلف خود مشروطیت سلطنتی با حفظ صورت و عنوان، تبدیل به نوعی استبداد و نظام طاغوتی متکی به استیلای خارجی خواهد شد. 

همیشه و در همه جای دنیا استبداد از روزی شروع شده است که یک شاه، یک خاندان، یک طبقه و حتی یک مکتب خواسته است، ولو با حسن نیت و قصد خدمت، خود را یگانه مالک، یگانه مسئول و یگانه مامور بر سایرین تصور و بر جامعه تحمیل نموده، وقعی به رضایت و رای مردم ندهد. در حالی که مجلس های شورای واقعی و آزادی های اجتماعی آخرین و بلکه یگانه سنگرهای استقلال کشورها و ضامن بقا و سعادت ملت ها هستند. 

شما نمایندگان محترم و کسانی که زمام امور فعلا در اختیارشان هست، دو راه در پیش دارید، یک ، اجرای انتخابات در شرایط و جو حاضر، دو ، انجام انتخابات واقعا آزاد و ملی بر طبق قانون اساسی. بدیهی است که در شرایط حاکم و محیطی که روزنامه ها و رسانه های گروهی ، راهپیمایی ها و اجتماعات، محاکم و منابر و نهاد ها حالت انحصاری و یک طرفه داشته ، مخالفین، معنرضین و غیر موافقین محروم از روزنامه، اجتماعات و سخنرانی های عمومی باشند و در صورت نامزد انتخابات شدن نگران از حملات و خطرات شدید خصوصا در شهرستان ها باشند ، با چنین احوال و مشکلات، هیچ انتخاباتی را هیچ آدم منطقی منصف انتخابات آزاد نخواهد گفت. بنابر این از پشت این تریبون اعلام می دارم که انتخابات خالی از آزادی و نظارت ملی و مجلس حاصل از آن فاقد کمترین اثر برای اهداف فوق(اهداف انقلاب) و عاری از اعتبار و ارزش از نظر قانونی، شرعی و حقوقی بوده .هر اکثریتی که آورده شود و هر ادعایی که از استقبال و تایید مردم بنمایند، مردود و باطل است. 

انتخابات واقعا آزاد این است که، اسما و رسما به دور از تبعیض و تظاهر و از هم اکنون که چند ماه به زمان انتخابات مانده است، اعلام اجرای آزادی گردیده، اجازه نطق، نوشتن و گرد امدن آن طور که قانون اساسی  و قانون مطبوعات مقرر داشته است، به مخالف و موافق داده شود، همه افراد ملت در اظهار عقیده و انتقاد و اعتراض و در انتخاب نمایندگان خود آزاد باشند و از تهمت و ....)) 

در این لحظه عده ای به شعارهای مرگ بر آمریکا و بازرگان می پردازند و سخنرانی قطع می شود.

 با کمی تفکر در این سخنرانی  و شرایط کنونی جامعه متوجه می شویم این مطالب برای چه کسانی سنگین تمام شد که به قطع سخنرانی پرداختند. کسانی که می خواستند نظر خود را با زور بر جامعه تحمیل کنند و ظرفیت شنیدن حرف مخالف و اعتراض را نداشتند و مملکت را به وضعیت کنونی سوق دادند.     

                       ( نقل از وبلاگ شخصی آقای آرش حمزه لو)


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 23 مرداد 1395 | 11:29 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 چه کسی مسئول قتل کودک بی گناه است ؟!!


۱-این سخن را از امیرالمومنین علی (ع) بخوانید :

 

امام علی (ع) در نامه ای به عثمان بن حنیف فرماندار بصره نوشت :

"ااقنع من نفسی بان یقال :هذا امیرالمومنین؟ ولا اشارکهم فی مکاره الدهر، او یکون اسوه لهم فی جشوبه العیش ؟! فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات . کالبهیمه المربوطه . همها علفه . او المرسله شغلها تقممها .تکترش من اعلافها . و تلهو عما یراد بها . او اترک سدی و اهمل عابثا . او اجر حبل الضلاله . او اعتسف طریق المتاهه !"                    

  " بخشی از نامه ۴۵ نهج البلاغه "

آیا به همین قناعت کنم که بگویند : این امیرالمومنین و رهبر مسلمین است ؟!اما در سختی ها با مردم همدردی نکنم و یا در تنگناهای زندگی، رهبر آن ها نباشم ؟   خدا مرا خلق نکرده که مانند حیوانی که در خانه برای چاق شدن می بندند، خود را به خوردن لذائذ سرگرم سازم و تمام غم من خوراکم باشد .

من مانند حیوانی آزاد در سبزه زار نیستم که کار من خوردن علف های پیش روی اوست تا شکم خود را پرکند و به این موضوع توجه نداشته باشد که چه انتظاری از او هست .

 من مانند آن حیوان نیستم که آزاد رهایم کنند و یا ولگرد باشم یا سرگردان و یا در مسیر انحراف گام بردارم !!

۲-هنگامی که به امام علی (ع) خبر رسید که سربازان متجاوز معاویه زینت یک دختر یهودی را (که در پناه حکومت اسلامی می زیسته ) به زور ربوده اند ،بر فراز منبر فریاد زد که هر مسلمانی این خبر را بشنود و از غصه دق کند و بمیرد عجب نیست !!

۳-...و حالا این خبر را بخوانید و بیندیشید که مسئول سرنوشت تلخ این مادر و دختر کیست ؟!

زن خیابانی و مثله کردن فرزند 5 روزه

 
 
۲۰ ارديبهشت ۱۳۸۷
 

اعتماد: قضات ديوان عالي کشور حکم قصاص زني که فرزند 5 روزه اش را به قتل رسانده و مثله کرده بود، تاييد کردند.
 اين زن 28 ساله که سهيلا نام دارد، در يکي از مراکز بهزيستي فرزندش را به دنيا آورد و 5 روز بعد او را با چاقو به قتل رساند.
 سهيلا در اعترافاتش در شعبه 71 دادگاه کيفري استان تهران، اتهام قتل را پذيرفت و گفت: 

از 15سالگي بي خانمان شدم. پدرم که فوت شد، از خانه فرار کردم و ديگر برنگشتم. کسي هم دنبالم نيامد. پسري که من فريب عشقش را خورده بودم ،در تهران رهايم کرد. از فرط گرسنگي و بي سرپناهي به يک زن خياباني تبديل شدم. هر شب و هر روز در يک خانه مورد سوءاستفاده قرار مي گرفتم. چاره اي نداشتم جز اين که به خواسته هاي عده اي مرد هوسران تن دهم. آن ها مي دانستند که من بي کس و بي پناه هستم و از من سوءاستفاده مي کردند.


 وي ادامه داد؛ هيچ کس نمي فهمد من چه مي گويم، مگر آن هايي که سرماي دي ماه را چشيده و اين شب ها را در خيابان خوابيده باشند. بارها اتفاق افتاد که شب هاي يخبندان را در خيابان صبح کردم. من نمي خواستم به اين راه کشيده شوم، مي خواستم زندگي کنم، آرامش داشته باشم و مثل تمام زنان دنيا به همسر و فرزندانم عشق بورزم، اما نتوانستم و نشد. 

تا اين که يک سال و نيم پيش مردي معتاد مرا به خانه اش برد. من زندگي کردن با او را دوست نداشتم، اما مجبور بودم تحمل کنم. من از آن مرد باردار شدم و در حالي که حامله بودم ،مجبور شدم خانه او را ترک کنم. آن مرد مي خواست مرا هم معتاد کند. پس از ترک وي دوباره بي خانمان شدم و يک روز پليس مرا دستگير کرد و به بهزيستي تحويل داد. من بهزيستي را دوست نداشتم. همه مي دانند که آنجا هيچ کس راحت نيست، اما چون باردار بودم ،مجبور شدم شرايط را تحمل کنم.وقتي پسرم به دنيا آمد، او را در آغوش گرفتم. حس مادر بودن خيلي زيبا است و مانند هزاران مادر ديگر عاشق فرزندم شدم.


 وي ادامه داد؛ مي دانستم سرنوشت تلخي در انتظار فرزندم است. فرزند نامشروع يک زن خياباني بودن جرم ناکرده يي بود که پسرم از بدو به دنيا آمدن بايد با خود يدک مي کشيد و مسلماً سرنوشت خوبي در انتظارش نبود، به همين خاطر تصميم گرفتم او را بکشم.

من پسرم را دوست داشتم، ولي چاره يي جز قتل وي برايم وجود نداشت. من نمي خواستم او هم سرنوشتي همانند من داشته باشد. من تقاضاي بخشش ندارم ،چون بزرگ ترين لطف را به فرزندم کردم.


 از آنجا که پدر اين کودک 5 روزه هرگز شناسايي نشد، دادستان تهران به عنوان ولي دم قهري براي سهيلا تقاضاي قصاص کرد و با توجه به اين تقاضا و در حالي که پزشکي قانوني اعلام کرد سهيلا بيماري رواني ندارد، قضات شعبه 71 حکم بر قصاص اين زن صادر کردند. با اعتراض وکيل تسخيري سهيلا پرونده به ديوان عالي کشور رفت، اما قضات ديوان اعتراض را وارد ندانستند و ديروز حکم قصاص را تاييد کردند. به اين ترتيب پرونده سهيلا براي گذراندن آخرين مرحله قضايي به دفتر رئيس قوه قضائيه فرستاده شد!!

 


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 21 مرداد 1395 | 11:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
اعتماد ! اعتماد ! اعتماد ! ---------------------------------------------- #شفیعی_مطهر ------------------------------------ یک حکیم ژاپنی می گوید : اگر مرا بین سه چیز : ۱-قوت و غذای مردم ۲-امنیت مردم ۳-اعتماد مردم مخیر کنند که یکی را برگزینم و دو تا را رد کنم با آن که غذا و امنیت مردم بسیار مهم و حیاتی است ، اما من بی تردید "اعتماد مردم"را برمی گزینم . زیرا با داشتن اعتماد مردم آن دو مورد و همه چیزهای دیگر به دست می آید. اعتماد مردم کیمیای کمیابی است که قطره قطره به دست می آید . مبادا که با سهل انگاری سیلاب وار آن را هدر دهیم !! ----------------------------------------- گاه گویه های مطهر telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 10 مرداد 1395 | 10:2 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
« درستی راه » یا « بسیاری همراه »؟! ---------------------------------------------------- الکساندر سولژنیتسین، نویسنده روس و برنده جایزه نوبل ادبیات، شبانگاه یک‌شنبه سوم آگوست 2008 بر اثر نارسایی قلبی در ۸۹ سالگی در مسکو درگذشت . این نویسنده نقشی بسزا در ادبیات و تاريخ روسيه بازی کرد و جهان از طریق نوشته‌های او از جنایات استالین و وجود اردوگاه‌های کار اجباری در زمان شوروی سابق آگاه شد . سولژنيتسن در سال ۱۹۷۰ جايزه نوبل ادبيات را به دست آورد، اما از شوروی سابق تبعيد شد. او پس از بیست سال زندگی در خارج از زادگاهش، سرانجام در سال ۱۹۹۴ به روسيه بازگشت. " الکساندرسولژنیتسین " روزگاری یک تنه در برابر بزرگ ترین ابرقدرت دنیا - پس از آمریکا - ایستاد و جنایات استالین و خفقان حاکم بر جامعه شوروی سابق را افشا کرد . گر چه در آن زمان او را از رادگاه خود تبعید کردند . اما از آن جایی که مایه ای از آزادگی و حقانیت در انگیزه او بود، امروزه همه جهانیان او را پیروز این میدان نابرابر می دانند . بنابراین هرکس راه و منطق خود را حق و درست می داند، نباید از کمی باورمندان به مکتب خود بیمناک باشد ! در مکاتب فکری و فرهنگی آن چه مهم است « درستی راه » است ،نه « بسیاری همراه »!
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 3 مرداد 1395 | 12:31 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
ذهن شمادنیای شماراتغییر می دهد --------------------------------------------- انيشتين مي‌گفت: " آنچه در مغزتان مي‌گذرد، جهانتان را مي‌آفريند." استفان کاوي (از سرشناس‌ترين چهره‌هاي علم موفقيت) احتمالا با الهام از همين حرف انيشتين است که مي‌گويد: "اگر مي‌خواهيد در زندگي و روابط شخصي‌تان تغييرات جزيي به وجود آوريد، به گرايش‌ها و رفتارتان توجه کنيد؛ اما اگر دلتان مي‌خواهد قدم‌هاي کوانتومي برداريد و تغييرات اساسي در زندگي‌تان ايجاد کنيد، بايد نگرش‌ها و برداشت‌هايتان را عوض کنيد." او حرف‌هايش را با يک مثال خوب و واقعي، ملموس‌تر مي‌کند. صبح يک روز تعطيل در نيويورک سوار اتوبوس شدم. تقريبا يک سوم اتوبوس پر شده بود. بيشتر مردم آرام نشسته بودند يا سرشان به چيزي گرم بود و در مجموع فضايي سرشار از آرامش و سکوتي دلپذير برقرار بود. تا اين که مرد ميان سالي با بچه‌هايش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضاي اتوبوس تغيير کرد. بچه‌هايش داد و بيداد راه انداختند و مدام به طرف همديگر چيز پرتاب مي‌کردند. يکي از بچه‌ها با صداي بلند گريه مي‌کرد و يکي ديگر روزنامه را از دست اين و آن مي‌کشيد و خلاصه اعصاب همه مان توي اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقيقا در صندلي جلويي من نشسته بود، اصلا به روي خودش نمي‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبريز شد و زبان به اعتراض باز کردم که: آقاي محترم! بچه‌هايتان واقعا دارند همه را آزار مي‌دهند. شما نمي‌خواهيد جلويشان را بگيريد؟ مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقي دارد مي‌افتد، کمي خودش را روي صندلي جابه‌جا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعا متاسفم. راستش ما داريم از بيمارستاني برمي‌گرديم که همسرم، مادر همين بچه‌ها نيم ساعت پيش در آن جا مرده است. من واقعا گيجم و نمي‌دانم بايد به اين بچه‌ها چه بگويم. نمي‌دانم که خودم بايد چه کار کنم و ... و بغضش ترکيد و اشکش سرازير شد." استفان کاوي بلافاصله پس از نقل اين خاطره مي پرسد: صادقانه بگوييد! آيا اکنون اين وضعيت را به طور متفاوتي نمي‌بينيد؟ چرا اين طور است؟ آيا دليلي به جز اين دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ و خودش ادامه مي‌دهد که: راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعا مرا ببخشيد. نمي‌دانستم. آيا کمکي از دست من ساخته است؟ و.... اگرچه تا همين چند لحظه پيش ناراحت بودم که اين مرد چطور مي‌تواند تا اين اندازه بي‌ملاحظه باشد، اما ناگهان با تغيير نگرشم همه چيز عوض شد و من از صميم قلب مي‌خواستم که هر کمکي از دستم ساخته است، انجام بدهم. "حقيقت اين است که به محض تغيير برداشت، همه چيز ناگهان عوض مي‌شود. کليد يا راه حل هر مساله‌اي اين است که به شيشه‌هاي عينکي که به چشم داريم بنگريم؛ شايد هر از گاه لازم باشد که رنگ آن‌ها را عوض کنيم و در واقع برداشت يا نقش خودمان را تغيير بدهيم تا بتوانيم هر وضعيتي را از ديدگاه تازه‌اي ببينيم و تفسير کنيم." آنچه اهميت دارد خود واقعه نيست، بلکه تعبير و تفسير ما از آن است که به آن معنا و مفهوم مي‌دهد. دکتر کاوي با اين صحبتش آدم را به ياد بيت زيباي مولانا مي اندازد که : پيش چشم‌ات داشتي شيشه‌ي کبود لاجرم عالم کبودت مي‌نمود
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 31 تير 1395 | 11:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تکبر سواره و ذلت پیاده ! ------------------------------------- خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ هُوَ رَاکِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ فَقَالَ أَلَکُمْ حَاجَةٌ فَقَالُوا لَا وَ لَکِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِيَ مَعَکَ فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْيَ الْمَاشِي مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِي. در سيره حضرت علي (ع) مي خوانيم : روزي براي رفتن نزد اصحاب خود سوار بر مرکب شد و حرکت کرد . در بين راه، عده اي از ياران در پي وي، به راه افتادند. حضرت متوجه آنان شد و فرمود: حاجتي داريد؟ عرض کردند : نه، اي اميرمومنان، بلکه دوست داريم که همراه شما باشيم. حضرت فرمود : « انصرفوا فإنّ مشي الماشي مع الراکب مفسده للراکب و مذله للماشي » پي کار خود رويد، چه اگر پياده اي همراه سواره رود، اسباب تکبر سواره و ذلت پياده مي گردد.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 27 تير 1395 | 10:36 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
برابری همه شهروندان در برابر قانون ------------------------------------------- مردم همه چون دندانه های شانه برابرند. "پيامبر اكرم(ص)" " برابری همه مردم در برابر قانون " حرف قشنگی است و در عرصه بحث و گفتگو کمتر خردمندی با آن مخالفت می کند ، اما وجود يك جمله قشنگ و مقبول و معقول در لا به لاي كتاب ها يا حتي در متن فانون اساسي ج. ا. ا. به تنهايي دردي از دردهاي جامعه را درمان نمي كند . مردم از شنيدن حرف هاي قشنگ - بدون عمل - خسته شده اند . مردم دوست دارند عمل به اين نكات تحول آفرين را در عرصه اجتماع ببينند و شيريني آن را احساس كنند. قائل شدن امتیازات ویژه برای برخی از مقامات و رانت خواری های وسیع بعضی از وابستگان به قدرت ، حلاوت اصل برابري مردم را در كام مردم حق طلب تلخ مي كند. تبلور عمل به اين حقيقت مطلوب را در يك كشور اروپايي ببينيد و بخوانيد: --------------------------------------------- مصونیت قضایی برلوسکونی لغو شد --------------------------------------------- چندی پیش در خبرها خواندید که دادگاه عالی ایتالیا قانونی را که به سیلویو برلوسکونی، نخست وزیر این کشور، در طول مدت نخست وزیری اش مصونیت از تعقیب کیفری می داد، لغو کرده است. با این تصمیم دادگاه عالی، این امکان به وجود می آید که آقای برلوسکونی ۷۳ ساله دست کم برای سه پرونده، که در یکی از آن ها با اتهام فساد مالی روبه روست، به دادگاه احضار شود. قضات این دادگاه مي گفتند: مصونیت آقای برلوسکونی، اصل برابری همه شهروندان در برابر قانون را نقض می کند. --------------------------------------- «گاه گویه های مطهر»: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 18 تير 1395 | 8:18 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
بن بست!! ------------------------------------------- #شفیعی_مطهر --------------------------------------- پس از مدت ها تعقيب و گريز مجرم و پليس، سرانجام مجرم به سر كوچه اي رسيد. مجرم پيش خود گفت: «خدا كند بن بست نباشد.» اين را گفت و به سوي انتهاي كوچه شروع به دويدن كرد. پليس نيز پيش خود گفت: «خدا كند بن بست باشد.» با اين اميد به دنبال مجرم دويد. در انتهاي كوچه، كوچه اي ديگر به سمت چپ گشوده بود. مجرم با همان اميد «بن بست نبودن» و پليس نيز با اميد «بن بست بودن» هر دو به دويدن ادامه دادند. در سر پيچ نهم مجرم با همين اميد باز شروع به دويدن كرد؛ اما وقتي به انتهاي كوچه رسيد، با تعجب ديد كوچه بن بست است. ناگزير خود را براي تسليم آماده كرد. ولي هرچه منتظر شد. خبري از پليس نشد. زيرا پليس در ابتداي پيچ نهم نوميد شده و باز گشته بود!! در هر كشاكش پيروزي نهايي از آن حريفي است كه يك لحظه بيشتر مقاومت كند. ---------------------------------- برای دیدن دیگر آثار این قلم به کانال تلگرامی «گاه گویه های مطهر»بپیوندید و به دوستان معرفی فرمایید: telegram.me/amotahar
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : سه شنبه 15 تير 1395 | 10:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
بد ترین نوع بی سوادی!! ---------------------------------------------- بد ترین نوع بی سوادی، بی سوادی اجتماعی و سیاسی است: شادروان حبیب یغمائی تعریف می کرد: در دوره رضاشاه که عزا داری، سینه زنی، و قمه زنی ممنوع شده بود، یک روز ملک الشعرای بهار به شوکت الملک ( امیر بیرجند ) گفته بود: سپاس خدای را که در این دیار هم برق دارید، هم آب، هم مدرسه، هم سالن نمایش، همه چیز دارید،این که بعضی ها هنوز شکایت می کنند! دیگر چه می خواهند؟ شوکت الملک گفته بود: این ها برق نمی خواهند!این ها محرم می خواهند.!؟ این ها مدرسه نمی خواهند،روضه خوانی می خواهند. کربلا را به این ها بدهید، همه چیز داده اید!!... حبیب یغمائی متعلق به کوره دهی بود به نام " خور " و خیلی به آنجا عشق می ورزید. در آنجا درمانگاه و کتابخانه و مدرسه ای ساخت و برای آبادانی آنجا جلوی هرکس و ناکسی ریش به خاک مالید و زانو زد... مهم تر آن که کتابخانه ای درست کرد و همه کتاب های خطی اش را که در طول عمر با خون دل جمع آوری کرده بود، به آنجا منتقل کرد و وصیت کرد بعد از مرگش او را آنجا دفن کنند... می دانید مردم قدر شناس(!!!) خور با جنازه اش چه کردند؟؟ وقتی پیکر نحیف و رنج کشیده اش را با کاروانی متشکل از شاگردانش، دکتر اسلامی، دکتر باستانی پاریزی، دکتر زرین کوب، سعیدی سیرجانی و دیگر چهره های نامدار وطن ما به روستای خور رسید، همان کودکانی که در مدرسه " یغمائی " درس خوانده و یا می خواندند، و همان مردمانی که در درمانگاهش درد های خود و عزیزانشان را درمان کرده بودند ، چه که نکردند ( !!!). به فتوای آخوندک ابله همان روستا، دامنشان را پر از سنگ ریزه کردند تا جنازه این خدمتگزار صدیق به فرهنگ ایران را سنگباران کنند!! دردناک تر آن که پس از دفن جنازه فرزندانش دو سه روزی در مقبره اش کشیک دادند؛ مبادا پیکرش را از زیر خاک بیرون بیاورند و به لاشخورها بدهند..؟!؟؟؟!! با تاثر فراوان باید اذعان کرد که میهن ما از این ناسپاسی ها و قدر نشناسی ها بسیار دارد که خود عاملی است بسیار مهم در عقب مانگی ما از کاروان تمدن... کسانی که نمی دانند، تصور می کنند می دانند.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : جمعه 11 تير 1395 | 9:5 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
اصلاحات ، مبانی ، معانی و تعاریف --------------------------------------------- درباره " اصلاحات " تعاریف زیادی از سوی صاحب نظران و اندیشمندان گوناگون مطرح شده است .اصلاحات از آن گونه مفاهیمی است که در تعریف آن اختلاف نظرهای زیادی دیده می شود . البته هر کس حق دارد هرگونه تعریف یا باور از هر پدیده از جمله اصلاحات داشته باشد . نظر هر کس در جای خود محترم است . در باور بسیاری از شهروندان ایرانی آقای سید محمد خاتمی به عنوان رهبر اصلاحات شناخته می شود . گرچه خود ایشان چنین داعیه ای ندارند . امروز می خواهیم تعریف و مفهوم اصلاحات را در آیینه نگاه ایشان به تماشا بنشینیم . مفهوم اصلاحات محورهاي تعريف شده از اصلاحات توسطسيد محمد خاتميدر نشست هاي مربوط به " تبيين مباني اصلاحات" : 1- يكي از اصول مهم اصلاح طلبي احترام به باز بودن فضاي بحث و نظر و بي هزينه بودن اظهار نظر كردن و آزادي بيان و فكر است. 2- در جريان بحث و گفت و گو است كه مي توان تكميل شد و بهبود و اصلاح پيدا كرد. 3- رسالت اصلاحات در نظر عبارت است از بازسازي ذهن اجتماعي و تاريخي جامعه به گونه اي كه مردم به عنوان "ملت" بتوانند خود را باز يابند و قادر باشند كه در عرصه حيات سرزميني ، منطقه اي و جهاني به طور فعال حضور داشته باشند. 4- درك مقتضيات و تلاش براي رهايي جامعه از غفلت زدگي تاريخي و غفلت زدگي معاصر ، كار بزرگي است كه اصلاحات انجام مي دهد. 5- اصلاحات حركتي در جهت درمان دردهاي مزمن و كهنه جامعه از يك سو و دردهاي جديد و تازه آن از سوي ديگر است. سه درد شاخص و قابل لمس ما درد استبداد، درد استعمار و وابستگي و سلطه بيگانه بر سرشت و سرنوشت كشور و منطقه و درد عقب ماندگي است . آنچه معتقدم كه جدي است و اگر حل شود بسياري از مسائل ديگر حل مي شود، اين است كه به جاي استبداد، آزادي و به جاي وابستگي ، استقلال و به جاي عقب ماندگي ، پيشرفت قرار گيرد و نيز در همه مراحل ، عدالت در جامعه برقرار شود. 6- اين كه ما مهندسي اجتماعي كنيم از نظر علمي غلط است . البته هدايت جامعه از سوي مربيان صالح، امر ديگري است. 7- اصلاحاتي كه ما مي گوييم اين است كه اگر مردم سالاري، جامعه مدني و پيشرفت و توسعه مي خواهيم، راه اين ها از طريق دين است. 8- من" انقلاب" اسلامي را بزرگ ترين فراز "اصلاحات" 150سال گذشته در ايران مي دانم. 9- در دنياي امروز، دوري اخلاق از سياست فاجعه بار بوده است. 10- مردم سالاري يك تقدير الهي و فرمان تاريخي براي جامعه ماست كه براي ملت در اين برهه خاص تاريخ صادر شده است و برآمده از وجدان بيدار و آگاه جامعه است و نيز مقتضاي روح زمانه ماست. 11- وقتي از عدالت و اخلاق صحبت مي كنم، نمي خواهم به بيان كلي اين مطلب اكتفا كنم ، بلكه مي گويم اگر اين دو مورد مهم هستند، بايد در قوانين آن نظام نيز تجلي داشته باشد. 12- ليبرال دموكراسي هاي كنوني، همزمان، همراه و مستلزم ايجاد نظام سلطه بين المللي شده است. در اينجاست كه دين مي تواند چاره ساز باشد. *** (منبع: ضميمه هفتگي شماره 3 روزنامه اعتماد ملي، 28/11/87)
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : یک شنبه 30 خرداد 1395 | 7:22 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
تکبر سواره و ذلت پیاده ! -------------------------------------------- خَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ هُوَ رَاکِبٌ فَمَشَوْا مَعَهُ فَقَالَ أَلَکُمْ حَاجَةٌ فَقَالُوا لَا وَ لَکِنَّا نُحِبُّ أَنْ نَمْشِيَ مَعَکَ فَقَالَ لَهُمُ انْصَرِفُوا فَإِنَّ مَشْيَ الْمَاشِي مَعَ الرَّاکِبِ مَفْسَدَةٌ لِلرَّاکِبِ وَ مَذَلَّةٌ لِلْمَاشِي. در سيره حضرت علي (ع) مي خوانيم : روزي براي رفتن نزد اصحاب خود سوار بر مرکب شد و حرکت کرد . در بين راه، عده اي از ياران در پي وي، به راه افتادند. حضرت متوجه آنان شد و فرمود: حاجتي داريد؟ عرض کردند : نه اي اميرمومنان، بلکه دوست داريم که همراه شما باشيم. حضرت فرمود : « انصرفوا فإنّ مشي الماشي مع الراکب مفسده للراکب و مذله للماشي » پي کار خود رويد، چه اگر پياده اي همراه سواره رود، اسباب تکبر سواره و ذلت پياده مي گردد.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 27 خرداد 1395 | 3:54 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
نظریات آیت الله بروجردی درباره حکومت روحانیون --------------------------------------------------------- تفکر آیت الله بروجردی در باب دین چنان هوشمندانه بود که نمی پسندیدند کوچک ترین گردی بر دامان دین نشیند. صادق طباطبایی در کتاب خاطرات خود این گونه بیان می کند : "در یکی از روزهای بهار سال ۳۱ که نوجوانی ۹ ساله بودم ،گروهی از طلبه های جوان و سیاسی از تهران عازم قم شده بودند.... نواب صفوی و یارانش قصد دیدار با آیت الله بروجردی را داشتند که ظاهرا ایشان آن ها را نپذیرفته بودند. از پدرم شنیدم که چند روز بعد که اصحاب آیت الله بروجردی علت این رفتار را از ایشان پرسیده بودند که چرا این افراد را به حضور نپذیرفتید ؟ایشان در جواب می گویند : "این آقایان می خواهند شاه را بردارند و امثال شما (روحانیان )را جایگزین او کنند. شخصی که ظاهرا مرحوم آیت الله کبیر از علمای بزرگ و از فقهای برجسته بوده است، می پرسد : مگر چه اشکالی دارد؟ آیت الله بروجردی پاسخ می دهد که : بزرگ ترین اشکال آن است که شاه با اسلحه توپ و تفنگ به جان مردم می افتد . با این اسلحه می شود مقابله کرد ، ولی اگر شما به جای او نشستید ،اسلحه شما ایمان و عقاید مردم است که به جان مردم می اندازید .با این اسلحه نمی توان به راحتی مقابله کرد و لذا دین و ایمان مردم به بازی گرفته می شود". آیت الله بروجردی این چنین از پایمال شدن ایمان مردم می هراسید. ---------------------------------------------------------------- منبع: نگارستان / سید هادی طباطبایی لینک قبلی این مطلب در مدارا: http://modara.blogfa.com/8712.aspx
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 12 خرداد 1395 | 8:34 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
« واپس » یا « دلواپس »؟! گفت : آیا دلوایسان دغدغه منافع شخصی خود را دارند،یا منافع جامعه و کشور را؟! گفتم: چه عرض کنم؟ خودشان می گویند دلوایس آینده کشورند؟ گفت : آیا اینان با عدد،رقم،منطق،حساب و کتاب هم آشنایی دارند؟ یا فقط اهل شعاردادن و بوق سالاری اند؟ گفتم: من معمولا کمتر از اینان استدلال و منطق و ارقام و آمار دیدم؛بلکه بیشتر با شعارهای احساسی برخورد می کنند! اما من بر این باورم که اگر ما گزاره ای یا داعیه ای را می خواهیم مطرح کنیم ،حتما باید مبتنی بر استدلال و اعداد وارقام باشد. گفت : اتفاقا من اعدادی از مقایسه هزینه هایی قبل و بعد از تحریم ها را بیان کنم تا هر منصف اهل منطق و استدلال بتواند وجدان خود را حاکم کند و با استنتاج از آن حقیقت مطلب را دریابد. گفتم : سراپا گوشم برای شنیدن. گفت: فقط یک نمونه آماری نقل می کنم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! ما قبل از تحریم ها برای اجرای ده فاز برداشت از منابع گازی مشترک ایران و قطر از فاز یک تا 10،جمعا حدود 13 میلیارد دلار هزینه کرده ایم. در حالی که اجرای ده فاز بعدی حدودا 51 میلیارد دلار برای ما هزینه در بر داشته است! یعنی ما از رهگذر تحریم ها تقریبا 4 برابر بیشتر از جیب این ملت مظلوم ناگزیر هزینه کرده ایم! مسئول تحمیل این خسارت های ده ها میلیارد دلاری به ملت کیست؟! آیا وجدانی هست که متاثر شود؟! آیا اینان از کاروان فرهنگ وتمدن « واپس » مانده اند یا « دلواپس »؟!! فاعتبروا یا اولی الابصار!
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : چهار شنبه 22 ارديبهشت 1395 | 11:27 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
روز معلم روزی که معلمان دولت را ساقط کردند!! -------------------------------------------- ۱۲ اردیبهشت هر سال به عنوان روز معلم جشن گرفته میشود. مناسبت این روز، علاوه بر شهادت استاد مرتضی مطهری، استاد الهیات دانشگاه تهران در سال ۵۹ سالروز شهادت استاد دکتر ابوالحسن خانعلی نیز هست. تاریخچه روز معلم به اردیبهشت سال ۴۰ برمیگردد. در این سال در چنین روزی، دکتر خانعلی در جریان اعتصاب و تجمع معلمان در مقابل مجلس کشته شد. ابوالحسن خانعلی هنگام مرگ ۲۹ سال داشت. وی فارغ‌التحصیل رشته معقول از دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران بود. در سال ۳۵ در وزارت فرهنگ با سمت دبیری دبیرستان استخدام شد. در دبیرستان جامی‎، فقه و عربی تدریس می‌کرد. همزمان با تدریس، در دوره دکترای معقول و منقول مشغول به تحصیل بود. به روزنامه‌های آن دوره مراجعه می‌کنیم. مروری کوتاه و گذرا به رویدادهای اردیبهشت سال ۴۰ و سیر حوادث آن سال و اعتصاب معلمان میتواند بسیار آموزنده باشد. در زمستان سال ۳۹ انتخابات ریاست جمهوری در امریکا برگزار شد. جان.اف.کندی به عنوان رئیس‌جمهور امریکا از حزب دموکرات پیروز شد. کندی اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشورهای جهان سوم را تجویز می‌کرد و معتقد بود که این اصلاحات مانع پیشروی کمونیست‌ها خواهد شد. نیروهای سیاسی مخالف شاه به خصوص احزاب جبهه ملی در انتظار باز شدن فضای سیاسی و شروع مجدد فعالیت‌های خود بودند. در ۱۸ بهمن ۳۹ باشگاه مهرگان که در واقع تشکلی صنفی برای معلمان بود، این باشگاه قطعنامهای درمورد افزایش حقوق معلمان تصویب کرد. در روزهای بعد تا اردیبهشت ۴۰ معلمان سراسر کشور با امضای طومارهایی پشتیبانی خود را از این طرح اعلام میکردند . در مقالهای که در اسفند ۳۹ در روزنامه کیهان به چاپ رسیده چنین نوشته شده است: ـ " معلمین میگویند حقوق یک دبیر سابقهدار لیسانسه کمتر از حقوق یک مستخدم جزء در سازمان برنامه یا شرکت ملی نفت است و ما خودمان مکرر نوشتیم که حقوق یک معلم کمتر از حقوق یک راننده دولتی و به مراتب کمتر از یک راننده تاکسی است." ـ " ... یک لیسانسه در وزارت فرهنگ ماهی ۴۰۰ تومان میگیرد ولی لیسانسه دیگر با همان تحصیلات و پایه معلومات در یک سازمان دولتی دیگر ۲۵۰۰ تومان دریافت میکند..."هستند کسانی که "... بعد از ۸ سال خدمت ۲۷۳ تومان حقوق میگیرند.. در حالی که در همین زمان پرتقال دانهای سه ونیم تا ۱۲ریال، موز دانه ای ۴ تا هفت و نیم ریال، گندم کیلویی ۲۰۵ تا ۲۲۰ ریال، شکر روسی هر کیلو ۲۰ ریال، قند کله ورامین ۲۱ ریال. ... در کیهان۲۳ اسفند ۳۹ درخبری چنین آمده است: " بنا به تصویب هیات دولت حقوق معلمین ترمیم شد. حقوق کلیه معلمینی که کمتر از ۶۰۰ تومان میگیرند به ۶۰۰ تومان میرسد. "محل تامین بخشی از این اضافه حقوق معلمین این گونه انتخاب شد: ـ کیهان ۲۵ اسفند۳۹:" از سال آینده دبیرستانهای دولتی شهریه میگیرند. کلیه دبستانها به شهرداریها واگذار میشود و هزینه آن را شهرداریهای هر محل تامین خواهند کرد. ـ کیهان ۲۷ اسفند ۳۹:" درسال آینده از دانش آموزان ۱۰۰ تا۴۰۰ ریال شهریه گرفته می شود." در روزهای آغازین اردیبهشت ماه، طومارهای معلمان در حمایت از طرح باشگاه مهرگان بیشتر و بیشتر میشود. از جمله میتوان طومار کلیه آموزگاران مشهد، دامغان، رشت، کرند، بابل، مراغه، برازجان، گرمسار، شهسوار، نیریزو... را در کیهان دوم و چهارم اردیبهشت مطالعه کرد. روز ۱۲ اردیبهشت با اعلام اعتصاب، کلیه مدارس تهران تعطیل شد. معلمان از اوایل صبح دسته دسته به میدان بهارستان آمده و جلوی مجلس جمع شدند.جمعیت هر لحظه افزوده میشد. اطلاعات حوادث این روز را این گونه گزارش کرده است: ـ "ساعت ۵/۸ معلمین به میدان بهارستان رسیدند و چون جلوی خیابان اکباتان قبلا توسط ماموران انتظامی بسته شد، در خیابان شاهآباد و اول بهارستان بر روی زمین نشستند. ماموران از ماشین آب پاش برای متفرق کردن استفاده کردند. معلمان علیرغم این که خیس شده بودند از جای خود بلند نمیشدند. ... پس از مدتی اولین برخورد صورت گرفت. عده ای به طرف ماشینها رفتند تا سر لولههای آب را به سمت دیگر بازگردانند...." ـ "...قرار بود که هیأتی از معلمان با رئیس مجلس ملاقات کنند. اما سیر حوادث به گونه دیگری رقم خورد.معلمان فریاد می‌زدند و شعار می‌دادند. مأموران پلیس تیر هوایی شلیک می‌کردند و با باتوم معلمان را می‌زدند. صدای تیراندازی و شعارهای معلمان در صحن علنی مجلس شنیده می‌شد. مجلس در حال بررسی لایحه اشل حقوق معلمان بود که یکی از نمایندگان مخالف از جای خود برخاست و خطاب به رئیس مجلس گفت: در بیرون معلمان را می‌کشند و ما اینجا لایحه حقوق معلمان را بررسی می‌کنیم. جلسه متشنج شد..." پس از مدتی، معلمان با پیکر خونین سه معلم روبه رو شدند. دو نفر توسط چاقو زخمی شده بودند و یک نفر از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود .سرگرد شهرستانی، رییس کلانتری با اسلحه کمری خود به سر دکتر خانعلی شلیک کرده بود. پیکر دکتر خانعلی بر روی دست معلمان با شعار" کشتند یک معلم را" به بیمارستان بازرگانان منتقل شد. و متاسفانه اقدامات پزشکان موثر واقع نشد و دکتر خانعلی کشته شد. موج اعتراضات و انزجار از این حادثه سراسر کشور را فرا گرفت. مدارس تعطیل شد. تشییع جنازه باشکوهی برای وی برگزار شد: ـ " جسد دکتر خانعلی از بیمارستان بازرگانان به مسجدی در خیابان اسکندری منتقل شد. روز چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت، هزاران معلم در خیابان اسکندری تجمع کردند. تابوت معلم شهید بر دوش معلمان از مسیر خیابان شاه (جمهوری) به سمت میدان بهارستان توسط هزاران معلم و دانشجو و قشرهای دیگر مردم تشییع شد. معلمان اشک می‌ریختند و با فریاد خواستار استعفای شریف امامی و محاکمه قاتل دیوصفت معلم دانشمند بودند. گزارش این راهپیمایی و اعتصاب نامحدود معلمان در مطبوعات منعکس شد. مردم به هیجان آمدند، احزاب سیاسی، گروه‌های صنفی و سندیکاهای کارگری با صدور اطلاعیه حمایت خود را از معلمان اعلام کردند. تهران بعد از کودتای ۲۸ مرداد چنین راهپیمایی باشکوهی ندیده بود. جمعیت سوگوار تابوت را در میدان بهارستان بر زمین گذاشتند. ساعتی بعد پیکر بی‌جان خانعلی با آمبولانس به گورستان ابن‌بابویه در شهرری منتقل و به خاک سپرده شد. روزهای بعد ده‌ها مجلس یادبود در مساجد تهران و شهرستان‌ها به یاد وی برگزار شد. خواستههای معلمان دیگر تنها اضافه حقوق نبود. آنان خواستار برکناری دولت، تعقیب قاتل دکتر خانعلی، وعذرخواهی از معلمان بودند. ▪ در کیهان ۱۴ اردیبهشت در مقالهای با عنوان" معلمند نه اخلالگر" چنین آمده است: ـ " در مملکتی که روغن یک من ۶۰ تومان، گوشت سی یا سی و سهتومان است، چگونه یک عایله میتواند با ماهی ۲۰۰ تومان زندگی کند. آن هم خانوادهای که فهم دارد. شعور دارد و وضع دیگران را میبیند..." در ادامه در خصوص تفاوت حقوق معلمان با مدیران رده بالا چنین مینویسد: ـ " میگویند بیش از ده هزار وسیصد تومان نمیگیریم. البته این منهای ماشین، شوفر و مزایای دیگر است... با این همه تبعیض البته صدا درمیآید، اعتصاب میشود، بچههای مردم در خیابانها ولو میشوند. امتحانات متوقف میشود. .طبقهای که روح ملت و مملکت در دست اوست باید راضی شود. باید محترم باشد و بیش از همه باید خون او محترم باشد. کسانی که روی مغز معلم تیر خالی کرده اند، باید پیدا شوند...مامور دولت باید بین طبقه معلم و دزد و راهزن فرق بگذارد..." تظاهرات معلمان و کشته شدن دکتر خانعلی فضای سیاسی ایران را از رکود خارج کرد. شاه که بار دیگر پایه‌های تخت خود را لرزان می‌دید، دست به دامن علی امینی سیاستمدار استخوان‌دار و قدیمی شد که شخصیتی اصلاح‌طلب و در عین حال ضدکمونیست بود. ـ روز ۱۵ اردیبهشت ماه: شریف‌امامی در حالی که برخی نمایندگان مجلس در صدد استیضاح او بودند ، به حالت قهر مجلس را ترک کرد و بعد از ظهر همان روز استعفانامه خود را به دربار فرستاد. شاه با استعفای او موافقت کرد و فردای آن روز علی امینی را مأمور تشکیل کابینه کرد. ـ ۱۶ اردیبهشت: امینی نخست وزیر شد. در مدت ۱۱ روز اعتصاب معلمان فضای بسته جامعه به سرعت متحول شد و دوره‌ جدیدی از حیات سیاسی ایرانیان آغاز گردید. معلمان به عنوان یک قشر مرجع و مورد اعتماد جامعه در کانون اعتراضات سیاسی ملت قرار گرفتند. در اجتماع بزرگ معلمان در ۱۸ اردیبهشت ماه، معلمان با صدور قطعنامه‌ای روز ۱۲ اردیبهشت ماه را به یادبود اعتصاب موفقیت‌آمیز معلمان و شهادت معلم دانشمند مرحوم دکتر خانعلی روز معلم اعلام کردند و مقرر شد که در این روز همه ساله کلیه مدارس و مؤسسات فرهنگی در سراسر کشور تعطیل شوند و مراسم خاصی توسط معلمان اجرا شود. باشگاه مهرگان از چنان اعتباری برخوردار شد که علی امینی روز ۱۹ اردیبهشت در جمع معلمان اعتصابی حاضر شد و خواستار پایان اعتصاب شد. ۱۹ اردیبهشت روزنامه اطلاعات از قول امینی چنین نوشت: ـ " وضع کشور اسفناک است. اگر همه چیز را بگویم تولید وحشت و اضطراب میکند. قول شرف میدهم که برای ترمیم حقوق معلمین اقدام کنم. ولی به من مهلت و فرصت دهید. با افزایش حقوق مخالف نیستم ولی اگر بدون مطالعه اقدام شود، دور تسلسل به جایی دیگر میرسد که سقوط حتمی است..." علی امینی به دلجویی از معلمان پرداخت، سرگرد ناصر شهرستانی از کار برکنار و پرونده او را برای رسیدگی به دادگاه فرستاد و باب گفت‌وگو با باشگاه مهرگان گشوده شد. محمد درخشش پذیرش هر پیشنهادی را موکول به طرح و تصویب در مجمع عمومی معلمان کرد و مجمع عمومی معلمان، هزاران معلمی بودند که هر روز در باشگاه و بیرون باشگاه اجتماع می‌کردند. روز ۱۹ اردیبهشت برای معلمان روزی فراموشنشدنی بود. معلمان یکصدا با پیشنهاد نخست‌وزیر مخالفت کردند و خواستار تصویب طرح باشگاه مهرگان برای ترمیم حقوق معلمان شدند و اعلام کردند که هیچ کس را به جز محمد درخشش به عنوان وزیر فرهنگ قبول نمی‌کنند. امینی چاره‌ای جز قبول پیشنهادهای معلمان نداشت. به این ترتیب روز بعد جدول حقوقی جدید معلمان به تصویب هیأت دولت رسید . ▪ کیهان چنین نوشت: ـ " حقوق معلمین برابر حقوق مهندسین شد. به احتمال زیاد اعتصاب معلمین پایان مییابد و مدارس تا هفته آینده باز میشود. " حداقل حقوق کمک آموزگاران و آموزگاران ۵۰۰ و دبیران ۶۰۰ تومان و حداکثر حقوق از ۱۰۵۰ تومان تا ۲۲۲۰ تومان برای دبیران اعلام شد. و روز ۲۳ اردیبهشت معلمان به اعتصاب طولانی خود پایان دادند.معلمان در اطلاعیهای پایان اعتصاب خود را اعلام کردند: ـ "همکاران گرامی، دبیران، آموزگاران و فرهنگیان ایران ! شما در مبارزه خود برای تامین حقوق صنفی خود پیروز شدید. اکنون نوبت کار و کوشش صمیمانه در راه سعادت دانش آموزان فرا رسیده است... درود بر روان جاویدان برادر شهید و ناکام ما دکتر خانعلی که با خون خود افتخار جاودانی برای طبقه معلم و جنبش آزادی برای ملت ایران تامین کرد. درود بر ملت حقشناس و دلاور که مربیان و فرزندان خود را در تنگنای حوادث تنها نگذاشت. درود بر دانشجویان عزیز که به احترام علم و به خاطر حق و عدالت به یاری مربیان سابق خود شتافتند . درود بر دانشآموزان حقشناس و مهربان که با پشتیبانی معصومانه خویش پیوند دیرین و جاودانی میان معلم و شاگرد را استوار ساختند..." ▪ اطلاعات ۲۳ اردیبهشت اولین روز آغاز به کار مدارس را چنین توصیف کرد: ـ " معلم و شاگرد در آغوش هم اشک ریختند. خانمها با لباس سیاه و آقایان با کراوات سیاه سرکلاسها حاضر شدند. درتمام مدارس به احترام شهادت دکتر خانعلی یک دقیقه سکوت شد. امروز شاگردان معلمین خود را گلباران کردند. ... امروز کلیه معلمین در کلاسها برای شاگردان خود اعلام کردند که حاضرند یک یا دو ساعت بعدا از ظهر اضافه بر وقت تدریس کنند تا جبران این مدت که تعطیل بوده است بشود. ـ ۲۶ اردیبهشت: درخشش وزیر فرهنگ شد. ـ ۲۸ اردیبهشت: نام دبیرستان جامی به نام دبیرستان دکتر خانعلی تغییر کرد. در روزهای بعد سخنرانیها و مصاحبههای آقای درخشش وزیر فرهنگ در روزنامهها به چاپ میرسد. .ایشان دیگر به سیاستمداری مطرح تبدیل شده بود.اما خبری از دستگیری سرگرد شهرستانی، قاتل دکتر خانعلی نیست. به نظر میرسد دولت با مسلط شدن بر اوضاع، پس از پایان یافتن اعتصاب معلمان در حال سروسامان دادن قوای خود است. ▪ در خبر کوتاهی در کیهان ۲۲ تیر ماه چنین آمده است: ـ " صبح امروز گروهی از معلمین که به قصد دیدن آقای درخشش رفته بودند به تالار کیهان آمدند. آن ها موفق به دیدار وی نشده بودند. آن ها میگفتند: " ما برای وزارت آقای درخشش مبارزه نکردیم. بلکه مبارزه ما برای احقاق حقوق صنفی خودمان بود.ولی از جریان اعتصاب به نفع خودشان بهرهبرداری کردند. .. آن وقت هیچ کدام از معلمان حاضر به شکستن اعتصاب نبودند. زیرا اصولا مبارزهمان بدون نتیجه مانده بود. گذشته از این که، طرح باشگاه مهرگان تغیییر کرد. در پایان مواردی در آن گنجانیدند که پرداخت حقوق معلمین را منوط به تصویب نامه جدید هیات دولت کرد..." درخبر دیگری در همین شماره روزنامه اظهارات وزارت فرهنگ در مورد این گروه از معلمان نیز آمده است: ـ " صبح امروز عده ای حدود ۲۰ نفر که اخیرا از مشاغل فرهنگی برکنار شدند و.... آن ها به قصد اخلال به وزرات فرهنگ رفتهاند...." اسامی ۱۶ نفر که" به قصد اخلال نظم در صحن وزارتخانه اجتماع نمودهاند و منتظر خدمت شدند" در انتهای خبر آمده است. به نظر میرسد وزیر شدن آقای درخشش به دور شدن او از معلمان کمک بسیار کرد.در کیهان سال ۴۱ اردیبهشت ماه در آستانه بزرگداشت روز معلم اطلاعیهای کوتاه جلبنظر میکند: ـ "قابل توجه فرهنگیان کشور، چون به خواستههای معلمین سراسر کشور ترتیب اثر داده نمیشود، این جانب لازم دانستم استعفای خود را از باشگاه مهرگان اعلام دارم. محمد جدی، مسئول شهرستانها" آقای درخشش در نطق خود به مناسبت روز معلم به برخورد با جناح چپ معلمان اشاره میکند: ـ "...متاسفانه در مبارزاتی که در پیش گرفتهایم، همیشه دو جناح با ما مبارزه کردند. اول جناج چپنما و مخرب که برای این مبارزه ستیزه میکنند که نتوانستند اعتصاب طبقه معلم را با هدف پوچ خودشان آلوده کنند... ما دکانهای آن ها راتخته کردیم... جناح دوم دست راستیهای گردن کلفت...." به نظر میرسد روند حرکت صنفی معلمان پس از این پیروزی بزرگ ،در سالهای بعد تا آستانه انقلاب به تدریج دچار رکود شده است که نیاز به بررسی و تحلیل دقیقتردارد. اما از سال ۵۶ معلمان بار دیگر وارد صحنه شدند. در این سال‌ها کانون‌های مستقل معلمان شکل گرفت. حتی باشگاه مهرگان بار دیگر فعالیت‌های خود را از سرگرفت .اما شعارهای صنفی تحت‌الشعاع شعار سرنگونی شاه قرار گرفت. اعتصاب بزرگ معلمان در مهر و آبان سال ۵۷ و حضور چندصد هزار معلم و چند میلیون دانش‌آموز، فراموششدنی نیست... ---------------------------------- هاله صفرزاده گرفته از: شماره‌ پنجم مجله‌ی «راه آینده»، در اردیبهشت ۱۳۸۶ پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه سایت آفتاب
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 18 ارديبهشت 1395 | 11:37 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
میلاد امام علی (ع) و روز پدر مبارک باد ------------------------------------------------ صدف کعبه لب گشود و اسوه یگانه ، دردانه جاودانه و حقیقت ولایت را به جهان هستی تقدیم کرد . ای رهرو راستین ! و ای انسان پاک آیین! اگر می خواهی سرو حقیقت را در بالنده ترین قامت تماشا کنی ، اگر دوست داری که خورشید فروزان بینش را در درخشان ترین فروزش به نظاره بنشینی ، اگر می خواهی که آسمان فضیلت را در زیباترین تجلی بنگری ، اگر مشتاقی که کوه استقامت ر ا در استوارترین سیمایش تماشاگر باشی ، اگر آرزو داری جرعه ای از زلال ناب ترین چشمه ساران عرفان " کوثر " بنوشی ، اگر طالب تماشای تندیس قدسی و والاترین عروج انسی در رساترین صورت هستی ، اگر می خواهی به حقیقت یاور غمدیدگان و مددکار ستمدیدگان باشی ، ...و اگرمی خواهی معنی عدالت ، مفهوم حریت ، تبلور فتوت ، تجسم مروت ، عصاره فضیلت و مقام والای خلیفه اللهی را یک جا و همه و همه را در بلندای قامت یک انسان بنگری : علی بنگر !! زادروز فرخنده امیر مومنان علی علیه السلام و روز پدر بر همه حق اندیشان و سبزکیشان مبارک باد.
موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395 | 12:55 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 آیت الله طالقانی(ره) روحانی راستین اسلام 

امروز ۱۹ شهریور ماه و  سال روز درگذشت نابهنگام آیت الله سید محمود طالقانی است . او که در سال ۱۲۸۵ به دنیا آمده بود در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۸ در حالی که همه از بند رسته های دوران حاکمیت استبداد دل به اندیشه های راهگشای او بسته بودند ، به طور ناگهانی و نا باورانه خبر پر کشیدن این پرستوی مهاجر را شنیدند . پدر ایشان نیز یک روحانی بود،  ولی از ساعت سازی ارتزاق می کرد .

     برای آشنایی بیشتر با اندیشه های مترقیانه این اندیشمند مسلمان و مفسر قرآن ضمن بزرگداشت نام و یاد ایشان برگزیده ای از سخنانشان را در موقعیت های مختلف به بررسی می نشینیم .

زنده یاد آیت الله طالقانی آستانه تحمل بالایی داشت و گستره چتر مهر و مدارای ایشان تا آنجا گسترده بود که همه گروه های مذهبی،فکری و سیاسی را در بر می گرفت.همه گروه ها را به سعه صدر و مدارا  فرامی خواند.ایشان تاکید می کرد:

    " فرزندان من ! نمی خواهم مبارزه گروه های مختلف را نادیده بگیرم . شما فرزندان من هستید . من دلم برای شما می تپد . در زندان از هر گروه که می شنیدم جلوی تیر گذاشته اند، مثل این که به قلب من تیر می زدند ." 

(از آزادی تا شهادت- ص۶۵)

     شما می توانید یک خانواده سالم تشکیل بدهید . این کار استبداد و استعمار است که همه با نظر وحشت و بدبینی به هم نگاه می کنند . ما یک خانواده هستیم و باید با هم بسازیم . اختلافات در حد یک خانواده باشد  نه بیشتر . "

  (همان- ص۱۰۰)

         " اگر این محیط آزادی را قدردانی نکنیم و آن را محیط عقده گشایی و عناد و به هم ریختگی و موضع گیری قرار بدهیم ، نتیجه اش پیدایش مستبدین است . " 

(همان -ص۲۷۱)

      " این آن را تکفیر می کند . این به آن می گوید:"مرتجع" و آن به این می گوید: "انحرافی!"....باید از همان قدم اول پرچم رحمت را بلند کنیم. " 

(همان - ص۲۱۷)

     " هیچ حزب و جمعیتی هم حق ندارد برای خودش سهم بزرگ تری در نظر بگیرد و  این جهت حکومت را در انحصار خود بگیرد ." 

(همان- ص۶۷)

     "مکتب پرستی یک نوع بت پرستی است."      (همان- ۳۲)

    " این ملت دنبال مکتب نیست ، دنبال آزادی است . "     (همان- ص۴۵)

    " اگر این ایده ئولوژی بت شد ، خودش مخرب است ." (همان- ص۵۶)

    "روشنفکران ما دچار شرک مترقی هستند."          (سروش -۲۱)

    " مسائل اجتماعی و مسائل انسانی با فرمول حل نمی شود . دانشگاهی های ما و طلبه های ما همه اش دچار فرمول اند ."   

(از آزادی تا شهادت- ص۱۸۰)

     آیت الله طالقانی آرزو داشت روحانیان روزی مسئولیت های اجرایی را ترک گویند( به جز موارد استثنایی) و به مساجد برگردند و بر کارها نظارت نمایند.

(همان- صص ۴۳۹- ۴۶۹)

   ایشان در سال ۱۳۳۴نوشت : "

      " هر مسئله و طرح و مرام اجتماعی که خودسران را محدود نماید  و جلوی اراده آنان را بگیرد ، قدمی به هدف پیامبران و اسلام نزدیک تر است . ولی مقصود نهایی نیست . مشروطیت و دموکراسی و سوسیالیسم همه این ها به معنای درست و حقیقی خود گام هایی پی در پی است که ما را به نظر نهایی نزدیک می نماید."           

( مقدمه " تنبیه الامه و تنزیه المله" -ص۱۰) 

       و در سال ۱۳۵۸ نوشت :

     "  هر انقلاب علیه ظلم ، علیه استبداد و علیه استعمار در هر کجای دنیا که باشد، از نظر ما یک انقلاب اسلامی است . چرا که روح اسلام در جهت رفع ظلم از همه انسان ها و مظلومین است." 

(از آزادی تا شهادت- ص۲۶۳)

       " اگر مخالفین نیامدند از آن ها دعوت کنید تا مجلس قانون اساسی یک بعدی نباشد . "       (سروش-۲۱)

       " حکومت اسلامی بر مبنای آزادی و دموکراسی است و کمونیست ها هم در گفتن مسائلشان و هم در تشکیلاتشان آزاد هستند ." 

(از آزادی تا شهادت- ص۶۴)

      " شما جوانان هر مسلکی که دارید، فطرتتان پاک است . ایرانی اصیل هستید . همه این ها را من می دانم . بهتر از خودت می دانم . سال ها با تو بوده ام . ای جوان مذهبی ! کمونیست! می دانم دردت چیست." 

( همان -  ص ۴۵)

     او حتی کمونیسم را مولود استبداد سیاسی و اجتماعی و دینی می دانست .    

(سخنرانی فیضیه -سروش-۲۱)

       " قرآن و مراجع دینی می خواهند شخصیت زنان حفظ شود . مسئله این است . هیچ اجباری در کار نیست. مسئله محدود کردن زن ها نیست . مسئله چادر نیست . حالا این که روسری سر کنند یا نکنند . باز هم هیچ کس اجباری در این کار نکرده است . اجباری حتی برای زن های مسلمان نیست . چه اجباری؟! وقتی نسبت به آن ها این طور نیست، برای اقلیت های مذهبی مسیحی  زردشتی و یهودی ( که البته خود مقید به حجاب روی همان سنن ایرانی که از قبل بوده هستند) برای آن ها اجباری نیست ." 

(از آزادی تا شهادت-صص۱۰۹ -۱۱۲) 

       " در مکتب های شرق و غرب، اقتصاد حاکم بر آزادی است ، ولی در اسلام آزادی حاکم بر اقتصاد است ."     (همان-ص۴۶۴)

     " ما هیچ وقت در اسلام نمی توانیم تحمل کنیم که استبداد جایش را به یک حزب و یا استبداد دیگری بدهد. "    ( همان-ص۷۸)

     آیت الله طالقانی  بر این باور پای می فشرد که :

      " هیچ کس نباید چنین ادعایی کند که آنچه می گوید و می اندیشد مطابق واقع است ."

      " شماها که حرف های مرا گوش می کنید، نباید تعبدا قبول کنید . شما مسئولید و باید بگویید اینجا اشتباه کردی ."

       دکتر علی گلزاده غفوری معتقد بود : 

 " آرزوی کامل طالقانی این بود که یک اسلام بی متولی نشان دهد ."(سروش-۲۱)

      طالقانی می گفت: " اسلام با تنگ نظری درست در نمی آید." (سروش-۲۱۹ )

      "  سینه مستبد با اراده خدا تضاد دارد ." ( از آزادی تا شهادت-ص۲۴۶)

       طالقانی در واپسین خطبه نماز جمعه تهران گفت :

        "...خودخواهی و خودرایی را کنار بگذاریم . گروه خواهی،  فرصت طلبی و تحمیل عقیده یا خدای نخواسته استبداد زیر پرده دین را کنار بگذاریم و بیاییم با مردم  با درد مندها  رنج کشیده ها و با محروم ها هم صدا شویم . " (همان-ص۳۱۹)


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 19 شهريور 1394 | 6:45 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

یک نمایشنامه در دو پرده 

 

پرده نخست : گفت و گوی دو جنین در شکم مادر

- داداشی ! چطوری؟ تو جات خوبه؟

- اره،آبجی جون! تو چطور؟

- منم جام خوبه.این لوله بند ناف چیز خوبیه! ما در اینجا هر چی لازم داریم،از آب و غذار و میوه و هر خوراکی که بدنمون لازم داره،از بدن مادر می گیره و واسمون میاره.

- اره،خیلی راحتیم. بدون هیچ تلاش و مشقتی هر روز و هر لحظه هر نوع غذای مورد نیاز ما از این طریق تامین میشه. خدا کنه ما رو از اینجا بیرون نکنن!

- اما ، داداشی! دیروز شنیدم فرشته ای می گفت شما دو تا به زودی از اینجا باید برید بیرون !         

- چرا؟!

- می گفت دوران جنینی شما داره به پایان می رسه.باید از اینجا به دنیای دیگه ای برید.

- من که هرگز اینجا رو ترک نمی کنم.کجا از این جا بهتر؟! بدون هیچ زحمتی روزی ما می رسه.ما جامون خوبه، من اصلا دوست ندارم از اینجا بیرون برم!


پرده دوم : پس از تولد روی تخت زایشگاه

- داداشی! چشاتو وا کن! ببین چه خبره!! چه دنیای بزرگی! چقدر تنوع ! چه دنیای رنگارنگی! چقدر آدمای جور واجور! چه خوراکی های رنگ و وارنگی!

  - به به!چه دنیای روشنی! چقدر زیباست! این دنیا خیلی بزرگ تر و زیباتر از دنیای جنینه. چه خوب شد اومدیم اینجا.....

تامل!!

آیا فکر نمی کنید دنیای پس از مرگ بسیار زیباتر و بزرگ تر از این دنیای تنگ و پر از رنج و درد باشد؟!بویژه که این دنیا را زودگذر و فانی و آن دنیا را باقی و ابدی می نامند.

کلام خدا:

بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى؛(سوره اعلی،ی16 و 17)

لیکن [شما] زندگى دنیا را بر مى‌گزینید، با آن‌که [جهان] آخرت نیکوتر و پایدارتر است.  

کلام شاعر حکیم:

از جمادی مردم و نامی شدم

وز نما مردم به حیوان برزدم

مردم از حیوانی و آدم شدم

پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم

حملهٔ دیگر بمیرم از بشر

تا بر آرم از ملایک پر و سر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو

کل شیء هالک الا وجهه

بار دیگر از ملک قربان شوم

آنچ اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چون ارغنون

گویدم که انا الیه راجعون

مرگ دان آنک اتفاق امت است

کاب حیوانی نهان در ظلمت است

همچو نیلوفر برو زین طرف جو

همچو مستسقی حریص و مرگ‌جو

مرگ او آب است و او جویای آب

می‌خورد والله اعلم بالصواب

ای فسرده عاشق ننگین نمد

کو ز بیم جان ز جانان می‌رمد

جوی دیدی کوزه اندر جوی ریز

آب را از جوی کی باشد گریز

آب کوزه چون در آب جو شود

محو گردد در وی و جو او شود

وصف او فانی شد و ذاتش بقا

زین سپس نه کم شود نه بدلقا

خویش را بر نخل او آویختم

عذر آن را که ازو بگریختم (*)

(شفیعی مطهر)      

--------------------------------------------

(*) - شعر از مولانا


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : دو شنبه 19 مرداد 1394 | 2:4 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 آزادي مطبوعات و بیسمارک  

 Image result for ‫بیسمارک‬‎

 گفت: کلافه شدم. همه کشک است ! کرامت انسانی کیلویی چنده؟ حقوق شهروندی چه صیغه ای است؟

 گفتم: دیگر چه شده؟

گفت: ولله ! چه بگویم؟ در مترو و اتوبوس آدم را مثل گوسفند تنگ هم می چپانند و تازه هم می گویند باید به هر نوزاد یک میلیون تومان بدهیم تا مردم تشویق به زاد و ولد شوند و بر جمعیت بیفزایند.

گفتم : خب! از دست چه کسی عصبانی هستی؟

گفت: از دست مسئولان!

گفتم : مسئولان چه می دانند که شما در مترو و اتوبوس چه بر سرتان می آید؟  انان که نمی توانند هر روز و هر ساعت همه جا باشند تا بفهمند همه مردم چه می کشند!!

 گفت: آنان ندانند پس که باید بداند؟

گفتم : چگونه باید مطلع شوند؟

گفت: از بيسمارك صدر اعظم بزرگ آلمان پرسيدند:

 به كدام لطيفه غيبي در مدت بسيار اندك به اين مقامات عاليه و ترقيات عمده نائل شدي؟

 جواب داد : ما زبان و قلم ملت را آزاد كرديم و همه را اجازه داديم كه هر چه نقيصه در كار ملاحظه مي نمايند، بدون ملاحظه بنويسند و بگويند و هر چه را اسباب تقدم و ترقي فرض  و هر اقدامي را كه موجب سعادت ملت و شوكت دانستند، آزادانه اظهار نمايند ، تا ما بخوانيم و مستحضر شويم....

                                (نقل مطلب تاريخي از:نداي وطن،سال۲،ش۲۵۰، ص۱، ربيع الآخر۱۳۲۶ه.ق)


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : شنبه 3 مرداد 1394 | 12:12 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 سياه نمايي !!

گفت:مي داني آمار طلاق روز به روز افزايش مي يابد؟

گفتم: خب!!

گفت: مي داني مقدار مصرف مواد مخدر هم روز به روز افزايش مي يابد؟

گفتم: خب! ديگر چي؟

گفت: مي داني موارد فحشا هم روز به روز افزايش مي يابد؟

گفتم: خب ! مثلا چي؟

گفت: مي داني روز به روز آمار بزهكاري ها ،سرقت ها و دزدي ها و..هم افزايش مي يابد؟!

گفتم : امروز از چه دنده اي برخاسته اي كه فقط افزايش ها را مي بيني؟

گفت : بفرما این هم تعدادي از كاهش ها : تعداد  ازدواج ها،سن اعتياد،سن فحشا ،رشد اقتصادي و...


موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 1 مرداد 1394 | 16:16 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 
سخنانی کوتاه و پرمحتوا از امام حسن مجتبی علیه السلام  

 

با عرض تبریک فرخنده زادروز ایشان  


1. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : زهد چيست‌ ؟ فرمود :

 رغبت‌ به‌ تقوى‌ و بى‌ رغبتى‌ به‌ دنيا. 
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
2. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : مروت‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 حفظ دين‌ ، عزت‌ نفس‌ ، نرمش‌ ، احسان‌ ، پرداخت‌ حقوق‌ و اظ‌هار دوستى‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
3. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : كرم‌ چيست‌ ؟ فرمود : بخشش‌ پيش‌ از خواهش‌ و اطعام‌ در قحطى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
4. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : بخل‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 آنچه‌ در كف‌ دارى‌ف شرف‌ بدانى‌ ، و آنچه‌ انفاق‌ كنى‌، تلف‌ شمارى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
5.از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: بى‌ نيازى‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 رضايت‌ نفس‌ به‌ آنچه‌ برايش‌ قسمت‌ شده‌ ، هر چند كم‌ باشد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)

------------------------------------

6 . از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: فقر چيست‌ ؟ فرمود : حرص‌ به‌ هر چيز .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
7. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: شرف‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 موافقت‌ با دوستان‌ و حفظ همسايگان‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
8. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: پستى‌ و ناكسى‌ چيست‌ ؟ فرمود : به‌ خود رسيدن‌ و بى‌اعتنايى‌ به‌ همسر .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
9. پناهنده‌ به‌ خدا آسوده‌ و محفوظ است‌ ، و دشمنش‌ ترسان‌ و بى‌ياور .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)
------------------------------------
10. از خدا بر حذر باشيد با زيادى‌ ياد او ، و از خدا بترسيد به‌ وسيله‌ تقوى‌ ، و به‌ خدا نزديك‌ شويد با طاعت‌ ، به‌ درستى‌ كه‌ او نزديك‌ است‌ و پاسخگو .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)

------------------------------------
11.بزرگى‌ كسانى‌ كه‌ عظمت‌ خدا را دانستند اين‌ است‌ كه‌ تواضع‌ كنند ،

 و عزت‌ آن ها كه‌ جلال‌ خدا را شناختند اين‌ است‌ كه‌ برايش‌ زبونى‌ كنند ،  

و سلامت‌ آن ها كه‌ دانستند خدا چه‌ قدرتى‌ دارد اين‌ است‌ كه‌ به‌ او تسليم‌ شوند.



موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 11 تير 1394 | 10:24 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |

 

 
سخنانی کوتاه و پرمحتوا از امام حسن مجتبی علیه السلام  

 

با عرض تبریک فرخنده زادروز ایشان  


1. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : زهد چيست‌ ؟ فرمود :

 رغبت‌ به‌ تقوى‌ و بى‌ رغبتى‌ به‌ دنيا. 
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
2. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : مروت‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 حفظ دين‌ ، عزت‌ نفس‌ ، نرمش‌ ، احسان‌ ، پرداخت‌ حقوق‌ و اظ‌هار دوستى‌ نسبت‌ به‌ مردم‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
3. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : كرم‌ چيست‌ ؟ فرمود : بخشش‌ پيش‌ از خواهش‌ و اطعام‌ در قحطى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
4. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد : بخل‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 آنچه‌ در كف‌ دارى‌ف شرف‌ بدانى‌ ، و آنچه‌ انفاق‌ كنى‌، تلف‌ شمارى‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 227)
------------------------------------
5.از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: بى‌ نيازى‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 رضايت‌ نفس‌ به‌ آنچه‌ برايش‌ قسمت‌ شده‌ ، هر چند كم‌ باشد .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)

------------------------------------

6 . از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: فقر چيست‌ ؟ فرمود : حرص‌ به‌ هر چيز .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
7. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: شرف‌ چيست‌ ؟ فرمود :

 موافقت‌ با دوستان‌ و حفظ همسايگان‌ .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
8. از امام حسن (ع) سؤال‌ شد: پستى‌ و ناكسى‌ چيست‌ ؟ فرمود : به‌ خود رسيدن‌ و بى‌اعتنايى‌ به‌ همسر .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 228)
------------------------------------
9. پناهنده‌ به‌ خدا آسوده‌ و محفوظ است‌ ، و دشمنش‌ ترسان‌ و بى‌ياور .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)
------------------------------------
10. از خدا بر حذر باشيد با زيادى‌ ياد او ، و از خدا بترسيد به‌ وسيله‌ تقوى‌ ، و به‌ خدا نزديك‌ شويد با طاعت‌ ، به‌ درستى‌ كه‌ او نزديك‌ است‌ و پاسخگو .
(تحف‌ العقول‌ ، ص‌ 229)

------------------------------------
11.بزرگى‌ كسانى‌ كه‌ عظمت‌ خدا را دانستند اين‌ است‌ كه‌ تواضع‌ كنند ،

 و عزت‌ آن ها كه‌ جلال‌ خدا را شناختند اين‌ است‌ كه‌ برايش‌ زبونى‌ كنند ،  

و سلامت‌ آن ها كه‌ دانستند خدا چه‌ قدرتى‌ دارد اين‌ است‌ كه‌ به‌ او تسليم‌ شوند.



موضوعات مرتبط: روزنوشت

تاريخ : پنج شنبه 11 تير 1394 | 8:1 | نویسنده : سید علیرضا شفیعی مطهر |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد